دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

برای یاران دربندمان ایستاده‌ایم

 

دانشجویان فداکار در دژ استوارو سنگر تسخیر ناپذیر دانشگاه! به راستی که هر عکاس و هر هنرمند تصویرگری درصدد ترسیم شجاعت برآید، هیچ نقشی زیباتر و استوارتر از مشت‌های گره شده دختران و پسران این سرزمین که برای تحقق زندگی و آزادی و ساختن میهنی آباد، به پا خاسته اند، نخواهد یافت. دژخیمان زمان که تا دیروز نماینده‌شان را با شعار فریبنده بیایید با هم گفتگو کنیم! رهسپار خاک پاک دانشگاه کرده بود که به درستی توسط مبارزین آگاه از دانشگاه اخراج شد؛ امروز بیش از پیش چماق داران خود را روانه دانشگاه‌ها کرده‌اند تا بار دیگر به همه ثابت کنند گفتگو برای آن‌ها واژه‌ای تهی از مفهوم است. بر همه ما واضح است که این حکومت برای هیچ مسئله‌ای راه حلی ندارد و درست به همین دلیل نیز چاره‌ای جز گسیل نیروهای امنیتی سرکوب‌گر نمی‌بیند. اما مقاومت دانشجو در برابر این سرکوب‌ها حاوی پیام مهمی است که پایه‌های نظام را به شدت لرزانده است‌. سرکوب، تهدید و ارعاب دیگر کارساز نیست! در حقیقت رفتار دانشجویان مهم‌ترین تجلی شعار “یا مرگ یا آزادی” است و همه را از جمله سردمداران رژیم را به این باور رسانده که تنها نتیجه‌ی این سرکوب‌ها خریدن اندکی وقت اضافه است؛ چرا که ملت ما همان روز نخست که در واکنش به مرگ دلخراش”ژینا مهسا امینی” به خیابان‌ها آمدند در سوت پایان بازی دمیدند.

همکلاسی‌های آگاه! امروز عمده ستون‌های قدرت و صلابت حکومت فرو ریخته و یا تَرَک برداشته است. سیستم آموزشی سراسر ایدئولوژیک حکومت اسلامی که دلخوش به تربیت نسلی موافق با آرمان‌های خود بود امروز با نسلی مواجه شده است که پشیزی ارزش برای ایده‌های حاکمیت قائل نیست! حکومتی که در این چهل و اندی سال از بودجه آموزشی دانش آموزان در نقاط محروم کاسته و بودجه‌های کلان را صرف دستگاه به اصطلاح تبلیغات اسلامی و سازماندهی نهادهای مذهبی به نفع خود کرده است، امروز با زنان محجبه و مردان متشرعی مواجه شده که آن‌ها هم آشکارا، انزجار خود را از حجاب اجباری بیان می‌کنند و در کنار سایر اقشار مردم در خیابان‌ها ایستاده اند. حقیقتاً مگر می‌توان ایرانی بود اما در برابر ظلم آشکار و خشونت افسار گسیخته مغولیت مدرن آن هم با ردای دین و مذهب سکوت کرد؟ حکومت امروز قافیه را باخته است چرا که دنیای امروز دنیای رسانه‌ و شبکه‌های اجتماعی است و انحصار رسانه‌ای نظام دیگر ممکن نیست. رسانه‌ی آن‌ها با چنان بودجه هنگفت، مخاطبی ندارد. امروز تنها تکیه‌گاه حکومت، همان ماشین سرکوب از نفس افتاده و نهاد‌های نظامی است که برای حفظ نظام کفایت نمی‌کنند. توضیح این مسائل برای هیئت حاکمه سخت است اما همه ما که بیش از شش کلاس سواد داریم به نیکی می‌دانیم که هیچ بنایی بر پایه یک ستون استوار نخواهد ماند! زمانی جنبش دانشجویی ایران، دانشگاه را آخرین سنگر آزادی می‌نامید، امروز دانشگاه خط مقدم و جبهه پیشروی آزادی در سیر جنبش انقلابی مردم ایران است. حملات همه جانبه سرکوب‌گران به دانشجویان و شکسته شدن پی در پی حریم دانشگاه و تبدیل فضای امن و خانه علم و فرهنگ و گفتمان منطقی به میدان جنگ را محکوم می‌کنیم و مقابله سرافرازانه با توحش سرکوب را ارج می‌نهیم. یاران دربندمان را از یاد نبرده‌ایم و راه ایشان را ادامه می‌دهیم. کشته شدگان ما نه تنها عامل ترس ما نیستند، بلکه آن‌ها را اخگرانی پیوسته به آتش جاودان جنبش دانشجویی ایران می‌دانیم که دهه‌ها برای مام میهن در جبهه حق وخیر جنگیده است.

جنبش اجتماعی ملت شریف ایران را عاری از هرگونه خشونت سیستماتیک و سازمان‌دهی شده می‌دانیم و معتقدیم نجابت و شرافت مردم ایران در برابر چنین خشونت عریانی، حتی در دفاع از خودشان ستودنی است. مردم را دو عامل گرد هم می‌آورد: خشونت و رضایت. امروز خشم مردم پرچم کاوه را به دادخواهی بلند کرده و میلیون‌ها ایرانی با هر مرام و عقیده و مسلک را در سراسر جهان در زیر لوای خود جمع کرده است. طبیعی و بدیهی است که خروش هر ملتی در برابر چنین خشونت عریان و آشکاری گاهی ممکن است با زبان نا سزا همراه شود. ما اعضای سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران با تأکید بر مبارزه‌ی شرافتمندانه و حفظ ادب و بر منش مبارزه خشونت پرهیز که تا به امروز ملت ایران به خوبی در آن گام برداشته، اعلام می‌داریم فریاد تند وناسزا به خشونت گران ،عکس العملی طبیعی در برابر خشونت عریان وشدید آنهاست.

در این شرایط خفقان که عزیزترین فرزندان این مرز و بوم به صلح‌آمیزترین شکل ممکن در حال پاسداری از خود و هم‌وطنان ‌شان هستند، صداهایی در اطراف، دانسته یا نادانسته آن‌ها را به “دامن زدن به چرخه‌ی خشونت” متهم می‌کنند. حال آن‌که هیچ ملتی را در تاریخ نمی‌توان یافت که چنین مسالمت‌آمیز برای پاسداری از مال، جان و آشیانه خود در مقابل سربازان تا بن دندان مسلح به پا خاسته باشند. امروزه که دانشجویان این سرزمین چنین سربلند در مقابل لشکر ظلم و ستم ایستاده‌اند، هرگونه تضعیف و تخطئه‌ی جنبش آن‌ها را برنامه‌ای در راستای توجیه سرکوب از جانب حاکمیت جبار دانسته و آن را شدیداً محکوم می‌کنیم.

مبارزات دانشجویی ما یادآور این پیام دکتر مصدق به سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران است: «اکنون بسیار خوشوقتم که این فداکاری بی‌اثر نبود و شما جوانان و جمعیّت‌های وطن‌پرست در راه آزادی و استقلال ایران از هر گونه فداکاری دریغ ننموده و از همه چیز خود گذشته‌اید برای این‌که هدف ملّت ایران را حفظ کنید.» از همین روی همراهان شما در سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران به پاس فداکاری‌‌ها، به یاد هم‌رزمان دربندمان و برای اشک مادران و فرزندان داغدیده وطن، از دانشجویان می‌خواهیم تا پیروزی نهایی با اتحاد در کنار هم بایستیم.

سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران

تهران-پانزدهم آبان ماه 1401

دسته‌ها
درباره ما شخصيت‌ها

دکتر سحابی سیاستمدار اخلاق مدار

یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در خانواده‌ای مذهبی و از پدری اصفهانی و مادری تهرانی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. دوره دبستان را در دبستان‌های شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستان‌های شرف و دارالفنون گذارند. آموزش پایه را در سال ۱۳۰۴ در دارالمعلمین مرکزی که آن زمان زیرنظر میرزا ابوالحسن فروغی اداره می‌شد به پایان رساند. پس از چند ماه تدریس در مدارس به مدت سه سال در سمنان و خراسان به راه‌سازی پرداخت و در همان سال‌ها تحت تاثیر نطق‌های دکتر محمد مصدق به سیاست علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت مسائل سیاسی را دنبال کند. در سال ۱۳۰۷ به دارالمعلمین عالی رفت و پس از سه سال یکی از اولین فارغ‌التحصیلان لیسانس علوم طبیعی از آن مرکز شد. پس از آن سحابی به دانشگاه لیل واقع در شمال غرب فرانسه رفت و به مدت پنج سال در آن‌جا ادامه تحصیل داد تا این‌که موفق شد دکترای خود را در رشته زمین‌شناسی دریافت کند. سحابی از اولین نسل دانشجویانی بود که در دوره رضا شاه پهلوی برای تحصیل به خارج رفت و در رشته گیاه‌شناسی و آب‌های زیرزمینی تحصیل کرد. او به همراه دکتر فریدون فرشاد اولین استادان ایرانی علم زمین‌شناسی در دانشگاه‌های ایران بوده‌است. این سفر سحابی اولین مواجهه دانشجویان و تحصیل‌کردگان مسلمان ایرانی با غرب و علوم مدرن بود؛ با این حال مدرنیته اروپایی تاثیر زیادی بر او نگذاشت و او همچنان قرائت‌های نظری خود را در سال‌های بعد هم ادامه داد و تنها رهاورد او از این سفر علاقمندی اش به تاسیس حزب بود. او از یک طرف مسلمانی معتقد و متشرع بود که به دینداری خود وابستگی تام و تمام داشت و از طرف دیگر با توجه به پیشرفت‌های غرب به این نتیجه رسید که راه آبادانی ایرانی از پذیرفتن علوم مدرن می‌گذرد، بنابراین در تمام سال‌های حیات خود کوشید میان علم و دین پیوند ایجاد کند. به تدریج و با شکل گرفتن زمینه‌های جنبش ملی شدن صنعت نفت سحابی هم کم و بیش فعالیت‌های سیاسی خود را پررنگ‌تر کرد و پاه به عرصه سیاست‌ورزی جدی گذاشت. سحابی در سال‌های قدرت گرفتن دکتر مصدق و شکل‌گیری جنبش ملی شدن صنعت نفت همیشه یکی از یاران وفادار مصدق و حامیان سرسخت او بود؛ اما بر خلاف دکتر مصدق، سحابی به دنبال راه‌ حل مذهبی برای حل تعارضات اقتصادی بود. اولین فعالیت جدی سحابی پیوستن به نهضت مقاومت ملی ایران به دعوت آیت الله سیدرضا زنجانی بود. در سال ۱۳۳۳ سحابی به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت و با وجود مخالفت دکتر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران با حکم تحصیل وزارت فرهنگ، تا پایان صدارت زاهدی، از خدمت در دانشگاه محروم شدند. این افراد بعد از اخراج از دانشگاه برای این‌که از دولت مستقل باشند و بتوانند نیاز‌های معیشتی خود را تامین کنند شرکتی با ریاست مهندس بازرگان تاسیس کردند و نام آن را با الهام از «یازده استاد اخراجی» دانشگاه «یاد» گذاشتند. به دنبال باز تر شدن فضای نسبی سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی و در اواخر دهه سی و با انحلال نهضت مقاومت ملی سحابی به جبهه ملی دوم پیوست. از میان هم‌فکران او مهندس بازرگان و سیدمحمود طالقانی به شورای مرکزی جبهه ملی دوم راه یافتند. اما بعد از مدتی متوجه شدند اختلاف آن‌ها با دیگر اعضای جبهه ملی بسیار جدی است. آن‌ها مایل به دخیل تفکرات دینی در فعالیت ها و اهداف حذف بودند در حالی که دیگر اعضای جبهه ملی سکولاریسم را برگزیده بودند؛ به همین خاطر بازرگان، طالقانی و سحابی تصمیم گرفتند در قالب حزب مستقلی به فعالیت خود ادامه دهند. با تاسیس نهضت آزادی حساسیت رژیم شاه بر فعالیت هیئت موسس آن زیاد شد. سرانجام این حساسیت‌ها دستگیری طالقانی، بازرگان و سحابی در سال ۱۳۴۱ بود. محاکمه موسسان نهضت آزادی در دادگاه نظامی در بهمن سال ۱۳۴۱ اتفاق افتاد. سایر رهبران آنان هم دستگیر شدند و همگی حکم‌های نسبتاً سنگینی گرفتند. این دادگاه همان دادگاه معروفی است که گفته شده متهمان آن به قاضی گفته‌اند: «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن می‌گوییم». سحابی در این دادگاه برای بار اول ۶ سال حکم زندان گرفت که بعد از بررسی‌ها در دادگاه تجدید نظر، حکم او به ۴ سال زندان و هشت ماه تبعید به برازجان تقلیل یافت. در ایام زندان سحابی بود که دکتر محمد مصدق رهبر ملی شدن صنعت نفت درگذشت و سحابی با استفاده از مرخصی زندان در مراسم تدفین او شرکت کرد. در سال ۱۳۴۶ سحابی از زندان آزاد شد، اما کماکان از تدریس محروم بود. همین مسئله باعث شد با خیال راحت‌تری به انجام فعالیت سیاسی بپردازد. در سال های آغازین انقلاب سحابی طی حکمی مامور سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات شد. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان سمت وزیر مشاور را برعهده گرفت.

سحابی در این سمت هم با جدیت مشغول به کار شد و با همکاری بیش از ۲۴۰ نفر از متخصصان و کارشناسان با ۷۸۰۰ ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاست‌های توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میان‌مدت (۸ تا ۱۲ ساله) و درازمدت (۱۲ تا ۱۶ ساله) آماده و تدوین کردند. او همچنین در تدوین پیش‌نویس قانون اساسی نقش به‌سزایی داشت و به عنوان منتخب مردم به مجلس اول هم راه پیدا کرد و ریاست سنی آن مجلس را هم برعهده گرفت. در ادامه کار مجلس اول یدالله سحابی به همراه به همراه مهدی بازرگان، کاظم سامی و علی‌اکبر معین‌فر نامه‌ای اعتراض‌آمیز در اعتراض به توهین و تهدید، اخلالگری در اجتماعات، سانسور و محرومیت در صدا و سیما و توقیف روزنامه‌های آزاد اعلام کرد در جلسات مجلس شرکت نخواهند کرد که با اتهام ارتباط اعضای نهضت آزادی با گروه‌های محارب و اهانت به حزب‌الله از سوی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت مواجه شد. این مسئله سرآغاز دوری هرچه بیشتر اعضای نهضت آزادی از قدرت و قرارگرفتن آن‌ها در مقام اپوزیسیون شد. در سال ۱۳۶۵ یدالله سحابی همراه با مهندس بازرگان نامه‌ای به آیت‌الله خمینی نوشت و در آن مخالفت خود را با ادامه جنگ ایران و عراق اعلام کرد. یدالله سحابی در سال‌های پس از جنگ و دوران اصلاحات هم به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مهم‌ترین اقدامات سحابی در این سال‌ها تحصن او در سال 1379 در اعتراض به دستگیری عزت‌‍‌الله سحابی و اعضای نهضت آزادی بود. او هم‌چنین پس از به وقوع پیوستن سلسله حوادث سیاسی اواسط و اواخر دهه هفتاد در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای از او خواست: «قبل از هر چیز از جنابعالی می‌خواهم دستور دهید عاملان جنایات حمله به کوی دانشگاه معرفی شوند و آن‌ها را به میز محاکمه بکشانند.» این نامه در روزنامه نشاط انتشار یافت و مدتی پس از انتشار این نامه، این روزنامه توقیف شد. یدالله سحابی که از هفدهم فروردین ۱۳۸۱ در پی خون‌ریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران بستری شده بود سرانجام در ساعت ۶:۳۰ صبح روز جمعه ۲۳ فروردین‌ماه در حالی درگذشت که اکثر همفکران او به قید وثیقه آزاد شده بودند. بدین ترتیب بیش از ۹ دهه زندگی و تأثیرگذاری وی که شامل عضویت شورای مرکزی جبهه ملی، عضو شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی، از موسسین نهضت آزادی ایران، عضو شورای عالی فرهنگ، تأسیس دانشسرای مستقل تعلیمات دینی، ریاست اداره فرهنگ تهران، وزیر مشاور دولت موقت، همکاری در تدوین پیش نویس قانون اساسی، عضو شورای انقلاب، رئیس سنی دوره اول مجلس شورای اسلامی، ازمؤسسین شرکت سهامی انتشار و… که در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران بود پایان یافت و پیکر ایشان در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.