تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد
خاطرات مهندس احمد زیرک زاده دبیر کل فقید حزب ایران،
از اعضای جبهه ملی ایران
نماینده مجلس شورای ملی دوره هفدهم از تهران
مصاحبه کننده ضیاء صدقی
فایل دانلود : Ahmad_ZirakZadeh
تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد
خاطرات مهندس احمد زیرک زاده دبیر کل فقید حزب ایران،
از اعضای جبهه ملی ایران
نماینده مجلس شورای ملی دوره هفدهم از تهران
مصاحبه کننده ضیاء صدقی
فایل دانلود : Ahmad_ZirakZadeh
دوم بهمن ماه سالروز درگذشت حسین راضی از رهبران و بنیان گذاران نهضت خداپرستان سوسیالیست، حزب مردم ایران و ادوار مختلف جبهه ملی ایران است. آنچه می خوانید مختصریست از سوابق علمی سیاسی و تشکیلاتی این پیرو راه مصدق
سوابق علمی
حسین راضی در دهه ۳۰ از مؤسسه عالی علوم اداری، وابسته به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران موفق به اخذ دو مدرک کارشناسی در رشتهٔ حقوق و علوم سیاسی -اقتصاد گردیده و همچنین مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته اقتصاد را از دانشگاه تهران کسب نمود و در دههٔ ۴۰ در کنار استادان و فارغ التحصیلان دانشکدهٔ علوم اداری، کانون علوم اداری را تأسیس کرد که این کانون نقش بسزایی در ارتقای مدیریت در امور اداری کشور داشت.
حسین راضی و فعالیت تشکیلاتی
مسلمانان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب ، حسین راضی ، مهندس جلال الدین آشتیانی گروهی از جوانان ناسیونالیست بودند که در تشکلی بنام «نهضت خداپرستان سوسیالیست» در تلاش برای متشکل کردن مسلمانان سوسیالیست سکولار بودند. هدف آن ها تلفیق نگرش های اسلامی با اندیشه های چپ مدرن و ناسیونالیسم و در عین حال زدودن ماتریالیسم از سوسیالیسم وو مقابله با خرافات و ترویج دموکراسی بود.
در حقیقت آن ها جوانان تحصیل کرده ای بودند برخواسته از بافت سنتی و مذهبی جامعه، که در عین نگرش منتقدانه به خرافات در دین و استفاده پیام دین جهت کمک به طبقات فرودست جامعه، با همراهی اندیشه های چپ و ناسیونالیسم را بهترین برنامه برای سامان دادن به زندگی اجتماعی توده می دیدند. راضی در رابطه با اهداف تشکیل نهضت خداپرستان سوسیالیست می نویسد « مهمترین هدف نهضت خداپرستان سوسیالیست مقابله با حزب توده نبود، بلکه منظور رهایی مردم از ستم، فقر و هر نوع استعمار و استثمار انسان از انسان و هر نوع وابستگی سیاسی و اقتصادی بودهاست.» گفتمان نوگرایانه نهضت موجب تبرئه اسلام از خرافه پرستی، تقیه، انحطاط و تنگ نظری گردید و اسباب آن شکل گرفت تا این جریان به عنوان پیشگامان جریان فکری تازه و مستقل معرفی گشته و اقبال به آن ها تا آنجا پیش رفت که حتی اکثر شاگردان جوان استاد محمد تقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد به تدریج به نهضت خداپرستان پیوستند. محمد تقی شریعتی نیز در مشهد پیرو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود و به دنبال سفر محمد نخشب و حسین راضی و تشکیل حوزه حزب ایران و سپس جمعیت آزادی مردم ایران که در حقیقت ادامه دهنده راه و اندیشه نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب میشدند، علی شریعتی نیز به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست؛ و همانجا نخستین آموزههای اسلام انتقادیاش را کسب کرد. او تحت تأثیر این آموزهها کتاب ابوذر خداپرست سوسیالیست نوشته جوده السحار را در سال ۱۳۳۴ ترجمه و منتشر ساخت. اکثر اعضای نهضت نسبت به روحانیون و نهاد روحانیت بیتوجه بوده و مدعی بودند روحانیون بهجای تعلیم و القای افکار مترقی و تلاش برای رشد دموکراسی و آزادگی تصویری از انسان های مایوس و ناامید و ضعیف را ارائه میدهند.
نهضت خدا پرستان سوسیالیست سه ستون اصلی داشت، خدا پرستی، سوسیالیسم و ملی گرایی که موجب گردید نهضت و اعضای آن از حلقه های اولیه تشکیل دهنده جبهه ملی ایران در سال 1328 باشند. گرایش به جبهه ملی ایران و در عین حال سوسیالیسم موجبات آن را پدید آورد که در سال 1329 محمد نخشب و حسین راضی مشغول مذاکراتی با حزب ایران گشته تا در جهت ایجاد یک حزب ملی سوسیال دموکرات در راستای کمک به جبهه ملی ایران و نهضت ملی شدن نفت گام بردارند که در نهایت این مذاکرات اسباب ادغام نهضت با حزب ایران را پدید آورد. پس ازپیوستن اعضای نهضت خداپرستان به حزب ایران حسین راضی به عضویت در شورای مرکزی حزب ایران انتخاب گردید. اعضای نهضت که اینک در حزب ایران فعال بودند در این دوره فعالیتهای خود را گسترش داده و در شهر شیراز، حسین راضی از رهبران جدید حزب ایران، از سوی جبهه ملی ایران مسوول راه اندازی شعبه جبهه ملی ایران در استان فارس و مبارزه با نفوذ حزب توده و عمال انگلیس به سرکردگی سید نورالدین حسینیالهاشمی شیرازی رهبر حزب برادران (شیراز) میگردد. کاری که در ان دوره با توجه به نفوذ سنتی انگلیس در شیراز و استان فارس بسیار دشوار مینمود. حسین راضی و اعضای حزبش در شیراز با ایجاد جلسات مکرر و فعالیت بسیار توانستند که نیروهای ملی را در این شهر مترکز و متحد نمایند نقطه اوج موفقیت حزب آزادی مردم ایران راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا بود که طرفداران جبهه ملی ایران تنها با بستن پارچهای سیاه یا کراوات سیاه به صورت بسیار گسترده در شهر راهپیمایی نمودند بگونهای که دیگر گروهها نتوانستند هیچگونه فعالیت دارای نمود بیرونی در این روز داشته باشند این تظاهرات وجهه نوینی از دیدگاههای روشنفکری مذهبی را در آن زمان بروز داد که هرگز تکرارش برای گروههای ملی میسر نشد. اما اختلافات پیش آمده در روشهای اجرایی که بین اعضای نهضت و اعضای حزب ایران پیش آمد باعث گردید که پس از مدتی اعضای نهضت خداپرستان سوسیالیست از حزب ایران جدا شده و نهایت در تاریخ 27/11/1331 اعضای نهضت استعفای رسمی خود را به حزب ایران اعلام کردند و در همین تاریخ در هفته نامه مردم ایران تأسیس حزب آزادی مردم ایران را به اطلاع عموم رساندند، که پس از کودتای 28 مرداد به حزب مردم ایران تغییر نام داد. هفته نامه مردم ایران به صاحب امتیازی معین الدین مرجائی به عنوان ارگان رسمی جمعیت آزادی مردم ایران معرفی گردید. در همین زمان اعضای نهضت در شهرستانها و برخی از اعضای حزب ایران در شیراز ومشهد (به هدایت محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده و علی شریعتی ودکتر سامی) از اعضای جمعیت آزادی مردم ایران و وابستگان به جبهه ملی ایران فعالیتهای خود را گسترش میدادند و بدین ترتیب حزب گسترش یافت. در همین حال جمعیت آزادی مردم ایران فعالیتهای خود را جدا از استانها و مراکز ان به سمت شهرستانهای کوچک سوق داد که در حقیقت مأموریت خود را در مبارزه با حزب توده و سلطنت طلبان در یک سو و آگاهی رسانی و مبارزه با فقر و بی سوادی در سوی دیگر میدید.
پس از کودتای ننگین 28 مرداد اعضای حزب مردم ایران به فکر شکل گیری دور جدیدی از فعالیت های جبهه ملی افتاده و طی مذاکراتی با شادروان آیت الله سیدرضا زنجانی هسته نخست تشکیلات جبهه ملی دوم را با همراهی اشخصای نظیر مرحوم ابراهیم کریم آبادی تشکیل دادند. پس از آن راضی عضو هیئت مؤسس ۱۷نفره جبهه ملی ایران در آغاز دهه چهل بود که به دعوت اللهیار صالح تشکیل شد و از آن هنگام نیز همواره حزب مردم ایران در شورای مرکزی جبهه ملی ایران حضوری فعال داشتند و در آن دوران که این نمایندگان عبارت بودند از: محمد نخشب، حسین راضی، علی اکبر نوشین و معینالدین مرجایی
پس از مهاجرت دکتر محمد نخشب به آمریکا در سال ۱۳۳۷ حسین راضی سمت دبیر کلی حزب مردم ایران را بر عهده گرفت. حسین راضی به عنوان عضو هیئت مؤسس و شورای مرکزی جبهه ملی ایران از سوی شورای مرکزی و با هماهنگی با دکتر مهدی آذر، مسئول رسیدگی به امور جبهه ملی ایران در اروپا و نشریه سازمانی جبهه میشود از جمله دلایل این انتخاب آن بود که در آن زمان اکثریت اعضای فعال جبهه ملی در اروپا را اعضای حزب مردم ایران و در کنار آن حزب سوسیالیست به رهبری مرحوم دکتر خنجی تشکیل میدادند. در این دوران ایشان به نمایندگی از هیئت اجرایی جبهه ملی ایران در رابطه با امور جبهه ملی در اروپا بارها به کشورهایی اروپایی سفر داشته و در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویس بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲ با نظر ایشان، علی شریعتی با توجه به توانمندیهایش به عنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان «ایران آزاد» (ارگان جبهه ملی ایران در خارج از کشور- اروپا) انتخاب می گردد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز مبارزات گروههای سیاسی ایرانی را منعکس میکرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اورپا محسوب میگردید. قبل از آن شادروان دکتر پرویز ورجاوند سردبیری این نشریه را بر عهده داشت. پس از روند دستگیری های سنگین اعضای جبهه ملی ایران از سال 1341 به بعد و با توجه به مشکلات پیش آمده در درون سازمانها و سختگیری های و محدودیت های ساواک و افزایش برخوردهای دولت فعالیتهای جبهه ملی رو به کاهش نهاد. همچنین برخی افرادی که در کنگره نتوانسته بودند رای بیاورند، با نامه نگاری به دکتر مصدق که در حصر و تبعید بسر میبرد اخباری ناخوش آیند از جبهه ملی را اعلام میکردند؛ لذا از اوایل سال ۱۳۴۳، مبادله نامههایی میان دکتر مصدق و رهبران جبهه ملی بر سر ساختار تشکیلاتی جبهه، به استعفای شورای مرکزی و اعلام انحلال جبهه ملی دوم انجامید.در نهایت در سال 1344 و در جلسهای که در منزل شادروان ادیب برومند (رهبر فقید جبهه ملی ایران) برگزار گردید، تمامی اعضای شورای مرکزی بجز مهندس کاظم حسیبی و ادیب برومند از سمتهای خود استعفا دادند و سیاست صبر و انتظار از سوی اللهیار صالح به صورت رسمی سیاست جبهه ملی اعلام گردید. پس از این رویداد مرحوم راضی همراه سایر میلیون در جهت ایجاد جبهه ملی سوم تلاشی را آغاز میکند که پس از ۳ جلسه با هجوم ساواک و دستگیری اعضا به نتیجهای نمیرسد.
راضی و حزب مردم ایران پس از انقلاب 57
پس از انقلاب ۱۳۵۷ حزب مردم ایران به صورت محدود فعالیتهای خود را آغاز نموده و با توجه به حضور تعداد زیادی از اعضای سابق و وابسته خود در دولت موقت فعالیت علنی ای انجام ندادند و تنها به ارائه راهکار به هیئت دولت و شورای انقلاب جهت حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه در انقلاب و تلاش برای استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی اقدام نمودند. در این دوره مرحوم راضی به همراه اعضای حزب مردم ایران عمده فعالیتهای خود را همانند سالهای ۴۵ الی ۵۵ در زمینههای اجتماعی و کمک رسانی به جبههها و مردم در مناطق جنوبی تهران صرف نمود. با آغاز جنگ عراق و ایران اعضای حزب مردم ایران با حضور در جبهه وهمچنین حمایت از خانوادههای شهدا و رزمندگان تلاش خود را در جهت انجام وظایف خود نمود. پرفسور صادق مسرت دبیر کنونی حزب مردم ایران در این رابطه می گوید «شادروان حسین راضی (دبیرکل وقت حزب) در دو عملیات مختلف در جبهه های جنگ حضور داشتند که یکی از این دو عملیات فتح المبین بود. ایشان همراه با برادر، برادر زاده و فرزندشان که در حال حاضر ساکن آمریکا هستند و گروهی از اعضای حزب نظیر مهندس نوشین، دو دستگاه آمبولانس و مقادیر فراوانی وسائل بهداشتی و خدماتی از جمله پتو و دارو و سایر مایحتاج اساسی را به جبهه های جنگ انتقال داده و در میان رزمندگان و مردم جنگ زده تقسیم و در حد توان به یاری این مردم شتافتند»
حسین راضی و جبهه ملی ایران در دهه هفتاد
پس احیاء مجدد فعالیت های جبهه ملی ایران به رهبری ادیب برومند در اوایل دهه هفتاد، راضی با همراهی حزب مردم ایران دوباره به فعالیتهای خود در جبهه ملی ادامه میدهند و در پلنوم اللهیار صالح ۱۳۸۲ مجددا به سمت عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی ایران انتخاب میشوند. او مسوول برگزاری انتخابات درون سازمانی جبهه ملی برای برگزاری این پلنوم بود و نقشی برجسته در این امر داشت.
حسین راضی درنهایت پس از یک دوره بیماری طولانی در بهمن ۱۳۸۹ در تهران درگذشت.
▪️دکتر حیدر رقابی شاعر، حقوقدان و سیاستمدار در ۱۹ آذر ۱۳۱۰ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات دوران دانش آموزی خود را در دارالفنون گذراند. خانوادهی وی خانوادهای ملیگرا بود؛ بطوریکه محمدحسن شمشیری، حسن گلنراقی هنرمند معروف و دکتر رضا گلنراقی (عضو کنونی شورای مرکزی جبهه ملی ایران)، همگی از نزدیکان و فعالینتختی در جبهه ملی ایران بودند.
▪️دوران دانشجویی او در مقطع کارشناسی رشته حقوق دانشگاه تهران با تشکیل جبهه ملی ایران و نخستوزیری دکتر محمد مصدق همزمان شد. او به جبهه ملی ایران پیوست و به زودی به عنوان مسئول سازمان سربازان جبهه ملی ایران مشغول فعالیت شد.
▪️ وی که با نام《هاله》به سرودن اشعار ملی اشتهار داشت و از فعالین دانشجویی محسوب میشد پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به عنوان مسئول کمیته دانشگاه تهران در نهضت مقاومت ملی به مبارزاتش ادامه داد و در همین راستا در زمستان سال ۳۲ بری نخستین بار و سپس به دلیل مخالفت با قرارداد کنسرسیوم برای بار دوم زندانی شد. لازم به ذکر است که وی با شرط خروج از کشور از زندان ازاد شد. پس از آن به امریکا مهاجرت کرده و در آنجا به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت و موفق به کسب دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه کلمبیا شد.
▪️از وی تعداد زیادی شعر بر جای مانده است، مشهورترین آن ها 《جنگ و زندگی》، 《فرو ریزیرد سنگرهای دشمن》 و 《مرا ببوس》 است که در نشریات پنهانی نهضت مقاومت ملی به چاپ رسیده بود. روایت است شعر مرا ببوس را موقع ترک میهن تقدیم به عشق خود سرود که بعدها توسط استاد گل نراقی با نوازندگی استاد یاحقی نواخته شد و ورد زبان ها گردید، هاله بعد از این شکست و فراغ اجباری، هیچ گاه ازدواج نکرد.
▪️دکتر رقابی، سالیان سال در آمریکا به تدریس حقوق در دانشگاههای 《کلمبیا》، 《برکلی》، 《اوکلاهاما》 و《D–QU》پرداخت و ضمن اقامتش در امریکا همچنان از مواضع جبهه ملی در ایران حمایت میکرد و همین امر باعث اختلافات او با سفارت شاهنشاهی در آمریکا شد، همچنین از مدافعان حقوق بومیان و سرخپوستان آمریکا بود و با انجمن سرخپوستان آمریکا ارتباط داشت، دکتر رقابی از هیئت موسسین دانشگاه سرخپوستان امریکا 《D–QU》نیز به شمار میرود. اینگونه فعالیتهای وی منجر به این شد که زندگی او در آمریکا نیز با مشکلات همراه شود، بنابراین از آمریکا راهی آلمان غربی شده و مدرک دکترای فلسفه خود را از دانشگاه هومبولت-برلین اخذ کرد، تز دکترای فلسفه وی به عنوان تز دکترای برگزیدهی آلمان غربی در رشتهی فلسفه انتخاب شد و صدراعظم آلمان با هزینه خود آن را به صورت کتاب منتشر کرد. فعالیتهای آزادیخواهانه و ملی او در راه مصدق در آلمان غربی ادامه یافت و او در کنار خسرو قشقایی به فعالیت در جبهه ملی ایران در اروپا میپرداخت. دکتر رقابی تا آستانه انقلاب ۵۷ در آلمان به تدریس حقوق بینالملل و فلسفه مشغول بود و بعد از پیروزی انقلاب برای خدمت به مردم به کشور بازگشت. تدریس او در دانشگاه تهران مورد استقبال شدید دانشجویان بود، اما دیری نپایید که با انقلاب فرهنگی به دلیل مواضع فکری و سیاسی از کار برکنار شد و خانهنشین شد، با آغاز جنگ ایران و عراق به فعالیت فرهنگی در جهت حمایت از رزمندگان ایران در جنگ روی آورد و پس از چندی به بیماری سرطان معده مبتلا گشت و در ۲۳ آذر ماه سال ۱۳۶۶ دیده از جهان فروبست و به وصیت خود در کنار دیگر ملیون چون محمدحسن شمشیری و در نزدیکی مزار مرحوم جهانپهلوان تختی به خاک سپرده شد.
▪️از او حدود ۳۰ جلد کتاب در زمینه های حقوق بینالملل، فلسفه، شعر و ادبیات فارسی به جای مانده است.
دانشگاه عرصه ی مقدس کسب دانش و پهنه ی محترم فراگیری علوم وفنون برای ساختن آینده این مرز و بوم بوده و هست . و آنان که پای در این معبد تعلم و یادگیری گذاشته و بهترین سال های عمر خود را در راه تحصیل علم و ارتقای سطح آگاهی خود صرف می کنند ، برگزیده ترین و مستعد ترین فرزندان این ملت اند که ” دانشجو ” نام دارند . دانشجویان با کسب علوم و مهارت های گوناگون آینده سازان جامعه اند . دانشجویان با فراگیری علوم انسانی ، علوم تجربی ، علوم ریاضی و هنر و سایر دانش ها و مهارت ها ، زیربنای توسعه وپیشرفت کشور و رفاه و آسایش و سعادت هموطنان خود و اقتدار ملی را تامین میکنند . دانشجویان به مناسبت آگاهی و هوشمندی ، خیلی زودتر و بهتر به نارسایی ها وکج روی ها و فساد های موجود در جامعه پی می برند و به اقتضای سن پر شور خود و به سبب ارتباط نزدیک و امکان تبادل نظر که در محدوده دانشگاه برایشان میسر است ، در موضع پرسش گری و انتقاد و ایستادگی و مبارزه علیه ناروائی ها و بی عدالتی ها قرار می گیرند . و از همین روی است که دانشجو ودانشگاه همواره چون ستونی استوار در مقابل دستگاه های فاسد و ستم گر و بر باد دهنده ی منافع ملی و زیرپا گذارنده ی آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی قرار می گیرند . و به همین جهت همواره مورد سرکوب و خشونت حکومت های فاسد غیر ملی بوده و هستند . تا استبداد و وابستگی و فساد و عدم رعایت قانون وجود دارد ، جنبش اعتراضی دانشجویان هم غرش میکند و فریاد می زند .
در روز 16 آذر 1332 که حدود چهار ماه ونیم از کودتای 28 مرداد گذشته بود ، در شرایطی که از یک طرف محاکمه مصدق ، نخست وزیر دولت ملی ، در بیداد گاه نظامی کودتاچیان در جریان ، و فریاد های رسای آن بزرگ مرد تاریخ در دفاع از آزادی و استقلال ایران ، در آن بیدادگاه در فضای جامعه ایران طنین انداز بود ، واز سوی دیگر برقراری رابطه مجدد دولت کودتا با دولت استعماری انگلیس اعلام گردیده ، و هم چنین خبر آمدن نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در روز های آینده اعلام شده بود . نا گهان بغض دانشگاه به انفجار رسید و دانشگاه تهران قیام کرد . ودر این خیزش ، رگبار مسلسل عوامل نظامی کودتا ، سه دانشجوی دانشکده فنی را به خاک انداخت و سنگفرش محوطه دانشگاه را از خون آنان رنگین ساخت . احمد قندچی ، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا شهدای قیام آن روز تاریخی اند . اما 16 آذر چون جرقه ای بود که سیاهی و ظلمات روز های پس از کودتا را شکست و این روز درخشان را به نام روز دانشجو در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملت ایران به ثبت رساند . پس از آن باز هم بار ها دانشگاه مورد هجوم عمال استبداد و دیکتاتوری قرار گرفته است . در روز اول بهمن 1340 ، در روز هیجدهم تیرماه 1378 و در همین آبان ماه سال 1398 ، تا دانشگاه وجود دارد ، فریاد آزادیخواهی و عدالت طلبی خاموش نخواهد شد .
جبهه ملی ایران 16 آذر ، روز دانشجو را به دانشجویان عزیز کشور تبریک می گوید و اعتقاد دارد که رعایت استقلال دانشگاه یعنی بر قراری مدیریت مستقل و منتخب استادان دانشگاه ، بدون دخالت و انتصابات حکومتی و همچنین رعایت حق استفاده از آزادیهای سیاسی و اجتماعی دانشجویان امری لازم و ضروری برای ارتقاء سطح توسعه علمی وپیشرفت کشور است .
زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی را آزاد کنید.مانع ادامه تحصیل دانشجویان حق طلب و مبارز نشوید . استادان فرهیخته دانشگاه را از آموزش واقعیات سیاسی و اجتماعی باز ندارید .
شانزدهم آذر ماه 1399 خورشیدی
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
از شمار دوچشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
با دریغ و تاسف بی کران ، در گذشت آزاد مرد میهن دوست و پیرو دیرپای راه دکتر محمد مصدق و عضو قدیمی جبهه ملی ایران ، آقای دکتر محمد ملکی را به فرزندان گرامی ایشان و خاندان گرانقدر ملکی و به همه ی آزادیخواهان و وطن دوستان ایران تسلیت می گوییم .
او در تمام عمر بر سر آرمانش ایستادگی نمود و برای آزادی و استقلال ایران تلاش کرد .
روانش شاد و راهش پر رهرو باد .
دوازدهم آذر ماه 1399
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
دکتر ابراهیم احدی – بانو فرشید افشار – الهه امیر انتظام – فرهاد امیر ابراهیمی –مهندس مرتضی بدیعی – پوراندخت برومند – دکتر جهانشاه برومند – فرهاد بیشه ای –دکتر علی حاج قاسمعلی –مهندس هوتن دولتی – فرید دهدزی – حسین ریاحی – مهندس مسعود صالحی – مسعود صفاریان – پیام صفی پور – دکتر رضا گل نراقی – دکتر محسن فرشاد یکتا – اصغر فنی پور – دکتر باقر قدیری اصلی – پریچهر مبشری – دکتر حسین مجتهدی- مهندس علی محمدی – پروفسور صادق مسرت – ضیاء مصباح – منوچهر ملک قاسمی – محمد حسین ملک ختایی – محمد ملک خانی –دکتر آذین موحد – ابراهیم منتصری- دکتر حسین موسویان – جمشید میرعمادی – دکتر پژمان میرکریمی زراسوند – ابوالفضل نیماوری – دکتر جمشید وحیدا
یادمان حسین راضی
در زادروز “حسین راضی” دبیرکل فقید حزب مردم ایران و از رهبران جبهه ملی ایران و بنیانگذاران نهضت خداپرستان سوسیالیست یادنامه ایشان که سالیان قبل به نشر رسیده است دوباره باز نشر می گردد.
حسین راضی در هفتم اذرماه 1307 در خانواده ای مذهبی و وطن دوست بدنیا امد. جنگ بین الملل دوم وی را به وادی سیاست کشاند. در این زمان 11 سال داشت.
خود در این باره در خاطراتش می گوید:
در سال 1318 که جنگ دوم جهانی شروع شد 11 ساله بودم وارد سیاست شدم. پدرم مردی روشن فکر و با سابقه بود. رادیوی بزرگی داشت که با ان اخبار دنیا را می گرفت. من هم می نشستم پای اخبار و باهمان سن بسیارکم اخبار را برای اهل محل بازگو می کردم و نظریات خود را نیز می دادم.
از سال 1322 و در ایامی که ایران عرصه تاخت و تاز قوای اشغالگر و ایادی داخلی انها و به تبع ان ایدئولوژیهای وارداتی شده بود شخصیت ازادی خواهی ایران دوستی ظلم ستیزی و عدالت طلبی راضی وی را وارد صحنه پیکارهای اجتماعی کرد.
ادامه در یادنامه :yadnamehrazi
نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره 206 به تاریخ 6 آذر۱۳۹۹
نویسنده: عبدالله خنجی (مجله بخارا » فروردین – اردیبهشت ۱۳۹۱ – شماره ۸۶ - ۷۲۳ تا ۷۲۸)
دکتر محمد علی خنجی نویسنده و پژوهشگر مبارز و گاه در سوم آذر ۱۳۰۴ شمسی در شهر منامه بحرین چشم به جهان گشود. مادرش شادروان زینب خنجی بانویی با ایمان، تحصیل کرده و روشن بین و از نسل عارف بزرگ فارس شیخ رکنالدین دانیال خنجی و پدرش شادروان استاد محمدامین خنجی یکی از دانشمندان عصر خود بود که در زمینه جغرافیا و تاریخ جنوب ایران تبحری فراوان داشت. وی دارای کتابخانه کامل بود که برای فرزندان خود به میراث گذارد.
دکتر محمدعلی خنجی تحصیلات ابتدایی را در دبستان اتحادیه ملی ایرانیان بحرین– که پدرش از موسسین آن بود– گذراند و در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. وی در دوران تحصیلات متوسطه در دبیرستان علمیه، جذب حزب توده ایران شد. این فعالیت در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه یافت. وی در سال ۱۳۲۶ از دانشکده حقوق موفق به اخذ درجه لیسانس در رشته قضایی گردید؛ در همان سال، در انشعاب از حزب توده که در اعتراض به برخی سیاستهای این سازمان بزرگ سیاسی بود با خلیل ملکی، دکتر انور خامه ای، فریدون توللی، جلال آل احمد و … همراهی نمود. وی سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد و از دانشگاه پاریس موفق به اخذ درجه دکترای اقتصاد شد.
زندهیاد دکتر خنجی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۸ با جمعی از مبارزان نهضت ملی در مبارزه ملی شدن صنعت نفت به همکاری موثر پرداخت و در سازمانهای وابسته به جبهه ملی، مشارکت کرد که مهمترین آنها سازمان دانشجویان و جوانان مبارز بود. همکاری نزدیک وی با روزنامه شاهد در همین زمان آغاز شد. این روزنامه سیاسی، اجتماعی و انتقادی بارها به دلیل نشر حقایق و مطالب کوبنده، علیه دستگاه استبدادی حاکم توقیف شد.
در اوج مبارزات دکتر مصدق علیه حکومت رزمآرا،《حزب زحمتکشان ملت ایران》 با پیوستگی تعدادی از سازمانها و جمعیتهای طرفدار و وابسته به جبهه ملی تشکیل شد و مبارزات گروه های بی شماری از مردم را در خود متمرکز کرد. شادروان دکتر خنجی نقش موثری در سازماندهی این حزب برعهده گرفت و وقتی که پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، بنای ناسازگاری با رهبر جبهه ملی، دکتر مصدق را گذاشت و به مرور راه خود را از نهضت ملی جدا کرد، کادرهای ورزیده و افراد متعهد حزب زحمتکشان از جمله دکتر محمدعلی خنجی از دکتر بقایی رو گردانیده و به راه مصدق وفادار ماندند و چون هفتهنامه 《نیروی سوم》 را به جای روزنامه شاهد ارگان تشکیلاتی خود قرار دادند به حزب نیروی سوم معروف شدند.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که درباره ادامه راه مبارزه در حزب نیروی سوم اختلافاتی به وجود آمد، دکتر محمد علی خنجی با صداقت و صراحت و اعتقاد هرچه تمام تر به ادامه راه مصدق و مبارزه پیگیر و همه جانبه علیه کودتاچیان و استبداد و تسلط استعمار پرداخت و به همین جهت در سالهای بعد از ۲۸ مرداد یا در زندان و یا در حال فعالیت مخفی و مبارزه بود. در این دوره، بخش عمده مبارزه دکتر خنجی در نهضت مقاومت ملی متمرکز بود و نقش عمدهای در تحریر مقالات روزنامه مخفی 《راه مصدق》 و سایر نشریات و اعلامیه های نهضت مقاومت ملی بر عهده داشت. در این زمان بود که به دلیل نگارش مقاله ای کوبنده و شدیداللحن علیه دستگاه حاکم جابر در روزنامه مزبور با عنوان:《مجسمه ابوالهول کودتا در دانشگاه تهران نصب میشود.》 او را در زندان لشکر ۲ زرهی به بند کشیدند.
فعالیت دکتر محمد علی خنجی در سالهای بعد از ۲۸ مرداد تا سال ۱۳۴۰ در 《حزب سوسیالیست》 متمرکز بود که این حزب را به همراه سایر مبارزانی که سالها با او همکاری داشتند از جمله غلامرضا تختی، دکتر مسعود حجازی، حسن خرمشاهی، دکتر ترابعلی براتعلی، دکتر ایرج وامقی، مهدی غضنفری، دکتر یوسف جلالی، دکتر احمد سپهری و مهندس عباس سنگانی به وجود آورده بود.
در دوران فعالیت نهضت مقاومت ملی، حزب سوسیالیست یکی از احزاب تشکیل دهنده این نهضت محسوب میشد و پس از آن که مبارزات ملی در سال ۱۳۳۹ تحت عنوان جبهه ملی ادامه پیدا کرد، حزب سوسیالیست یکی از بنیانگذاران فعالیت نهضت ملی در شکل جدید خود به شمار می آمد و در همان سال با شروع فعالیت جبهه ملی دوم، شادروان خنجی به عضویت شورای جبهه ملی دعوت شد. در این سالها بارها به زندان کشیده شد؛ اما به مجردی که از زندان آزاد می گردید، سرسختانه، هدف های ملی خود را که ناشی از عشق شدید او به ملت و وطن بود دنبال کرده و هیچگاه از پا نمی نشست و این امر موجب بازداشت های مکرر و در بند شدن هایش می گردید. سرانجام دفتر وکالتش را که تنها ممرّ معاش او بود تعطیل کردند.
در تاریخ پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ماه سال ۱۳۴۰ دکتر خنجی از طرف حزب سوسیالیست،《با توجه به ضرورت های تاریخی》 طرح و برای تامین وحدت سازمانی جبهه ملی به صورت یک جانبه و بدون قید و شرط، انحلال این سازمان سیاسی را به نفع تشکیلات جبهه ملی اعلام کرد.
وی در سال ۱۳۴۱ در اولین کنگره جبهه ملی، به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد و در سمت مسئول تعلیمات جبهه ملی، نقش عمدهای در تنظیم برنامههای تعلیماتی بر عهده گرفت.
ایشان دارای تالیفات، ترجمه ها و مقالات بسیار بود که بسیاری از آنها در یورش های مامورین ساواک از بین رفته است. به جاست یادآور شویم، مقالات شادروان دکتر خنجی تنها محدود به نوشتارهایی نبود که با زیب نام او درخشش دو چندان داشتند، بلکه شماری از مقالات وی نیز بدون ذکر نام نویسنده از سوی جبهه ملی و یا با نام مستعار 《روزبهان》 در نشریات شاهد و نیروی سوم انتشار می یافت.
زندهنام دکتر خنجی در کنار تسلط تحصیل انگیزش در تحلیل مسائل اقتصادی و اجتماعی و آگاهی بسیار در شناخت مکاتب سیاسی و فلسفی، بر زبان و ادب پارسی و عرب احاطه داشت و با زبان های فرانسه، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و روسی نیز آشنا بود.
بخشی از تالیفات مرحوم دکتر خنجی در زیر ذکر می گردد:
۱- کتاب 《ارزش》 از انتشارات نیروی سوم ۱۳۳۰
۲- ترجمه 《توتم و تابو》 اثر زیگموند فروید چاپ اول ۱۳۴۹ – چاپ دوم ۱۳۵۱
۳- ناسیونالیزاسیون (ملی کردن صنعت نفت) ۱۳۵۸
۴- بیانیه جبهه بین المللی ۱۳۵۸
۵- سوسیالیسم و اخلاق ۱۳۵۸
۶- رسالهای در بررسی تاریخ ماد و منشاء نظریه دیاکونوف ۱۳۵۸
۷- کوروش ابر مرد تاریخ ۱۳۸۹
سرانجام در روز ۵ بهمن ماه ۱۳۵۰ آفتاب حیات دکتر محمد علی خنجی به غروب زوال رسید و در سن ۴۶ سالگی به طور ناگهانی درگذشت. یادش گرامی باد.
متولد ۱۳۱۴ در مشهد و کشته شده در سال ۱۳۶۷ در تهران، اولین وزیر بهداشت ایران پس از انقلاب در کابینه مرحوم مهندس بازرگان و از یاران جبهه ملی و دکتر محمد مصدق در دوران دولت ملی و نهضت مقاومت ملی می باشد.
وی که شاهد هجوم نیروهای روس به مشهد در دوران کوکی خود بود، فشار و سختی دوران کودکی باعث ایجاد انگیزه وطن پرستی و مهرورزی به میهن شد و راه جبهه ملی و دکتر مصدق را به عنوان راه عشق خود به میهن انتخاب کرد و در دوران دانش آموزی و دبیرستان در جهت حمایت از ملی شدن صنعت نفت ایران فعالیت کرد.
تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته پزشکی در مشهد آغاز کرد و توانست با مدرک دکترای روانپزشکی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شود، همکارانش در حرفه طب و طبابت وی را فردی رقیق القلب و بسیار مهربان در پیشه خود می شناسند.
پس از وقایع تلخ کودتای ۲۸ مرداد همیشه در صدد اتحاد گروه ها و احزاب و سازمان ها بود و منافع ملی را به منافع گروهیش مقدم می شمرد و سعی و تلاش خود را برای بقای فعالیت های زیرزمینی نهضت مقاومت ملی حفظ میکرد.
سامی معتقد به اسلام و انسانی مذهبی بود و در کانون نشر حقایق اسلامی در کنار استاد محمدتقی شریعتی فعالیت میکرد و اعتقاد وی به زدودن اسلام از خرافات و پیراستن آن به آزادی و عدالت بود. سامی در دل فعالیت در کانون نشر حقایق به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست و بعدها از بانیان جنبش انقلابی مردم ایران شد.
نهضت خداپرستان سوسیالیست که بعدها در حزب مردم ایران ادغام شده بود از جمله احزاب جبهه ملی محسوب میشد، حزب مردم ایران که رویکرد سکولار داشت اولین کنگره خود را در سال چهل و دو برای مقابله با استبداد و خفقان قبرستانی رژیم پهلوی برگزار کرد، دکتر سامی که در جناح رادیکال این حزب قرار داشت به تاسی از نهضت های انقلابی آن دوران جهان پیشنهاد مشی مسلحانه به حزب و همچنین به جبهه ملی داد که با مخالفت اکثریت رو به رو شد، به همین دلیل معتقدین به این مشی، جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) را ایجاد کردند و بدین ترتیب جاما در سال چهل و دو ایجاد شد، با این که جاما و دکتر سامی و یارانش در این ارگان هیچ گاه به صورت عملیاتی وارد فاز مسلحانه نشدند و فقط در حد صحبت و تبادل نظر جلسات برگزار می شد، اما در نهایت بازداشت شده و به زندان افتادند.
با پیروزی انقلاب پنجاه و هفت، دکتر سامی به عنوان وزیر بهداشت دولت مهندس بازرگان انتخاب شد، وی در این مسند طرح طب ملی را ارائه داد که به موجب آن هزینه پزشک و خدمات درمانی و دارو برای کلیه ایرانیان رایگان بوده و تاسیس بیمارستان غیر دولتی ممنوعیت داشت، اقدامات وی در همان زمان کوتاه مدت وزارتش در جهت حذف بروکراسی بی مورد و کاهش هزینه های اداری در دستگاه بهداشت و درمان ایران ستودنی است. وی قبل از استعفای جمعی دولت مهندس بازرگان چندین بار به دلیل نارسایی ها و کمبودها و دخالت های بی مورد استعفا داده بود اما در نهایت استعفایش چند روز پیش از استعفای دولت پذیرفته شد.
پس از آن به عنوان نامزد انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری ثبت نام کرد که در این انتخابات نفر ششم شد، ولی موفق شد در انتخابات مجلس به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یابد و پس از اتمام فعالیتش در مجلس تا زمان شهادتش فعالیت و سمت سیاسی را عهده دار نشد. دکتر کاظم سامی در دوم آذر ماه سال یکهزار و سیصد و شصت و هفت در مطب طبابت خود در تهران توسط فردی که به عنوان بیمار مراجعه کرده بود از ناحیه سر مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت و دو روز بعد علی رغم تلاش پزشکان و جراحان درگذشت.
وزیر کشور وقت ایران محتشمی پور سه هفته بعد اعلام کرد، قاتل وی محمود جلیلیان کارمند سازمان هلال احمر در حمامی در اهواز خودکشی کرده، اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری اسلامی وقت نیز انگیزه قتل را اختلاف شخصی دانست. اما برخی شایعات مبنی بر آن بود تا سامی قصد داشت در انتخابات ریاست جمهوری بعدی با حمایت آیت الله منتظری به عنوان رقیب اکبر هاشمی رفسنجانی وارد میدان شود.
دبیرکل فقید حزب ایران و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران
▪️استاد ابوالفضل قاسمی در سال ۱۳۰۰ در منطقه درگز خراسان به دنیا آمدند. وی تحصیلات خود را در دانشکده افسری به پایان برده و نویسنده، پژوهشگر و سیاستمداری خردمند و متعهد به آرمانهایی والا بود که در کنار دکتر کریم سنجابی حزب میهنپرستان را بنیان نهادند و سپس به همراه دیگر رفقایش اقدام به ادغام این حزب با حزب ایران کردند. او در دوران پهلوی دوم بارها به سبب ثبات قدم در امر مبارزات بر علیه دیکتاتوری و استبداد ایجاد شده پس از کودتای ۲۸ مرداد زندانی گردید.
▪️مرحوم قاسمی در کنارفعالیتهای سیاسی خویش به فعالیتهای علمی و پژوهشی نیز پرداخته و ریاست کتابخانه دانشگاه تهران را بر عهده داشتند. ایشان صاحب تالیفات گوناگونی بودند و مجموعهی چهار جلدی《الیگارشی یا خاندان حکومتگر ایران》از جمله آثار ایشان میباشد.
▪️در آستانه انقلاب و پس از برکناری دکتر شاپور بختیار از دبیرکلیِ حزب ایران، ابوالفضل قاسمی به سمت دبیری کل حزب ایران برگزیده شدند و در دریای پرتلاطم انقلاب سکان حزب ایران را با اعتقادی راسخ به شعارهای حزبی 《کار، داد، آزادی》 و 《با فکر ایرانی، به دست ایرانی، برای ایرانی》 برعهده گرفتند. پس از انقلاب ۵۷ وی از منطقه درگز خراسان به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای ملی پس از انقلاب برگزیده شد. اما اعتبارنامهی او به بهانهی واهی و دروغِ همکاری وی با ساواک -و در حقیقت در تقاص افشای اسامی افرادی که با ساواک همکاری می کردند – رد شد؛ و نتیجتاً اعتراض شدید شخصیتهای ملّی و برجستهی آن زمان را در پی داشت.
▪️ایشان پس از کودتای نوژه به بهانه همکاری با کودتاگران دستگیر و ابتدا به اعدام و سپس به پانزده سال حبس محکوم شدند. ولی پس از گذشت ۶ سال به دلیل بیماری و وضعیتِ نامساعد جسمی آزاد گردیدند. استاد ابوالفضل قاسمی پس از گذراندن ۷۲ سال زندگی توام با مبارزه در راهِ آزادیِ وطن، سعادتمندی ملّت، حاکمیتِ ملّی و ساختاری عدالتمحور، در یکم آذر ماه ۱۳۷۲ دارِ فانی را وداع گفته و یادی نیک از خود بر جای گذاشت.