بهمناسبت سالگرد درگذشت مهندس جهانگیر حقشناس وزیر راه کابینه دولت ملی و از یاران مبارز دکتر محمد مصدق، نوشتهای از ایشان در کتاب «اسناد سخن میگویند» (مجموعه کامل سری مربوط به رویدادها در روابط خارجی ایران با ایالات متحده و انگلستان در دوران نهضت ملی ایران – ۱۹۵۴ – ۱۹۵۱)، پژوهش و برگردان دکتر احمدعلی رجائی و مهین سروری، (انتشارات قلم – ۱۳۸۳) تقدیم میکنیم. ضمن اینکه این نوشته گویای فکر و اندیشه ملی، آن رادمرد مصدقی است، به روزهای واپسین حیات وی بر گردد. چرا که وی در ۳۰ دی ۱۳۷۸ چشم از جهان فرو بست. ابتدا مقدمه روشنگر شادروان احمدعلی رجایی بر نوشته مهندس حقشناس، در ادامه نوشته بلند مهندس حقشناس درباره کتاب و اسناد کودتای ۲۸ مرداد عرضه میشود.
کمیته رسانه
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
مهندس جهانگیر حقشناس (۱۳۷۸ – ۱۲۸۹)
مهندس جهانگیر حقشناس، وزیر راه کابینه دکتر محمد مصدق و آخرین بازمانده از اعضاء دولت [ملی] و از همکاران نزدیک و مورد اعتماد رهبر نهضت ملی ایران، در بیست و هشتم بهمن ماه ۱۲۸۹ در یک خانواده اصیل مذهبی در تهران پا به عرصه وجود گذاشت. وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه ایران و آلمان در تهران و دوره آموزش عالی و دانشگاهی را در پلی تکنیک برلن، که از مهمترین موسسات علمی و نامدار کشور آلمان بود، در رشته مهندسی مکانیک با موفقیت گذرانید. پس از بازگشت به ایران، ضمن تدریس در هنرسرای عالی و کار در وزارت پیشه و هنر و سازمان برنامه و مدیریت عامل شرکت بیمه ایران و بلاخره وزارت راه و عضویت در کابینه، با پایمردی و صمیمیت در نهضت مبارزات استقلالطلبانه ایران مشارکت جست و تا پایان عمر پربار خویش از تلاش و کوشش باز نایستاد.
مهندس حقشناس در نیمه شب 25 مرداد ماه 1332 بعنوان نخستین گروگانهای دولت نهضت ملی در معیت وزیر امورخارجه [شهید دکتر فاطمی] و مهندس احمد زیرکزاده از سوی کودتاچیان که مرکب از افسران و درجهداران گارد شاهنشاهی بودند بازداشت و به عنوان نخستین گروگان کودتای نظامی به ستاد ارتش برده شد. پس از خنثی شدن توطئه کودتا در بامداد روز بعد از زندان آزاد گردید. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بدوا مدتی مخفی گردید و سپس در دوران دولت برآمده از کودتا به دفعات بازداشت و گرفتار انواع محرومیتها و تضییقات ویژه نظام خودکامه گردید، لکن همواره نسبت به اهداف و اعتقادات خویشتن چون کوهی استوار ماند، پیوسته الهامبخش و مشوق کوشندگان راه آزادی و استقلال ملی ایران بود.
مهندس جهانگیر حقشناس علاوه بر طی مدارج علمی و تخصص با آشنائی به زبانهای خارجی دارای اطلاعات گسترده و دقیقی درباره مسائل جهانی و داخلی کشور و دارای حافظه شگفتانگیزی بود و شناخت وسیعی از گروههای سیاسی، اجتماعی، و مذهبی کشور و سوابق و مناسبات افراد داشت. وی از لحاظ ویژگیهای انسانی از خصائل بسیار برجسته و بهخصوص به میهندوستی، اعتقاد به ارزشهای والای انسانی، آزادی و دموکراسی بسیار پایبند بود.
زندهیاد مهندس جهانگیر حقشناس مجموعه ارزنده اسناد سری مربوط سیاسی و دیپلماتیک ایران با ایالات متحده و انگلستان (۱۹۵۱ – ۱۹۵۴) را که در دوران بخش عمده رویدادهای آن در هیأت دولت آقای دکتر مصدق عضویت داشت و غالباً مورد مشاوره و گفتوگو رهبر نهضت ملی ایران قرار گرفت. با علاقه و شوق فراوان مورد بررسی قرار دادند و پژوهنده را در تنظیم و تدوین دقیق متون بسیار تشویق و ترغیب مینمودند و به ویژه بر ضرورت حداکثر دقت نظر و وسواس علمی بر برگرداندیدن مفاهیم این استاد به زبان فارسی روان تأکید مینمودند.
بنا به درخواست این پژوهنده [دکتر احمدعلی رجائی ] و به جهت تأکید بر اهمیت تاریخی و نتایج بسیار مهم سیاسی مترتب این مجموعه ارزنده، زندهیاد مهندس جهانگیر حقشناس در پیشگفتاری که یکماه پیش از درگذشت خویش برآن نگاشتند، نظرات و برداشتهای خویش را در تشریح شرایط سیاسی و تاریخی کشور بررسی فراز و فرودهائی که بالمآل اهمیت رویدادهای دوران مورد بررسی در این اسناد را به نحو روشنتر و شفافتری به هممیهنان عرضه مینماید با استفاده از حافظه شگفتانگیز خویش بیان نمودهاند که عیناً در صفحات بهد از نظر میگذرد.
مهندس جهانگیر حق شناس
پیش گفتار:
«رهروان شرمنده در پیشگاه حقیقت»
زتندباد حوادث نمی توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
بررسی سریع مجموعه برگزیده اسناد سرّی روابط ایالات متحده و ایران در دوران درخشان نهضت ملی ایران و رویدادهای خفتبار پس از آن که اینجانب در ایام شکوفایی مبارزات مردم ایران در آن افتخار حضور و همکاری تنگاتنگی را داشتم، موجب تجدید خاطرات تاریخی تلاشها و فداکاریهای بیدریغ آن ایام و یادآور حماسه سلحشوریها و از خودگذشتگیهای رهبری آگاه و هوشیار است که از دل و جان برای تحقق استقلال و شرف ملّی به همراهی گروهی از یاران وفادار و استوار به میدان کارزار نابرابری پای گذارده بود. برای اینکه شرایط این نبرد نابرابر و شرح ناجوانمردیها و نامردمیهای عوامل و محافل داخلی را که در بزنگاه این ستیز سرنوشت ساز «جبهه دومی» در داخل کشور ما گشوده و یا بعدا در مراحل بسیار حساس بدان «جبهه دوم» پیوستند، بهتر شناخته شود. لازم می دانم به برخی نکات و تحولات سیاسی گذشته نزدیک که زمینه این نامردمی ها و دشواریهای فراوانی که در مسیر مبارزات مردم آزادیخواه و میهندوست این سرزمین کهنسال ایجاد گردید، بهتر شناخته شود، اجمالا اشاره کنم تا جوانان میهن ما بهتر بشناسند که بر سر این کشور و رهروان فداکار آن چه بلایائی رفته و چه بهای گزافی در صیانت از آزادی و استقلال ملی پرداخت گردیده است.
در سپتامبر سال ۱۹۱۸ کرزن وزیر امور خارجه وقت انگلیس، پرسی کاکس سفیر آن کشور در تهران را مامور انعقاد قرارداد وابستگی نظامی و مالی با دولت وقت ایران ساخت به نحوی که عملا با تحتالحمایه ساختن و انقیاد مالی و نظامی ایران، موجبات تحقق اهداف و تسلط کامل سیاسی انگلستان را فراهم یازد. براساس اطلاعات دقیق و مستندی که در اسناد وزارت خارجه انگلیس موجود و اینک در دسترس است، دولت انگلستان موجبات برکناری علاء السلطنه نخست وزیر را فراهم کرد و حسن وثوق (وثوقالدوله) را که به دوستی نزدیک با آنان اشتهار داشت بر سر کار آورد. پرسی کاکس نیز با جلب موافقت وثوقالدوله نخستوزیر وقت (حسن وثوق برادر احمد قوام و پدر همسر علی امینی) و نصرتالدوله فیروز (فرزند عبدالحسین فرمانفرما و پدر مظفر و مریم فیروز) وزیر امور خارجه و اکبر میرزا مسعود (صارمالدوله) وزیر دارایی در هیات دولت که ارکان اصلی تنطیم و اجرای قرارداد در دولت جدید بودند با پرداخت یکصد و سی هزار لیره رشوه و دادن تضمین کتبی دائر بر اعطاء حق پناهندگی سیاسی و برخورداری از حمایت و پوشش سیاسی از سوی دولت انگلیس، به عنوان دلالان مظلمه، موجبات و زمینه تنظیم و تصویب قراردادهای را که به قراداد ۱۹۱۹ معروف گردید، در هیات وزیران، و سپس در مجلس شورای ملّی فراهم آوردند. براساس اسناد موجود دولت انگلیس برای محکم کاری و مالاندیشی و حصول اطمینان از انشاء و تنفیذ اعتبار این قرارداد به عهده گرفت که ماهیانه پانزده هزار تومان نیز به احمدشاه قاجار پرداخت نماید. در مقابل به موجب قرارداد ۱۹۱۹ دولت ایران نیز ملزم شده بود که کلیه مستشاران مالی و نظامی خود را از انگلستان استخدام نماید و حقوق و مخارج آنان را البته خود بهعهده بگیرد.
این امر موجب برانگیختن واکنش شدید از سوی آزادیخواهان و میهندوستان ایران گردید و آنان با اغتنام از فرصت و بهرهگیری از تعارضات سیاسی بینالمللی و از جمله عدم موافقت دولت جدید اتحاد شوروی و اعلامیهای که دولت وقت ایالات متحده در حمایت و تأیید تمایلات استقلالطلبانه آزادیخواهان ایران در مخالفت با این قرارداد صادر نمود و همزمان با گسترش احساسات ناسیونالیستی و ضدانگلیسی در سراسر آسیا و بویژه شبه قاره هند، ترکیه و نگرانی بریتانیا از درگیری با ارتش نوپای سرخ در شمال ایران و بالاخره تزلزل و نابسامانی شرایط اقتصادی در انگلستان پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول، مجلس شورای ملی ایران سرانجام از تصویب قرارداد تحتالحمایگی مالی و نظامی ایران امتناع ورزید. لئو تروتسکی کمیسر امورخارجه دولت جدید شوروی نیز بطور همزمان قرارداد سال ۱۹۰۷ رژیم تزاری روسیه با انگلستان برای تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ شمالی و جنوبی میان انگلیس و روسیه را بدین عنوان که با «استقلال و آزادی ملت ایران» منافات دارد، بطور یک جانبه لغو نمود. دولت وقت آمریکا نیز که با انعقاد و اجرای قرارداد ۱۹۱۹ مخالف بود و علت آن نیز قبل از آنکه به ملاحظه مصالح ایران مربوط باشد مربوط به نگرانی این کشور از آن بود که مبادا تصویب قرارداد ایران و انگلیس در مجلس ایران، تحصیل و حفظ امتیازات نفتی را که در آن هنگام شرکتهای نفت آمریکائی در ایران به دنبال آن بودند، مشکلتر سازد. از موضع آزادیخواهان و استقلالطلبان ایران پشتیبانی نمودند.
(تلگراف رمز مورخ ۱۷ مارس ۱۹۲۰ وزیر امور خارجه آمریکا به سفارت آمریکا در تهران موجود در مجموعه اسناد سیاسی رسمی دولت آمریکا)
و بر اثر شکست سیاسی خارجی انگلیس در جستجوی ایرج طرح نوینی در ایران برآمد و با استفاده از حضور ژنرال آیرونساید و پرسی لرن وزیر مختار انگلیس در تهران، به فکر فراهم آوردن موجبات استقرار و شالودهریزی یک حکومت مقتدر مرکزی افتاد تا همان اهداف منظور نظر قرارداد سال ۱۹۱۹ را منتهی در قالب و پوشش دیگری از طریق تجدید سازمان یگانهای آشفته قزاقهای ایرانی که فاقد انسجام مالی، تشکیلاتی و جنگافزار کافی بودند به اجرا درآورد. با این ترتیب قرارداد ۱۹۱۹ پس از به قدرت رسیدن دولت کودتا در فوریه ۱۹۲۱ به کلی از میان رفت و به مرحله اجرا در نیامد. در این مورد اینجانب طرح توضیحات بیشتری را ضروری نمیداند چه اسناد و مدارک بسیاری در این مورد اینک انتشار یافته است و علاقمندان را به مطالعه عین اسناد و از جمله مفاد کتاب مستندی که با عنوان: ایران، «برآمدن رضاخان – برافتادن قاجار و نقش انگلیسها» از سوی آقای سیروس غنی، فرزند زندهیاد دکتر قاسم غنی، در سال ۱۳۷۷ در تهران انتشار یافته است، هدایت مینماید.
پس از استقرار حکومت «مقتدر مرکزی» مورد نظر با کودتای سال ۱۲۹۹ در ایران، رژیم نوپای شوروی نیز آن را بدوا مورد تایید قرار داد و این حکومت را «تبلور آرزوهای آزادگرانه بورژوازی ملی» ایران شناخت. این رویه متخذه از سوی دولت نوپای شوروی که در مراحل نخستین استقرار و خودسازی بود، در تحکیم پایه های «حکومت مقتدر مرکزی» رضاشاهی تاثیر شگرفی بخشید و موجبات انسجام و گسترش آن را تا حدودی فراهم ساخت.
با شکست نیروهای محور در طی نبرد جنگ جهانی دوم و پیروزی نهائی متفقین، تغییرات و دگرگونیهای فراوانی در جابجائی توانمندیهای نظامی، اقتصادی و بالمآل سیاسی در جهان پدیدار گردید. از جمله انگلستان که از پیروزمندان اصلی جنگ بود علیرغم دشواریهای بسیاری را که تا آستانه نابودی کامل نیروهای رزمی خود در دنکرک و سایر مناطق اروپا از سر گذرانیده بود، همزمان با وزیدن نسیم آزادی ملل و کشورهای تحت استعمار و بهرهکشی، گسترش افکار تند و انقلابی نهضت فکری زائیده افکار مارکس و لنین، با دشواریهای گسترده و پیچیده ناشی از قبول اصل آزادی ملل زیر استعمار و از دست دادن مستعمرات پیشین خود مواجه و اجبارا به کشوری با توانمندی جهانی درجه دوم تنزل یافت. با پیدایش و گسترش توان نظامی دو ابرقدرت نوین یعنی ایالات متحده و اتحاد شوروی که به صورت نیرومندترین قدرت رزمی، اقتصادی، صنعتی و مالی جهان درآمدند و به مناسبت تفوق ناشی از موقعیت جدید، نفوذ سیاسی ایالات متحده در خلیج فارس سریعا گسترش یافت و شرکتهای نفتی این کشور در جستجوی دستیابی به منابع گرانبهای نفتی خواستار تخصیص سهمیه متناسبی از منابع این حوزه به خود گردیدند. در سالهای بلافاصله پیش از پایان جنگ دوم جهانی و خاتمه اشغال ایران از سوی انگلستان و شوروی، هیات حاکمه ایران همچنان جانبدار سیاست خارجی موسوم به «موازنه مثبت» یعنی ایجاد موازنه قدرت با کشورهای خارجی و دادن امتیازات متشابه به آنان در جهت حفظ موقعیت گروه حاکم بودند. در مقابل آزادیخواهان و گروههای سیاسی آگاه که به تدریج با تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی کشور و کاهش شرایط نظام مطلقه، فرصتی جهت ارزیابی شرایط نوین و ابراز نظر و عقیده می یافتند، از سیاست موسوم به «موازنه منفی» پشتیبانی مینمودند و میخواستند که با تلاش و استفاده از تعارضات و تضادهای جهانی و منطقهای حتیالامکان ایران را از زیر سلطه دیرینه بیگانگان و وابستگان داخلی آنان رها سازند.
در راستای این مساعی و مبارزات میهندوستانه و استقلال طلبانه، مجلس شورای ملی علیرغم همه فشارها و مانورهای سیاسی وابستگان هیأت حاکمه و حزب توده ایران که به منظور برپا ساختن جنگ روانی و نمایش توانمندی و برخورداری از منابع اطلاعاتی و مالی دولت شوروی از پشتیبانی و نمایش های خیابانی واحد های ارتش سرخ در خیابان های تهران نیز برخوردار بود، با تصویب قانون منع واگذاری امتیاز بهره برداری از نفت ایران در آذرماه ۱۳۲۳ خورشیدی، تلاشهای توسعهجویانه دولت شوروی برای کسب امتیاز نفت و مقابله به مثل و استقرار «موازنه مثبت» با انگلستان را با شکست روبرو ساخت. مصوبه منع واگذاری امتیاز که بر اساس همان فلسفه سیاست «موازنه منفی» انشاء گردیده بود دولت وقت را نیز مکلف می ساخت که با اتخاذ تدابیر شایسته حقوق از دست رفته ایران را از شرکت نفت انگلیس و ایران، که اینک بخش عمده سهام آن به خزانه داری دولت انگلیس انتقال یافته بود، زنده کند. این ماموریت به همت و مبارزه اقلیت کوچکی در مجلس پانزدهم به هدایت و پایمردی دکتر محمد مصدق (که در آن هنگام پس از آزادی از زندان بیرجند و تبعید دوران رضاشاهی در احمدآباد تازه از بند تبعید رها گردیده و مبارزات میهنی خویشتن را آغاز نموده بود)، ترغیب می گردید. وی به عنوان نماینده اول مردم تهران در مجلس شانزدهم حضور فعال یافت و بلاخره تلاش میهندوستان ایران در روزهای ۲۴ و ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ با تصویب طرح و قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، علیرغم ساختار ناهنجار مجلس شورای ملی و کمیسیون ناهمآهنگ ویژه نفت ولی بر اثر رهبری شایسته و یکپارچهگی مردم هشیار ایران به ثمر رسید. رهبر آگاه نهضت ملّی ایران که از دشواریهای بزرگ راه و از زد و بندهای پشت پرده عوامل وابسته و پشتیبان شرکت نفت آگاه بود بر رای عقیم گذاردن برنامه انتصاب سید ضیاءالدین طباطبائی سازمان دهنده کودتای ۱۲۹۹، پیشنهاد پذیرش سمت نخستوزیری ایران، به شرط تصویب قانون مربوط به اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران را پذیرفت و بدین شکل مبارزه بزرگ و سهمگینی را برای استیفای آزادی و استقلال میهن ما را در مرحله نوینی آغاز نمود.
به طوریکه اسناد موجود در این مجموعه از این دوران به بعد گواه آن است، رهبر فرهیخته و آگاه نهضت ملی ایران که به خوبی کم و کیف سیاستهای بیگانگان و مناسبات پیوسته آنان را با یکدیگر و همآهنگی عوامل داخلی با آنان را میشناخت، با بصیرت و فرصتشناسی بسیار کوشید که از تضادهای پدید آمده بر اثر جابجائی توانمندیهای سیاسی و نظامی در پایان جنگ جهانی دوم، علیرغم ساختار اداری غیرقابل اعتماد سازمان دولتی و نارسائی منابع مالی و اقتصادی کشور، وابستگی فراوان بودجه جاری دولت به منابع مالی حاصل از درآمد نفت که از سالیان گذشته به عنوان اهرم تسلطی بر کشور بهوجود آمده و همچنان برقرار بود مقابله نموده و شرایط رویاروئی در این نبرد نابرابر را فراهم آورد. لکن عدم کنترل بر فرماندهی ارتش و نیروهای اطلاعاتی انتظامی و نفوذ سیاسی گسترده شبکه و نفوذ سازمان های اطلاعاتی دولتهای انگلستان و آمریکا و عوامل وابسته بدانها و بلاخره تشنج آفرینی ها و حادثه آفرینی هائی که سازمان های گوناگون مخفی و آشکار وابسته به حزب توده ایران و اقمار آن کهپیوسته در جهت تضعیف توان و عملکرد دولت نهضت ملی ایران و ازکار انداختن فعالیتهای عادی واحدهای اقتصادی و تولیدی خصوصی و دولتی به عنوان عمال و مطالبه حقوق صنفی و آزادیهای مدنی، انواع مشکلات و نابسامانیها را پدید میآوردند، این وظیفه دشوار و کمرشکن در عین رعایت اصل قانونمداری به دوش گرفت.
نخستوزیر نهضت ملی ایران با آگاهی به همه نارسائیها و محرومیت از دسترسی به مشاوران کاملاً آگاه و آشنا به جهات گوناگون و بسیار پیچیده سیاسی و اقتصادی بازار جهانی نفت، مسئله ملی شدن نفت را که درواقع نظام مستمر انرژی بین المللی را که براثر مساعی درازمدت هفت شرکت بزرگ بین المللی انگلیسی – آمریکائی- فرانسوی و هندی، بر کلیه منافع نفتی جهان استقرار داشت، به چالش طلبیده بود، تنها به اعتقاد قلبی خویش بر حقانیت مردم محروم و ستمدیده میهن ما برای استیفای حقوق ملی از دست رفته آنان بدون دست یابی به ساز و کار ضروری دست به کار این نبرد نابرابر گردید و کوشید با استفاده از تعارضات جهانی در اردوگاه غرب و برانگیختن وجدان آزادیخواهی و ارزشهای اخلاقی در میان زمامداران کشورهای غربی حقانیت و اصالت خواستهای مردم ایران را به آنان تفهیم نماید. وی در برخی موارد نیز به توفیق های ارزنده ای نیز دست یافت و تا آستانه پیروزی نیز پیش رفت.
در اینجا لازم می داند به برخی از نکات برجسته مذکور و مکتوم در این اسناد اشاره نماید:
به طوری که مجموعه اسناد سیاسی در دست، اینک گواهی میدهد وی کوشید که از همه اهرمهای دیپلوماتیک و ابزارهای سیاسی و حقوقی و رایج در جهان غربی در این مبارزه سود بگیرد، تا آنجائی که با توجه به حساسیت و اهمیت مسئله پرداخت «غرامت واقعی» تاسیسات و دارائیهای شرکت نفت انگلیس و ایران، در مذاکرات مستقیم خود در شهر واشنگتن در کاخ سفید با هاری ترومن رئیس جمهور وقت ایالات متحده که می کوشید تا حدودی رعایت عدالت و انصاف را در اختلاف ایران و انگلستان ملحوظ و از قطع گفتگوها اجتناب شود (وبراساس شهادت همین اسناد سری رئیس جمهور آمریکا قاطعانه با طرح تصرف نظامی مناطق نفت خیز ایران از سوی واحدهای نظامی انگلستان مستقر در قبرس و سواحل خلیج فارس مخالفت نموده بود)، از نامبرده میخواهد که برای گشودن گره فروبسته در حل گفتوگوهای درباره نفت با دولت وقت انگلیس که تعیین میزان غرامت عادلانهای را که ایران می بایستی به شرکت نفت انگلیس و ایران بپردازد، رئیسجمهور ایالات متحده شخصا به عهده بگیرد و در همان جا برای ابراز حسن نیت خویش تاکید می نماید که نتایج ارزیابی و نظر وی را هرچه باشد دولت ایران خواهد پذیرفت.
رهبر نهضت ملی ایران با هزینه شخصی خویشتن در جوامع بینالمللی از قبیل شورای امنیت و دیوان دادرسی جهانی حضور یافت و کوشید تا با طرح و ارائه دلائل و مستندات، حقانیت شکایات ایران وجدان آگاه و بیدار مردم جهان و افکار عمومی در کشورهای مختلف را که تا آن هنگام از کم و کیف موضوع اختلاف و مبارزه تنها از طریق تبلیغات یکسویه دولت انگلستان و تائید آنها بر لغو یک سویه قرارداد از سوی ایران، این کشور را به نقض اصول متعارف و رعایت الزامی احترام قراردادها متهم می نمود، آگاهی داشتند، متوجه نظرات و دلائل خود نماید و به مبارزه استقلال طلبانه میهن ما مشروعیت و قبولیت جهانی بخشد.
مسئولان دولت آمریکا در بدو امر و لااقل در دوران حکومت حزب دموکرات و ریاست جمهوری هاری ترومن میاندیشند که پس از قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران بدون اینکه ضرورت داشته باشد که در نظام مستقر بینالمللی از سوی هفت شرکت خواهران عمده نفتی در جهان، دگرگونی عمدهای حاصل گردد، به نحوی درباره «نوعی ملی شدن» با دکتر مصدق کنار خواهند آمد و متعاقبا سهمیهای نیز برای شرکتهای آمریکائی که تا آن هنگام از منابع ارزنده نفت خلیج فارس و بویژه ایران محروم بودند بدست خواهند آورد. لکن به زودی دریافتند که این مبارزه فسادناپذیر و تیزبین را واقعا به درستی نشناخته بودند و وی به هیچوجه بر سر اصول و منافع حیاتی که به شهادت همین مجموعه اسناد با پذیرش «نوعی ملی شدن که در نهایت تاسف در دولت برآمده از کودتا به مباشرت فضل الله زاهدی-علی امینی و عبدالله انتظام وزیران دارائی و امورخارجه برقرار گردید، اهل سازش و بده و بستان و رویه یک بام و دو هوای معمول در جهان بویژه در آن دوران را که کمتر کشوری در منطقه خاورمیانه حتی از استقلال صوری و اسمی برخوردار بود، نمی باشد و حاضر نیست با پذیرش «نوعی ملی شدن»، منابع ملی و طبیعی کشورش را که به حق می بایستی مصروف بهبود رفاه و زندگی اقتصادی و بالا بردن سطح فرهنگ و کیفیت زیست مردم کشورش شود، نصیب خزانه داری دولت انگلیس و یا صاحبان سهام سهامداران آمریکائی، فرانسوی و هلندی نماید. و از این راه مصالح کشورش را تحت الشعاع ملاحظات و منافع آنان قرار دهد.
نکته بسیار مهم دیگری که با مطالعه مجموعه اسناد سری دردست بر هم میهنان آشکار می گردد تعهدات نظامی اسارت باری است که شاه و دولتهای قبل از دولت نهضت ملی ایران مخفیانه زیر عنوان «همکاریها و کمک نظامی» در قبال دولت ایالات متحده پذیرفته و متعهد گردیده بودند که در قبال دریافت مقدار محدودی ساز و برگ تسلیحاتی و آموزش نظامی، در هر زمان که مصالح و منافع نظامی و استراتژیکی دولت ایالات متحده از سوی اتحاد شوروی مورد تهدید قرار گیرد، کلیه مرزهای دفاعی و امکانات نظامی ارتش ایران یکسره در اختیار دولت مزبور قرار گیرد و این موضوع به شکل محرمانه در تحت عنوان شرایط «قانون موسوم به باتل» در پیوست قرارداد همکاریهای نظامی ایران و ایالات متحده بدون آگاهی و یا تصویب مجلس شورای ملی وقت ایران رسما پذیرفته شده و تعهد گردیده بود. امتناع موکد نخست وزیر برگزیده مردم ایران از قبول و تمدید این موافقت نامه که نامبرده آن را به عنوان «پیمان اتحاد نظامی» تعبیر و علیرغم وساطت ها و اصرار شاه در پذیرفتن آن و تهدید به آشکار ساختن آن می نماید، یکی از موجبات پیدایش تنش و ناخرسندی مسئولات سیاسی و نظامی دولت امریکا و گرایش بیشتر آنان در جهت هم سوئی با دولت انگلیس می گردد.
شگفتآور است که بخشی از این مجموعه اسناد به تبادل پیام ها و مذاکرات مهم رهبر نهضت ملی ایران با سران دولت امریکا به الغاء این موافقتنامه اسارت آور اختصاص یافته است، تا آنجائی که فشار وساطتهای مکرر شخص شاه نزد نخستوزیر و اصرار وی به پذیرش این تعهدات نظامی سری و خفتبار از سوی دولت ایران بی نتیجه می ماند و دولت امریکا ناچار می شود در طول حکومت نهضت ملی ایران بدون تحصیل تعهدات مزبور از دولت ایران به کمکهای محدود نظامی خود ادامه دهد و تنها در دولت دست نشانده کودتای فضلالله زاهدی است که با موافقت دولت دست نشانده تحصیل تضمین تعهد محرمانه مزبور مجددا به عنوان یکی از دست آوردهای عمده سیاسی، عاید دولت ایزنهاور می گردد.
تعداد پانصد و هشت سند گویا و معتبری که در جریان مبارزات بی امان نهضت ملی ایران و به فاصله زمانی بسیار کوتاهی پس از هر رویداد و برخورد و گفتگو از سوی سفیران و کارگزاران دولت آمریکا در تهران- واشنگتن- لندن تنظیم و تدوین میگردیده است، به روشنی گواه بر آن است که دکتر محمد مصدق به عنوان رهبر آزاده نهضت ملی ایران در محدوده امکانات و به اصطلاح امروزی «دادهها» و امکانات سازمانی، اطلاعاتی و تخصصی بسیار محدودی که در اختیار داشته است پیوسته با تلاشهای شبانه روزی خویش همراز به مصالح بلندمدت میهن و هم میهنان خویش میاندیشیده است و هیچ گاه از انجام ماموریت بزرگی که از سوی مردم هوشمند ولی محروم میهن ما با اطمینان و دلبستگی بسیار به وی سپرده بودند، غافل نمانده است که رنج و هزینه فراوان تحمل زندان انفرادی و تبعید طولانی در کهنسالی را در پایان عمر به جان و دل پذیرفت. و هیچگاه سستی و ناباوری و ناپایداری در اعتقادات اصولی وی پدیدار نگردید.
این مجموعه اسناد سری که به قول پژوهشگر ارزنده، آقای محمدعلی موحد، در خاطره نسل ما به «شاهنامه آزادی» تبدیل شده است به واقع نه تنها صرفا نقل یک حدیث تاریخی بلکه به حق یک «سرود آزادی» است.
پژوهش ها و بررسیهائی که در سالیان کنونی با دستیابی به اسناد و مدارک معتبر و غیرقابل انکار در داخل و خارج کشور از سوی هم میهنان پژوهشگر و میهندوست ما صورت پذیرفته است مناسبات آشکار و پنهان، رایزنی ها و همکاریهای دور و نزدیک بسیاری از عناصر و افراد، مسئولان دولتی، پارلمانی، نظامی و مذهبی کشور ما را در آن دوران سرنوشت ساز تاریخی با سازمانهای سیاسی، اطلاعاتی، و نمایندگی های سیاسی و حتی افرادی را که زیر پوشش ماموریت های دانشگاهی و علمی به کشور ما اعزام می گردیدند به نحو شگفت آوری آشکار و شناسائی می نماید. این افراد که با سیمای ظاهرالصلاح در پوشش های گوناگون با برخی از هم میهنان کوردل و ناآگاه، برعلیه مصالح این کشور کهنسال هم آهنگی داشته و از دل و جان در خدمت بیگانگان بوده اند. در گرماگرم این پیکار سرنوشت ساز دروازه میهن را بر روی دشمن گشوده اند. و ظاهرا در این خواب خرگوشی بوده اند که گویا سرسپردگی و همدلی مخفی و آشکار آنان با دشمنان این مرز و بوم دیرپای برای همیشه در پرده استتار میماند و گذشت زمان آثار و نتایج غیرقابل جبران همگامی و همدلی آنان با بیگانگان را در حساسترین مراحل نهضت سترگ استقلالطلبی و آزادیجوئی مردم این کشور بلادیده را از صفحات تاریخ ایران میزداید. زهی کوته نظری و کوته اندیشی.
نگارنده مفتخر است که این پیش گفتار را علیرغم بیماری و عدم دسترسی به منابع دلخواه و دقیق اطلاعاتی بر این کار پژوهشی ارزنده بنگارد و بدین وسیله امید توفیق همه مبارزان سخت کوش، پژوهندگان و راهروان شاهراه آزادی و استقلال ایران را آرزو نماید.
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
جهانگیر حق شناس
آبان ماه ۱۳۷۸