دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

شعری از استاد زنده یاد ادیب برومند ریاست فقید شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران -به مناسبت روز نجات آذربایجان

حکومت دست‌نشانده پیشه‌وری؛ از ظهور تا افول

۲۱ آذر ۱۳۲۵ روز نجات آذربایجان، روزی بود که یگان‌های ارتش ایران در میان شور و هیجان و فریادهای شادی مردم وارد تبریز و رضاییه شد و استان‌های شمالی ایران را از چنگ استالین و مزدورانش بیرون آورد. ۲۱ آذر روز عید ملی اعلام شد و از سال ۱۳۲۵ همه ساله در آن روز به یاد نجات آذربایجان و اعاده حق حاکمیت ایران بر آن خطه جشن گرفته شد. نه تنها ایرانیان باید پیوسته به یاد این روز باشند بلکه تمام ملل آزاده جهان نیز بایستی این واقعه تاریخی را به خاطر سپرده و فراموش ننمایند.

ساقيا لبريز كن اكنون كه ماه آذر است

ساغرى ز آن آب آذرگون كه بس جان پرور است

باده پيش ‏آور، كه در آذرمه فرخنده فال

ملك «آذربايجان» آسوده از شور و شر است

هر كه را امروز مى‏ بينى زغمخواران ملك

شاد و خندان است و او را حال، حالى ديگر است

بى ‏خلاف امروز از شادى نمى ‏گنجد به پوست

هر كه را شور وطن، جوشنده در مغز سر است

خاصه «آذربايجانى» ساز عيش آرد به چنگ

چون رها از چنگ دزد و جانى و غارتگر است

شكر ايزد را كه اين نيكوديار دلفروز

پاك از لوث وجود خائن بدگوهر است

***

شرح قتل و غارت يغماگران بى ‏وطن

داستانى دلخراش و قصه‏ اى حزن‏ آور است

دسته‏ اى دزد و مهاجر، فرقه‏ اى پست و پليد

خواستار قطع اين خرّم ديار از كشور است

محفل مردم كشانِ غول‏ پيكر، جابه‏ جاى

بى‏ گمان مانند زهرآلوده كام اژدر است

كوچه‏ ها تاريك و وحشت‏زاى و آغشته به خون

خانه‏ ها ويران و دهشت خيز و بى ‏بام و در است

اين همه زاييده قوميست بدخواه و عَنود[۱]

كِش گروهى خائن و دزد و حرامى سرور است

قائد بى ‏ننگ و عارش، آشنا را خصم جان

سرور بى ‏بند و بارش، اجنبى را چاكر است

پيشه ‏اش درّنده خويى، دكّه‏ اش دام هلاك

وآنگهى در راست بازارِ خطا، «پيشه‏ ور[۲]» است

دين او حقد و حسد، منظور او كين و عناد

كيش او زور و ستم، معبود او سيم و زر است

لشكر ايران به ميدان تاخت اكنون وين گروه

همچو روباهى گريزان از برِ شير نر است

تانك در صحرا به سان ابر مى ‏بارد فشنگ

توپ در هامون طنين ‏انداز، همچون تندَر است

لاجرم زآن دودمان جيش «فدايى»[۳] هركه بود

جمله زى خارج گريزان همچو دود از مجمر است

هر خيانت پيشه را آخر چنين باشد سزاى

لعن مردم خائن بى ‏آبرو را كيفر است

***

مژده اين نصرت اندر گوش ياران دلنواز

ليك در چشم رقيبان، همچو نوك نشتر است

بار ديگر ثابت آمد كآسمانى ملك جم

جاودان در برج استقلال، تابان اختر است

بار ديگر امتحان شد كاين گرامى سرزمين

روسپيد از آزمايش‏هاى چرخ اخضر[۴] است

آرى آرى روسياهى، فرعِ كافر مسلكى است

روسپيد است آن‏كه مستظهر به لطف داور است

اين همان مُلكيست كاندر تيره ادواركهن

در بُروجِ[۵] سرورى، رخشنده مهر خاور است

عاقبت جبران كند ننگ شكستِ «داريوش»

گر زمانى روبه ‏رو با حمله «اسكندر» است

***

هست «آذربايجان» سرمنزل آزادگان

مهر ايران، گردن آزادگان را چنبر است

اين گرامى خطّه ايران را برازنده سريست

سر، بهر جا رونمايد، همعنان پيكر است

نى شگفت آيد گر ايران را بود خدمتگزار

پور صاحبدل همانا مام خود را ياور است

نى عجب باشد كه گردد گِرد او پروانه ‏سان

چرخ اندركارگه گَردنده حولِ محور است

اين نه جاى غم كه باشد مردم‏ اش تركى زبان

«آرى آرى همدلى از همزبانى خوش‏تر است»

نام ايران اهل آن‏جا را بود نقش ضمير

اين حقيقت مر جهان را ثبت اندر دفتر است

باستانى خطّه زرخيزِ آذربايجان

تا جهان بوده‏ ست و خواهد بود ايران را سراست

روز عيش و شادمانى همنواى ميهن است

گاه سوگ و اشكبارى غمگسار كشور است

خشك بادا ريشه عمر خيانت پروران

تا به باغ و بوستان شاخ درختان را بر است

طبع موّاجت «اديبا» بس گهرزايى نمود

آفرين بر بحر طبعى كاين چنين پهناور است

——————————————-

[۱]. عنود: دشمن سرسخت

 

[۲]. پيشه ‏ور: اشاره به سيد جعفر پيشه ‏ورى‏ ست كه خواستار تجزيه آذربايجان از ايران و الحاقش به روسيه
شوروى بود!

 

[۳]. جيش فدايى: سپاهيان حزب دموكرات آذربايجان.

 

[۴]. اخضر: سبز رنگ

 

[۵]. بروج: برج‏ها