جناب آقای حسین ترابی ریاحی
عضو محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران
درگذشت برادر ارجمندتان را به شما و خانواده گرامی تسلیت گفته و برای عزیز درگذشته رحمت ایزدی و برای همه بازماندگان صبر و شکیبایی آرزو می کنیم.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران-هفتم اسفندماه 1401 خورشیدی
دسته: اخبار جبهه ملی ایران
با اندوهی فراوان وتاسفی بی پایان،درگذشت خانم مهندس فیروزه خرمشاهی را به شما خانواده های گرانقدر تسلیت می گوییم.
خانم مهندس فیروزه خرمشاهی فرزند بانو فرشیدافشار،عضو محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران و شادروان محمدحسن خرمشاهی عضو فقید این شورا بودند.
ما همچنین این درگذشت را به همه ملیون و آزادیخواهان و طرفداران نهضت ملی ایران تسلیت می گوییم.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران-هفتم اسفند ماه 1401 خورشیدی
وکلای شریف و مستقل دادگستری
از دولت ملی دکتر محمد مصدق درسال۱۳۳۱ تا به امروز واژه استقلال وکیل را حرف به حرف نوشتیم و خواندیم بخش کردیم و هجا بندی نمودیم ،پاسدارعدالت بودیم و سرباز حقوق ملت.
برای حاکمیت قانون رشادت نمودیم و برای احقاق حقوق مردم قیام .
اگرچه تمامیت خواهی حکومت استبدادی و اقتدار گرا،استقلال نهاد وکالت را ربود
اما همچنان برای احیای آن ایستاده ایم و با وجود ناملایمات و فشارها ،زندان و بازداشت ،برای دادخواهی حق طبیعی مردم یعنی حق بهره مندی ملت از وکیل مستقل ایستاده ایم.
سازمان حقوقدانان جبهه ملی ایران
هفتم اسفند ماه 1401 خورشیدی
سرزمین ایران با دارا بودن شهرهایی که سدهها از شکلگیری و سکونت در آنها میگذرد، واجد ارزشهای شهرسازانه، معمارانه، فرهنگی و اجتماعی بسیاری است اما علیرغم وجود شهرهای تاریخی متعدد و بافتهای واجد ارزش، به دلایلی که بر هیچ فرهیخته و دلسوزی پوشیده نیست؛ و به دلیل بی قانونی و فساد سیستماتیک دولتی و حکومتی، تاکنون نگرش منسجمی دربارهی مشکلات این شهرها اندیشیده نشده است و فعالیتهایی که در قالب طرحهای گوناگون (طرح جامع شهر، طرح تفصیلی، مطالعات بافت تاریخی و غیره) انجام شده، دامنه ای، عموما محدود به مطالعات باقی مانده است.
ضعفِ دانش و آگاهی دربارهی ارزشهای فرهنگی و اقتصادی بافتهای تاریخی و عدم عرضهی خدمات متناسب با ساختار بافتهای تاریخی توسط مدیریت های شهری وابسته، فساد سیستماتیک، نگرش کاسبکارانه به شهر و فساد سنگین دولتی و مدیریتی توسط مدیدان جمهوری اسلامی در تمام عرصه ها، سبب دوچندان شدن مشکلات معیشتی، مهاجرت و جایگزینی اجتماعی در بافتهای تاریخی و تغییر ساختار و فضای محلههای تاریخی شده است. در واقع عدم توجهِ نهادها و ارگانهای ذیربط به مسئلهی توسعهی پایدار بافتهای تاریخی سبب ایجاد شرایط دشوار معیشتی برای هموطنان ساکن در این مناطق شده است و بهانههای در ظاهر موجهی برای تخریب و مداخلات کلان بهدست سوداگران در مدیریت شهری و پیمانکاران نانجیب شان داده است.
از سوی دیگر سالهاست شاهد از بین رفتن ارزشهای فرهنگی و تاریخی سرزمین به قصد توسعهی اماکن مذهبی هستیم. فراموش نکنیم که در همین ۴۳سال تباهی و سیاهی شاهد تورم کژاندیشه ها و بدکرداری هایی چون زمینخواری، کوه خواری، دره خواری، رودخانه خواری و این اواخر شاهد پدیده گورستان خواری توسط دولت هایی شدیم که با پوزخند گورخوابی برخی شهروندان از شهر رانده شده را می نگریستند!
در تداوم این قبیل نگاه قیمومیت گرا و تکرار اقتدارگرایایی های شهری و در طی این طرح های غیرعلمی و نالازم بود که هزینههایی هنگفت و نامتناسب با سطح نیازهای حقیقی جامعه تعریف شد که امروز آسیبهای فرهنگی و اجتماعی آن بهجد قابل بررسی است. این مواجهه مخرب با بافت تاریخی شهرهای هویت مند را البته پیش از انقلاب نیز، بهخصوص در مجموعههای زیارتگاهی همانند بافت پیرامونی حرم رضوی در شهر مشهد شاهد بوده ایم و اکنون نیز ملت ایران شاهد نتایج همان تخریبهای گسترده و تداوم نگاه پشتِ خاکریزی نظامیان مدیر شده به مقوله معماری، شهر و اسکان است.
توسعه پایدار در کشورهایی امکان مییابد که هم از خلاقیت مدیریتی بهره داشته و هم هنر بازآفرینی میراث را قدر بدانند. عدم توجه مدیران نالایق و بیکفایت رژیم اسلامی به این موارد در سرزمین هنی چون ایران با تمدن درخشان و پیشرفتهی نظام شهرنشینی که از آبشخور اندیشهی فرهنگیِ غنی سیراب شده است، توسعهی کشور را در مسیر پرسنگلاخ و بی جبرانی قرار داده است.
امروزه بهرهبرداریهای سیاسی و اقتصادیِ مافیای قدرت و ثروت از جریانات مذهبی و استفادهی ابزاری از اعتقادات مردم بر همگان آشکار شده است و بهویژه در این مسئله ما پروژههای ناموفقی همچون توسعههای نامتوازن امامزادهها و بقاع متبرکه در شهرهای تاریخی مشهد، قم، تهران، قزوین و غیره را در پیش رویمان داریم که علاوه بر از بین بردن بخشهایی از هویت معماری این سرزمین، باعث جابهجاییهای اجباری و نارضایتی سکنه و اهالی بومی مناطق پیرامون بناهای مذهبی شده است.
در طرح به اصطلاح *توسعهی حرم شاهچراغ* ، 360 هکتار از بافت تاریخی شیراز تخریب خواهد شد. بافتی که بهگفتهی کارشناسانِ آگاه، ارزش ثبت جهانی داشته و میتواند همپای بافت تاریخی شهر یزد، ارزش افزوده ایجاد کند. اما متاسفانه ولع و سوداگری افراد صاحبنفوذ نمیگذارد تا منفعت این جریان شامل حال اهالی و ساکنین شود.
ارکان سودجوی قدرت در راستای اجرایی کردن برنامههای خود بدون لزوم پایبندی به قوانینِ موجود تمام قوانین را بدون هیچگونه مانعی به بازی گرفته و درهم میشکنند. نمونههایی آشکار از این قانونشکنیها در بافت تاریخی شیراز عبارتند از: – تفویض اختیار از شورای عالی معماری و شهرسازی به استانداری فارس برای تصمیمگیری محدودهی 57 هکتاری بافت تاریخی (در صورتیکه شورای عالی معماری و شهرسازی پیشتر اجرایی نشدن این طرح را مصوب کرده است). – عدم همکاری و اهمالکاری وزارت میراثفرهنگی و ادارهکل میراثفرهنگی استان فارس در زمینهی ثبت پلاکهای ارزشمند در بافت تاریخی. – تخلف وزارت میراث فرهنگی در اختیار تام دادن به رئیس پژوهشگاه میراثفرهنگی (مدیرکل اسبق میراثفرهنگی فارس) برای تصمیمگیری در طرح توسعهی 57 هکتاری حرم شاهچراغ. – مشارکت وزارت کشور در تخریب بافت تاریخی شیراز (مصوبات سفر استانی دولت رئیسی در مهرماه 1400).
– تملک اجباری بناهای محدودهی حرم شاهچراغ به قصد تخریب (ارسال نامههای غیرقانونی و اخطار به اهالی و ساکنین بافت جهت تخلیهی خانههای مسکونی). – طرح کمیسیون مادهی 5 شهرداری شیراز مبنی بر تخریب بخش قابل توجهی از بافت محلات قدیمی شیراز. – موافقت پژوهشگاه میراثفرهنگی با تخریب 35 پلاک تاریخی (در این طرح حداقل 150 خانهی تاریخی در طرح توسعهی شاهچراغ تخریب خواهد شد).
سازمان مهندسان جبهه ملی ایران تخریب بافتهای تاریخی و ارزشمند میهن مان را که بهمعنای تخریب هویت فرهنگی این سرزمین کهن است، محکوم میکند و به سران جمهوری اسلامی و وابستگان آن هشدار میدهیم که تداوم روند غیرقانونی تخریب و تملک بافت تاریخی و عدم توجه به خواستهها و مطالبات مردم بهای گرانی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد و باید به زودی منتظر بروز فجایع متعددی بود که دامان شما را نیز خواهد گرفت.
ما برطبق ۷۰سال سابقه مبارزه با استعمار، تبعیض و حکام خودکامه، اکنون نیز خواهان حاکمیت قانون و نفی استبداد شما در شهر و روستا و در دانشگاه و کارخانه هستیم!
ما خواستار تدوین و اجرای اصولی طرحهای بازآفرینی و بهسازی بافت تاریخی شیراز و به تبع آن سایر بافتهای تاریخی کشور هستیم و هرگونه دخل و تصرف و تخریب این بافتهای تاریخی را با هر عنوان و بهانهایی محکوم میکنیم.
باید آگاه باشید که دیگر نمیتوان با دروغگویی، سرکوبِ اعتراض مردم و نسبت دادن حافظان ارزشهای فرهنگی و اجتماعی به جریانات و گروههای خاص، همان تجربههای شکستخوردهی پیشین را تکرار کنید و کشور را بیشتر از این به تباهی بکشانید.
سازمان مهندسان جبهه ملی ایران
خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی»، در دل سیاهترین دوران سرکوب، خفقان، فقر، انزوای بینالمللی و بیلیاقتی حاکمان کشور، در زمانهای که بخش بزرگی از خاورمیانه اسیر سایهی شوم بنیادگرایی ضدانسانی است، نه فقط برای جهانیان، بلکه حتی به چشمان بسیاری از ما ایرانیان نیز شگفت آمد. فراموش نکردهایم هشدارهای پیاپی در باب «سوریهای شدن ایران»، که چماقی بودند برای هراسافکنی در دل جامعه و جلوگیری از هرگونه کنشگری مترقی و آزادیخواهی انقلابی را. ما اما به تمامی این هراسها «نه» گفتیم.
آنچه سبب شد حتی آزادیخواهان جهان نیز به احترام این جنبش بزرگ بایستند، آن بود که ایرانیان نشان دادند هنوز هم میتوان از دل خاورمیانه، صدایی به گوش برسد غیر از جنگ، غیر از عصبیتهای مذهبی، غیر از تعصبات قومگرایانه و البته در ستیز با ارتجاع زنستیز و ضدانسانی. ما نشان دادیم هرچند تجربههای تکاندهنده و دلخراش، در کشورهایی چون عراق، سوریه، یمن و البته افغانستان را فراموش نکردهایم، اما همچنان میتوانیم خیزشی ترقیخواهانه و مدرن را برای نیل به آزادی، مدنیت و دموکراسیخواهی بر پایهی مبانی مدرن انسانی و حقوق شهروندی رقم بزنیم.
زیبایی تصویر اراده و شجاعت زنان حقطلب ایرانی، در کنار حمایت و پایمردی مردان آزادیخواه این سرزمین از آن رو دوچندان شد که مبارزهی خود را، علیرغم تمامی هزینههای تکاندهندهاش، نه به شکل یک جنگ با عصبیتهای خشونتآمیز، بلکه به شوق زندگی، یعنی یک زیست مسالمتآمیز آزادانه و مترقی دنبال کردند و در این راه، پاسخ تمامی صداهای تحریفکننده یا بوقهای تبلیغاتی که میخواستند این دموکراسیخواهی را به مصداق یکی دیگر از انبوه جدالهای قومی و مذهبی خاورمیانهای درآورند به زیبایی و در کف خیابان دادند: «از زاهدان/کردستان تا تهران، جانم فدای ایران».
منشورهایی که با نادیده گرفتن صراحت فریادهای معترضان، از تعابیر تکاندهندهای همچون «ستم ملی» یاد میکنند، با تحریف واقعیات عینی جامعهی ایرانی، میخواهند از مبارزهی آزادیخواهانه علیه یک دیکتاتوری ارتجاعی، تصویر جنگ «ملت علیه ملت» ارائه دهند. گویی ایرانیان، نه یکپارچه در برابر دستگاه ظالم، بلکه در پی جنگ و تسویهحساب با یکدیگر قدم به خیابانها گذاشتهاند. ما چنین تعابیری را نه صدای واقعی اعتراضات مردمی، بلکه خیانتی آشکار به فریادهای صریح هموطنان شجاعمان در کوچه و خیابان میدانیم که زیر شدیدترین فشارهای سرکوب، یک لحظه از تاکید بر وحدت و برابری تردید نکردند و غافل نشدند.
سازمان نویسندگان و هنرمندان جبههی ملی ایران، با شناختی که از تاریخچه هنر و فرهنگ این ملت دارد، و با درسهای درخشان و امیدوارکنندهای که طی انقلاب اخیر گرفته، یک بار دیگر شهادت میدهد که اینجا سرزمین مادری تمامی اقوام دیرپای ایرانی است و فرهنگ ایرانی هیچ نیست جز تابلویی درخشان و رنگارنگ از تمامی نقش و نگارهایی که با پیوند میان خردهفرهنگهایش تصویر شده است.
ما هیچ تردیدی نداریم که درمان تمامی زخمهای کهن استبدادی که بر پیکرهی این جامعه بر جای مانده، تنها آزادی و دموکراسی است. ما به گوهر وجود انسان باور داریم و تردید نداریم که شهروند ایرانی، به مانند شهروندان تمامی کشورهای پیشرو و دموکراتیک جهان این بلوغ و آگاهی را دارد که با کسب آزادی خود، بهتر از هرکسی برای زندگی و آیندهاش تصمیم بگیرد. پس تا پایان راه این انقلاب درخشان در کنار هموطنان خود از پای نخواهیم نشست و تاکید داریم که تنها در دل یک وضعیت آزاد و دموکراتیک، و در جریان یک گفتگوی آزاد در کنگرهای ملی و سراسری است که ایرانیان میتوانند مطالبات واقعی خود را طرح کرده و به حقوق شهروندیشان دست پیدا کنند؛ تا آن زمان، هیچ جریان و گروهی را محق نمیدانیم که با تحریف صدای آشکار انقلابیون، گرایشهای سهمخواهانهی خود را تحت عنوان «مطالبات حداقلی» به مردم تحمیل کند.
سازمان نویسندگان و هنرمندان جبهه ملی ایران
دوم اسفند 1401
اصل اول- حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی میهنی، استقلال سیاسی و استقرار حاکمیت ملی برخاسته از ارادهٔ عمومی ملت ایران در نظام جمهوری مبتنی بر اصول دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون.
نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره 218 به تاریخ 25بهمن ماه ۱۴۰۱
گلبانگ آزادیخواهی نسل جوان ایران زمین، به ویژه دانشجویان فرهیخته ی این مرز و بوم، در سراسر جهان طنين افكن است و حماسه اي اشتياق آفرين را در تاريخ ميهن و جهان رقم مي زند. هرچند خردستيزان و خورشيد گريزان به سركوب و تعدّي دست يازيدند و حريم امن دانش و بينش را پاس نداشتند و مزدوران و اوباش مسلّح بي شناسنامه را براي سركوب گسيل داشتند و پس از آن نوبت به انتقام جويي رسيد و شماري از پويشگران فرهيخته دانشجو را دستگير يا از دانشگاه اخراج كردند. به اين تعدّي آشكارا عاري از مدنيت اكتفا نورزيدند و نوبت به أستادان آزاد انديش و دانشمندِ ناوابسته به حاكميت و مستقل از سرسپردگي به نيروهاي امنيتي رسيد. أستاداني كه با همه ي ناملايمات از جمله سكانداري نيروهاي امنيتي بر دانشگاه و تحميل مدرسان عاري از سواد و أخلاق به هيات هاي علمي، از خدمت به دانشجويان مشتاقشان سر بازنزدند و در بحران دانشگاه در خيزش اخير با نيروهاي سركوب همراه نگشتند و از دانشجويان آزاديخواه پشتيباني كردند و شرف آزادگي را به جيفه زراندود ولي آلوده ي آزادي ستانان نفروختند و حقيقت و حُرّيت را به پاي مصلحتِ قدرت به مسلخ نبردند.
در اين ميان با خبر شديم، دانشیار يار هنرمند و فرهيخته ي هيات علمي دانشكده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، سركار خانم دكتر آذين موحد، عضو و تایب رئیس شورای مرکزی جبهه ملي ايران، با قطع حقوق مورد ستم و اجحاف قرار گرفته است و با این فشارها کاربدستان در این توهمند که چنین فردی را از حمایت حقوق دانشجویان معترض باز دارند، زهی گُمانِ باطل.
جبهه ملي ايران ضمن محكوم سازي چنين اقدامات نابخردانه و غيراخلاقي، به حاكميت زينهار مي دهد، كه چنين ستم هاي فرهنگ ستيزانه اي نتايج ناگواري براي عرصه دانش در ايران خواهد داشت و صدمات جبران ناپذيري بر دانشگاه وارد مي سازد كه حاكميت ملزم به پاسخگويي آن خواهد بود.
گر هنرمند از اوباش جفایی بیند تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران-بیستم بهمن ماه 1401
با تاسف بسیار و اندوه بی کران،درگذشت آقای ناصر مغازه ای،حقوقدان فرهیخته و پیرو راه مصدق بزرگ و از اعضای دیرین جبهه ملی ایران را به خانواده ارجمند مغازه ای به ویژه فرزندشان آقای بابک مغازه ای و همه ی اهالی محترم همدان و کلیه آزادیخواهان و وطن دوستان تسلیت می گوییم.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران-بیستم بهمن ماه 1401
آقای دکتر فرهاد میثمی عزیز
با درود
در زمانهای که برخی در پی عافیت و منفعت خویش، سکوت کردهاند و برخی که صدایشان به پشتوانه رسانههای رنگارنگ، بلند است چنان سودای قدرت و شهرت دارند که از وابستگی به دیگرقدرتها، پشت پا زدن به منافع مردم و تخطئهی یکپارچگی سرزمین ابایی ندارند، شما با شجاعت و ازخودگذشتگی و بهدور از هیاهو، بازتاب راستین فریاد پر طنین ملتی شدهاید که از زاهدان تا آذربایجان، دریغ ندارند که جان خود را فدای ایران کنند. شمایی که همیشه در کنش و منش خود ضمن ایستادگی بر اصول، بهجای برجسته کردن «من»، بهدنبال برکشیدن «ما»، و بهجای «ویرانی» خواهان «ساختن» بودهاید.
«امساک در غذا خوردن» آنهم نه برای رسیدن به حقوق خود که برای احقاق حق دیگر هموطنان، بهراستی بالاترین مرتبه از دگرخواهی و کنشگری اخلاقی است. ما ضمن پشتیانی از راه شما و خواستههای به حقتان که مصداق برجستهی شعار «زن زندگی آزادی» است، در کنار سایر نویسندگان و هنرمندان، با فروتنی از شما میخواهیم حالا که تن نحیفتان، با قدرت و صلابت صدای حقجویی و آزادیخواهی شما را به گوش همگان رساندهاست، با در نظر گرفتن احساسات و عواطف جمعی و به حکم «دیگردوستی موثر»، با پایان دادن به این اعتصاب غذا، از تن و جان خود مراقبت کنید که این سرزمین اکنون به وجود فرزندان دلیر، اندیشمند، نیکنفس و ایراندوستی چون شما بیش از همیشه نیازمند است.