دسته‌ها
گفت‌وگو

دکتر موسویان : مصدق هیچگاه به مردم دروغ نگفت.


مصاحبه دکتر موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران با ماهنامه چراغ روشن ماهنامه چراغ روشن شماره 10-11

بهمن و اسفند 1399

 

دکتر سید حسین موسویان، زاده اسفند ماه ١۳٢۰ ،در حال حاضر رهبر جبهه ملی ایران است.وی از پزشکان متخصص داخلی است که مبارزات خود را از سال ۱۳۳۷و با شرکت و دستگیری در اعتصاب دانش آموزی ٢۰دی ماه در اعتراض به مصوبه دکتر مهران، در شورای عالی فرهنگ، وتحمل حبس آغاز می کند وپس از شروع فعالیت های جبهه ملی ایران، به عنوان نماینده دانشجویان دانشکده پزشکی در دورههای مختلف در سازمان دانشجویی جبهه ملی فعالیت مینماید که منجر به دستگیریهای متعدد او در طی سالهای حضورش در جبهه ملی دوم گردید. اوتا انتهای دوره پهلوی دوم ۹ بار دستگیر میگردد. سید حسین موسویان در سال ١۳٥۶و با آغاز فعالیت دوباره جبهه ملی به عنوان هیئت اجرایی و شورای مرکزی جبهه ملی ایران مشغول گردیده و پس از پیروزی انقالب و آغاز فعالیتهای کلوپ جبهه ملی،به عنوان مسئول سازمان های جبهه ملی و تشکیالت فعالیت مینماید. در کنار «مهدی آذر و اصغر پارسا»، مسئولیت اداره پیام جبهه ملی را عهده دارمی شود.به مناسبت سالگرد شادروان دکتر محمد مصدق و همچنین ۲۹ اسفند ماه، سالگرد ملی شدن صنعت نفت ایران، گفتوگویی با وی انجام دادیم.

زهرا ترابی-روزنامه نگار

حاکمیت ملت در دوران زمامداری دکتر مصدق در چه جایگاهی قرار داشت؟

میتوان گفت که در دوران زمامداری دکتر مصدق، حاکمیت ملی تا حدود زیادی در ایران تحقق یافته بود. او نخست وزیری بود که با حمایت و پشتیبانی ملت ایران با وجود خواسته هیات حاکمه وابسته و با وجود تمایل قدرتهای بیگانه به آنان تحمیل شد. او در سال ۱۳٢۸،برای ورود به مجلس شانزدهم سازمان جبهه ملی ایران را تاسیس کرد وتالش پیگیر و طاقت فرسایی را دنبال نمود.در همان مجلس بود که قانون ملی کردن نفت را در جوی هیجان انگیز با تایید همه جانبه ملت ایران به تصویب نهایی رسانید. او ملی کردن نفت را به منظور تحقق حاکمیت ملی و قطع کردن دست استعمار انگلیس از منابع ایران و پایان دادن به دخالتهای آن دولت در کلیه شئون این کشور مدنظر داشت. اما پس از تصویب شدن قانون ملی کردن نفت،هیات حاکمه و قدرت های بیگانه مسلط بر کشور، در صدد بر آمدند تا قانون ملی کردن نفت را به نحوی دور بزنند وآن را بی اعتبار کنند. برنامه یک ترفند یا یک نیرنگ را به اجرا گذاشتند.به این شکل که یک نماینده وابسته به دربار و متمایل به سیاست انگلیس، به نام »جمال امامی«،در صحن علنی مجلس به دکتر مصدق پیشنهاد کرد که»آقای دکتر مصدق، حاال که قانون ملی کردن نفت به تصویب رسیده، شما نخست وزیری را قبول کنید و این قانون را اجراء کنید.« این پیشنهاد به این مناسبت به دکتر مصدق داده میشد که او آن را مانند موارد مکرر قبلی رد کند و آنها کاندیدای مورد نظرشان یعنی»سید ضیاء الدین طباطبایی«را که در همان موقع در دربار ودر نزد شاه و منتظر نتیجه آن ترفند بود؛ به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کنند و او کسی بود که باید قانون ملی کردن نفت را بی اثر میساخت، تا غارت نفت توسط کمپانی انگلیسی بتواند ادامه یابد. دراینجا بود که دکتر مصدق با آگاهی از تمام این توطئه ها در مجلس ایستاد و گفت:»مسئولیت را میپذیرم« و دولت ملی را تشکیل داد و در مدتی کمتر از دو ماه دست شرکت انگلیسی غاصب نفت، کوتاه شد. دکتر مصدق عالوه بر اجرای کار بزرگ ملی کردن نفت، گامهای بلندی در راه توسعه و پیشرفت ایران برداشت که برخی از اقدامات او عبارتند از: تحقق آزادیهای اولیه ملت ایران مانند آزادی احزاب، آزادی تشکیل سندیکاها و اتحادیهها، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات و تظاهرات و در حقیقت اجرایی کردن اعالمیه جهانی حقوق بشر. مصدق شیالت را ملی کرد وامکان ماهیگیری ایرانیان در دریای مازندران را که تا آن موقع در انحصار شوروی بود فراهم نمود. لوله کشی آب شهرها، اجرای قانون استقالل دانشگاه،اجرای قانون تشکیل کانون مستقل وکالی دادگستری، ارائه بیالن اقتصادی مثبت برای کشور بدون فروش نفت، تاسیس سازمان تامین اجتماعی به منظور حمایت از کارگران، تخصیص پنج درصد از در آمد شهرداریها برای ساختن مدرسه و ده ها اقدام مفید دیگر.

 – با ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ،ایران در چه جایگاهی قرار داشت؟

جایگاه ایران قبل از ملی کردن نفت جایگاه کشوری بود که شرکت نفت انگلیس و ایران، براساس امتیازی که مظفرالدین شاه قاجار به ویلیام ناکس دارسی انگلیسی واگذار کرده بود، مانند یک دولت نا پیدا در کلیه شئون سیاسی و اقتصادی کشور ما مداخله داشت. برای کشور ما نخست وزیر و کابینه و نماینده مجلس تعیین میکرد و در حقیقت استقالل ایران را پایمال کرده و از بین برده بود.

به نظر شما آیا می توان دکتر مصدق را مبتکر) دموکراسی ویژه ایرانی) دانست؟

انقالب مشروطیت در سال١٢۸٥،به منظور برقراری دموکراسی و حاکمیت ملی توسط ملت ایران صورت گرفت ولی متاسفانه قانون اساسی مشروطیت تحقق پیدا نکرد و در بوته فراموشی قرارگرفت و حقوق و آزادیهای ملت ایران نادیده گرفته شد. دکترمصدق با رفتار و عملکرد خود درسی از دموکراسی را در معرض دید ملت ایران و جهانیان قرار داد. اولین بخشنامه او در مقام نخست وزیری به شهربانی کل کشور مبنی بر اینکه در مطبوعات کشور، هرکس و هر چه که درباره نخست وزیر نوشته باشد،نباید مورد تعرض قرار بگیرد، شروع اقدامات دموکراتیک او در زمینه آزادی مطبوعات بود.

اگر قرار باشه به خصائص اخالقی دکتر مصدق اشاره کنیم، چه خصوصیاتی برجسته است؟

دکتر مصدق شخصیتی راستگو و نسبت به مردم صادق بود. هیچگاه به مردم دروغ نگفت و به آنان وعده بی مورد نداد. به آزادی و استقالل باور داشت. او درستکار و پاکدست بود و هرگز اجازه شکل گرفتن فساد مالی در حوزه مدیریت خود و امکان سوء استفاده از خزانه ملت را به احدی نداد . او درموارد دفاع از منافع ملی هرگز به منافع شخصی خود اعتنایی نداشت.

 – آیا هنوز «دکتر مصدق » نیاز کنونی جامعه ما است؟

آری کلمه «دکتر مصدق » برای پیروان آن بزرگ مرد تاریخ ،تنها نام یک شخصیت وطن خواه و خادم ملت ایران که ٥۴ سال قبل درگذشته است، نیست. بلکه نام«دکتر مصدق » برای پیروانش نام یک مکتب و یک روش ویک الگوست که هم اکنون هم میتواند برای اعتال و پیشرفت ایران سرمشق باشد. این طرز تفکر با آزادی و حاکمیت ملی، استقالل و سیاست خارجی مستقل ایرانی، عدالت اجتماعی و جدایی دین از حکومت شناخته می شود

چرا به نظر شما پیش و بعد از انقالب همواره سعی داشتند نام و یاد مصدق را حذف کنند؟

چه پیش از انقالب و در زمان رژیم سابق و چه بعد از انقالب در دوران جمهوری اسالمی،کسانی که با طرزتفکر مصدق یعنی آزادی و حاکمیت ملی و استقالل، همراه با راستگویی و درستکاری و پاک دستی زاویه داشتند، درصدد حذف نام مصدق بر آمدند .اما این طرز تفکر حذف شدنی نیست و هر روز که میگذرد نسل جوان و آگاه جامعه را بیشتر به طرف خود جذب می کند. –

 به نظر شما اگر دکتر مصدق امروز در قید حیات بودند، چه راهکاری را برای برون رفت از شرایط فعلی کشور ارائه می داد؟

گر امروز مصدق در قید حیات بود؛ تصور من این است که او برای برون رفت از شرایط بحرانی کشور پیشنهاد میکرد که در وهله اول به آزادی های اولیه ملت ایران مانند آزادی بیان،آزادی مطبوعات،آزادی احزاب و اجتماعات وآزادی انتخابات احترام گذاشته شود.
صرف نظر از رعایت آزادی ها وآزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی در سراسر کشور، او به استقالل مملکت تاکید مینمود، به این معنی که می گفت:» ایران باید با تمام قدرتها و تمام جامعه جهانی با دوستی و احترام متقابل برخورد نماید، نه تحت نفوذ و سلطه هیچ قدرتی باشد و نه با هیچ قدرت و دولتی بی جهت خصومت بورزد.« دکتر مصدق توصیه میکرد که از دخالت در کشورهای همسایه و صرف هزینه در این مداخالت باید خودداری شود.
دکتر مصدق به یقین به تولید داخلی توجه ویژه نشان می داد و اصرار می داشت که تولید داخلی افزایش یافته و از ورود کاالهای غیرضروری جلوگیری شود. او به بازنگری قانون اساسی و اصالح ساختار قدرت تاکید می نمود .

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها گفت‌وگو

دبیرکل جبهه ملی ایران دکتر موسویان در گفت و گو با روزنامه کاروکارگر: جنبش عدم تعهد وامدار تفکرات مصدق است

قسمت دوم

جنبش عدم تعهد وامدار تفکرات مصدق است

سرویس سیاسی-حمیدرضامهدیزاده: در بخش دوم از گفت و گوی کاروکارگر با سیدحسین موسویان دبیرکل جبهه ملی ایران، حوادث مربوط به ترور سپهبد رزم آرا ، مذاکرات آزادسازی آذربایجان از چنگال پیشه وری، شکایت دکتر مصدق از کمپانی نفت ایران و انگلیس به دادگاه لاهه و انتخابات پراز حاشیه مجلس هفدهم مشروطه که منجر به انحلال آن با دستور آخرین نخست وزیر قانونی پیش از انقلاب شد، به بحث و گفت و گو پرداختیم.

در بخش پایانی این گفت و گو به طرح سیاست موازنه منفی دکتر مصدق که جواهر لعل نهرو و جمال عبدالناصر ناصر را واداشت تا با الگو گرفتن از آن ایده تاریخی جنبش عدم تعهد را شکل دهند و نیز روایت روز کودتا و انشعابات صورت گرفته در جبهه ملی ایران که منجر به تاسیس حزب نهضت آزادی ایران شد، پرداخته ایم. با امید به این که خوانندگان گرامی از این گفت و گو که ظرف سه روز اخیر منتشر شده، بهره وافی را برده باشند قسمت پایانی به شرح ذیل تقدیم می گردد.

 توضیحات مبسوط حضرتعالی این پرسش را در ذهن من ایجاد می کند که چرا دکتر مصدق و جبهه ملی ایران قبل از وقوع کودتا متوجه تغییر رفتار کاملا مشهود دولت جمهوری خواه آیزنهاور نشد که برخلاف هری ترومن و دموکرات ها  نخست وزیر قانونی مملکت را طرف رسمی مراودات سیاسی با دولت آمریکا به حساب نمی آورد و علنا از شاه در تقابل با دولت و مجلس حمایت می کرد

و این که چرا دکتر مصدق مانند قوام السلطنه که در قضیه آزادسازی آذربایجان با شوروی وارد مذاکره شد، با استالین مذاکرات فروش نفت را آغاز نکرد؟ حداقل پروژه فروش نفت شمال در خزر که روی میز بود و استالین هم خواهانش!  ضمن آن که در مراودات تلفنی با بنده اشاره داشتید که دکتر مصدق دچار یک اشتباه شد، لطفا بفرمایید که آن اشتباه در کدام مقطع صورت گرفت؟

این طور نیست که جبهه ملی ایران و دکتر مصدق متوجه تغییر دولت آمریکا و تغییر مواضع این دولت نسبت به ایران نشده باشند . صاحب نظران و متفکرین جبهه ملی، حتی مرگ استالین در نیمه اسفند۱۳۳۱ و درگیر شدن اتحاد شوروی در مسائل داخلی خودش و  کم توجه شدن به مسائل بین المللی و در نتیجه پیدا شدن یک فرصت مطلوب برای انگلیس و آمریکا جهت حرکت براندازی علیه دولت ملی در ایران را تحلیل کرده بودند و نسبت به شرایط جدید اظهار نگرانی کرده و هشدار داده بودند.

مقاومت دکتر مصدق در برابر این تحرکات انگلیس و آمریکا و عوامل داخلی آن ها، از قیام ملی ۳۰ تیر گرفته تا قطع رابطه محترمانه و مطابق با موازین دیپلماتیک با انگلیس و بستن سفارت آن کشور در ایران، بی اثر کردن توطئه ۹ اسفند۳۱ تا انجام رفراندوم و منحل کردن مجلس هفدهم که بر طبق سناریو انگلیس و آمریکا در صدد برکنار کردن دولت ملی بود و بالاخره خنثی کردن مرحله اول کودتا در شب ۲۵ مرداد۳۲ همگی حکایت از آگاهی و ایستادگی دکترمصدق تا پای جان دارند .

اما در مورد اینکه چرا دکتر مصدق با استالین مذاکرات فروش نفت را شروع نکرد باید عرض کنم که برای دکتر مصدق اصلا فروش نفت مطرح نبود زیرا او توانسته بود کشور را بدون فروش نفت به خوبی اداره کرده و اتفاقا دولت ملی مصدق توانست بدون فروش نفت بیلان اقتصادی کشور را مثبت کند. یعنی در ۲۸ ماه حکومت مصدق صادرات ایران بر واردات فزونی داشته است .

وانگهی نگاه نهضت ملی و رهبر آن دکتر مصدق به ملی کردن نفت، استیفای کامل حقوق ملت ایران و حفظ استقلال کشور از نفوذ قدرت های استعماری بود.

او نفت را از چنگال انگلیس بیرون نکشید که در اختیار آمریکا یا شوروی بگذارد . دکتر مصدق یک بار در سال ۱۳۲۳ در مجلس چهاردهم ، هنگام آمدن کافتارادزه معاون وزیر خارجه اتحاد شوروی در راس یک هیئت بلند پایه به ایران، برای گرفتن امتیاز نفت شمال، طرحی را در مجلس به تصویب رسانید که تا زمانی که خاک ایران در اشغال ارتش های بیگانه است هیچ وزیر و نحست وزیری حق مذاکره ی نفتی و دادن امتیاز نفتی به هیچ کشور خارجی را ندارد . و این در هنگامی بود که حزب توده به شدت از دادن امتیاز نفت شمال به روس ها پشتیبانی می کرد و استدلال داشت که چون نفت جنوب در اختیار دولت انگلیس است ، باید نفت شمال هم  به روسیه  داده شود تا موازنه سیاسی بر قرار شود .

 و آن جا بود که دکتر مصدق نظریه موازنه منفی خود را طرح کرد و در آن سخنرانی ماندگار خود در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۳ در مجلس گفت ” پیشنهاد آقایان مثل این است که مقطوع الیدی راضی شود برای حفظ توازن، دست دیگرش را هم قطع کنند تا توازن بر قرار شود. ما باید سعی کنیم دست قطع شده را به جایش برگردانیم و پیوند بزنیم نه آنکه برای ایجاد موازنه دست دیگرش را هم قطع کنیم ” این نظریه و سایر مواضع دکتر مصدق در مورد سیاست خارجی، اساس و پایه فکری برای تشکیل جنبش غیر متعهدها در جهان شد .

در مورد آزاد سازی استان آذربایجان باید یک نکته را عرض کنم و آن اینکه  مذاکرات قوام السلطنه با روس ها و امتیاز دادن به حزب توده و آوردن وزرای توده ای به کابینه اش نبود که روس ها و دست پروردگانشان را وابدارد تا آذربایجان تخلیه شود بلکه این اولتیماتوم ترومن به استالین بود که شوروی را تهدید کرد اگر نیروها و فرقه دموکرات دست نشانده خود را ظرف مدت یک هفته از ایران بیرون نبرد ، به زور متوسل شده و با شوروی وارد جنگ خواهد شد . واین در شرایطی بود که آمریکا شهر های هیروشیما و ناکازاکی ژاپن را با بمب اتمی ویران کرده بود و شوروی هنوز بمب اتمی در اختیار نداشت .

و اما  اشاره ای که از من به عنوان اشتباه دکتر مصدق شنیدید، به هیچ وجه در مورد عملکرد و اعتقادات سیاسی آن بزرگ مرد تاریخ ایران نبوده و نیست. بلکه مربوط به یک اشتباه درون تشکیلاتی در جبهه ملی بود که آن هم از طرف دیگران به ایشان تحمیل شد .

موضوع به سال ها پس از کودتای ۲۸ مرداد و سال ۱۳۴۲ یعنی پس از کنگره جبهه ملی در دی ماه ۱۳۴۱مربوط می شود . در زمان برگزاری کنگره، جبهه ملی ایران دارای تشکیلاتی مفصل و قدرتمند در سراسر کشور بود که رژیم شاه را در تنگنای کامل قرار داده و آن رژیم را به شدت به چالش کشیده بود. کنگره جبهه ملی ایران از ۱۷۰ نفر نمایندگان منتخب هزاران عضو تشکیلاتی و احزاب و اصناف و شخصیت ها از سراسر ایران بر پا شده بود.

دکتر مصدق به حق در جایگاه گاندی برای ایران و جبهه ملی همانند حزب کنگره هند در نزد جهانیان شناخته می شد. متاسفانه پس از کنگره جبهه ملی، برخی افراد ناراضی از انتخابات کنگره، نامه هایی به دکتر مصدق که از ماجرا ها دور و در احمدآباد در حصر قرار گرفته بود، نوشتند وذهن ایشان را نسبت به آن کنگره با شکوه مشوش کردند . شاید اگر کنگره به جای ۳۵ نفر ، ۴۰ نفر را برای شورای مرکزی انتخاب می کرد، آن نامه ها نوشته نمی شد. دکتر مصدق شکوه های مندرج در نامه ها را به شورای مرکزی، آقایان دکتر مهدی آذر رئیس شورا و اللهیار صالح رئیس هیئت اجرائیه ارسال داشت .

شورا به آن نامه ها پاسخ داد و پس از رد و بدل شدن چند نامه بین شورای مرکزی و دکتر مصدق، شورای مرکزی به دکتر مصدق نوشت که اگر اکنون این شورای منتخب کنگره برای جنابعالی راضی کننده نیست ما همگی استعفا می دهیم و شما به هر ترتیب که صلاح می دانید و در نظر دارید شکل شورای مرکزی را مشخص فرمایید.

دکتر مصدق هم از آقای باقر کاظمی که یکی از منتقدان کنگره بود خواست که شورای مرکزی را از نمایندگان احزاب تشکیل دهد. در حالی که در آن زمان بیش از نود درصد اعضای جبهه ملی عضو هیچ حزبی نبودند. البته این حرکت سرانجامی نیافت و متاسفانه ازسال ۱۳۴۳ جبهه ملی ایران عملا دچار رکود و توقف شد. این توقف که تا خرداد سال ۱۳۵۶و نامه ی آقایان دکتر سنجابی ، دکتر بختیار و داریوش فروهر به شاه  به درازا کشید صدمه زیادی به جنبش آزادیخواهانه ملت ایران و راه مصدق وارد کرد . گویا دکتر مصدق هم در سال ۴۵ و قبل از درگذشت به آقای مهندس کاظم حسیبی نوشت که آن متوقف شدن شورا کار درستی نبوده است.

 ظاهرا جبهه ملی برای رقبای نامدار سیاسی خود نظیر قوام السلطنه و رزم آرا کمترین میزان از نبوغ سیاسی را قائل نیست! به بنده حق بدهید نپذیرم که استالین فقط از ترس حمله اتمی ترومن بود که دستور تخلیه آذربایجان را به پیشه وری داد چراکه سالهاست در منطق سلطنت طلب ها همین موضوع به همراه سوار شدن محمدرضا بر طیاره نظامی و رفتن به سمت تبریز را شنیده ام. انگار درب برای جبهه ملی به همان پاشنه دهه ۱۳۳۰ می چرخد، بگذریم. 

از روز نحس و سیاه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بگویید، چه شد جماعت بیرون آمده در خیابان های تهران که فریاد یا مرگ یا مصدق سرداده بودند بعدازظهر در سکوت کامل شهر و کشور نظاره گر حمله اوباشان چاله میدانی شعبان جعفری و زنان روسپی خیابان گمرک و گردان تانک های سرلشگر زاهدی به دفتر نخست وزیری شدند تا ملت ایران با چشمانی اشگ بار شاهد آخرین دولت ملی پیش از انقلاب باشند.

و نیز از خروج مرحومان مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی، عزت‌الله سحابی، احمد صدر حاج سید جوادی، مصطفی عالی نسب، سید محمد مهدی جعفری، محمد رحیم عطایی، عباس رادنیا، حسن نزیه، منصورعطائی و عباس سمیعی از جبهه ملی بگویید که منجر به تشکیل نهضت آزادی ایران شد.

باید عرض کنم که نه آقای قوام السلطنه و نه آقای سپهبد رزم آرا نمی توانند رقبای سیاسی جبهه ملی ایران تصور شوند . زیرا این آقایان شخصیت های سیاسی و هریک در دوره ای نخست وزیر بوده اند و نه یک سازمان سیاسی که بتوانند رقیب جبهه ملی ایران شناخته شوند . البته اگر شما از سازمانی مانند حزب توده به عنوان رقیب سیاسی جبهه ملی ایران نام می بردید ، قابل قبول تر بود . در ضمن بنده از این آقایان یک نبوغ سیاسی و حرکتی ماندگار و  اثر گذار در مسیر تاریخ این کشور ندیده و نمی بینم . در حرکت قوام السلطنه در سازش با حزب توده و اتحاد شوروی به منظور متقاعد کردن شوروی برای خروج از ایران ، من چندان نبوغی در این کار تصور نمی کنم .  زیرا من فکر نمی کنم که بدون اولتیماتوم آمریکا به شوروی کاری از پیش می رفت . در آن زمان اتحاد شوروی در فکر توسعه ی سرزمینی خود بود . چه در اروپای شرقی ، چه در قسمت های جنوبی خودش  و استان آذربایجان که آن را لقمه لذیذی برای بلعیده شدن می دانست و راه انداختن فرقه دموکرات ، نشان دهنده این هدفش بود . و در آن شرایط ، خیلی ساده اندیشی است اگر تصور کنیم که مثلا  از قوام السلطنه فریب خورده و به آن راحتی آذربایجان را ترک کرده است . بله اولتیماتوم ترومن به استالین اصل ماجرای نجات آذربایجان بوده است . حقایق تاریخی چیزهایی نیستند که بشود آن ها را با حرف های بی اساس ، واژگونه نشان داد . بلکه با گذشت زمان آن حقایق پر رنگ تر و روشن تر خود را نشان می دهند . منطق سلطنت طلبان که شاه با هواپیمای نظامی رفت و آذربایجان را نجات داد که دیگر جز یک مزاح بی مزه چیز دیگری نیست .

اما در مورد کودتا ، باید عرض کنم که از همان ابتدا ، هم دربار و هیات حاکمه و هم قدرت های خارجی اثر گذار بر صحنه سیاسی ایران با تشکیل دولت ملی مصدق موافق نبودند . همان روز که جمال امامی در مجلس شانزدهم پس از تصویب شدن قانون ملی شدن نفت ، پیشنهاد کرد ، حالا که آقای دکتر مصدق قانون ملی شدن نفت را به تصویب رسانده اند بیایند و نخست وزیری را بپذیرند و خودشان این قانون را اجرا کنند ، به این خاطر این پیشنهاد را داد که دکتر مصدق مانند چند مرتبه که قبلا پیشنهاد نخست وزیری را رد کرده بود ، باز هم این پیشنهاد را رد می کند و در نتیجه همان موقع شاه سید ضیاء الدین طباطبائی را که در کاخ شاه منتظر نتیجه  این صحنه آرائی بود به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می کند و بعد قانون ملی شدن نفت را به یک نحوی از حیز انتفاع می اندازند . اما دکتر مصدق که دست حریفان را خوانده بود با این پیشنهاد بر پای ایستاد ، دست را روی چشم گذاشت و گفت بله قبول می کنم واز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰ مسئولیت نخست وزیری را پذیرفت . مصدق در کمتر از دو ماه یعنی در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید به عمل آورد و در عمل شرکت نفت ملی ایران را جایگزین شرکت نفت ایران و انگلیس نمود . و از آن پس بود که توطئه های انگلیس و عوامل داخلی آن شدت یافت . در روز ۲۳ تیر نیروهای پلیس به فرماندهی سرتیپ بقایی در خیابان های تهران تظاهر کنندگان را به گلوله بستند و چند نفر را کشتند تا این حرکت کشتار مردم در خیابان را به گردن دولت ملی بار کنند و دولت را در مورد این کشتار زیر سئوال ببرند . این حادثه فورا با عکس العمل دکتر مصدق روبرو شد او اعلام کرد که دولت هرگز با تظاهرات آرام مردم مخالفت ندارد واز آن حادثه اعلام برائت کرد و سرتیپ بقایی را از کار برکنار و او را تحت تعقیب قانونی قرار داد . دولت انگلیس و همراهانش بایکوت کردن خرید نفت ایران را در دستور کار خود قرار دادند . دکترمصدق توانست بدون فروش نفت ، کشور را به خوبی اداره کند و حتی بیلان اقتصادی کشور را مثبت نماید . شکایت دولت انگلیس به سازمان ملل متحد و دیوان داوری لاهه با شکست روبرو شد . در ۳۰ تیر ماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق با حمایت و پشتیبانی مردم که در یک قیام ملی تجلی یافت توانست فرماندهی نیروهای مسلح  را در اختیار بگیرد و هیئت حاکمه را به عقب براند . توطئه ی ۹ اسفند۱۳۳۱ که در کاخ شاه به منظور قتل دکتر مصدق ساماندهی شده بود با شکست روبرو شد . در اردیبهشت ۳۲ ربودن و قتل سرتیپ محمود افشارطوس رئیس شهربانی کل کشور در دولت ملی به منظور هموار کردن راه کودتا به دست عوامل انگلیس صورت گرفت . تا بالاخره فاجعه خیانت بار کودتا ی ۲۸ مرداد بر روی صحنه آمد .

طرح کودتا به دستور چرچیل در سازمان اطلاعاتی انگلیس ، اینتلجنت سرویس ریخته شد . سرهنگ وود هاوس مامور برجسته این سازمان که سابقه کار در ایران را داشت مسئول تهیه طرح کودتا شد . او پس از تایید چرچیل طرح را به آمریکا برد . جان فاستر دالس وزیر خارجه و آلن دالس رئیس سازمان سیا  طرح را تصویب کردند و سپس ژنرال آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا دستور نهایی اجرای طرح را صادر کرد . هماهنگی بین عوامل اطلاعاتی انگلیس در ایران و اعضای سازمان اطلاعاتی آمریکا ( سیا ) به عمل آمد . ژنرال نورمن شوارتسکوف که سابقه کار در ژاندارمری ایران را داشت به طرف اروپا پرواز کرد تا با اشرف پهلوی خواهر شاه ملاقات و او را برای جلب همکاری محمد رضا شاه با عملیات کودتا به طرف ایران گسیل دارد . و خود او با چمدان دلار برای تامین مالی کودتا و اجیر کردن اراذل و اوباش عازم ایران شد . کرمیت روزولت رئیس سازمان سیا در منطقه خاورمیانه به عنوان فرمانده عملیات ” آژاکس ” از راه زمینی از سوریه و عراق عبور کرده و وارد خاک ایران شد . و به طور محرمانه به ملاقات شاه شتافت .در نتیجه مجموعه ای  مرکب از دربار محمد رضا شاه پهلوی ، سرلشکر فضل الله زاهدی نامزد کودتاچیان برای نخست وزیری و ۴۰۰-۵۰۰ نفر از افسران باز نشسته که توسط دکترمصدق از ارتش تصفیه شده بودند ، لشکر گارد شاهنشاهی ، عوامل ام.آی.سیکس مانند شاپور ریپورتر ، برادران رشیدیان  اشخاصی بریده از نهضت ملی مانند مظفربقایی وحسین مکی و ابوالحسن حائری زاده ، سردستگان اراذل و اوباش مانند حسین رمضان یخی، هفت کچلان و دارو دسته شعبان جعفری و سرکردگان محله بد نام تهران به وجود آمد.  علاوه بر این هنگ کرمانشاه به فرماندهی سرهنگ تیمور بختیار ، هنگ اصفهان به فرماندهی سرهنگ عباس فرزانگان ، هنگ رشت و خیلی از افسرانی که ظاهرا در دولت و همکار دولت بودند همگی با کودتا هماهنگ شدند .

در شبانگاه ۲۵ مرداد ، لشکر گارد شاهنشاهی ، عملیات کودتا را کلید زد . کمی مانده به نیمه شب کامیون های پر از سربازان مسلح در مقابل خانه دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه متوقف شدند ، تعدادی از سربازان از دیوارها بالا رفته و اسلحه به دست به داخل خانه او ریختند . آن ها دکتر فاطمی را دستگیر و با لباس منزل به ستاد لشکر گارد در کاخ سعدآباد بردند . همین حرکت در مورد مهندس جهانگیر حق شناس وزیر راه و مهندس احمد زیرک زاده ، شخصیت ملی و نماینده مجلس هفدهم انجام شد و آن ها نیز بازداشت شدند . سرتیپ تقی ریاحی وزیر دفاع در خانه نبود و قبل از هجوم نظامیان خانه را ترک و به ستاد ارتش رفته بود . کوتاه زمانی پس از نیمه شب چند کامیون  سرباز مسلح ویک زره پوش و چند جیپ ارتشی در مقابل خانه ۱۰۹ خیابان کاخ منزل دکتر مصدق متوقف شدند . فرمانده این نیروها سرهنگ نعمت الله نصیری ، فرمانده گارد شاهنشاهی بود . او به محافظان منزل نخست وزیر گفت که فرمانی از طرف اعلیحضرت آورده است . فرمان که به وضوح نشان می داد قبل از نوشته شدن متن توسط شاه امضاء شده است به دست دکتر مصدق رسید . دکتر مصدق با قاطعیت به گارد محافظ نخست وزیری دستور داد سرهنگ نصیری را توقیف و او و سربازانش را خلع سلاح نمایند . زیرا هم شکل فرمان که با حروف بزرگتر شروع شده و در سطور بعدی  به تدریج برای آنکه متن از امضای شاه رد نشود، حروف ریز و ریز تر شده بود ، شبهه انگیز  و سفید امضاء شدن آن فرمان را به وضوح نشان می داد و هم آورده شدن آن در نیمه شب و همراه با نیروهای مسلح ، غیر معمول و حرکتی کودتایی شناخته می شد . با توقیف سرهنگ نصیری و خلع سلاح نیروهایش ، بخش اول کودتا در هم شکسته شد . ساعت ۵ صبح زندانیان سعد آباد آزاد شدند و ساعت ۶ صبح اطلاعیه دولت در مورد عملیات کودتا و شکست آن جهت آگاهی ملت ایران از رادیو پخش شد . شاه که با ملکه ثریا در شمال در کاخ کلاردشت در انتظار نتیجه کودتا به سر می برد با شنیدن اطلاعیه دولت با عجله به اتفاق ملکه ثریا  با اتوموبیل به سمت رامسر حرکت کرد ، او از شدت عجله ، حتی جوراب هم به پا نکرده بود. از فرودگاه رامسر با هوا پیمایی که سرهنگ خاتم شوهر خواهرش آماده نموده بود به طرف بغداد و از آن جا به سوی رم گریخت . عصر روز ۲۵ مرداد ده ها هزار نفر از مردم پایتخت در میتینگی در میدان بهارستان گرد آمده به سخنان رهبران جبهه ملی ایران از جمله دکتر حسین فاطمی که از تهاجم نظامیان به خانه اش در شب گذشته بسیار هیجان زده وعصبانی بود گوش دادند . دکتر فاطمی در آن میتینگ سخنان تندی علیه شاه بیان کرد . به همین جهت بعد از کودتا ، شاه به چیزی کمتر از اعدام دکتر فاطمی رضایت نداد . تا دو روز بعد تظاهرات در تمام کشور علیه شاه و پائین کشیده شدن مجسمه های او ادامه داشت . از عصرروز ۲۷ مرداد دولت برای کنترل اوضاع و برقراری آرامش دستور داد که تظاهرات خیابانی متوقف شود . در چنین موقعیتی ، صبح روز ۲۸ مرداد دسته جات اراذل و اوباش به سرکردگی طیب حاج رضایی , حسین رمضان یخی و دیگران همراه عده ای زنان نگون بخت فساد خانه معروف تهران به سرپرستی سرکردگانشان سوار در کامیون های حمل بار با شعار جاوید شاه در خیابان های تهران به راه افتادند و در معیت جیپ های ارتشی و نیروهای شهربانی که ازقبل با کودتا هماهنگ شده بودند ، به حمله به دفتر روزنامه ها و مراکز احزاب ملی و به تخریب ، غارت و به آتش کشیدن آن ها دست زدند. در ساعات بعد از ظهر سرلشکر فضل الله زاهدی سوار بر تانک به همراه تعداد زیادی از نظامیان و اراذل فرستنده رادیو را اشغال کردند . و صدای گوش خراش ” میراشرافی ” نماینده ی درباری مجلس از رادیو بلند شد که فریاد می کرد :

“ الو الو مصدق خائن فرار کرد ، الو الو دکتر فاطمی قطعه قطعه شد ، الو الو ” . ساعاتی پس از اشغال رادیو، جمعیت اراذل و نظامیان با تانک و تجهیزات به خانه دکتر مصدق هجوم بردند .

خانه رهبر ملی با گلوله های توپ در هم کوبیده شد دکتر مصدق و یاران نزدیکش بوسیله نردبان به خانه ی همسایه و از آنجا به خانه بعدی رفته وشب را در آن سرکردند . خانه مصدق پس از آخرین مقاومت محافظان ، مورد غارت اراذل قرار گرفت و به آتش کشیده شد . صبح روز بعد  مصدق در ستاد ارتش تسلیم کودتاچیان گردیده و بازداشت شد و بعد در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال زندان محکوم گردید  و پس از تحمل سه سال زندان ، تا پایان عمر در احمدآباد در حصر به سر برد . پس از درگذشت او ، رژیم برخاسته از کودتا حتی اجازه دفن او در ابن بابویه در کنار شهدای سی ام تیر بر طبق وصیتش را نداد و در همان اطاق مسکونی خود در احمدآباد به خاک سپرده شد . جایی که تا ابد زیارت گاه آزادیخوهان و میهن دوستان و عدالت طلبان خواهد بود . از فردای کودتای ۲۸ مرداد نیروهای ملی و  وفادار به راه مصدق یعنی راه آزادی و استقلال و عدالت در نهضت مقاومت ملی گرد آمده و مبارزه با رژیم کودتا را آغاز کرده و ادامه دادند . در آن کودتای خائنانه راه استقلال و آزادی به روی ملت ایران بسته شد و آرمان های ملت ستمدیده ایران نا کام ماند . دست اندر کاران کودتا مثل سرهنگ وود هاوس انگلیسی ، کرمیت روزولت و دونالد ویلبر آمریکایی و دیگران کتاب های خاطراتی ازعملیات خود منتشر کرده اند . و در باره آن کودتا هزاران مقاله و کتاب و مستند و فیلم انتشار یافته است . آنتونی ایدن وزیر خارجه وقت انگلیس در کتاب خاطرات خود نوشت « خبر پیروزی کودتا و سقوط حکومت دکتر مصدق وقتی به من رسید که همراه خانواده ام در روی یک کشتی تفریحی در دریای مدیترانه در مرخصی به سر می بردم . آن شب پس از مدت ها توانستم آسوده بخوابم » . ویلیام دوگلاس قاضی دیوان عالی ایالات متحده آمریکا هم گفت « ما با انجام کودتا حکومت ملی و مردمی مصدق را در ایران سرنگون کردیم ولی بعد از آن کودتا دیگر در خاورمیانه از ما به نیکی یاد نخواهد شد . »

اما در باره ی بخش آخر سئوال شما . در مورد انشعاب آقایان مهندس بازرگان ، آیت الله طالقانی ، دکترسحابی و دیگرانی که شما نام بردید باید عرض کنم که هیچگاه انشعاب آنان از جبهه ملی ایران  در کار نبوده است . بلکه این آقایان در اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ با انتشار بیانیه و مرامنامه ای تشکیل حزبی به نام نهضت آزادی ایران را اعلام کردند و در همان وقت هم اعلام داشتند که ما در عرض یا مقابل جبهه ملی ایران نیستیم بلکه در طول آن یا به دنبال آن قرار داریم ، ودرخواست ورود یا پیوستن حزبشان به جبهه ملی ایران را هم مطرح کردند . شورای مرکزی جبهه ملی هم با پیوستن آن ها به جبهه ملی به عنوان یک حزب ، مخالفتی نداشت . ولی از آن ها خواست که چهار نفر از اعضای خود را که با انتشار یک بیانیه به عده ای از سران و شخصیت های جبهه ملی ایران اهانت کرده و زیر بیانیه را امضا نموده بودند از حزب خود کنار بگذارند وبعد حزب آن ها به جبهه ملی ملحق شود . ولی نهضت آزادی از کنارگذاشتن آن چهار نفر خود داری نمود . یکی از این چهار نفر آقای رحیم عطایی از بستگان آقای مهندس بازرگان بود و سه نفر دیگر آقایان عباس رادنیا ، عباس سمیعی و عباس شیبانی بودند . بعدا یعنی یک سال بعد در کنگره جبهه ملی ایران در دیماه ۱۳۴۱ که چندین نفر از اعضای نهضت آزادی هم در آن شرکت داشتند ، باز هم مسئله ورود نهضت آزادی به جبهه ملی ایران مطرح گردید و سران جبهه ملی نیز همان پاسخ یعنی درخواست تصفیه آن چهار نفر را تکرار کردند . آقای مهندس بازرگان پیشنهاد کنار گذاشتن آن چهار نفر را نپذیرفتند و در سخنان خود در کنگره این اصطلاح ترکی را گفتند « بودور که وار دور» یعنی همین است که هست . و کنگره هم عضویت نهضت آزادی را به عنوان یک حزب تصویب نکرد . ولی در کنگره آقایان مهندس بازرگان ، دکتر سحابی ، آیت الله طالقانی و حسن نزیه به عنوان اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران انتخاب شدند . بنا بر این یکی از ناراضیان کنگره نهضت آزادی بود که به نوشتن نامه شکایت آمیز به آقای دکتر مصدق به علت پذیرفته نشدن حزبشان در جبهه ملی مبادرت نمودند . که من در سئوالات  قبلی شما ، رد و بدل شدن نامه ها و توقف جبهه ملی ایران در سال ۱۳۴۳ را شرح دادم . به نظر بنده خیلی خوب بود که یا نهضت آزادی آن تصفیه را قبول می کرد ویا حد اقل  برای پس گرفته شدن آن نامه ی اهانت آمیز چهار نفره و دلجویی از سران جبهه ملی ترتیبی را اتخاذ می کرد تا آن جدایی و آن توقف پیدا نمی شد . البته سران جبهه ملی و یاران نزدیک دکتر مصدق هم در اطلاع رسانی مستقیم به آقای دکتر مصدق وحتی کوشش برای ملاقات با ایشان با هر تمهید ممکنه کوتاهی کرده اند .
قسمت اول گفتگو در تاریخ 27 مرداد 1399

روزنامه کار و کارگرلینک اول
روزنامه کارو رکارگر لینک دوم

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها گفت‌وگو

دبیرکل جبهه ملی ایران دکتر موسویان در گفت و گو با روزنامه کاروکارگر:

قسمت اول

مصدق طرفدار عدالت اجتماعی و حمایت از اقشار فرودست جامعه بود

سرویس سیاسی حمیدرضا مهدیزاده: کودتای ۲۸ مرداد همواره از منقاشه برانگیز ترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران بوده است. طرفداران دربار پهلوی آن روز سیاه را قیام ملی مردم در دفاع از کیان سلطنت نامیده اند که البته با حضور اوباش تهران به سرکردگی شعبان جعفری در قلع و قمع مردم آمده به خیابان و یورش گردان زره پوش ارتش و رژه تانک ها تحت امر سرلشگر زاهدی این ادعا از کمترین میزان واقعیت برخوردار بوده است. نقش و جایگاه دکتر محمد مصدق در ملی کردن صنعت نفت و مبارزه با استعمارگری دولت بریتانیا آنقدر مهم و تاثیرگذار بوده که تا همین امروز هم سرسخت ترین مخالفان سیاسی وی نتوانسته اند کوچکترین خدشه ای به آن وارد کنند و برای بسیاری از سیاستمداران قبل و حتی پس از انقلاب مقایسه کارنامه دولت شان با عملکرد دولت مصدق، مایه افتخار بوده است.

البته دکتر مصدق مواضع چالش برانگیزی هم در راستای اصلاح قانون انتخابات داشت که منجر به انحلال مجلس هفدهم مشروطه و جبهه گیری بسیاری از طرفداران آن روز جبهه ملی در مخالفت با آخرین نخست وزیر قانونی رژیم پهلوی شد. ابعاد ماجرا را برای اولین بار در ایران با دکتر سید حسین موسویان دبیر کل جبهه ملی درمیان گذاشته ایم که این گفت و گوی گرم، صمیمانه و چالشی به شرح ذیل تقدیم می شود.
لینک تلگرام جبهه ملی ایران : @JMI_official

آقای موسویان برای اولین پرسش لطفا بفرمایید که تحلیل جامع حضرت عالی از وقوع کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق چگونه است ؟

باید بگویم که پاسخ خلاصه به پرسش جنابعالی این است که دولت ملی مصدق در طی دوسال و چهار ماه حکومت خود  علاوه بر ملی کردن نفت ایران و برچیدن دستگاه استعماری دولت انگلیس از این کشور و به دست  آوردن استقلال سیاسی و اقتصادی برای این مرز و بوم ، و برقراری مردم سالاری و رعایت موازین  دموکراسی و حقوق بشر مانند آزادی بیان و قلم ، آزادی احزاب و اجتماعات ، آزادی عقیده و باورهای  دینی را وجه همت خود قرار داده بود .

اما در نگاهی مشروح باید گفت پس از آن که در مجلس  شانزدهم شورای ملی با تلاش های دکتر محمد مصدق و یارانش قانون ملی شدن نفت در تاریخ ٢٩ اسفند ماه ١٣٢٩ به تصویب نهایی رسید ، دولت ملی دکتر محمد مصدق در روز هفتم اردیبهشت ماه  ۱۳۳۰ با هدف اجرای قانون ملی شدن نفت ، آغاز به کار کرد . برنامه ای که دکتر مصدق برای دولت  خود تعریف کرد در دو ماده خلاصه میشد اول اجرای قانون ملی شدن نفت و دوم اصلاح قانون انتخابات .

دکتر مصدق در این دو ماده برنامه دولت خود تحقق « استقلال » و « آزادی » را مد نظر قرار  داده بود. او می خواست با اجرای قانون ملی شدن نفت بساط شرکت سابق نفت ایران و انگلیس را که پایگاه محکم دولت استعماری انگلیس در ایران بود، برچیند. شرکت نفت سابق مانند دولتی در داخل  دولت ایران قرار گرفته بود که  در تمام شئون کشور ما مداخله داشت . شرکت نفت توسط ایادی خود مانند دربار، بسیاری از سران ارتش و ژاندارمری و برخی از روحانیون ، در ایران ، وزیر و وکیل و  نخست وزیر تعیین می کرد حتی برخی از روزنامه های ایران را به تریبون خود تبدیل کرده بود و آنها را در جهت منافع خود سوق میداد . شرکت نفت انگلیسی ، سرمقاله های بعضی روزنامه های ظاهرا  ایرانی را که در لندن به زبان انگلیسی تهیه شده بود به فارسی ترجمه می کرد و در این روزنامه ها به  چاپ می رساند . البته این ها وخیلی از موارد دیگر در اسنادی که از خانه ی یکی از مدیران شرکت به  نام ” سدان ” به دست آمد ثابت گردید . شرکت نفت ایران و انگلیس با توجه به این نفوذ سیاسی گسترده  خود بود که می توانست بدون هیچ مانع و رادعی ، به غارت منابع نفت ایران ادامه دهد

بنابراین دوماده برنامه دولت مصدق روی «استقلال » و « آزادی»  متمرکز بود . باری دکتر مصدق با این برنامه دو ماده ای ، دولت خود را شروع کرد .

 البته از همان  آغاز کار دولت ملی ، هم قدرت های خارجی و هم عوامل داخلی آنها با کارشکنی و مخالفت و توطئه چینی با دولت ملی مصدق شروع به برخورد کردند که حتی چگونگی پیشنهاد نخست وزیری به دکتر  مصدق در جلسه علنی مجلس توسط آقای جمال امامی ، نماینده وابسته به دربار و مشهور به آنگلوفیل  بودن ، هم یک توطئه بود . به این صورت که منتظر بودند دکتر مصدق این پیشنهاد را بسان آنچه قبلا  اتفاق افتاده بود رد کند و آنها فورا سید ضیاءالدین طباطبایی مهره شناخته شده انگلیس و عامل کودتای ١٢٩٩ را که در دربار منتظر نشسته بود به مجلس آورده و او را به عنوان نخست وزیری برگزینند و تمام  تلاش های صورت گرفته برای تصویب شدن قانون ملی شدن نفت را به هدر داده و از بین ببرند .

دکترمصدق با قبول نخست وزیری ، هوشیارانه این توطئه را خنثی کرد و دولت ملی مصدق آغاز به کار  کرد . او در مدتی کمتر از دوماه قانون ملی شدن نفت را به مرحله اجرا در آورد و در تاریخ ٢٩ خرداد١٣٣٠  از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید به عمل آورده و شرکت ملی نفت ایران را به جای شرکت  سابق نشاند . دولت انگلیس در اعتراض به ملی شدن نفت ایران به سازمان ملل متحد شکایت کرد. دکتر  مصدق شخصاً در راس هیئتی در سازمان ملل حضور یافت و با دفاعیات تاریخی که او از حقانیت ملت  داشت و توصیه کرد انگلیس برای طرح شکایت خود به دیوان داوری لاهه مراجعه کند . شورای امنیت سازمان ملل متحد از ورود به موضوع شکایت دولت انگلیس خودداری کرد و دکتر مصدق برای دفاع از حقوق ملت ایران باز هم در تیرماه ١٣٣١ در دیوان داوری لاهه حضور یافت و با پیروزی به ایران بازگشت .

در ورود مصدق به ایران دوره شانزدهم مجلس به  پایان رسیده و دوره هفدهم مجلس در آستانه شروع کردن به کار بود و مصدق بنابر سنت پارلمانی و  برای اینکه دست مجلس در انتخاب دولت باز باشد استعفا ء داد که مجلس جدید بتواند به نخست وزیر  مورد نظرش اظهار تمایل کند و وقتی مجلس به نخست وزیری مجدد دکتر مصدق ابراز تمایل کرد او  در معرفی کابینه جدید خود روی تعیین وزیر جنگ که قبلا توسط شاه معرفی می شد ، تکیه کرد ولی با  شاه در این زمینه ، به توافق نرسید. ماجرا این بود که مصدق با اینکه در مجامع جهانی پیروز شده و  دولت انگلیس را شکست داده بود ، اما در داخل کشور، از کارشکنی های عوامل داخلی انگلیس و توطئه  های آنان نگران بود .

اغلب این توطئه ها هم توسط دربار و عده ای از نظامیان تحت فرمان شاه صورت  می گرفت ، لذا مصدق برای جلوگیری از این تحرکات منفی ، درخواست تصدی وزارت جنگ را کرد که درخواستی کاملاً قانونی بود و بر طبق قانون اساسی مشروطیت نخست وزیر عهده دار مسئولیت تمام  کابینه و حق در اختیار داشتن نیروهای مسلح را داشت و شاه مقام غیر مسئول بود که نباید در کار دولت از جمله تعیین وزیر جنگ برای کابینه مداخله می کرد شاه این درخواست دکتر مصدق را نپذیرفت  و مصدق در روز ٢۵ تیرماه ١٣٣١ به عنوان اعتراض به این عدم پذیرش شاه استعفاء داد و شاه هم  احمد قوام ملقب به قوام السلطنه را به جایگزینی مصدق انتخاب و به مجلس معرفی کرد و مجلس هم در  یک جلسه نیم بند ، به نخست وزیری قوام السلطنه رای اعتماد داد وقوام با یک اعلامیه تهدیدآمیز نسبت  به ملت زمامداری خود را شروع کرد. اما نخست وزیری قوام با همه تهدیدات نتوانست بیش از ۵ روز  دوام بیاورد و در روز سی ام تیرماه ١٣٣١ ملت ایران به پشتیبانی از مصدق و با شعارهای « مصدق  پیروز است » و « یا مرگ یا مصدق » و « یا مرگ یا آزادی » به خیابان ها ریختند و در مقابل  نیروهای ارتش که با تانک و مسلسل و سوار نظام به خیابان ها آورده شده بودند، جانانه ایستادند و ده ها  نفراز مردم کشته شدند .

بعد از ظهر سی تیر علائمی ازتمرد نیروهای نظامی و شلیک نکردن به مردم  دیده شد و به دستور شاه نیروهای ارتش از خیابانها عقب نشینی کردند. قوام السلطنه استعفاء داد و دکتر مصدق با فداکاری و جانبازی ملت ایران به قدرت بازگشت و توانست تصدی کامل دولت و از جمله تصدی وزارت جنگ را که بعداً به نام وزارت دفاع ملی تغییر نام داد در اختیار بگیرد . سی ام تیر نقطه  اوج نهضت ملی ایران است و این روز نشان داد که هیچ نیرویی و با هر قدرتی ، قادر به ایستادگی و  مقاومت در مقابل خواسته ی ملت نیست . بعد ازقیام ملی سی ام تیر، دکتر مصدق دست به تصفیه در  ارتش زد و حدود ۴٠٠ تا ۵٠٠ نفر از نیروهای ضد ملی و توطئه گررا بازنشسته و از صفوف ارتش  کنار گذاشت .

اما توطئه های عوامل داخلی قدرت های بیگانه ادامه یافت . یکی از این توطئه ها در  روز ۹ اسفند برنامه ریزی شد . حادثه ٩ اسفند ۳۱ رویدادی بود که دکتر مصدق را ظاهراً جهت ملاقات  و خدا حافظی با شاه که خود را در آستانه سفر درمانی نشان داده بود به کاخ مرمر فراخواندند اما جلوی دروازه ورودی کاخ مرمر ، قصد به قتل رساندن مصدق را هنگام خروج از کاخ داشتند . دکتر مصدق با کمک یکی از رانندگان دربار به نام آقای امیر صادقی که طرفدار نهضت ملی بود  توانست از یک درب کوچک فرعی که کمتر مورد استفاده قرار می گرفت از محوطه کاخ مرمر خارج شده  و از مهلکه جان به در ببرد .

بعد از کودتا دکتر مصدق در دادگاه نظامی فاش کرد که او شخصاً طنابی  را که برای به دار کشیدن او درروز ۹ اسفند ، آماده کرده بودند دیده است . در روز ۹ اسفند ، آیت الله  کاشانی هم نامه ای به شاه نوشت و از او در مقابل مصدق حمایت کرد و در خواست کرد که شاه از  مملکت خارج نشود . در اردیبهشت ١٣٣٢ ماجرای ربودن و به قتل رساندن سرلشکر افشارطوس رئیس  شهربانی کل کشور در دولت ملی اتفاق افتاد . قتل او که ستون پایداری برای دولت ملی به حساب می آمد  ، در حقیقت پیش درآمد کودتای ٢٨ مرداد بود .

بعد از آن توطئه گران وابسته به قدرت های بیگانه  درصدد استیضاح دکتر مصدق در مجلس و دادن رای عدم اعتماد و برکنار کردن او برآمدند . استیضاح  در مجلس و برکنار کردن مصدق توسط مجلس و سپس نابود کردن قانون ملی شدن نفت ، از نظر آنان  خیلی آسان تر و با هزینه کمتر به دست می آمد . ولی دکتر مصدق با هوشیاری برای خنثی کردن این  ترفند ، به حرکتی کاملا دموکراتیک یعنی انجام رفراندوم و پرسش از مردم دست زد که آیا دولت را  تایید می کنند یا مجلس را و با پاسخ حداکثری مردم در تایید دولت دست به انحلال مجلس زد . و پس از  آن بود که دیگر قدرت های انگلیس و آمریکا با اطلاع و تایید شوروی ، تصمیم به برخورد مستقیم با  دولت ملی و انجام کودتا با یاری شبکه هایی از عوامل داخلی خود علیه مصدق را گرفتند . جزئیات  ماجرای کودتا خود شرح مفصلی دارد و ریز ماجرای آن ، نیاز به توضیح و بررسی دارد.

 شما از دو برنامه ملی کردن نفت و اصلاح مطبوعات توسط اصلی ترین برنامه های دکتر مصدق یاد کردید اجازه دهید این دو کلیدواژه تاریخ ساز که محور اصلی بحث ما هم هست فعلا رهاکنیم!

منتقدان سلطنت دکتر مصدق همواره گفته اند، مصدق با این که خودش یک فئودال بود و املاک زیادی در احمد آباد مستوفی داشت همچون دکتر حسین فاطمی که ایشان نیز از زمین داران به حساب می آمد در مجلس چهاردهم مشروطه در لیستی قرار گرفت که سایر فئودالان قرار داشتند و در حمایت کامل انگلستان به حساب می آمدند که در آن انتخابات حامی اصلی نمایندگان فئودال در مرکز و جنوب کشور بود برعکس شوروی که از چپ ها در مناطق شرقی، شمال و شمال غرب حمایت می کرد. در واقع به باور سلطنت طلب ها دکتر مصدق هم معتقد به سوسیالیسم غربی از نوع جنبش کارگری فرانسه بود و هم با مارکسیست های طرفدار لنین نشست و برخاست داشت و هم با حمایت انگلیس وارد مجلس شد! موضع شما به عنوان عالیرتبه ترین مقام جبهه ملی ایران برابر چنین اتهامی چگونه است؟

سپاس از شما. اینکه کسانی گفته باشند که دکتر مصدق یک فئودال بوده و املاک زیادی داشته حرف بی  اساس و نا مربوطی است که بنده مفصلا در باره املاک مصدق توضیح خواهم داد . در مجلس  چهاردهم، هم اگر کسی نام مصدق را فئودال گذاشته و بگوید چون فئودال بوده تحت حمایت انگلیس قرار گرفته و به مجلس راه یافته که حرفی به کلی دور از واقعیت گفته و دروغی آشکار به هم بافته است .

مصدق با توجه به اعتقادش به استقلال و با مبارزه ی قاطعی که علیه هیئت حاکمه  و عواملش و اربابان انگلیسی آنان و هم چنین با عوامل شوروی، داشته معلوم است که آنان حرف  های یاوه و به دور از حقیقت در مورد او بگویند .

واقعیت آن است که سوابق و گذشته دکتر مصدق  و شرکت او در انقلاب مشروطیت در جوانی و بعدا لیاقت و شایستگی و درست کاری و پاک دستی  او  در مدیریت هایی که پذیرفت و سخنرانی شجاعانه او در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ در مجلس پنجم  در روز تغییر سلطنت و پادشاه شدن رضا خان سردار سپه و بعد مغضوب شدن و تبعید شدن و  زندانی شدن او در زندان بیرجند و در معرض قتل قرار گرفتن در این زندان، همه از دکتر مصدق  یک شخصیت ملی و آزادیخواه ساخته بود که پس از شهریور ۱۳۲۰ وسقوط رضاشاه ، مردم تهران  با شور وشوق فراوان مصدق را به نمایندگی انتخاب وبه عنوان نماینده اول خود او را روانه ی  مجلس چهاردهم کردند.

اولین کار او در مجلس چهاردهم ، مخالفت با اعتبارنامه سید ضیاء الدین  طباطبائی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و عامل شناخته شده انگلیس بود. و هم او بود که در  مجلس شانزدهم قانون ملی شدن نفت را به تصویب مجلس رساند و با اجرای قانون ملی شدن نفت،  پشت امپراطوری بریتانیای کبیر را به خاک رساند و امپراطوری بریتانیای کبیر پس از شکست در  ایران دیگر هیچگاه نتوانست به جایگاه قبل از ملی شدن نفت ایران باز گردد.

چرچیل نخست وزیر پر آوازه ی انگلیس گفت که ما در جنگ دوم جهانی هیتلر را در آلمان شکست دادیم اما در  ایران از مصدق شکست خوردیم . جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر در مبارزه با استعمارانگلیس  نیزچنین گفت : « هنگام اعلام ملی کردن کانال سوئز همگان از من میخواستند این کار را انجام ندهم و می گفتند انگلستان یک شیر با یال و کوپال است باید ترسید و جانب احتیاط را رعایت کرد لحظه ای که کانال  سوئز را از سیطره بریتانیا خلاص می کردم و آن را ملی اعلام کردم  با خود گفتم من امروز دم  شیر را آن چنان قطع خواهم کرد که تا زمانی که تاریخ پابرجاست عبرتی برای جهانیان باشد . هنگام  بریدن دم شیر ، دیدم تکانی نمی خورد فهمیدم که انگلستان شیری مرده است وقبل از من کسی آن را  کشته است . بله دریافتم که پیش از من استادم دکتر محمد مصدق از ایران هنگام ملی کردن نفت کشورش این شیر پر یال و کوپال را از پای در آورده و نابود کرده است .»

بنابراین با توجه به تمام آثار و شواهد و افشاء شدن اسناد کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ علیه دولت ملی مصدق  و روشن شدن طراحی آن کودتای ننگین توسط اینتلجنت سرویس انگلیس، چگونه و با چه منطقی  کسی میتواند ادعا کند که مصدق از فئودال های مورد حمایت انگلیس در مجلس چهاردهم بوده است ؟

این دروغ شاخ دار را چه کسی می تواند باور کند ؟ اشاره کردید به این که دکتر مصدق رهبر حزب ایران بوده است . باید عرض کنم که از نظر تشکیلاتی دکتر مصدق عضو حزب ایران نبوده ،  بلکه حزب ایران از ابتدای تاسیس طرفدار دکتر مصدق و طرز تفکر او بوده و در سال ۱۳۲۸هنگام تشکیل جبهه ملی ایران، حزب ایران از پایه ها و از احزاب تشکیل دهنده جبهه ملی ایران  بوده است .

این که دکتر مصدق طرفدار عدالت اجتماعی و حمایت از اقشار ضعیف و فرودست  جامعه بوده تردیدی نیست . او به منظور حمایت از کارگران در زمینه ی درمان ، بیمه و حقوق  بازنشستگی ، سازمان تامین اجتماعی را برای اولین بار در ایران تاسیس و بنیانگذاری کرد .

در  مورد فئودال بودن دکتر مصدق که برخی مطرح کرده اند باید عرض کنم که دکتر مصدق با اینکه از  طرف مادری با پادشاهان قاجار نسبت داشت و مادرشان نوه عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه بود و  پدرشان هم میرزا هدایت وزیر دفتر از خانواده آشتیانی واز دولت مردان ترقی خواه و صاحب  منصب درزمان ناصرالدین شاه بود ولی از تمول چندانی برخوردار نبود. او در سنین جوانی شخصا  ملکی را در اراک خریده بود که آن ملک را در اوایل دوره ی رضاشاه با روستای قارپوزآباد که  متعلق به شوهر خواهرش ابوالفضل میرزا عضدالسلطان فرزند مظفرالدین شاه بود معاوضه کرد یا  به اصطلاح تاخت زد .

نام این روستا را به نام فرزندش مهندس احمد مصدق ، به احمد آباد تغییر  داد . همین روستا پس از آغاز سلطنت رضاشاه و درانزوا قرار گرفتن مصدق، محل سکونت ایشان شد و در زندان لشکر ۲ زرهی نیز در همین قلعه ی

روستای احمد آباد تا پایان عمر درحصر به سر برد و در همین روستا فعالیت کشاورزی می کرد .دکتر مصدق بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و پس از تحمل سه سال  حصر در سال ۱۳۴۲ اراضی همین روستای احمد آباد را هم بین کشاورزان تقسیم کرد . وبخش  کمی را هم که برای وراث خود نگهداشته بود. البته فرزندانش هم بعدا به کشاورزان واگذار کردند .

بالاخره دکتر مصدق پس از درگذشت در سال ۱۳۴۵ با اینکه وصیت کرده بود در کنار شهدای سی  ام تیر در ابن بابویه دفن شود به علت عدم موافقت شاه در ساختمان خانه ی خود در همین قلعه احمداباد به خاک سپرده شد. این روستا در۷ -۸ کیلومتری آبیک قزوین قرار دارد وبا احمد آباد مستوفی  واقع در شهریار متفاوت است . آنچه مسلم است و مستندات موجود بر آن گواهی دارند و برای  همگان روشن است . مصدق به هیچ وجه اهل مال اندوزی نبود و نسبت به مال وثروت بی اعتنایی  کامل داشت وپاک دستی و ساده زیستی از صفات بارز آن بزرگ مرد بود .

اما اتهام فئودال بودن در مورد دکتر حسین فاطمی هم بسیار مضحک و شگفت انگیز است . تا آنجا  که در زندگینامه دکتر فاطمی می بینیم ، او فرزند یک روحانی شریف و وارسته ملقب به سیف العلماء در شهر نائین بود .او در دوره دبیرستان در شهر اصفهان در دفتر روزنامه برادرش آقای  سیف پور فاطمی کار می کرده تا هزینه زندگی و تحصیل خود را تامین کند . در سال  ۱۳۱۶که برای ادامه تحصیل در دانشگاه ، به تهران می آید برای اداره زندگی خود در روزنامه  ستاره به مدیریت آقای احمد ملکی به ماهی بیست تومان استخدام می شود و با اجازه آقای احمد ملکی، در همان دفتر روزنامه ساکن می شود. .

بعدا برای رفتن به فرانسه و گرفتن دکترا تحت حمایت  برادر بزرگش آقای مصباح فاطمی موفق به این کار می شود . معلوم است که فئودال بودن دکتر  حسین فاطمی دروغ بزرگی بیشتر نیست . باید دانست که مبارزه ی قاطع و وطن خوهانه ی دکتر  فاطمی با جریان چپ وابسته به شوروی وهم چنین جریان راست وابسته به انگلیس و دربار، دشمنان  زیادی برای دکتر فاطمی فراهم کرده بود و آن ها از زدن هر اتهامی به دکتر فاطمی فرو گذاری نمی  کردند .

گویا برخی از این دشمنان ، فاطمی را به دروغ به خانواده فاطمی اهل اصفهان یعنی اعتماد السلطنه فاطمی و مصباح السلطنه فاطمی که از مالکین بزرگ بوده اند نسبت داده و بر اساس این  دروغ بزرگ دکتر فاطمی را فئودال نامیده اند . در صورتیکه بین این فاطمی های اصفهان با خانواده  دکترفاطمی که نائینی بودند ، هیچ نسبتی وجود نداشت . دکتر فاطمی پس از بازگشت به ایران در  خانه ای استیجاری در دروازه شمیران زندگی می کرد . فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد نزدیک به  هفت ماه در اختفا و درمنازل طرفداران نهضت ملی جا به جا می شد تا بالاخره در تاریخ ۶ اسفند  ۱۳۳۲ بازداشت شد .

در دادگاه دکتر فاطمی، آزموده دادستان نظامی برای تحقیر دکتر فاطمی،  دو عدد چک برگشت خورده دکتر فاطمی را که جمعا مبلغ ناچیزی هم داشت و دکتر فاطمی به علت  اختفا و بعد هم دستگیری و زندانی شدن نتوانسته بود وجه آن ها را تامین کند ، در دادگاه به  حاضران نشان داد و اظهار کرد که این شخص وزیری است که چک های او برگشت می خورد. که  البته این حرکت دادستان نظامی کودتا چیان هم نشان دهنده ی وضعیت مالی آن بزرگوار و هم  مشخص کننده ی پاک دستی او بود . که آیت الله حاج سید رضا زنجانی که به عنوان تماشاچی در دادگاه حضورداشت ، فی المجلس اعلام کرد که آقای دادستان آن دوعدد چک را به من بدهید تا وجه  آن را پرداخت نمایم .

دکتر حسین فاطمی شهید بزرگ جبهه ملی ایران است که سه بار خون  او بر زمین ریخته شد . دفعه اول در تارخ ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ بر سر مزار محمد مسعود با گلوله یکی از اعضای فدائیان اسلام ، بار دوم در روز بازداشت در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۳۲ در مقابل شهربانی به  دست شعبان جعفری و چاقوکشان همراهش و مرتبه سوم در سحرگاه روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳ در میدان  تیرباران لشکر۲ زرهی به دست عوامل کودتای انگلیسی آمریکایی ۲۸ مرداد.

برسیم به یکی از دو پرسش اصلی که مربوط به ملی شدن صنعت نفت است. به هرحال تلخی قرارداد ۱۹۱۹ که وثوق الدوله با گرفتن ۴۰۰ هزارتومان رشوه با کمپانی نفت ایران و انگلستان بست، گلوی همه ملت ایران و آزادی خواهان با شرف مملکت را می فشرد. نکته اصلی اینجاست پس از تعلیق قرارداد ۱۹۱۹ مشخصا از زمان نخست وزیری سهیلی تا نخست وزیری خود دکتر مصدق، کمپانی نفت ایران و انگلیس خواهان بسته شدن قرارداد موسوم به۵۰-۵۰ بود. که البته در زمان نخست وزیری رزم آرا به اوج مذاکرات رسید و در آستانه تصویب. ترور رزم آرا همواره یک نقطه سیاه در روند دموکراسی ایران به حساب آمی آید و مخالفان جبهه ملی مداوم این اتهام را مطرح کرده اند که دکتر مصدق صرفا می خواست طرح ملی شدن نفت که از کمسیون نفت مجلس شانزدهم دنبال می کرد عملیاتی شود و در سکوتی معنادار همسو با دربار، منافع را در حذف رزم آرا می دید! پاسخ شما در این خصوص چیست؟

در پاسخ باید به نکاتی اشاره کنم. طراح قرارداد ۱۹۱۹ دولت انگلیس با وثوق الدوله، نخست وزیر وقت ایران، در حقیقت لرد جورج کرزن است. او سیاست مدار برجسته ی انگلیس و سال ها نایب السلطنه امپراطوری بریتانیای کبیر در هند بود که بعدا وزیر خارجه انگلیس شد . او میخواست موقعیت انگلیس را برای مقابله با روسیه و انقلاب کمونیستی که در آن کشور اتفاق افتاده بود و در برابر پیشروی بلشویک ها در کشورهای همسایه ی روسیه استحکام بخشد و لذا در ایران، قرار داد ۱۹۱۹ را با دادن رشوه به وثوق الدوله منعقد ساخت. به موجب آن قرارداد دولت انگلیس در تمام امور اداری و نظامی و اقتصادی ایران، توسط افراد انگلیسی که تحت عنوان مستشار در ایران مشغول کار می شدند، ورود پیدا می کرد.

فی الواقع به موجب قرار داد وثوق الدوله، ایران به طور رسمی تحت مدیریت انگلیس قرار می گرفت و رسما مستعمره ی انگلیس می شد که البته شخصیت های ملی ایران و همچنین دولت آمریکا و دولت فرانسه بنا بر مصالح خودشان، با این قرارداد به مخالفت برخاستند وآن قرارداد نتوانست به مرحله اجرا در آید و در نطفه خفه شد . اما انگلیس برنامه ی کودتای ۱۲۹۹ یعنی کودتای رضاخان و سید ضیاء الدین طباطبائی را با هدایت ژنرال آیرونساید، جایگزین قرارداد وثوق الدوله کرد و همان اهداف خود در قرار داد وثوق الدوله را در سایه ی آن کودتا دنبال کرد.

از جمله آنکه با تعطیل شدن مشروطیت و ایجاد خفقان، تمام نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب و هم چنین نیروهای متمایل به انقلاب اکتبر روسیه را سرکوب و نیروهای برخی از خوانین را هم برای مسدود کردن راه هر نوع مزاحمتی منکوب و مضمحل کرد. در ضمن با قرار داد ۱۳۱۲ یا ۱۹۳۳ با رضاشاه ۳۲ سال بر مدت قرار داد نفتی مظفرالدین شاه با ویلیام نکس دارسی افزود .

در مورد بخش دیگر سئوال جنابعالی باید عرض کنم که هدف دکتر مصدق از ملی کردن نفت تنها استیفای مالی و حقوق مادی ملت ایران نبود که فقط با پیشنهاد ۵۰-۵۰ یا غیره بسنده کرده و با قبول ادامه کار بیگانگان، به این گونه پیشنهادات تن در دهد.بلکه هدف اصلی دکتر مصدق علاوه بر استیفای حقوق مادی، اعاده استقلال کشور بود که با حضور شرکت غاصب نفت ایران و انگلیس بر باد رفته بود. انگلیس از طریق این شرکت در تمام امور کشور ما دخالت داشت تا حدی که میتوان گفت شرکت نفت ایران و انگلیس یک حکومت پنهانی در ایران بر پا ساخته بود که حکومت ظاهری را در چنگال خود داشت و در واقع استقلال ایران توسط آن شرکت نفتی مضمحل شده و از بین رفته بود .

دکتر مصدق تلاش می کرد تا با برچیدن بساط شرکت نفت، دست بیگانگان را از مداخلات سودجویانه و استعماری در ایران قطع کند . اما با جلوگیری از مداخلات انگلیس و حفظ استقلال به هرگونه تعامل صحیح با خریداران نفت در جهان حاضر به گفتگو بود .

ولی در مورد ترور رزم آرا، ماجرا این بود که سپهبد رزم آرا، “نخست وزیر”  در مورد ملی شدن نفت که هدف دکتر مصدق و جبهه ملی ایران بود به شدت موضع منفی داشت و آن سخنرانی ایشان که در مجلس گفت « ملتی که لیاقت لوله هنگ سازی ندارد چگونه می تواند صنعت نفت را اداره کند؟ » معروف است .همین جمله موجب نفرت نسبت به او، نه تنها در میان روشنفکران و فعالان سیاسی وطن خواه و ملی ، که باعث انزجار تمام اقشار ملت ایران شد. به ویژه در زمانی که احساس غرور و هیجان عظیمی نسبت به طرح ملی شدن نفت سراسر ایران را فرا گرفته بود، این مواضع رزم آرا، او را به شدت منفور کرد.

رزم آرا چهره مرموزی بود! ارتباطاتی با شوروی و حزب توده قرار داشت . فرار دسته جمعی رهبران حزب توده از زندان قصر یا به عبارت دیگر نجات داده شدن آن ها از زندان در زمان نخست وزیری او صورت گرفت . به علاوه چند تن از افسران روسی را که به علت مخالفت با رژیم شوروی به ایران پناهنده شده بودند به شوروی ها تحویل داد . از طرف دیگر رزم آرا ، مورد سوءظن شاه به عنوان اینکه قصد کودتا یا ترور شاه را در سر می پروراند ، قرار داشت . در یک چنین شرایطی رزم آرا  ظاهرا توسط یکی از اعضای جمعیت فدائیان اسلام در مسجد شاه ترور شد . بعضی کار اصلی ترور او را توسط یک درجه دار ارتش که پشت سر او حرکت می کرد دانستند. لازم به ذکر است که آقای امیر اسدالله علم که وزیر کار در کابینه رزم آرا بود در آن روز که شانزدهم اسفند۱۳۲۹ بود به سراغ او رفت و او را به رفتن به مسجد شاه و شرکت در مجلس ترحیم آیت الله فیض ترغیب و تشویق کرد و علیرغم بی میلی رزم آرا برای رفتن به مسجد ، او را به راه انداخت و خودش هم با او همراه شد .

این مسئله گفته و نوشته شده که پس از انجام ترور، آقای علم بلا فاصله به جلسه ای که محمد رضا شاه با سید ضیاء الدین طباطبائی و چند تن از نمایندگان مجلس در کاخ مرمر داشت وارد شده و آهسته به شاه گفت که ” کار تمام شد ” به طوری که این گفته ی در گوشی را برخی از حاضران در جلسه هم شنیدند و نقل کردند که با شنیدن این خبر لبخند رضایت آمیزی بر چهره شاه نشست . پس از ترور رزم آرا، رادیو مسکو از رزم آرا تجلیل کرد و ترور او را به دست امپریالیست های انگلیس و آمریکا دانست .

ترور رزم آرا درست در ساعتی اتفاق افتاد که دکتر مصدق در مجلس و در کمیسیون نفت مشغول آخرین بر رسی های قانون ملی شدن نفت بود. و وقتی خبر ترور رزم آرا به اطاق کمیسیون نفت رسید، برخی از اعضای کمیسیون میخواستند جلسه را ترک و کمیسیون را تعطیل کنند و از مجلس خارج شوند دکتر مصدق در ورودی اطاق کمیسیون نفت را قفل کرد و گفت تا بحث قانون ملی شدن نفت به اتمام نرسد هیچ کس اجازه ی خروج از جلسه را ندارد. به هر حال ترور رزم آرا در جوی اتفاق افتاد که هم مذهبیون مانند فدائیان اسلام و هم آیت الله کاشانی و هم عناصر دست راستی هیئت حاکمه و دربار و هم طرف داران نهضت ملی از آن ترور چندان نا خوشنود نشدند. ولی این که گفته شده که جبهه ملی ایران در قبال آن حادثه سکوت اختیار کرد چون از آن رویداد منتفع می شد، گفته ای نادرست و عاری از حقیقت است.

زیرا که در آن خیزش نیرومندی که برای ملی شدن نفت در سراسر کشور شکل گرفته بود، هیچ کس و به هیچ ترتیبی توان جلوگیری از آن را نداشت. و ملی شدن نفت چه با حضور رزم آرا و چه بدون حضور او یقینا عملی می شد . بنابراین، سپهبد رزم آرا مانعی بر سر راه ملی شدن نفت تلقی نمی شد . باید دانست که دکتر مصدق رهبر جبهه ملی ایران و یارانش که از شخصیت های آزادیخواه  و درستکار، با اهداف انسانی و میهن دوستانه بودند، مسلما و یقینا با ترور هر کس و در هر زمان مخالف بوده اند. و مبارزات جبهه ملی ایران همیشه به روش های سیاسی و قانونی بوده و هیچ گاه جبهه ملی ایران به خشونت گرایی و اقدامات غیرقانونی اعتقاد نداشته و ندارد.

از نظر جبهه ملی ایران، هرگز هدف وسیله را توجیه نمی کند .این که اشاره فرمودید که چرا در آن برهه جبهه ملی سکوت کرد و ترور را محکوم نکرد باید عرض کنم که تمام رویداد های تاریخی را باید در چارچوب شرایط زمانی آن رویداد بررسی و قضاوت کرد . در زمان ترور رزم آرا جبهه ملی ایران روزهای بسیار حساس و پرهیجانی را طی می کرد و تمام نیرو و توانش را در هر لحظه برای پیش بردن ملی شدن نفت صرف می کرد و در آن جوی که بر جامعه حاکم بود هیچ مطلبی غیر از ملی شدن نفت قابل طرح نبود و شنیده نمی شد و یک مسئله انحرافی تلقیی می شد .

لینک اول روزنامه کارو کارگر : t.ly/RTd4——- t.ly/lqDx

لینک دوم روزنامه کاروکاگر: t.ly/fTlk    ——- t.ly/PkxY