در آبانماه 1328 جبهه ملی ایران توسط عده ای از افراد میهن دوست و مبارزان راه آزادی به رهبری دکتر محمد مصدق به منظور تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی تاسیس گردید.هدف آنان،انتخابات آزاد و تشکیل مجلس واقعی یعنی برقراری آزادی و حاکمیت ملی بود که یقینا تحقق آن ها کسب استقلال سیاسی را هم می توانست به دنبال داشته باشد.رویداد های بعدی درستی هدف و راهبرد جبهه ملی ایران را به اثبات رسانید.زیرا که با تلاش و پافشاری مصدق ویارانش،هشت نفر از آنان توانستند به مجلس شانزدهم راه یافته و با جلب پشتیبانی قاطع ملت ایران قانون ملی شدن نفت را به تصویب آن مجلس برسانند و سپس در اردیبهشت 1330 توانستند برای اجرای قانون ملی شدن نفت دولت ملی را تشکیل داده و با اجرای آن قانون دست استعمار انگلیس را از منابع نفتی ایران کوتاه و مداخلات پیدا و پنهان انگلیس را در کلیه شئون این کشور قطع کنند و استقلال سیاسی ایران را تامین نمایند.
آزادی در مقابل استبداد و دیکتاتوری قرار دارد.استبداد و دیکتاتوری، لاجرم به سوی وابستگی و از دست دادن استقلال هم خواهد غلتید،.فقدان حاکمیت ملی و نبود آزادی و استقلال، مهمترین واصلی ترین علت رشد نیافتن و عدم بالندگی میهن ما درعصر جدید بوده که پیشینه آن به دو قرن اخیر باز می گردد.این در حالیست که همه منابع و امکانات مادی و معنوی برای توسعه یافتگی این سرزمین و زندگی خوب و سعادتمندانه برای آحاد این ملت وجود داشته است.به جای آزادی و حاکمیت ملی،ملت ما طی دهه های متوالی دچار استبداد ودیکتاتوری و وابستگی بوده است. نا گفته پیداست که از دیکتاتوری و استبداد جز فساد و تباهی،بی عدالتی وعقب ماندگی،اضمحلال و افول نتیجه ای حاصل نمی گردد.دیکتاتوری و استبداد همچون کویر برهوتی است که هیچگاه لاله های آزادی و سربلندی و رفاه وسعادت و گل های عدالت وپیشرفت در آن نمی روید.اما آزادی و حاکمیت ملی نشات گرفته از رای ملت در شرایط دموکراتیک و نظام مردم سالار،گلستان با شکوهی است که می تواند بستر رویش گل های رفاه و سعادت مردم و مبداء توسعه متوازن و پایدار و اعتلای جامعه باشد.از همین روی پدران خردمند ما در یکصدوشانزده سال قبل،برای کسب آزادی و حاکمیت ملی با فداکاری بسیار،انقلاب مشروطیت را بر پا داشته و علیرغم تلاش مشروعه خواهان، به پیروزی رساندند.قانون اساسی و پارلمان و احزاب و مطبوعات آزاد را پدید آوردند.اما دریغا که انقلاب مشروطیت پس از پیروزی،نشکفته توسط پادشاهان پر پر شده و صد افسوس، به کژراهه رفت.قانون اساسی و حقوق و آزادی های اولیه ملت توسط آنان نادیده گرفته شده و در زیر پا لگدمال گردید.انتخابات قرمایشی و لیست های حکومتی به نام نمایندگان مردم از صندوق ها در آورده شد.مطبوعات به تیغ تیز سانسور و نظارت حکومت گرفتار آمدند.احزاب مستقل و مردمی امکان فعالیت و رشد را از دست دادند و پادشاهان به همان سیاق قبل از مشروطیت،حکومت کردند و نه سلطنت مشروطه و همچنان بر طبل حکومت فردی و استبداد و « من حکم میکنم »کوبیدند.تمام این موارد مستند و در صفحات تاریخ معاصر به طور روشن ثبت و ضبط شده و به هیچ وجه و به توسط هیچکس قابل تردید و انکار نیست.همین رفتارهای نا درست و سخیف موجب گردید تا 72 سال پس از انقلاب مشروطیت،ملت ایران ناگزیر شود، بار دیگر پا به عرصه انقلاب بگذارد.44 سال پیش انقلاب بهمن 57 با شعار آزادی ، استقلال و مطالبات عدالت خواهانه آغاز و صورت پذیرفت.در جریان انقلاب 57 خواسته های اقتصادی چندانی مشاهده نمی شد.زیرا که با سرازیر شدن دلارهای نفت ملی شده،توان مالی حکومت بالا بود.وامکان پرداختن به پروژه های عمرانی و تقبل هزینه های رفاهی برای مردم تا حدودی فراهم گردیده بود.هرچند که این درآمد های هنگفت، به هیچ وجه عادلانه توزیع نمی شد وشکاف عمیقی بین طبقات مختلف مردم ایجاد کرده بود،و مناطقی ازکشور نیز به این منابع مالی کمتر دسترسی داشته و در محرومیت بیشتری فرو رفته بودند.در انقلاب 57 خواسته های مردم،پیگیری همان اهداف انقلاب مشروطیت یعنی نفی استبداد و دیکتاتوری و طلب آزادی و استقلال و استقرار حاکمیت ملی بود..این بعد از روز پیروزی بود که مسیر حرکت به طور خزنده و تدریجی به توسط قدرتمداران برخاسته از انقلاب تغییر کرد و عدولی باور نکردنی از وعده ها ی داده شده خود را نشان داد و سرخوردگی ها آغاز شد.ولی باید اذعان داشت که در هنگام انقلاب 57 اکثریت قاطع مردم و همه سازمان های سیاسی و جمعیت های مدنی و صنفی، حضوری فعال داشتند.مستندات این حضور همه جا موجود است و قابل انکار و کتمان نیست.اگر کسانی عنوان کنند که این حضور گسترده به علت توطئه های از پیش برنامه ریزی شده قدرت های بیگانه بوده است باید پاسخ دهند که آیا بدون وجود زمینه های نارضایتی و مخالفت شدید مردم و بغض و کینه ی متراکمی که نسبت به حکومت وقت به ویژه در 25 سال آخر داشتند،کدام برنامه ریزی از قبل تدارک شده ای می توانست به آن انقلاب منتهی شود؟هرگز چنین امری قابل تصور نیست.البته طبیعی وقابل درک است که با وجود زمینه های عصیان عمومی،،قدرت های اثر گذار بیگانه هم برای حفظ منافع خود روی امواج انقلاب سوار شده و کوشیده باشند تا امواج را به طرف دلخواه خود هدایت نمایند.در آستانه انقلاب،زمانی که رژیم سابق همه فرصت های خود را از دست داده بود ناچار شد به سوی جبهه ملی ایران به عنوان سازمانی که از کودتای 28 مرداد32 به حاشیه رانده شده و متحمل مشقات و سرکوب دائم قرار گرفته بود دست دراز کرده و به آن متوسل شود.این مراجعه دیر هنگام در زمانی بود که انقلاب همچون بهمنی عظیم و مهیب از قله کوه سرازیر شده و در سر راه خود هر مقاومتی را درهم می نوردید.و هیچکس توان جلوگیری از آن و ایستادن در مقابل آن را نداشت.پدیده انقلاب هیچگاه خلق الساعه نیست.بلکه رویدادی است که در بستر زمان و با دلایل تاریخی،سیاسی،اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته و حادث می گردد.پس از ردشدن دعوت شاه توسط دکتر کریم سنجابی،رئیس هیات اجرائیه وقت جبهه ملی ایران و همچنین قبول نشدن شرایط معقول شخصیت برجسته جبهه ملی ایران، زنده نام دکتر غلامحسین صدیقی توسط شاه، سر انجام دکتر شاپور بختیار شخصیت دیگری از جبهه ملی ایران با این که به گفته خودش احتمال موفقیت را خیلی کم میدید،خطر کرد و فرمان نخست وزیری پادشاه را پذیرفت.اما دولت او بیش از 37 روز دوام نیاورد و در روز 22 بهمن 57 در برابر امواج سنگین انقلاب، ساقط گردید.در زمان پذیرش نخست وزیری توسط دکتر بختیار،سایر اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران و هیات اجرائیه وقت جبهه ملی ایران به ریاست دکتر کریم سنجابی با انقلاب همراه شدند،وحتی دکتر سنجابی پیشنهاد حضور در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان و پست وزارت خارجه آن دولت را پذیرفت.اما خیلی زود شاید حدود سه هفته پس از پیروزی انقلاب،با توجه به انحرافاتی که نسبت به چارچوب های فکری جبهه ملی ایران در عملکرد قدرتمداران برخاسته از انقلاب مشاهده کرد از سمت خود استعفاءداد.این استعفاء ابتدا پذیرفته نشد ولی سرانجام استعفای رسمی ایشان در فروردین 58 اعلام گردید و جبهه ملی ایران در مقام انتقاد و ایستادگی در برابر انحرافاتی که در مسیر انقلاب پیش آمده بود قرار گرفت.این ایستادگی تا آن جا پیش رفت که در روز 25خرداد1360 رهبر جمهوری اسلامی با حربه ارتداد با جبهه ملی ایران برخورد کرد.از آن پس این سازمان با اینکه مورد سنگین ترین یورش ها قرار گرفت،همچنان بر اصول اعتقادی خود که حول محور استقلال،آزادی،عدالت وجدائی دین ازحکومت و اسقرار حاکمیت ملی متمرکز است،پای می فشارد.و راه پر فروغ مصدق را دنبال می کند.گر کسانی بگویند که نتیجه انقلاب از ابتدا روشن بود وملیون و آزادیخواهان و روشنفکران و احزاب و جمعیت ها نباید در آن شرکت می جستند،باید بروند و شرایط آن زمان و عملکرد رژیم سابق را که خودمسبب اصلی بروز انقلاب بود و همچنین ده ها مصاحبه و بیانیه را که در پاریس بیان می شد باز خوانی کنند،ومواضعی را که بعدا از آن ها عدول شد ببینند.«جمهوری اسلامی عینا همین جمهوری فرانسه است،فرقی با جمهوری فرانسه ندارد» «در جمهوری اسلامی همه آزادند،بانوان آزادند،کمونیست ها هم آزادند» «من به حکومت کاری ندارم،من یک طلبه ام به قم می روم و به درس و بحثم می پردازم»
جبهه ملی ایران مانند همه احزاب و جمعیت ها و اقشار مختلف ملت با هدف برقراری آزادی و حاکمیت ملی پا به عرصه انقلاب گذاشت و نه آنچه که بعدا پیاده شد و ما امروز شاهد ناکامی های آن هستیم.اما اکنون که بر بلندای برج زمان ایستاده و به گذشته ی روزهای انقلاب که در زیر پای ماست نگاه می کنیم به این باور می رسیم که جبهه ملی ایران در آن روزهای حساس نباید در کنار رژیم در حال فروپاشی و اضمحلال که تمام فرصت ها را سوزنده و در آخرین روزهای حیاتش از سر ناچاری و استیصال،دست به سوی جبهه ملی ایران دراز کرده بود،می ایستاد وبرای بقای آن تلاش می کرد و نه به دنبال جریان مبهم و نا مشخصی که سکان دار انقلاب شده بود حرکت می نمود.بلکه در آستانه انقلاب همه ملیون باید به شکل متحد ونه به صورت متفرق و پراکنده ، راه سومی را که متضمن آزادی،استقلال،استقرار حاکمیت ملی،جدائی دین از حکومت و نظام منبعث از رای و انتخاب از طرف مردم یعنی جمهوری متعارف را پیش پای ملت ایران می گشود.جبهه ملی ایران ، حرکت در همین راه سوم را از چند روز پس از انقلاب آغاز کرد.اما متاسفانه زمان حساسی از دست رفته بود و اقتدار گرایان و انحصارطلبان بر اریکه قدرت سوار شده و به تاخت و تاز گرویده بودند.اما امروز 44سال پس از انقلاب 57 ،جمهوری اسلامی در زمینه های سیاست داخلی و تعامل با ملت، در عرصه سیاست خارجی و همزیستی با همسایگان و جامعه جهانی،در روش های اقتصادی،درحفاظت از منافع ملی،در صیانت از محیط زیست وحتی در تامین معیشت مردم، به بن بست رسیده و کارنامه ای تیره و نا مقبول برای خود فراهم آورده است.ودر شرایطی قرار گرفته که آینده پایدار و با ثباتی برای آن نمی توان تصور کرد.امروز جامعه ایران به یک جامعه جنبشی و تحول خواه تبدیل گشته است.انباشت مطالبات مردم باز هم حالت تصاعدی و انفجاری به خود گرفته است.علاوه بر مطالبات سیاسی و حقوق اولیه انسانی مثل آزادی،استقلال و عدالت،اوضاع معیشتی ناگوار و مشقت بار،گرانی سرسام آور،تورم و بیکاری بی سابقه،فقر و ناامنی و تمام بیماری های اجتماعی ناشی از آن ها گریبان ملت ایران را می فشرد.برخورد با این مطالبات بر حق، با قوه قهریه وبگیر و ببند به هیچوجه میسر و کار ساز نیست و راه به جایی نمی برد.تغییر مسیر و تحول بنیادی نیاز امروز جامعه ایران است. جبهه ملی ایران نه اکنون،بلکه چهار سال قبل به دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی هشدار داد و پیشنهاد کرد که برای خارج کردن کشور از این حالت به شدت بحرانی سه گام معقول و منطقی بر دارد.به عنوان اولین اقدام،زندانیان سیاسی و عقیدتی و معترضان را در سراسر کشور آزاد نماید.در گام بعدی آزادی های اساسی و اولیه ملت ایران،آزادی احزاب و اجتماعات ،آزادی مطبوعات و رسانه ها و آزادی انتخابات را بپذیرد و محترم بشمارد.در گام سوم بستر لازم برای تشکیل یک مجلس ملی واقعی جهت سامان دادن به اوضاع ویران کشور و تعیین نظم آینده آن را فراهم کندجبهه ملی ایران هم چنین حرکت در راستای همین سه گام را به عنوان مطالبه اصلی ملت ایران ونقشه راه برای عبور سازنده و مسالمت آمیز از شرایط موجود توصیه نمود و می نماید.امروز نباید به علت شرایط نا هنجار وسیاهی که جمهوری اسلامی ایجاد کرده ،اسیربمباران تبلیغاتی و آلترناتیو سازی های بیگانگان با آن همه سوابق تاریخی منفی که از این گونه آقدامات آنان داریم بگردیم.دو باره نباید به پوپولیسم راه اندازی شده توسط رسانه های معلوم الحال اعتنا کنیم و از ساختن آینده کشورمان بر اساس استقلال و حاکمیت ملی چشم بپوشیم .تحول در کشورمان امری ضروری و اجتناب نا پذیر است و در هر صورت و به هر شکل انجام خواهد شد.این تحول باید خشونت پرهیز و با خردورزی و آینده نگری با تلاش های مدنی و تحمیل مطالبات بر حقمان به قدرت حاکم صورت پذیرد.امروز درمان دردهای جامعه ایران استقرار حاکمیت ملی و مردم سالاری است.نمایندگان حقیقی مردم در یک مجلس موسسان واقعی باید استقرار حاکمیت ملی را تحقق بخشند. بدیهیست که آنچه نمایندگان حقیقی مردم ،در یک مجلس ملی واقعی تبیین و تصویب کنند برای همه واجب الاتباع است.اما از نظر جبهه ملی ایران ،آزادی ، استقلال ،عدالت و جدایی دین از حکومت و نظام چرخشی برآمده از رای و انتخاب ملت برای زمان محدود یعنی نظام جمهوری برای وطنمان راه گشا و آینده ساز خواهد بود.هرنوع حکومت فردی و موروٍثی و مادام العمری در هر شکل و در هر لباسی تکرار یک دور باطل بوده و از دید ما مردود است.زیرا که این گونه حکومت ها ، ما را به آزادی وحاکمیت ملی و استقلال سیاسی نخواهند رسانید.