دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تاريخچه تقويم ملي ايران شخصيت‌ها

نگاهی به 25 خرداد 1360

 

توضیحات دکتر مهدی آذر در خصوص حوادث 25 خرداد 1360
پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد در گفتگو با ضیاء صدقی

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تقويم ملي ايران

حماسه آزادسازی خرمشهر پاره‌ِتن ایران‌زمین

حماسه‌ آزادسازی خرمشهر ترجمان استقلال‌طلبی و وطن‌دوستی ملّت در تاریخ هزاران ساله ایران‌زمین است. به بیان دیگر آن‌چه که موجب استمرار ایران‌زمین در این هزاران سال شده، فرهنگ ذاتیِ استقلال‌طلبی ایرانیان بوده است.
مشروطه‌طلبی، آزادی‌خواهی، عَدالت‌جویی و… فرهنگ‌هایی بوده‌اند که ایرانیان به‌ویژه در دوران معاصر بدان باورمند شده‌اند. اما استقلال‌طلبی و پاسبانی از تمامیت‌ارضی، اصولی بوده‌اند که در ذات فرهنگ ملّی ایرانیان همواره نهفته بوده است.
حماسه آزادسازی خرمشهر پارهِ‌تن ایران‌زمین، در ادامه سنت فرهنگ ملّی استقلال‌طلبی ايرانيان، آفریده شد.
آن‌چه که ایران و ایرانی را از گزند مداخله بیگانه مصون نگاه داشته و ایران‌زمین را برقرار نگاه داشته، همین اهمیت استقلال است. در چهل‌ویک سال پیش در سوم خرداد ۱۳۶۱ ارتش ملی، رزمندگان و وجدان بیدار ملت ایران، آرزوی بیگانگان و صدام‌حسین را برای تجاوز به کشور عزیزمان را بر باد دادند. نام و یادشان ماندگار

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تقويم ملي ايران

دوم اردیبهشت ، هفتادمین سالگرد شهادت سرتیپ افشارطوس : افشارطوس قربانی دموکراتیزاسیون نیروهای مسلح در نظام استبدادی

 

1 – فرآیند نوسازی ارتش  در دوره رضاشاه، با توجه به دو شاخصه وجود استبداد و استعمار درآن عصر، به‌هیچ عنوان در جهت حفظ و حراست از تمامیت ارضی به‌کار برده نشد. بلکه تنها پیامد آن ایجاد اقتدار و اعتبار، گستره هژمونی رضاشاه و همچنین امکانی برای سرکوب داخلی بود. ارتشی که باید برای دفاع از کشور ساماندهی می‌شد، تنها کارکردش ایجاد خشونت، زور، رُعب، وحشت و سرکوب در داخل و شوربختانه خواری و ذِلّت در مقابل تهاجم بیگانه بود. چنان‌که پس از سوم شهریور 1320، آن ارتشی که نزدیک به بیست سال، بخش قابل توجه بودجه کشور را برای سازماندهی صرف کرده بود . بدون هیچ دفاعی در مقابل حمله و اشغال متفقین تسلیم شد. به‌گفته «ویلیام بولارد» سفیر انگلیس در ایران، بیشتر فرماندهان دنبال پناه‌گاه و یا راهی برای فرار از میهن بودند و گفت: رضاشاه به محض شنیدن ورود قوای شوروی به قزوین از بیم به‌دار آویخته شدن ، نه ‌تنها به دستور دولت انگلیس استعفاء داد که تهران را به مقصد اصفهان و در نهایت موریس ترک گفت!

2 – دلیل اصلی که در گذشته ارتش‌ و یا دستگاه‌های نظامی در نظام‌های دیکتاتوری و استبدادی، هیچ‌گاه ثَبات نداشتند و در بلندمدت برای خود و کشور زیان‌آفرین می‌شدند، نبود «حاکمیت ملّی» و «نظام دموکراتیک» بود. در نظام‌های مبتنی بر حاکمیت ملّی و دموکراسی، ارتش تابع سیاست داخلی برآمده از حاکمیت ملّی می‌باشد. در این موقعیت، چون روابط بین‌المللی کشور متناسب با سیاست داخلی همراه با مسالمت‌جویی و حقوق بشر تنظیم می‌شود، ارتش هیچ‌گاه «ستیزه‌جو» نخواهد بود. تنها در موقع بحران، تهاجم و یا امکان تهاجم، ارتش متناسب با سیاست داخلی و البته سیاست خارجی که تابعی از سیاست داخلی است، مشی نظامی خود را تنظیم می‌کند. اساساً در نظام‌‌های دموکراتیک با وجود محور بودن «انسان»؛ «مسئولیت» و «مسئولیت‌پذیری» یکی از ابعاد دموکراسی محسوب می‌شود. در نظام‌های دیکتاتوری و استبدادی «مسئولیت» به‌ویژه در قوای مسلح هیچ معنا و مفهومی ندارد.

3 – شکی نیست که نیروهای مسلح و ارتشی که وسیله دستگاه استبداد و سرکوب است، در نظامی مبتنی بر «حاکمیت ملّی» همان ارتش کارکرد اصلی خود را پیدا می‌کند. در نظامی دموکراتیک، نیروهای مسلح نیز دموکراتیک اداره می‌شود. انسان و نیروهای انسانی، محور آن دستگاه خواهد بود. هم حقوق انسان‌ها در داخل نهاد و هم در بیرون لحاظ می‌شود. ابتکار، خلاقیت، مسئولیت مورد توجه قرار می‌گیرد. هر فردی متناسب با جایگاه و درجه خود دارای مسئولیت و نسبت به مسئولیت خود پاسخ‌گو است. قوای مسلح به عنوان یک نهاد ستیزه‌جو و جنگ‌‌جو محسوب نمی‌شود؛ بلکه یکی از پیام‌آوران صلح، دوستی و حقوق‌بشر در جهان خواهد بود.

4 – به‌عنوان نمونه در ابتدای حمله عراق به ایران، ضمن این‌که ارتش از یک نظام استبدادی سلطنتی بیرون آمده بود و حال در یک شرایط جدید پس از انقلاب، اعتماد به‌نفس خود را بازیافته بود. مانند چهل سال پیشتر، درشهریور بیست، تسلیم قوای بیگانه نشد، بلکه در تهاجم غافلگیرکننده ارتش بعثی، نه‌تنها حماسه‌ساز شد، بلکه ظرف شش‌ماه صدام و ارتش او را از پای درآورد و صدام از طریق سران کشورهای اسلامی و کشورهای عضو عدم تعهد درخواست صلح داده بود.

5 – « سردار شهید نَهضَت ملّی سرلشگر محمود افشارطوس»، نمونه بارز یک نیروی نظامی است که از یک دستگاه نظامی مستبدانه، در زمان رضا شاه وارد یک دستگاه نظامی دموکراتیک می‌شود. نمونه بارز امکان‌پذیری؛ تربیت‌پذیری و فرهنگ‌پذیری دستگاه نظامی است که از خشن‌ترین دستگاه نظامی وارد یک دستگاه نظامی دموکراتیک می‌شود.

روش نیروهای مسلح در زمان رضاشاه، گسترش دامنه خشونت در سطح جامعه، سرکوب جامعه و جریان‌های مختلف بود؛ از سرکوب عشایر و ایلات بختیاری و دیگر نواحی، خشونت زیاد در تحمیل یک نوع پوشش خاص برای مردان و زنان به ویژه کشف حجاب، که موجبات دیگر خشونت‌های زیادی حتی در سطح حاکمیت شد. می‌توان یکی از خطاهای بزرگ نظام پهلوی، به‌ویژه پهلوی نَخُست را، تبدیل کردن نیروهای مسلح که باید در خدمت ملک و ملّت باشد، به دستگاهی در جهت منافع یک نظام خودکامه و تبدیل آن به ماشین سرکوب و دور شدن آن از اصول انسانی و ملّی و همچنین تقویت روحیه‌ خشونت‌گرایانه و مقابله با ملّت و تضعیف و ناتوانی در مقابل تهاجم بیگانه دانست.

6 – پس از شهریور بیست، شکی نیست که خود نیروهای نظامی از نظام مستبدانه‌ای که مُلک و میهن را ویران و ارکان نیروهای مسلح را متلاشی کرد، به ستوه آمده بودند. و عامل اصلی نابودی نیروهای مسلح را استبداد و استعمار می‌دانستند. استعمار تنها از طریق نهاد سلطنت، منافع خود را پیش نمی‌برد، بلکه از طریق نهادهایی مانند ارتش نیز بر حاکمیت ایران استیلاء ایجاد می‌کرد. نیروهای مسلح زیر شمشیر دودمی بودند که از سویی استبداد آن‌را زیر ضربِ زور و از سویی استعمار آن را تحت فشار قرار داده بود.

اشغال کشور توسط نیروهای بیگانه ضرورت ملّی‌گرایی و نَهضَتی ملّی را فراهم کرد. بسیاری از نیروهای مسلح تحت‌تأثیر این ضرورت، همگام با جنبش ملّی، در صدد ملّی کردن نیروهای مسلح بودند. شهید سرلشگر افشارطوس از کسانی بود که در این هنگام همگام با جنبش ملّی ایران «گروه سربازان ناسیونالیست» و بعدها «سازمان افسران ملّی» یا «سازمان گروه ملّی» را در ارتش بنیان نهاد که در صدد سازوکاری برای کارآمدی (متناسب با کارکرد اصلی خود) و ملّی کردن ارتش بودند. به‌واسطه آشنایی خانوادگی که با دکتر محمد مصدق داشت و البته شایستگی و اعتمادسازی افشارطوس، توانست زمینه‌های اصلاحات را در ارتش و نیروهای مسلح فراهم کند. ضمن این‌که بسیاری از افسران ملّی را به دکتر مصدق معرفی کرد. تنظیم لوایح قضایی مربوط به نیروهای مسلح همه نوید ملّی کردن ارتش را می‌داد. به پیشنهاد افشارطوس بسیاری از افسرانی که وابستگی داشته و یا خطاهایی را مرتکب شده بودند، به‌شکل بسیار انسانی و دموکراتیک بازنشسته و از ارتش تصفیه شدند.

7 – قانون اساسی مشروطه در فصل حقوق سلطنت، آنجا که به اختیارات پادشاه در نیروهای مسلح مربوط بود، با توجه به بندهای دیگر قانون اساسی، بعضاً متناقض و متشابه بود که زمینه را برای دخالت‌ پادشاه ایجاد می‌کرد. دکتر مصدق با مشورت کسانی مانند سرتیپ افشارطوس و حقوق‌دانان مبرز، درصدد اصلاح این مقدار بندهای متشابه و متناقض بود که لایحه این اصلاحیه توسط مجلس شورای ملّی تصویب و توسط شاه نیز مورد توشیح قرار گرفت. ضمن این‌که مجلس هیأت هشت نفره‌ای را برای حل این موضوع برگزید.

در دولت ملّی دکتر مصدق، تنها صنعت نفت نبود که ملّی شد، بلکه نیروهای مسلح و وزارت جنگ نیز ملّی شد. دکتر مصدق تنها نخست‌وزیری در تاریخ ایران بود که در دور دوم دولت ملّی یعنی 25 تیرماه 1331، ادامه کار دولت ملّی را متضمن محدود و مشروط شدن پادشاه و به‌ویژه انتقال رسمی و مستقیم وزارت جنگ در زیر مجموعه دولت و وزیر آن را براساس انتخاب نخست‌وزیر دانست. درست است که اصالتاً پادشاه زیرِ بار قانون اساسی مشروطه و پیشنهاد قانونی دکتر مصدق نمی‌رفت و نرفت. اما خیزش ملّت در سی‌تیر 1331، موجب شد که پادشاه در نهایت تمکین کند و دکتر مصدق با دست باز و بالاتری پیشنهاد خود را اِعمال و شاه را محدود به قانون اساسی نماید. از آن جمله به‌طور رسمی زمینه‌های اصلاحات در نیروهای مسلح و ارتش را فراهم کرد. ضمن این‌که در حاکمیت‌های ملّی یا دولت ملّی، دولت‌ها بر بحران، تضاد، جنگ و موازنه مُثبِت قدرت‌ها استوار نیست. بلکه بر بنیاد حقوق ملّی و ملّت و موازنه منفی استوار است. در این‌گونه نظام‌ها دولت در روابط جهانی، نه تنها اهل تخاصم و ستیز نیست، بلکه‌ صلح‌جو و مسالمت‌گرا است. بنابراین دستگاه نظامی تنها در موقعیت‌های ضروری به دفاع از میهن می‌پردازد. ارکان نیروهای نظامی داخلی که به‌پای دارنده امنیت هستند، تنها وظیفه آنان ایجاد امنیت و نه مانند دوره استبداد رضاشاهی که خود مانعی برای ایجاد امنیت ملّی بودند. حاکمیت ملّی روی اصول استقلال و آزادی، حقوق بشر استوار است. بنابراین آن‌چه که باید اصل قرار می‌گرفت این اصول بود که از قضا در دوره دولت ملّی، وظیفه نیروهای نظامی بیرون از این اصول نبود. مصدق بر این باور اساساً نام وزارت جنگ را به «وزارت دفاع ملّی» تغییر داد.

از این حیث فرمانداری‌های نظامی و شهربانی برای دکتر مصدق بیشترین اهمیت را داشت. زیرا استقلال و آزادی، احقاق حقوق و حاکمیت ملّی نیازمند، فضای عادی و امن می‌باشد. هم جامعه از آشفتگی پس از اشغال متفقین بیرون نیامده بود و هم در داخل و خارج به‌ویژه انگلیس با روش بحران‌سازی و هرج و مرج‌گرایی، همواره دسیسه ایجاد می‌کردند. دکتر مصدق سرتیپ افشار طوس را نخست به سمت فرماندار نظامی تهران سپس رئیس کل شهربانی کشور منصوب کرد. زیرا افشارطوس یک افسر فرمانبردار دوره استبدادی نبود، بلکه خود یکی از پیشگامان نهضت ملّی و باورمند به اصول دموکراسی و دولت ملّی بود. دکتر مصدق بعدها انتخاب سرتیپ افشارطوس را بر همین اساس دانست و گفت: «من با دستگاهی کار می‌کردم که زیر نفوذ استعمار بود پس از چند تغییر و تبدیل سرتیپ افشارطوس را در رأس اداره کل شهربانی گذاردم شاید اصلاحاتی بکند.»

او توانسته بود راه‌های نفوذ قدرت‌های شرقی و غربی را که در آن زمان همسو با هم بودند، شناسایی و خنثی کند. به فرمانداری نظامی و شهربانی کشور سروسامان بدهد. با توجه به آشنایی که با ساختار ارتش داشت و از طریق دیگر یارانش در سازمان افسران ملّی، مانند سرتیپ محمدتقی ریاحی رئیس ستاد ارتش و ده ها تن از افسران ملی ، توانست، گام‌های استواری در جهت ملّی کردن نیروهای مسلح، نفوذناپذیری و فسادناپذیری آن بردارد.

افشارطوس مهمترین رکن نظامی بود که توانست دسایس بر علیه دولت ملّی، به‌ویژه دسیسه 9 اسفند 1331 را خنثی کند. در بسیاری از گزارش‌ها آمده که توانایی، اراده و وفاداری وی در روز 9 اسفند یکی از عوامل ترور ددمنشانه وی بود. دکتر مصدق در پیامی به‌مناسبت شهادت سرتیپ افشارطوس به همین موضوع اشاره کرد؛ «سردار رشید و فداکاری که در راه ایفای وظیفه، خدمت به‌وطن و مبارزه با توطئه‌های ضد ملّی …».  عمل کرد افشار طوس و یارانش به روشنی نشان دادند که دستگاه نظامی در یک نظام استبدادی تا یک نظام دموکراتیک و مبتنی بر حاکمیت ملّت، چه میزان تفاوت دارد. در نظام استبدادی نیروهای مسلح به میل و اراده یک شخص، عمل می‌کند، در حالی‌که در نظام دموکراتیک، نیروهای مسلح در راستای حقوق و حاکمیت ملّت گام بر می‌دارد.

طرح ملّی‌ کردن نیروهای مسلح توسط دکتر مصدق و سرتیپ افشارطوس طرحی موفق بود . قطعاً اگر در طرح خود ناکام بودند، نه افشارطوس به آن وضع ترور می‌شد و نه اساساً کودتایی صورت می‌گرفت. در واقع ترور افشارطوس زمینه‌ساز کودتای 28 مرداد 1332، و او قربانی ملّی کردن نیروهای مسلح از یک نظام استبدادی و استعماری در یک نظامی مبتنی بر حاکمیت ملّی شد.

 

دسته‌ها
تقويم ملي ايران درباره ما شخصيت‌ها

سالروز ترور دکتر حسین فاطمی شرف اهل قلم و سیاست

دیدید بالاخره انگلیسی‌ها من را کشتند. چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش و شیوه انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشته‌ام خاموش شود.

حسین فاطمی را بی شک باید مغز متفکر ملی شدن نفت دانست. مبارزی جوان که با کارکرد رسانه آشنا بود، مردم را می شناخت، آلت دست استعمار خارجی و استبداد شاهنشاهی نشد و در راه آرمانهای مردم یعنی آزادی و دموکراسی جان داد.
به دنبال برگزاری انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی دکتر فاطمی از تهران به نمایندگی انتخاب شد تا به کمک سایر نمایندگان طرفدار جبهه ملی ایران و نهضت ملی شدن نفت پایگاه دکتر مصدق و دولت ملی او را در مجلس مستحکم کند. اما در سمت دیگر دکترمصدق با توجه به تغییرات سریع در عرصه بین الملل و پس از قطع رابطه با دولت انگسلتان به دلیل تلاش هایش در کودتای نافرجام شهریور 1331، از دکتر فاطمی دعوت کرد به عنوان وزیر خارجه در کابینه اش فعالیت کرده و پیام آور ندای موازنه منفی و تلاش های ضد استعماری و استقلال خواهانه مردم ایران شده و در قامت دیپلمات از توانایی هایش در عرصه بین المللی برای حفظ منافع ملی ایران استفاده کند.

دولت انگلستان که پایگاه رسمی خود را از دست داده و با تلاش های بی وقفه دکتر فاطمی در جلب اعتماد سایر کشورها و آغاز مذاکرات توسط کشورهای مستقل همانند ایتالیا و ژاپن و بلوک شرق برای خریدنفت مواجه شده بود، این بار با دست نامرئی خود و تحریک فدائیان اسلام تلاش کرد تا مغز متفکر دولت را از پای بیاندازد. در 14بهمن 1331 نواب صفوی رهبر سازمان فداییان اسلام که پیش از آن که به دلیل تخریب یک مدرسه دخترانه دوران حبس را می گذارند از زندان ازاد می شود و در اولین گام پس از آزادی به به همراه حسین واحدی مرد شماره دو فداییان اسلام که به همراه کرباسچیان با در ارتباط با عوامل انگلستان بود، با تحلیلی فاطمی را از همراهان شاه و مانع اجرای احکام مذهبی خوانده و دستور به حذف او می دهند. شاه نیز که تلاش ناکامی کرده بود تا با جدایی اعضای جبه ملی و پیشنهاد نخست وزیری به دکتر فاطمی او را از نهضت ملی جدا کرده و به صف استبداد جلب کند از چنین روندی حمایت می کند.

در 25 بهمن و در سالگرد ترور محمد مسعود روزنامه نگار سرشناس آن دوران به به دستور حزب توده کشته شده بود، محمد عبد خدایی جوان پانزده ساله ای گلوله ای به سمت دکتر فاطمی سخنران مراسم شلیک کرده و با فریاد های الله اکبر از این عمل خود ابراز شادمانی می نماید. او سالها بعد نیز با تایید عملکرد خود بیان کرد: اگر باز هم زمان به عقب بر می گشت دکتر فاطمی را ترور می کرد.
دکتر فاطمی پس از این ترور در راه بیمارستان سرانگشت این ترور را نه در بازوی اجرایی و عامل داخلی که در عامل خارجی می داند و میگوید:

دیدید بالاخره انگلیسی‌ها من را کشتند. چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش و شیوه انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشته‌ام خاموش شود.
دکتر فاطمی به بیمارستان نجمیه منتقل شده و بلافاصله مورد عمل جراحی قرار میگیرد اما زخم حاصل از این جراحت او را ماه ها از عرصه فعالیتهای سیاسی در داخل کشور دور کرده و وی برای معالجه بارها به خارج از کشور رفته و هفته ها در بیمارستان بستری و مورد عمل مجدد قرار گرفت.


این عدم حضور وی در عرصه سیاست داخلی و خارجی خواسته باطنی شاه و انگلستان را براورده کرده و از توانایی های دولت ملی بصورت محسوسی کاست. این ترور را باید نخستین گام در راه کودتای 28 مرداد دانست. راهی که با تلاش برای ترور دکتر مصدق در نهم اسفند 1331 و قتل ریاست وقت شهربانی سرلشگر افشار طوس در دوم اردیبهشت 1332 ادامه یافته و سرانجام با کودتاهای 25 و 28 مرداد و بازگشت استبداد و استعمار به پایان ماموریتش یعنی انعقاد قراردادی استعماری  کنسرسیوم جهت سلطه بر کشور  و  نفت ایران و استقرار حکومتی استبدادی پایان یافت

 

دسته‌ها
تقويم ملي ايران درباره ما

۱۲ بهمن ماه سالروز ملی شدن شیلات ایران توسط دولت ملی دکتر محمد مصدق گرامی باد

تقویم ملی ایران:

 

در 12 بهمن 1331 دکتر مصدق در راستای سیاست موازنه منفی و لغو امتیاز های استعماری داده شده به عالیت شیلات مختلط شوروی و ایران پایان داد و تسلط ایران بر منابع آبزیان دریای مازندران را را احیاء کرد.
امتیاز بهره برداری از شیلات شمال در دوره قاجار به خاندان لیانازوف داده و به دلیل انقلاب سوسیالیستی و عدم انجام تعهدات این خانواده لغو گردید. پس از آن به دنبال نخست وزیری سردار سپه و در ادامه دعاوی مطروحه از خاندان لیانازوف و عهدنامه مودت ۱۹۲۱ پیش نویس قراردادی برای بهره برداری از شیلات شمال تهیه و به امضاء طرفین رسید و سرانجام درسال ۱۳۰۶ به دستور رضا شاه این امتیاز یعنی بهره برداری انحصاری از شیلات دریای مازندران طی قراردادی به دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی واگذار شد.
ملی شدن شیلات، یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران و در راستای ملی شدن صنعت نفت ایران است. همانطور که در برابر ملی شدن نفت ایران و خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس عوامل بریتانیا ودربار مخالفت می کردند در برابر ملی شدن شیلات نیز عوامل شوروی و حزب توده مخالفت کردند.

در دی ماه ۱۳۳۱ سفیر دولت شوروی خواهان بصورت رسمی خواهان قرارداد بهره برداری از شیلات شمال شدو در برابر آن دکتر مصدق با رد درخواست شوروی، به سفیر آن کشورگفت: از ایران در حالی که امتیاز نفت انگلیس را لغو می‌کند، نباید انتظار داشت امتیاز واگذار شده به دولت روسیه (شوروی) را تمدید نماید.
در همین راستا و ارایه لایحه ای از سوی نخست وزیربه مجلس شورای ملی در ۱۲ بهمن ۱۳۳۱، سازمانی به اسم شیلات ملی ایران تاسیس و فعالیت خود را زیر نظر وزارت دارایی را آغاز کرد. با لغو این امتیاز و اعمال حاکمیت ملی ایران بر دریای خزر، بعد از دهها سال صیادان ایرانی توانستند از دریای مازندران ماهی صید کرده و از دست رنج خود استفاده کرده و مردم ایران نیز از این خوان نعمت بهره مند شوند.

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تقويم ملي ايران درباره ما شخصيت‌ها

سید رضا زنجانی مجتهد ملی گرا

۳۷ سال پیش در چنین روزی آرامگاه فاطمه معصومه قم شاهد فریادهای «مرگ بر منافق» «مرگ بر ضد ولایت فقیه» و «مرگ بر آمریکا» بود. این فریادها به مناسبت رحلت یکی از بزرگترین علمای تاریخ معاصر شیعه که اتفاقا از چهره های برجسته روحانیت سیاسی نیز بود سرداده می شد. اما چرا؟ این روحانی برجسته که بود و جواز هتک حرمت میتش به کدامین گناه صادر گشته بود؟

 

در سال ۱۲۸۱ ه.ش آیت‌الله سید محمد موسوی زنجانی مجتهد شیعه صاحب فرزندی شد و نام او را سیدرضا نامید. نام اصلی او سید رضا موسوی فرید و معروف به سید رضا زنجانی و سید رضا مجتهد زنجانی بود. سید رضا بنا بر سنت آبا و اجدادی خاندان خود مشغول تحصیل در علوم حوزوی گشت و ضمن برخورداری از کلاس درس آخوند  خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی در نجف، افتخار شاگردی آیت الله عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم را در ایران کسب نمود و به مقرب‌ترین شاگرد ایشان تبدیل گردید. اجازه اجتهاد ایشان را مرحوم حائری یزدی شخصا صادر نموده و در توصیف ایشان از عناوینی نظیر «عالم کامل»، «محقق مدقق ثقه امین»، و «نور چشم و مایه سرور خاطر من»، «از علمای اعلام و مجتهدین عظام» استفاده نمودند.

 

آیت.الله سید موسی شبیری زنجانی مرجع تقلید متنفذ عصر حاضر در باب ایشان عنوان می دارند «کمتر کسی در فقه و اصول و چیزهای دیگر به حاج آقا رضا می‌رسید. مرحوم والد ما درباره استعداد حاج‌آقا رضا می‌گفتند که ایشان فقه را از جیب خود درمی‌آورد!» پرورش در خانواده‌ای سیاسی در کنار متقارن گشتن ایام زندگی سیدرضا با حوادثی نظیر اشغال ایران بدست متفقین و … از او روحانی‌ای سیاسی ساخت و باعث شد که وجهه سیاسی وی پررنگ‌تر از سایر ابعاد زندگیش باشد. وی همراه با برادر بزرگترش آقا سید ابوالفضل از روحانیون عضو اتحادیه مسلمین بودند که در جریان ملی شدن صنعت نفت از دولت ملی دکتر محمد مصدق حمایت کرده و به جرگه ملیون پیوستند. ایشان همراه با سید علی رضوی هیات علمیه تهران را در حمایت از دکتر مصدق راه اندازی کردند که در حقیقت نخستین تشکل سیاسی روحانیت در کشور بود. پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایشان با همراهی چهره.هایی نظیر محمد نخشب، حسین شاه‌حسینی، ابراهیم کریم‌آبادی و … نهضت مقاومت ملی را با شعار «نهضت ادامه دارد» بنیان گذاشت و ضمن برعهده گرفتن رهبری آن جهت تامین منابع مالی فعالیت های نهضت باغ فندق خود در زنجان را فروختند. وی در همین راه چندین بار بازداشت شد که در یکی از این بازداشت‌ها وی درزندان با دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت ملی هم‌بند می‌شود و دکتر فاطمی یادداشت‌های خود را در خصوص ماجراهای دوره دولت ملی و حوادث بعد از ان از طریق واسطه‌ای در زندان به ایشان می‌سپارد و همچنین در وصیت خود از آیت‌الله زنجانی می خواهد تا مراقب فرزندش بوده و هزینه های زندگی او را بعد از مرگش تامین نماید امری که تا زمان حیات آیت‌الله زنجانی همواره در جریان بود. سید رضا زنجانی بعد از مدتی حبس به دلیل فعالیتهایش در نهضت مقاومت به زنجان تبعید شد. او یکی از حامیان مالی خانواده‌های جان‌باختگان پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. این حمایت وی از خانواده های قربانیان دوره پهلوی بدون توجه به جهت‌گیری‌های سیاسی آنان صورت می‌گرفت که می‌توان از جمله این موارد حمایت وی ازهمسر و فرزند وارطان سالاخانیان که یک فعال سیاسی ارمنی عضو حزب توده که در زندان های پهلوی زیر شکنجه کشته شده بود یاد کرد.

با پایان یافتن فعالیت‌های نهضت مقاومت ملی و با باز شدن فضای سیاسی کشور، جبهه ملی ایران در تیر ماه ۱۳۳۹ توسط تعدادی از ملیون من جمله شادروانان کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی، باقر کاظمی، مهدی آذر، شاپور بختیار، حسین راضی، مهدی بازرگان به رهبری الله یار صالح مجددا فعالیت هیا خود را آغاز کرد؛ که ایشان نیز نقش مهم و غیر قابل انکاری در تشکیل و سامان‌دهی آن بازی کردند. در این ادوار (پس از کودتا ۲۸ مرداد) که شادروان مصدق در حصر غیرقانونی در قلعه احمدآباد قرارداشت، سیدرضا زنجانی همواره با ایشان تماس داشته و مکاتبه می نمود. در نهایت در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ آنگاه که رهبر ملی ایرانیان چشم از جهان فرو بست، ایشان نماز میت را بر پیکر دکتر مصدق اقامه نمود.

پس از انقلاب ایشان به تبعیت از استاد خود آخوند خراسانی با دخالت روحانیت در اداره حکومت مخالفت ورزیده و شدیدا با دخالت روحانیت در مناصب اجرایی مخالفت می‌کردند. دختر ایشان بانو بهیّه موسوی زنجانی (حائری) در این زمینه عنوان می دارند: «او خواهان موقعیت معنوی و روحانی عالمان دینی بود و با دخالت‌های روحانیان در امور اجرایی مخالفت می‌کرد، زیرا معتقد بود که ورود به کارهای اجرایی جایگاه معنوی روحانیت را مخدوش خواهد کرد. در زمان دولت ملی، دکتر مصدق با توجه به حسن اعتمادی که به مرحوم زنجانی داشت پیشنهاد نمود که به طور کلی تمام موقوفات در اختیار آیت الله زنجانی قرار گیرد. اما ایشان از این کار استنکاف ورزید و چنین استدلال کرد: دولت عامل این کار است و ما به هیچ وجه نمی توانیم در عمل مجریان خوبی باشیم. ما هر کجا مغایر با ضوابط مذهبی و قانونی عمل شود تذکر می دهیم. دخالت در امور اجرایی موجب بلا و فساد است چون عده ای ممکن است به دلیل عدم رشد فکری کینه بورزند و عده ای هم به همان دلیل ایجاد دوستی کنند و این برای روحانیت که باید از جایگاه معنوی نزد مردم برخوردار باشد جایز نیست. زیرا ممکن است عده ای نسبت به ما بدبین شوند و این بدبینی منتهی به بدبینی به مذهب شود. ما باید کوشش کنیم تا دولتها معتقد به مبانی اسلام و اصول قانون باشند و به مردم تذکر دهیم به کسانی رای دهند که صالح باشند ولی خود ما مستقیما مجری و عمل کننده نباشیم.»

 

سید رضا زنجانی پس از انقلاب نیز به یاری جبهه ملی ایران پرداخته و از فعالیت ملیون حمایت می نمودند. نخستین اطلاعیه ایشان پس از انقلاب بدین شرح است:

«بعد از سلام به عموم برادران و فرزندان و مسئلت موفقیت شما در اعتلای کلم اسلام و مبارزات ملی اعلام می دارد سی ام تیر سال ۳۱ طلیعه مبارزات ملت است که با مقاومت تام و به شهادت رسیدن عده زیادی از فرزندان عزیز خود توفیق یافت که استعمار و استبداد را مجبور به عقب نشینی و حکومت ملی خود را حفظ نماید. اهمیت این قیام تا آنجا رسید که مجلس ۱۷ جهت زنده نگه داشتن آن روز قانون تعطیل رسمی و بزرگداشت آن را تصویب نمود. حکومت منحوس کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ با شکنجه و کشتار جوانان عزیز در مدت ۲۷ سال مانع انجام مراسم ملی در آن روز گردید. حال که به فضل خدا و به رهبری آیت الله خمینی و فداکاری ملت عزیز حکومت و سلطنت منحوسه از بین رفته است شایسته است تمامی گروهها و أحزاب و طبقات ملت در روز سی ام تیر ماه جاری در میدان بهارستان جهت بزرگداشت آن روز مشارکت فرمایند.»

 

پس از انقلاب که سم پاشی ها برعلیه ملیون و شادروان مصدق از تریبون های رسمی کشور دنبال شده و کار تا جایی پیش رفت که مصدق را تکفیر و جبهه ملی را مرتد اعلام کردند، آقا سید رضا در مصاحبه با  روزنامه مردم ایران می گوید: « آن مرحوم (دکتر مصدق) بدون تردید مسلمان معتقدی بود و اسلام را بالاتر از آن می.دانست که آن را وسیله پیش‌برد مقاصد سیاسی و جلب افکار قرار بدهد. در تعجبم که به چه مبنا این سوال مطرح شده است! کدامیک از نخست وزیران و وزیران قبلی و بعد کابینه ایشان مسلمان تر از ایشان بودند. او شخصیت سیاسی بود نه مبلّغ رسمی مذهب.» ایشان همچنین مهمترین و شاخص‌ترین حامی بنی صدر نخستین رئیس جمهور پس از انقلاب سال ۵۷ بودند و فرزندشان فرید زنجانی مسئول دفتر رئیس جمهور بودند و فرزند دیگرشان سعید در وزارت امور خارجه فعالیت داشتند. که در نهایت ترکش برخوردها با بنی صدر به آن ها نیز اصابت نموده و فرید زنجانی مدت ها طعم زندان های جمهوری اسلامی را چشدند آن عالم فقید تا آخر عمر همواره منتقد حکومت بوده، ضمن تلاش برای متشکل نمودن ملیون نسبت به انحرافات موجود ساکت نمی‌ماندند.

اعلامیه ایشان در خرداد ماه سال ۶۰ نمونه ای از این تلاش های ایشان است:

 

هیأت حاکمه فعلی – در اثر ضعف درک سیاسی و غفلت از رعایت مقررات اسلامی و قانون اساسی که خود واضع آن بودند و اختلاف داخلی و عدم رعایت ارزشهای انسانی و آداب شرعی – ملت و مملکت را با خطرات وحشتنناکی مواجه ساخته اند: خطر تجزیه، خطر مغلوبیت در جنگ تحمیلی عراق که در اثر اشتباه سیاسی (صدور انقلاب) به وجود آمد، خطر فقر و بیکاری و تورم و قحطی، عدم امنیت جانی و مالی، تسلط دسته‌جاتی بنام حزب الله(برعکس نهند نام زنگی کافور) – که از ناحیه‌ی بعضی شعبات حکومتی بطور غیرعلنی مورد حمایت قرار گرفته اند – بر جان و حیثیت و آزادی مردم، تعدد مراجع مسئول بدون حدود مشخصه‌ی صلاحیت شرعی و یا قانونی آنها، خلاصه هرج و مرج در پهنای کشور و غیرها.

و چنین احساس می شود که اهتمام هیأت حاکمه فقط به ادامه حیات و سلطه خود می باشد، به هر وسیله و به هر قیمت. کلمه‌ی مبارکه‌ی اسلام بدون رعایت محتوی و مقررات آن در عمل و قتل و حبس و تهدید و هتک و اخذ اموال بدون مجور شرعی و عرفی و تهمت ضدانقلاب و غیرها برای همین منظور به کار گرفته می شود. آیا بهانه ضدانقلاب تا کی باید وسیله‌ی هتک حیثیت و گرفتاری مردم باشد؟ انقلابی به فضل خداوند تعالی به وجود آمد و ریشه یک منصب وراثتی منحوس کنده شد، و قابل احیاء هم نیست.

عجبا در چنین موقعیتی که کشور اسلامی در معرض سقوط و خطر قرار گرفته است چرا حضرات اعلام و مراجع عِظام مُدَّ ظِلُّهُم سکوت فرموده اند و مسلمانان را به وظایف خطیر خود ارشاد نمی‌فرمایند؟ شاید موجب سکوت آن باشد که چند نفر از أعلام عِظام در ماه‌های قبل بر اساس علاقه و احساس تکلیف شرعی به ملاقات رفتند (حضرت آیت الله محلاتی و حضرت آیت الله قمی) و مطالبی به عرض رساندند، ولی بلا نتیجه محضر ایشان را ترک فرمودند؛ و همین امر سبب شد که داعی به فکر زیارت و بحث با ایشان نشدم، و فکر کردم که شاید ایشان فقط از اشخاص معینی پذیرا باشند، مضافا بر اینکه ایشان امروز مثل بهشت محفوف به مکاره هستند، و تحمل آن در استعداد هر کس نیست. امید است که نسخه‌ی این نامه به لحاظ معظم له برسد، و مورد توجه قرار گیرد، إن‌ شاء الله تعالی.

در خاتمه معتقدم که مسئولیت دفع خطر شرعا متوجه عموم مسلمانان و طبقات مردم است، که با ایمان و توکل به خداوند و در ظلّ عنایت ولیّ عصر روحنا فداه و تحت ارشاد مراجع عِظام با وحدت فکری و عملی و مراقبت دقیق و مقاومت و استقامت بر خطرات و مشکلات فعلی فائق آیند، إن‌ شاء الله تعالی. وَمَنْ جَاهَدَ فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا.

آیت الله سید رضا زنجانی نهایتا در ۱۴ دی ماه ۱۳۶۲ درگذشت و با وساطت آقای شیخ مرتضی حائری یزدی، پیکرش پس از اقامه نماز به امامت برادرش سید ابوالفضل زنجانی در در ورودی مسجد طباطبایی حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.

دسته‌ها
تقويم ملي ايران شخصيت‌ها

دکتر حیدر رقابی، عاشقی فیلسوف و شاعر

 

▪️دکتر حیدر رقابی شاعر، حقوق‌دان و سیاست‌مدار در ۱۹ آذر ۱۳۱۰ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات دوران دانش آموزی خود را در دارالفنون گذراند. خانواده‌ی وی خانواده‌ای ملی‌گرا بود؛ بطوریکه محمدحسن شمشیری، حسن گل‌نراقی هنرمند معروف و دکتر رضا گل‌نراقی (عضو کنونی شورای مرکزی جبهه ملی ایران)، همگی از نزدیکان و فعالینتختی در جبهه ملی ایران بودند.

▪️دوران دانشجویی او در مقطع کارشناسی رشته حقوق دانشگاه تهران با تشکیل جبهه ملی ایران و نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق همزمان شد. او به جبهه ملی ایران پیوست و به زودی به عنوان مسئول سازمان سربازان جبهه ملی ایران مشغول فعالیت شد.

▪️ وی که با نام《هاله》به سرودن اشعار ملی اشتهار داشت و از فعالین دانشجویی محسوب می‌شد پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به عنوان مسئول کمیته دانشگاه تهران در نهضت مقاومت ملی به مبارزاتش ادامه داد و در همین راستا در زمستان سال ۳۲ بری نخستین بار و سپس به دلیل مخالفت با قرارداد کنسرسیوم برای بار دوم زندانی شد. لازم به ذکر است که وی با شرط خروج از کشور از زندان ازاد شد. پس از آن به امریکا مهاجرت کرده و در آن‌جا به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت و موفق به کسب دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه کلمبیا شد.

▪️از وی تعداد زیادی شعر بر جای مانده است، مشهورترین آن ها 《جنگ و زندگی》، 《فرو ریزیرد سنگرهای دشمن》 و 《مرا ببوس》 است که در نشریات پنهانی نهضت مقاومت ملی به چاپ رسیده بود. روایت است شعر مرا ببوس را موقع ترک میهن تقدیم به عشق خود سرود که بعدها توسط استاد گل نراقی با نوازندگی استاد یاحقی نواخته شد و ورد زبان ها گردید، هاله بعد از این شکست و فراغ اجباری، هیچ گاه ازدواج نکرد.

▪️دکتر رقابی، سالیان سال در آمریکا به تدریس حقوق در دانشگاه‌های 《کلمبیا》، 《برکلی》، 《اوکلاهاما》 و《D–QU》پرداخت و ضمن اقامتش در امریکا همچنان از مواضع جبهه ملی در ایران حمایت می‌کرد و همین امر باعث اختلافات او با سفارت شاهنشاهی در آمریکا شد، همچنین از مدافعان حقوق بومیان و سرخپوستان آمریکا بود و با انجمن سرخپوستان آمریکا ارتباط داشت، دکتر رقابی از هیئت موسسین دانشگاه سرخپوستان امریکا 《D–QU》نیز به شمار می‌رود. اینگونه فعالیت‌های وی منجر به این شد که زندگی او در آمریکا نیز با مشکلات همراه شود، بنابراین از آمریکا راهی آلمان غربی شده و مدرک دکترای فلسفه خود را از دانشگاه هومبولت-برلین اخذ کرد، تز دکترای فلسفه وی به عنوان تز دکترای برگزیده‌ی آلمان غربی در رشته‌ی فلسفه انتخاب شد و صدراعظم آلمان با هزینه خود آن را به صورت کتاب منتشر کرد. فعالیت‌های آزادی‌خواهانه و ملی او در راه مصدق در آلمان غربی ادامه یافت و او در کنار خسرو قشقایی به فعالیت در جبهه ملی ایران در اروپا می‌پرداخت. دکتر رقابی تا آستانه انقلاب ۵۷ در آلمان به تدریس حقوق بین‌الملل و فلسفه مشغول بود و بعد از پیروزی انقلاب برای خدمت به مردم به کشور بازگشت. تدریس او در دانشگاه تهران مورد استقبال شدید دانشجویان بود، اما دیری نپایید که با انقلاب فرهنگی به دلیل مواضع فکری و سیاسی از کار برکنار شد و خانه‌نشین شد، با آغاز جنگ ایران و عراق به فعالیت فرهنگی در جهت حمایت از رزمندگان ایران در جنگ روی آورد و پس از چندی به بیماری سرطان معده مبتلا گشت و در ۲۳ آذر ماه سال ۱۳۶۶ دیده از جهان فروبست و به وصیت خود در کنار دیگر ملیون چون محمدحسن شمشیری و در نزدیکی مزار مرحوم جهان‌پهلوان تختی به خاک سپرده شد.

▪️از او حدود ۳۰ جلد کتاب در زمینه های حقوق بین‌الملل، فلسفه، شعر و ادبیات فارسی به جای مانده است.

دسته‌ها
تقويم ملي ايران شخصيت‌ها

یادی از دکتر محمدعلی خنجی

نویسنده: عبدالله خنجی (مجله بخارا » فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۱ – شماره ۸۶ ‏- ۷۲۳ تا ۷۲۸)

دکتر محمد علی خنجی نویسنده و پژوهشگر مبارز و گاه در سوم آذر ۱۳۰۴ شمسی در شهر منامه بحرین چشم به جهان گشود. مادرش شادروان زینب خنجی بانویی با ایمان، تحصیل کرده و روشن بین و از نسل عارف بزرگ فارس شیخ رکن‌الدین دانیال خنجی و پدرش شادروان استاد محمدامین خنجی یکی از دانشمندان عصر خود بود که در زمینه جغرافیا و تاریخ جنوب ایران تبحری فراوان داشت. وی دارای کتابخانه کامل بود که برای فرزندان خود به میراث گذارد.

دکتر محمدعلی خنجی تحصیلات ابتدایی را در دبستان اتحادیه ملی ایرانیان بحرین– که پدرش از موسسین آن بود– گذراند و در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. وی در دوران تحصیلات متوسطه در دبیرستان علمیه، جذب حزب توده ایران شد. این فعالیت در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه یافت. وی در سال ۱۳۲۶ از دانشکده حقوق موفق به اخذ درجه لیسانس در رشته قضایی گردید؛ در همان سال، در انشعاب از حزب توده که در اعتراض به برخی سیاست‌های این سازمان بزرگ سیاسی بود با خلیل ملکی، دکتر انور خامه ای، فریدون توللی، جلال آل احمد و … همراهی نمود. وی سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد و از دانشگاه پاریس موفق به اخذ درجه دکترای اقتصاد شد.

زنده‌یاد دکتر خنجی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۸ با جمعی از مبارزان نهضت ملی در مبارزه ملی شدن صنعت نفت به همکاری موثر پرداخت و در سازمان‌های وابسته به جبهه ملی، مشارکت کرد که مهمترین آنها سازمان دانشجویان و جوانان مبارز بود. همکاری نزدیک وی با روزنامه شاهد در همین زمان آغاز شد. این روزنامه سیاسی، اجتماعی و انتقادی بارها به دلیل نشر حقایق و مطالب کوبنده، علیه دستگاه استبدادی حاکم توقیف شد.

در اوج مبارزات دکتر مصدق علیه حکومت رزم‌آرا،《حزب زحمتکشان ملت ایران》 با پیوستگی تعدادی از سازمانها و جمعیت‌های طرفدار و وابسته به جبهه ملی تشکیل شد و مبارزات گروه های بی شماری از مردم را در خود متمرکز کرد. شادروان دکتر خنجی نقش موثری در سازماندهی این حزب برعهده گرفت و وقتی که پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، بنای ناسازگاری با رهبر جبهه ملی، دکتر مصدق را گذاشت و به مرور راه خود را از نهضت ملی جدا کرد، کادرهای ورزیده و افراد متعهد حزب زحمتکشان از جمله دکتر محمدعلی خنجی از دکتر بقایی رو گردانیده و به راه مصدق وفادار ماندند و چون هفته‌نامه 《نیروی سوم》 را به جای روزنامه شاهد ارگان تشکیلاتی خود قرار دادند به حزب نیروی سوم معروف شدند.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که درباره ادامه راه مبارزه در حزب نیروی سوم اختلافاتی به وجود آمد، دکتر محمد علی خنجی با صداقت و صراحت و اعتقاد هرچه تمام تر به ادامه راه مصدق و مبارزه پیگیر و همه جانبه علیه کودتاچیان و استبداد و تسلط استعمار پرداخت و به همین جهت در سال‌های بعد از ۲۸ مرداد یا در زندان و یا در حال فعالیت مخفی و مبارزه بود. در این دوره، بخش عمده مبارزه دکتر خنجی در نهضت مقاومت ملی متمرکز بود و نقش عمده‌ای در تحریر مقالات روزنامه مخفی 《راه مصدق》 و سایر نشریات و اعلامیه های نهضت مقاومت ملی بر عهده داشت. در این زمان بود که به دلیل نگارش مقاله ای کوبنده و شدیداللحن علیه دستگاه حاکم جابر در روزنامه مزبور با عنوان:《مجسمه ابوالهول کودتا در دانشگاه تهران نصب می‌شود.》 او را در زندان لشکر ۲ زرهی به بند کشیدند.

فعالیت دکتر محمد علی خنجی در سال‌های بعد از ۲۸ مرداد تا سال ۱۳۴۰ در 《حزب سوسیالیست》 متمرکز بود که این حزب را به همراه سایر مبارزانی که سال‌ها با او همکاری داشتند از جمله غلامرضا تختی، دکتر مسعود حجازی، حسن خرمشاهی، دکتر ترابعلی براتعلی، دکتر ایرج وامقی، مهدی غضنفری، دکتر یوسف جلالی، دکتر احمد سپهری و مهندس عباس سنگانی به وجود آورده بود.

در دوران فعالیت نهضت مقاومت ملی، حزب سوسیالیست یکی از احزاب تشکیل دهنده این نهضت محسوب می‌شد و پس از آن که مبارزات ملی در سال ۱۳۳۹ تحت عنوان جبهه ملی ادامه پیدا کرد، حزب سوسیالیست یکی از بنیانگذاران فعالیت نهضت ملی در شکل جدید خود به شمار می آمد و در همان سال با شروع فعالیت جبهه ملی دوم، شادروان خنجی به عضویت شورای جبهه ملی دعوت شد. در این سال‌ها بارها به زندان کشیده شد؛ اما به مجردی که از زندان آزاد می گردید، سرسختانه، هدف های ملی خود را که ناشی از عشق شدید او به ملت و وطن بود دنبال کرده و هیچگاه از پا نمی نشست و این امر موجب بازداشت های مکرر و در بند شدن هایش می گردید. سرانجام دفتر وکالتش را که تنها ممرّ معاش او بود تعطیل کردند.

در تاریخ پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ماه سال ۱۳۴۰ دکتر خنجی از طرف حزب سوسیالیست،《با توجه به ضرورت های تاریخی》 طرح و برای تامین وحدت سازمانی جبهه ملی به صورت یک جانبه و بدون قید و شرط، انحلال این سازمان سیاسی را به نفع تشکیلات جبهه ملی اعلام کرد.

وی در سال ۱۳۴۱ در اولین کنگره جبهه ملی، به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد و در سمت مسئول تعلیمات جبهه ملی، نقش عمده‌ای در تنظیم برنامه‌های تعلیماتی بر عهده گرفت.

ایشان دارای تالیفات، ترجمه ها و مقالات بسیار بود که بسیاری از آنها در یورش های مامورین ساواک از بین رفته است. به جاست یادآور شویم، مقالات شادروان دکتر خنجی تنها محدود به نوشتارهایی نبود که با زیب نام او درخشش دو چندان داشتند، بلکه شماری از مقالات وی نیز بدون ذکر نام نویسنده از سوی جبهه ملی و یا با نام مستعار 《روزبهان》 در نشریات شاهد و نیروی سوم انتشار می یافت.

زنده‌نام دکتر خنجی در کنار تسلط تحصیل انگیزش در تحلیل مسائل اقتصادی و اجتماعی و آگاهی بسیار در شناخت مکاتب سیاسی و فلسفی، بر زبان و ادب پارسی و عرب احاطه داشت و با زبان های فرانسه، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و روسی نیز آشنا بود.

بخشی از تالیفات مرحوم دکتر خنجی در زیر ذکر می گردد:
۱- کتاب 《ارزش》 از انتشارات نیروی سوم ۱۳۳۰
۲- ترجمه 《توتم و تابو》 اثر زیگموند فروید چاپ اول ۱۳۴۹ – چاپ دوم ۱۳۵۱
۳- ‏ ناسیونالیزاسیون (ملی‌ کردن صنعت نفت) ۱۳۵۸
۴- بیانیه جبهه بین المللی ۱۳۵۸
۵- سوسیالیسم و اخلاق ۱۳۵۸
۶- رساله‌ای در بررسی تاریخ ماد و منشاء نظریه دیاکونوف ۱۳۵۸
۷- کوروش ابر مرد تاریخ ۱۳۸۹

سرانجام در روز ۵ بهمن ماه ۱۳۵۰ آفتاب حیات دکتر محمد علی خنجی به غروب زوال رسید و در سن ۴۶ سالگی به طور ناگهانی درگذشت. یادش گرامی باد.

دسته‌ها
تقويم ملي ايران شخصيت‌ها

سامی، سوخته راه ساختن

متولد ۱۳۱۴ در مشهد و کشته شده در سال ۱۳۶۷ در تهران، اولین وزیر بهداشت ایران پس از انقلاب در کابینه مرحوم مهندس بازرگان و از یاران جبهه ملی و دکتر محمد مصدق در دوران دولت ملی و نهضت مقاومت ملی می باشد.

وی که شاهد هجوم نیروهای روس به مشهد در دوران کوکی خود بود، فشار و سختی دوران کودکی باعث ایجاد انگیزه وطن پرستی و مهرورزی به میهن شد و راه جبهه ملی و دکتر مصدق را به عنوان راه عشق خود به میهن انتخاب کرد و در دوران دانش آموزی و دبیرستان در جهت حمایت از ملی شدن صنعت نفت ایران فعالیت کرد.

تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته پزشکی در مشهد آغاز کرد و توانست با مدرک دکترای روانپزشکی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شود، همکارانش در حرفه طب و طبابت وی را فردی رقیق القلب و بسیار مهربان در پیشه خود می شناسند.

پس از وقایع تلخ کودتای ۲۸ مرداد همیشه در صدد اتحاد گروه ها و احزاب و سازمان ها بود و منافع ملی را به منافع گروهیش مقدم می شمرد و سعی و تلاش خود را برای بقای فعالیت های زیرزمینی نهضت مقاومت ملی حفظ میکرد.

سامی معتقد به اسلام و انسانی مذهبی بود و در کانون نشر حقایق اسلامی در کنار استاد محمدتقی شریعتی فعالیت میکرد و اعتقاد وی به زدودن اسلام از خرافات و پیراستن آن به آزادی و عدالت بود. سامی در دل فعالیت در کانون نشر حقایق به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست و بعدها از بانیان جنبش انقلابی مردم ایران شد.

نهضت خداپرستان سوسیالیست که بعدها در حزب مردم ایران ادغام شده بود از جمله احزاب جبهه ملی محسوب میشد، حزب مردم ایران که رویکرد سکولار داشت اولین کنگره خود را در سال چهل و دو برای مقابله با استبداد و خفقان قبرستانی رژیم پهلوی برگزار کرد، دکتر سامی که در جناح رادیکال این حزب قرار داشت به تاسی از نهضت های انقلابی آن دوران جهان پیشنهاد مشی مسلحانه به حزب و همچنین به جبهه ملی داد که با مخالفت اکثریت رو به رو شد، به همین دلیل معتقدین به این مشی، جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) را ایجاد کردند و بدین ترتیب جاما در سال چهل و دو ایجاد شد، با این که جاما و دکتر سامی و یارانش در این ارگان هیچ گاه به صورت عملیاتی وارد فاز مسلحانه نشدند و فقط در حد صحبت و تبادل نظر جلسات برگزار می شد، اما در نهایت بازداشت شده و به زندان افتادند.

دکتر سامی و دکتر پیمان در آغاز دهه چهل خورشیدی

با پیروزی انقلاب پنجاه و هفت، دکتر سامی به عنوان وزیر بهداشت دولت مهندس بازرگان انتخاب شد، وی در این مسند طرح طب ملی را ارائه داد که به موجب آن هزینه پزشک و خدمات درمانی و دارو برای کلیه ایرانیان رایگان بوده و تاسیس بیمارستان غیر دولتی ممنوعیت داشت، اقدامات وی در همان زمان کوتاه مدت وزارتش در جهت حذف بروکراسی بی مورد و کاهش هزینه های اداری در دستگاه بهداشت و درمان ایران ستودنی است. وی قبل از استعفای جمعی دولت مهندس بازرگان چندین بار به دلیل نارسایی ها و کمبودها و دخالت های بی مورد استعفا داده بود اما در نهایت استعفایش چند روز پیش از استعفای دولت پذیرفته شد.

پس از آن به عنوان نامزد انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری ثبت نام کرد که در این انتخابات نفر ششم شد، ولی موفق شد در انتخابات مجلس به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یابد و پس از اتمام فعالیتش در مجلس تا زمان شهادتش فعالیت و سمت سیاسی را عهده دار نشد. دکتر کاظم سامی در دوم آذر ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و هفت در مطب طبابت خود در تهران توسط فردی که به عنوان بیمار مراجعه کرده بود از ناحیه سر مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت و دو روز بعد علی رغم تلاش پزشکان و جراحان درگذشت.

وزیر کشور وقت ایران محتشمی پور سه هفته بعد اعلام کرد، قاتل وی محمود جلیلیان کارمند سازمان هلال احمر در حمامی در اهواز خودکشی کرده، اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری اسلامی وقت نیز انگیزه قتل را اختلاف شخصی دانست. اما برخی شایعات مبنی بر آن بود تا سامی قصد داشت در انتخابات ریاست جمهوری بعدی با حمایت آیت الله منتظری به عنوان رقیب اکبر هاشمی رفسنجانی وارد میدان شود.

دسته‌ها
برجسته ترین ها تقويم ملي ايران شخصيت‌ها

ابوالفضل قاسمی، آرمان‌گرایی استبداد ستیز!

دبیرکل فقید حزب ایران و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران

▪️استاد ابوالفضل قاسمی در سال ۱۳۰۰ در منطقه درگز خراسان به دنیا آمدند. وی تحصیلات خود را در دانشکده افسری به پایان برده و نویسنده، پژوهشگر و سیاستمداری خردمند و متعهد به آرمان‌هایی والا بود که در کنار دکتر کریم سنجابی حزب میهن‌پرستان را بنیان نهادند و سپس به همراه دیگر رفقایش اقدام به ادغام این حزب با حزب ایران کردند. او در دوران پهلوی دوم بارها به سبب ثبات قدم در امر مبارزات بر علیه دیکتاتوری و استبداد ایجاد شده پس از کودتای ۲۸ مرداد زندانی گردید.

▪️مرحوم قاسمی در کنارفعالیت‌های سیاسی خویش به فعالیت‌های علمی و پژوهشی نیز پرداخته و ریاست کتابخانه دانشگاه تهران را بر عهده داشتند. ایشان صاحب تالیفات گوناگونی بودند و مجموعه‌ی چهار جلدی《الیگارشی یا خاندان حکومتگر ایران》از جمله آثار ایشان می‌باشد.

▪️در آستانه انقلاب و پس از برکناری دکتر شاپور بختیار از دبیرکلیِ حزب ایران، ابوالفضل قاسمی به سمت دبیری کل حزب ایران برگزیده شدند و در دریای پر‌تلاطم انقلاب سکان حزب ایران را با اعتقادی راسخ به شعار‌های حزبی 《کار، داد، آزادی》 و 《با فکر ایرانی، به دست ایرانی، برای ایرانی》 برعهده گرفتند. پس از انقلاب ۵۷ وی از منطقه درگز خراسان به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای ملی پس از انقلاب برگزیده شد. اما اعتبارنامه‌ی او به بهانه‌‌ی واهی و دروغِ همکاری وی با ساواک -و در حقیقت در تقاص افشای اسامی افرادی که با ساواک همکاری می کردند – رد شد؛ و نتیجتاً اعتراض شدید شخصیت‌های ملّی و برجسته‌ی آن زمان را در پی داشت.

▪️ایشان پس از کودتای نوژه به بهانه همکاری با کودتاگران دستگیر و ابتدا به اعدام و سپس به پانزده سال حبس محکوم شدند. ولی پس از گذشت ۶ سال به دلیل بیماری و وضعیتِ نامساعد جسمی آزاد گردیدند. استاد ابوالفضل قاسمی پس از گذراندن ۷۲ سال زندگی توام با مبارزه‌ در راهِ آزادیِ وطن، سعادتمندی ملّت، حاکمیتِ ملّی و ساختاری عدالت‌محور، در یکم آذر ماه ۱۳۷۲ دارِ فانی را وداع گفته و یادی نیک از خود بر جای گذاشت.