دسته‌ها
درباره ما شخصيت‌ها

دکتر سحابی سیاستمدار اخلاق مدار

یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در خانواده‌ای مذهبی و از پدری اصفهانی و مادری تهرانی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. دوره دبستان را در دبستان‌های شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستان‌های شرف و دارالفنون گذارند. آموزش پایه را در سال ۱۳۰۴ در دارالمعلمین مرکزی که آن زمان زیرنظر میرزا ابوالحسن فروغی اداره می‌شد به پایان رساند. پس از چند ماه تدریس در مدارس به مدت سه سال در سمنان و خراسان به راه‌سازی پرداخت و در همان سال‌ها تحت تاثیر نطق‌های دکتر محمد مصدق به سیاست علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت مسائل سیاسی را دنبال کند. در سال ۱۳۰۷ به دارالمعلمین عالی رفت و پس از سه سال یکی از اولین فارغ‌التحصیلان لیسانس علوم طبیعی از آن مرکز شد. پس از آن سحابی به دانشگاه لیل واقع در شمال غرب فرانسه رفت و به مدت پنج سال در آن‌جا ادامه تحصیل داد تا این‌که موفق شد دکترای خود را در رشته زمین‌شناسی دریافت کند. سحابی از اولین نسل دانشجویانی بود که در دوره رضا شاه پهلوی برای تحصیل به خارج رفت و در رشته گیاه‌شناسی و آب‌های زیرزمینی تحصیل کرد. او به همراه دکتر فریدون فرشاد اولین استادان ایرانی علم زمین‌شناسی در دانشگاه‌های ایران بوده‌است. این سفر سحابی اولین مواجهه دانشجویان و تحصیل‌کردگان مسلمان ایرانی با غرب و علوم مدرن بود؛ با این حال مدرنیته اروپایی تاثیر زیادی بر او نگذاشت و او همچنان قرائت‌های نظری خود را در سال‌های بعد هم ادامه داد و تنها رهاورد او از این سفر علاقمندی اش به تاسیس حزب بود. او از یک طرف مسلمانی معتقد و متشرع بود که به دینداری خود وابستگی تام و تمام داشت و از طرف دیگر با توجه به پیشرفت‌های غرب به این نتیجه رسید که راه آبادانی ایرانی از پذیرفتن علوم مدرن می‌گذرد، بنابراین در تمام سال‌های حیات خود کوشید میان علم و دین پیوند ایجاد کند. به تدریج و با شکل گرفتن زمینه‌های جنبش ملی شدن صنعت نفت سحابی هم کم و بیش فعالیت‌های سیاسی خود را پررنگ‌تر کرد و پاه به عرصه سیاست‌ورزی جدی گذاشت. سحابی در سال‌های قدرت گرفتن دکتر مصدق و شکل‌گیری جنبش ملی شدن صنعت نفت همیشه یکی از یاران وفادار مصدق و حامیان سرسخت او بود؛ اما بر خلاف دکتر مصدق، سحابی به دنبال راه‌ حل مذهبی برای حل تعارضات اقتصادی بود. اولین فعالیت جدی سحابی پیوستن به نهضت مقاومت ملی ایران به دعوت آیت الله سیدرضا زنجانی بود. در سال ۱۳۳۳ سحابی به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت و با وجود مخالفت دکتر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران با حکم تحصیل وزارت فرهنگ، تا پایان صدارت زاهدی، از خدمت در دانشگاه محروم شدند. این افراد بعد از اخراج از دانشگاه برای این‌که از دولت مستقل باشند و بتوانند نیاز‌های معیشتی خود را تامین کنند شرکتی با ریاست مهندس بازرگان تاسیس کردند و نام آن را با الهام از «یازده استاد اخراجی» دانشگاه «یاد» گذاشتند. به دنبال باز تر شدن فضای نسبی سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی و در اواخر دهه سی و با انحلال نهضت مقاومت ملی سحابی به جبهه ملی دوم پیوست. از میان هم‌فکران او مهندس بازرگان و سیدمحمود طالقانی به شورای مرکزی جبهه ملی دوم راه یافتند. اما بعد از مدتی متوجه شدند اختلاف آن‌ها با دیگر اعضای جبهه ملی بسیار جدی است. آن‌ها مایل به دخیل تفکرات دینی در فعالیت ها و اهداف حذف بودند در حالی که دیگر اعضای جبهه ملی سکولاریسم را برگزیده بودند؛ به همین خاطر بازرگان، طالقانی و سحابی تصمیم گرفتند در قالب حزب مستقلی به فعالیت خود ادامه دهند. با تاسیس نهضت آزادی حساسیت رژیم شاه بر فعالیت هیئت موسس آن زیاد شد. سرانجام این حساسیت‌ها دستگیری طالقانی، بازرگان و سحابی در سال ۱۳۴۱ بود. محاکمه موسسان نهضت آزادی در دادگاه نظامی در بهمن سال ۱۳۴۱ اتفاق افتاد. سایر رهبران آنان هم دستگیر شدند و همگی حکم‌های نسبتاً سنگینی گرفتند. این دادگاه همان دادگاه معروفی است که گفته شده متهمان آن به قاضی گفته‌اند: «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن می‌گوییم». سحابی در این دادگاه برای بار اول ۶ سال حکم زندان گرفت که بعد از بررسی‌ها در دادگاه تجدید نظر، حکم او به ۴ سال زندان و هشت ماه تبعید به برازجان تقلیل یافت. در ایام زندان سحابی بود که دکتر محمد مصدق رهبر ملی شدن صنعت نفت درگذشت و سحابی با استفاده از مرخصی زندان در مراسم تدفین او شرکت کرد. در سال ۱۳۴۶ سحابی از زندان آزاد شد، اما کماکان از تدریس محروم بود. همین مسئله باعث شد با خیال راحت‌تری به انجام فعالیت سیاسی بپردازد. در سال های آغازین انقلاب سحابی طی حکمی مامور سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات شد. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان سمت وزیر مشاور را برعهده گرفت.

سحابی در این سمت هم با جدیت مشغول به کار شد و با همکاری بیش از ۲۴۰ نفر از متخصصان و کارشناسان با ۷۸۰۰ ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاست‌های توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میان‌مدت (۸ تا ۱۲ ساله) و درازمدت (۱۲ تا ۱۶ ساله) آماده و تدوین کردند. او همچنین در تدوین پیش‌نویس قانون اساسی نقش به‌سزایی داشت و به عنوان منتخب مردم به مجلس اول هم راه پیدا کرد و ریاست سنی آن مجلس را هم برعهده گرفت. در ادامه کار مجلس اول یدالله سحابی به همراه به همراه مهدی بازرگان، کاظم سامی و علی‌اکبر معین‌فر نامه‌ای اعتراض‌آمیز در اعتراض به توهین و تهدید، اخلالگری در اجتماعات، سانسور و محرومیت در صدا و سیما و توقیف روزنامه‌های آزاد اعلام کرد در جلسات مجلس شرکت نخواهند کرد که با اتهام ارتباط اعضای نهضت آزادی با گروه‌های محارب و اهانت به حزب‌الله از سوی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت مواجه شد. این مسئله سرآغاز دوری هرچه بیشتر اعضای نهضت آزادی از قدرت و قرارگرفتن آن‌ها در مقام اپوزیسیون شد. در سال ۱۳۶۵ یدالله سحابی همراه با مهندس بازرگان نامه‌ای به آیت‌الله خمینی نوشت و در آن مخالفت خود را با ادامه جنگ ایران و عراق اعلام کرد. یدالله سحابی در سال‌های پس از جنگ و دوران اصلاحات هم به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مهم‌ترین اقدامات سحابی در این سال‌ها تحصن او در سال 1379 در اعتراض به دستگیری عزت‌‍‌الله سحابی و اعضای نهضت آزادی بود. او هم‌چنین پس از به وقوع پیوستن سلسله حوادث سیاسی اواسط و اواخر دهه هفتاد در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای از او خواست: «قبل از هر چیز از جنابعالی می‌خواهم دستور دهید عاملان جنایات حمله به کوی دانشگاه معرفی شوند و آن‌ها را به میز محاکمه بکشانند.» این نامه در روزنامه نشاط انتشار یافت و مدتی پس از انتشار این نامه، این روزنامه توقیف شد. یدالله سحابی که از هفدهم فروردین ۱۳۸۱ در پی خون‌ریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران بستری شده بود سرانجام در ساعت ۶:۳۰ صبح روز جمعه ۲۳ فروردین‌ماه در حالی درگذشت که اکثر همفکران او به قید وثیقه آزاد شده بودند. بدین ترتیب بیش از ۹ دهه زندگی و تأثیرگذاری وی که شامل عضویت شورای مرکزی جبهه ملی، عضو شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی، از موسسین نهضت آزادی ایران، عضو شورای عالی فرهنگ، تأسیس دانشسرای مستقل تعلیمات دینی، ریاست اداره فرهنگ تهران، وزیر مشاور دولت موقت، همکاری در تدوین پیش نویس قانون اساسی، عضو شورای انقلاب، رئیس سنی دوره اول مجلس شورای اسلامی، ازمؤسسین شرکت سهامی انتشار و… که در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران بود پایان یافت و پیکر ایشان در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.

دسته‌ها
برجسته ترین ها درباره ما شخصيت‌ها

یادبود زنده یاد حسین راضی – عضو شورای مرکزی جبهه ملی ملی ایران و دبیرکل فقید حزب مردم ایران

دوم بهمن ماه سالروز درگذشت حسین راضی از رهبران و بنیان گذاران نهضت خداپرستان سوسیالیست، حزب مردم ایران و ادوار مختلف جبهه ملی ایران است. آنچه می خوانید مختصریست از سوابق علمی سیاسی و تشکیلاتی این پیرو راه مصدق

سوابق علمی

حسین راضی در دهه ۳۰ از مؤسسه عالی علوم اداری، وابسته به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران موفق به اخذ دو مدرک کارشناسی در رشتهٔ حقوق و علوم سیاسی -اقتصاد گردیده و همچنین مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته اقتصاد را از دانشگاه تهران کسب نمود و در دههٔ ۴۰ در کنار استادان و فارغ التحصیلان دانشکدهٔ علوم اداری، کانون علوم اداری را تأسیس کرد که این کانون نقش بسزایی در ارتقای مدیریت در امور اداری کشور داشت.

 

حسین راضی و فعالیت تشکیلاتی

مسلمانان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب ، حسین راضی ، مهندس جلال الدین آشتیانی گروهی از جوانان ناسیونالیست بودند که در تشکلی بنام «نهضت خداپرستان سوسیالیست» در تلاش برای متشکل کردن مسلمانان سوسیالیست سکولار بودند. هدف آن ها تلفیق نگرش های اسلامی با اندیشه های چپ مدرن و ناسیونالیسم و در عین حال زدودن ماتریالیسم از سوسیالیسم وو مقابله با خرافات و ترویج دموکراسی بود.

در حقیقت آن ها جوانان تحصیل کرده ای بودند برخواسته از بافت سنتی و مذهبی جامعه، که در عین نگرش منتقدانه به خرافات در دین و استفاده پیام دین جهت کمک به طبقات فرودست جامعه، با همراهی اندیشه های چپ و ناسیونالیسم را بهترین برنامه برای سامان دادن به زندگی اجتماعی توده می دیدند. راضی در رابطه با اهداف تشکیل نهضت خداپرستان سوسیالیست می نویسد « مهم‌ترین هدف نهضت خداپرستان سوسیالیست مقابله با حزب توده نبود، بلکه منظور رهایی مردم از ستم، فقر و هر نوع استعمار و استثمار انسان از انسان و هر نوع وابستگی سیاسی و اقتصادی بوده‌است.» گفتمان نوگرایانه نهضت موجب تبرئه اسلام از خرافه پرستی، تقیه، انحطاط و تنگ نظری گردید و اسباب آن شکل گرفت تا این جریان به عنوان پیشگامان جریان فکری تازه و مستقل معرفی گشته و اقبال به آن ها تا آنجا پیش رفت که حتی اکثر شاگردان جوان استاد محمد تقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد به تدریج به نهضت خداپرستان پیوستند. محمد تقی شریعتی نیز در مشهد پیرو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود و به دنبال سفر محمد نخشب و حسین راضی و تشکیل حوزه حزب ایران و سپس جمعیت آزادی مردم ایران که در حقیقت ادامه دهنده راه و اندیشه نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب می‌شدند، علی شریعتی نیز به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست؛ و همان‌جا نخستین آموزه‌های اسلام انتقادی‌اش را کسب کرد. او تحت تأثیر این آموزه‌ها کتاب ابوذر خداپرست سوسیالیست نوشته جوده السحار را در سال ۱۳۳۴ ترجمه و منتشر ساخت. اکثر اعضای نهضت نسبت به روحانیون و نهاد روحانیت بی‌توجه بوده و مدعی بودند روحانیون به‌جای تعلیم و القای افکار مترقی و تلاش برای رشد دموکراسی و آزادگی تصویری از انسان های مایوس و ناامید و ضعیف را ارائه می‌دهند.

نهضت خدا پرستان سوسیالیست سه ستون اصلی داشت، خدا پرستی، سوسیالیسم و ملی گرایی که موجب گردید نهضت و اعضای آن از حلقه های اولیه تشکیل دهنده جبهه ملی ایران در سال 1328 باشند. گرایش به جبهه ملی ایران و در عین حال سوسیالیسم موجبات آن را پدید آورد که در سال 1329 محمد نخشب و حسین راضی مشغول مذاکراتی با حزب ایران گشته تا در جهت ایجاد یک حزب ملی سوسیال دموکرات در راستای کمک به جبهه ملی ایران و نهضت ملی شدن نفت گام بردارند که در نهایت این مذاکرات اسباب ادغام نهضت با حزب ایران را پدید آورد. پس ازپیوستن اعضای نهضت خداپرستان به حزب ایران حسین راضی به عضویت در شورای مرکزی حزب ایران انتخاب گردید. اعضای نهضت که اینک در حزب ایران فعال بودند در این دوره فعالیت‌های خود را گسترش داده و در شهر شیراز، حسین راضی از رهبران جدید حزب ایران، از سوی جبهه ملی ایران مسوول راه اندازی شعبه جبهه ملی ایران در استان فارس و مبارزه با نفوذ حزب توده و عمال انگلیس به سرکردگی سید نورالدین حسینی‌الهاشمی شیرازی رهبر حزب برادران (شیراز) می‌گردد. کاری که در ان دوره با توجه به نفوذ سنتی انگلیس در شیراز و استان فارس بسیار دشوار می‌نمود. حسین راضی و اعضای حزبش در شیراز با ایجاد جلسات مکرر و فعالیت بسیار توانستند که نیروهای ملی را در این شهر مترکز و متحد نمایند نقطه اوج موفقیت حزب آزادی مردم ایران راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا بود که طرفداران جبهه ملی ایران تنها با بستن پارچه‌ای سیاه یا کراوات سیاه به صورت بسیار گسترده در شهر راه‌پیمایی نمودند بگونه‌ای که دیگر گروه‌ها نتوانستند هیچگونه فعالیت دارای نمود بیرونی در این روز داشته باشند این تظاهرات وجهه نوینی از دیدگاه‌های روشنفکری مذهبی را در آن زمان بروز داد که هرگز تکرارش برای گروه‌های ملی میسر نشد. اما اختلافات پیش آمده در روش‌های اجرایی که بین اعضای نهضت و اعضای حزب ایران پیش آمد باعث گردید که پس از مدتی اعضای نهضت خداپرستان سوسیالیست از حزب ایران جدا شده و نهایت در تاریخ 27/11/1331 اعضای نهضت استعفای رسمی خود را به حزب ایران اعلام کردند و در همین تاریخ در هفته نامه مردم ایران تأسیس حزب آزادی مردم ایران را به اطلاع عموم رساندند، که پس از کودتای 28 مرداد به حزب مردم ایران تغییر نام داد. هفته نامه مردم ایران به صاحب امتیازی معین الدین مرجائی به عنوان ارگان رسمی جمعیت آزادی مردم ایران معرفی گردید. در همین زمان اعضای نهضت در شهرستان‌ها و برخی از اعضای حزب ایران در شیراز ومشهد (به هدایت محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده و علی شریعتی ودکتر سامی) از اعضای جمعیت آزادی مردم ایران و وابستگان به جبهه ملی ایران فعالیت‌های خود را گسترش می‌دادند و بدین ترتیب حزب گسترش یافت. در همین حال جمعیت آزادی مردم ایران فعالیت‌های خود را جدا از استان‌ها و مراکز ان به سمت شهرستان‌های کوچک سوق داد که در حقیقت مأموریت خود را در مبارزه با حزب توده و سلطنت طلبان در یک سو و آگاهی رسانی و مبارزه با فقر و بی سوادی در سوی دیگر می‌دید.

پس از کودتای ننگین 28 مرداد اعضای حزب مردم ایران به فکر شکل گیری دور جدیدی از فعالیت های جبهه ملی افتاده و طی مذاکراتی با شادروان آیت الله سیدرضا زنجانی هسته نخست تشکیلات جبهه ملی دوم را با همراهی اشخصای نظیر مرحوم ابراهیم کریم آبادی تشکیل دادند. پس از آن راضی عضو هیئت مؤسس ۱۷نفره جبهه ملی ایران در آغاز دهه چهل بود که به دعوت اللهیار صالح تشکیل شد و از آن هنگام نیز همواره حزب مردم ایران در شورای مرکزی جبهه ملی ایران حضوری فعال داشتند و در آن دوران که این نمایندگان عبارت بودند از: محمد نخشب، حسین راضی، علی اکبر نوشین و معین‌الدین مرجایی

پس از مهاجرت دکتر محمد نخشب به آمریکا در سال ۱۳۳۷ حسین راضی سمت دبیر کلی حزب مردم ایران را بر عهده گرفت. حسین راضی به عنوان عضو هیئت مؤسس و شورای مرکزی جبهه ملی ایران از سوی شورای مرکزی و با هماهنگی با دکتر مهدی آذر، مسئول رسیدگی به امور جبهه ملی ایران در اروپا و نشریه سازمانی جبهه می‌شود از جمله دلایل این انتخاب آن بود که در آن زمان اکثریت اعضای فعال جبهه ملی در اروپا را اعضای حزب مردم ایران و در کنار آن حزب سوسیالیست به رهبری مرحوم دکتر خنجی تشکیل می‌دادند. در این دوران ایشان به نمایندگی از هیئت اجرایی جبهه ملی ایران در رابطه با امور جبهه ملی در اروپا بارها به کشورهایی اروپایی سفر داشته و در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویس بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲ با نظر ایشان، علی شریعتی با توجه به توانمندی‌هایش به عنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان «ایران آزاد» (ارگان جبهه ملی ایران در خارج از کشور- اروپا) انتخاب می گردد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های روشنفکران ایرانی خارج و نیز مبارزات گروه‌های سیاسی ایرانی را منعکس می‌کرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اورپا محسوب می‌گردید. قبل از آن شادروان دکتر پرویز ورجاوند سردبیری این نشریه را بر عهده داشت. پس از روند دستگیری های سنگین اعضای جبهه ملی ایران از سال 1341 به بعد و با توجه به مشکلات پیش آمده در درون سازمان‌ها و سختگیری های و محدودیت های ساواک و افزایش برخوردهای دولت فعالیتهای جبهه ملی رو به کاهش نهاد. همچنین برخی افرادی که در کنگره نتوانسته بودند رای بیاورند، با نامه نگاری به دکتر مصدق که در حصر و تبعید بسر می‌برد اخباری ناخوش آیند از جبهه ملی را اعلام می‌کردند؛ لذا از اوایل سال ۱۳۴۳، مبادله نامه‌هایی میان دکتر مصدق و رهبران جبهه ملی بر سر ساختار تشکیلاتی جبهه، به استعفای شورای مرکزی و اعلام انحلال جبهه ملی دوم انجامید.در نهایت در سال 1344 و در جلسه‌ای که در منزل شادروان ادیب برومند (رهبر فقید جبهه ملی ایران) برگزار گردید، تمامی اعضای شورای مرکزی بجز مهندس کاظم حسیبی و ادیب برومند از سمت‌های خود استعفا دادند و سیاست صبر و انتظار از سوی اللهیار صالح به صورت رسمی سیاست جبهه ملی اعلام گردید. پس از این رویداد مرحوم راضی همراه سایر میلیون در جهت ایجاد جبهه ملی سوم تلاشی را آغاز می‌کند که پس از ۳ جلسه با هجوم ساواک و دستگیری اعضا به نتیجه‌ای نمی‌رسد.

 

راضی و حزب مردم ایران پس از انقلاب 57

 

پس از انقلاب ۱۳۵۷ حزب مردم ایران به صورت محدود فعالیت‌های خود را آغاز نموده و با توجه به حضور تعداد زیادی از اعضای سابق و وابسته خود در دولت موقت فعالیت علنی ای انجام ندادند و تنها به ارائه راهکار به هیئت دولت و شورای انقلاب جهت حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه در انقلاب و تلاش برای استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی اقدام نمودند. در این دوره مرحوم راضی به همراه اعضای حزب مردم ایران عمده فعالیت‌های خود را همانند سال‌های ۴۵ الی ۵۵ در زمینه‌های اجتماعی و کمک رسانی به جبهه‌ها و مردم در مناطق جنوبی تهران صرف نمود. با آغاز جنگ عراق و ایران اعضای حزب مردم ایران با حضور در جبهه وهمچنین حمایت از خانواده‌های شهدا و رزمندگان تلاش خود را در جهت انجام وظایف خود نمود. پرفسور صادق مسرت دبیر کنونی حزب مردم ایران در این رابطه می گوید «شادروان حسین راضی (دبیرکل وقت حزب) در دو عملیات مختلف در جبهه های جنگ حضور داشتند که یکی از این دو عملیات فتح المبین بود. ایشان همراه با برادر، برادر زاده و فرزندشان که در حال حاضر ساکن آمریکا هستند و گروهی از اعضای حزب نظیر مهندس نوشین، دو دستگاه آمبولانس و مقادیر فراوانی وسائل بهداشتی و خدماتی از جمله پتو و دارو و سایر مایحتاج اساسی را به جبهه های جنگ انتقال داده و در میان رزمندگان و مردم جنگ زده تقسیم و در حد توان به یاری این مردم شتافتند»

 

حسین راضی و جبهه ملی ایران در دهه هفتاد

پس احیاء مجدد فعالیت های جبهه ملی ایران به رهبری ادیب برومند در اوایل دهه هفتاد، راضی با همراهی حزب مردم ایران دوباره به فعالیت‌های خود در جبهه ملی ادامه می‌دهند و در پلنوم اللهیار صالح ۱۳۸۲ مجددا به سمت عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی ایران انتخاب می‌شوند. او مسوول برگزاری انتخابات درون سازمانی جبهه ملی برای برگزاری این پلنوم بود و نقشی برجسته در این امر داشت.

حسین راضی درنهایت پس از یک دوره بیماری طولانی در بهمن ۱۳۸۹ در تهران درگذشت.

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تقويم ملي ايران درباره ما شخصيت‌ها

سید رضا زنجانی مجتهد ملی گرا

۳۷ سال پیش در چنین روزی آرامگاه فاطمه معصومه قم شاهد فریادهای «مرگ بر منافق» «مرگ بر ضد ولایت فقیه» و «مرگ بر آمریکا» بود. این فریادها به مناسبت رحلت یکی از بزرگترین علمای تاریخ معاصر شیعه که اتفاقا از چهره های برجسته روحانیت سیاسی نیز بود سرداده می شد. اما چرا؟ این روحانی برجسته که بود و جواز هتک حرمت میتش به کدامین گناه صادر گشته بود؟

 

در سال ۱۲۸۱ ه.ش آیت‌الله سید محمد موسوی زنجانی مجتهد شیعه صاحب فرزندی شد و نام او را سیدرضا نامید. نام اصلی او سید رضا موسوی فرید و معروف به سید رضا زنجانی و سید رضا مجتهد زنجانی بود. سید رضا بنا بر سنت آبا و اجدادی خاندان خود مشغول تحصیل در علوم حوزوی گشت و ضمن برخورداری از کلاس درس آخوند  خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی در نجف، افتخار شاگردی آیت الله عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم را در ایران کسب نمود و به مقرب‌ترین شاگرد ایشان تبدیل گردید. اجازه اجتهاد ایشان را مرحوم حائری یزدی شخصا صادر نموده و در توصیف ایشان از عناوینی نظیر «عالم کامل»، «محقق مدقق ثقه امین»، و «نور چشم و مایه سرور خاطر من»، «از علمای اعلام و مجتهدین عظام» استفاده نمودند.

 

آیت.الله سید موسی شبیری زنجانی مرجع تقلید متنفذ عصر حاضر در باب ایشان عنوان می دارند «کمتر کسی در فقه و اصول و چیزهای دیگر به حاج آقا رضا می‌رسید. مرحوم والد ما درباره استعداد حاج‌آقا رضا می‌گفتند که ایشان فقه را از جیب خود درمی‌آورد!» پرورش در خانواده‌ای سیاسی در کنار متقارن گشتن ایام زندگی سیدرضا با حوادثی نظیر اشغال ایران بدست متفقین و … از او روحانی‌ای سیاسی ساخت و باعث شد که وجهه سیاسی وی پررنگ‌تر از سایر ابعاد زندگیش باشد. وی همراه با برادر بزرگترش آقا سید ابوالفضل از روحانیون عضو اتحادیه مسلمین بودند که در جریان ملی شدن صنعت نفت از دولت ملی دکتر محمد مصدق حمایت کرده و به جرگه ملیون پیوستند. ایشان همراه با سید علی رضوی هیات علمیه تهران را در حمایت از دکتر مصدق راه اندازی کردند که در حقیقت نخستین تشکل سیاسی روحانیت در کشور بود. پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایشان با همراهی چهره.هایی نظیر محمد نخشب، حسین شاه‌حسینی، ابراهیم کریم‌آبادی و … نهضت مقاومت ملی را با شعار «نهضت ادامه دارد» بنیان گذاشت و ضمن برعهده گرفتن رهبری آن جهت تامین منابع مالی فعالیت های نهضت باغ فندق خود در زنجان را فروختند. وی در همین راه چندین بار بازداشت شد که در یکی از این بازداشت‌ها وی درزندان با دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت ملی هم‌بند می‌شود و دکتر فاطمی یادداشت‌های خود را در خصوص ماجراهای دوره دولت ملی و حوادث بعد از ان از طریق واسطه‌ای در زندان به ایشان می‌سپارد و همچنین در وصیت خود از آیت‌الله زنجانی می خواهد تا مراقب فرزندش بوده و هزینه های زندگی او را بعد از مرگش تامین نماید امری که تا زمان حیات آیت‌الله زنجانی همواره در جریان بود. سید رضا زنجانی بعد از مدتی حبس به دلیل فعالیتهایش در نهضت مقاومت به زنجان تبعید شد. او یکی از حامیان مالی خانواده‌های جان‌باختگان پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. این حمایت وی از خانواده های قربانیان دوره پهلوی بدون توجه به جهت‌گیری‌های سیاسی آنان صورت می‌گرفت که می‌توان از جمله این موارد حمایت وی ازهمسر و فرزند وارطان سالاخانیان که یک فعال سیاسی ارمنی عضو حزب توده که در زندان های پهلوی زیر شکنجه کشته شده بود یاد کرد.

با پایان یافتن فعالیت‌های نهضت مقاومت ملی و با باز شدن فضای سیاسی کشور، جبهه ملی ایران در تیر ماه ۱۳۳۹ توسط تعدادی از ملیون من جمله شادروانان کریم سنجابی، غلامحسین صدیقی، باقر کاظمی، مهدی آذر، شاپور بختیار، حسین راضی، مهدی بازرگان به رهبری الله یار صالح مجددا فعالیت هیا خود را آغاز کرد؛ که ایشان نیز نقش مهم و غیر قابل انکاری در تشکیل و سامان‌دهی آن بازی کردند. در این ادوار (پس از کودتا ۲۸ مرداد) که شادروان مصدق در حصر غیرقانونی در قلعه احمدآباد قرارداشت، سیدرضا زنجانی همواره با ایشان تماس داشته و مکاتبه می نمود. در نهایت در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ آنگاه که رهبر ملی ایرانیان چشم از جهان فرو بست، ایشان نماز میت را بر پیکر دکتر مصدق اقامه نمود.

پس از انقلاب ایشان به تبعیت از استاد خود آخوند خراسانی با دخالت روحانیت در اداره حکومت مخالفت ورزیده و شدیدا با دخالت روحانیت در مناصب اجرایی مخالفت می‌کردند. دختر ایشان بانو بهیّه موسوی زنجانی (حائری) در این زمینه عنوان می دارند: «او خواهان موقعیت معنوی و روحانی عالمان دینی بود و با دخالت‌های روحانیان در امور اجرایی مخالفت می‌کرد، زیرا معتقد بود که ورود به کارهای اجرایی جایگاه معنوی روحانیت را مخدوش خواهد کرد. در زمان دولت ملی، دکتر مصدق با توجه به حسن اعتمادی که به مرحوم زنجانی داشت پیشنهاد نمود که به طور کلی تمام موقوفات در اختیار آیت الله زنجانی قرار گیرد. اما ایشان از این کار استنکاف ورزید و چنین استدلال کرد: دولت عامل این کار است و ما به هیچ وجه نمی توانیم در عمل مجریان خوبی باشیم. ما هر کجا مغایر با ضوابط مذهبی و قانونی عمل شود تذکر می دهیم. دخالت در امور اجرایی موجب بلا و فساد است چون عده ای ممکن است به دلیل عدم رشد فکری کینه بورزند و عده ای هم به همان دلیل ایجاد دوستی کنند و این برای روحانیت که باید از جایگاه معنوی نزد مردم برخوردار باشد جایز نیست. زیرا ممکن است عده ای نسبت به ما بدبین شوند و این بدبینی منتهی به بدبینی به مذهب شود. ما باید کوشش کنیم تا دولتها معتقد به مبانی اسلام و اصول قانون باشند و به مردم تذکر دهیم به کسانی رای دهند که صالح باشند ولی خود ما مستقیما مجری و عمل کننده نباشیم.»

 

سید رضا زنجانی پس از انقلاب نیز به یاری جبهه ملی ایران پرداخته و از فعالیت ملیون حمایت می نمودند. نخستین اطلاعیه ایشان پس از انقلاب بدین شرح است:

«بعد از سلام به عموم برادران و فرزندان و مسئلت موفقیت شما در اعتلای کلم اسلام و مبارزات ملی اعلام می دارد سی ام تیر سال ۳۱ طلیعه مبارزات ملت است که با مقاومت تام و به شهادت رسیدن عده زیادی از فرزندان عزیز خود توفیق یافت که استعمار و استبداد را مجبور به عقب نشینی و حکومت ملی خود را حفظ نماید. اهمیت این قیام تا آنجا رسید که مجلس ۱۷ جهت زنده نگه داشتن آن روز قانون تعطیل رسمی و بزرگداشت آن را تصویب نمود. حکومت منحوس کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ با شکنجه و کشتار جوانان عزیز در مدت ۲۷ سال مانع انجام مراسم ملی در آن روز گردید. حال که به فضل خدا و به رهبری آیت الله خمینی و فداکاری ملت عزیز حکومت و سلطنت منحوسه از بین رفته است شایسته است تمامی گروهها و أحزاب و طبقات ملت در روز سی ام تیر ماه جاری در میدان بهارستان جهت بزرگداشت آن روز مشارکت فرمایند.»

 

پس از انقلاب که سم پاشی ها برعلیه ملیون و شادروان مصدق از تریبون های رسمی کشور دنبال شده و کار تا جایی پیش رفت که مصدق را تکفیر و جبهه ملی را مرتد اعلام کردند، آقا سید رضا در مصاحبه با  روزنامه مردم ایران می گوید: « آن مرحوم (دکتر مصدق) بدون تردید مسلمان معتقدی بود و اسلام را بالاتر از آن می.دانست که آن را وسیله پیش‌برد مقاصد سیاسی و جلب افکار قرار بدهد. در تعجبم که به چه مبنا این سوال مطرح شده است! کدامیک از نخست وزیران و وزیران قبلی و بعد کابینه ایشان مسلمان تر از ایشان بودند. او شخصیت سیاسی بود نه مبلّغ رسمی مذهب.» ایشان همچنین مهمترین و شاخص‌ترین حامی بنی صدر نخستین رئیس جمهور پس از انقلاب سال ۵۷ بودند و فرزندشان فرید زنجانی مسئول دفتر رئیس جمهور بودند و فرزند دیگرشان سعید در وزارت امور خارجه فعالیت داشتند. که در نهایت ترکش برخوردها با بنی صدر به آن ها نیز اصابت نموده و فرید زنجانی مدت ها طعم زندان های جمهوری اسلامی را چشدند آن عالم فقید تا آخر عمر همواره منتقد حکومت بوده، ضمن تلاش برای متشکل نمودن ملیون نسبت به انحرافات موجود ساکت نمی‌ماندند.

اعلامیه ایشان در خرداد ماه سال ۶۰ نمونه ای از این تلاش های ایشان است:

 

هیأت حاکمه فعلی – در اثر ضعف درک سیاسی و غفلت از رعایت مقررات اسلامی و قانون اساسی که خود واضع آن بودند و اختلاف داخلی و عدم رعایت ارزشهای انسانی و آداب شرعی – ملت و مملکت را با خطرات وحشتنناکی مواجه ساخته اند: خطر تجزیه، خطر مغلوبیت در جنگ تحمیلی عراق که در اثر اشتباه سیاسی (صدور انقلاب) به وجود آمد، خطر فقر و بیکاری و تورم و قحطی، عدم امنیت جانی و مالی، تسلط دسته‌جاتی بنام حزب الله(برعکس نهند نام زنگی کافور) – که از ناحیه‌ی بعضی شعبات حکومتی بطور غیرعلنی مورد حمایت قرار گرفته اند – بر جان و حیثیت و آزادی مردم، تعدد مراجع مسئول بدون حدود مشخصه‌ی صلاحیت شرعی و یا قانونی آنها، خلاصه هرج و مرج در پهنای کشور و غیرها.

و چنین احساس می شود که اهتمام هیأت حاکمه فقط به ادامه حیات و سلطه خود می باشد، به هر وسیله و به هر قیمت. کلمه‌ی مبارکه‌ی اسلام بدون رعایت محتوی و مقررات آن در عمل و قتل و حبس و تهدید و هتک و اخذ اموال بدون مجور شرعی و عرفی و تهمت ضدانقلاب و غیرها برای همین منظور به کار گرفته می شود. آیا بهانه ضدانقلاب تا کی باید وسیله‌ی هتک حیثیت و گرفتاری مردم باشد؟ انقلابی به فضل خداوند تعالی به وجود آمد و ریشه یک منصب وراثتی منحوس کنده شد، و قابل احیاء هم نیست.

عجبا در چنین موقعیتی که کشور اسلامی در معرض سقوط و خطر قرار گرفته است چرا حضرات اعلام و مراجع عِظام مُدَّ ظِلُّهُم سکوت فرموده اند و مسلمانان را به وظایف خطیر خود ارشاد نمی‌فرمایند؟ شاید موجب سکوت آن باشد که چند نفر از أعلام عِظام در ماه‌های قبل بر اساس علاقه و احساس تکلیف شرعی به ملاقات رفتند (حضرت آیت الله محلاتی و حضرت آیت الله قمی) و مطالبی به عرض رساندند، ولی بلا نتیجه محضر ایشان را ترک فرمودند؛ و همین امر سبب شد که داعی به فکر زیارت و بحث با ایشان نشدم، و فکر کردم که شاید ایشان فقط از اشخاص معینی پذیرا باشند، مضافا بر اینکه ایشان امروز مثل بهشت محفوف به مکاره هستند، و تحمل آن در استعداد هر کس نیست. امید است که نسخه‌ی این نامه به لحاظ معظم له برسد، و مورد توجه قرار گیرد، إن‌ شاء الله تعالی.

در خاتمه معتقدم که مسئولیت دفع خطر شرعا متوجه عموم مسلمانان و طبقات مردم است، که با ایمان و توکل به خداوند و در ظلّ عنایت ولیّ عصر روحنا فداه و تحت ارشاد مراجع عِظام با وحدت فکری و عملی و مراقبت دقیق و مقاومت و استقامت بر خطرات و مشکلات فعلی فائق آیند، إن‌ شاء الله تعالی. وَمَنْ جَاهَدَ فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا.

آیت الله سید رضا زنجانی نهایتا در ۱۴ دی ماه ۱۳۶۲ درگذشت و با وساطت آقای شیخ مرتضی حائری یزدی، پیکرش پس از اقامه نماز به امامت برادرش سید ابوالفضل زنجانی در در ورودی مسجد طباطبایی حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

در گذشت آزاد مرد میهن دوست و پیرو دیرپای راه دکتر محمد مصدق و عضو قدیمی جبهه ملی ایران ،دکتر محمد ملکی

از شمار دوچشم یک تن کم                      وز شمار خرد هزاران بیش

با دریغ و تاسف بی کران ، در گذشت آزاد مرد میهن دوست و پیرو دیرپای راه دکتر محمد مصدق و عضو قدیمی جبهه ملی ایران ، آقای دکتر محمد ملکی را به فرزندان گرامی ایشان و خاندان گرانقدر ملکی و به همه ی آزادیخواهان و وطن دوستان ایران تسلیت می گوییم .

او در تمام عمر بر سر آرمانش ایستادگی نمود  و برای آزادی و استقلال ایران تلاش کرد .

روانش شاد و راهش پر رهرو باد .

دوازدهم آذر ماه 1399

تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران

دکتر ابراهیم احدی بانو فرشید افشار الهه امیر انتظام فرهاد امیر ابراهیمی مهندس مرتضی بدیعی پوراندخت برومند دکتر جهانشاه برومند فرهاد بیشه ای دکتر علی حاج قاسمعلی مهندس هوتن دولتی فرید دهدزی حسین ریاحی  – مهندس مسعود صالحی مسعود صفاریان پیام صفی پور  دکتر رضا گل نراقی دکتر محسن فرشاد یکتا اصغر فنی پور دکتر باقر قدیری اصلی پریچهر مبشری دکتر حسین مجتهدی- مهندس علی محمدی پروفسور صادق مسرت ضیاء مصباح منوچهر ملک قاسمی محمد حسین ملک ختایی محمد ملک خانی دکتر آذین موحد ابراهیم منتصری- دکتر حسین موسویان جمشید میرعمادی –   دکتر پژمان میرکریمی زراسوند ابوالفضل نیماوری دکتر جمشید وحیدا