دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران نشريه

منافع ملی ما چیست و در کجاست؟

سرمقاله نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره ۲۰۲

 بدیهی و طبیعی است که مسیر سیاست خارجی هر کشور باید در راستای حفظ منافع و مصالح مردمی که در آن سرزمین زیست می کنند  ترسیم گردد. یعنی سیاست خارجی باید منطبق بر منافع ملی تبلور یافته و تعریف شود  و نه بر اساس سلیقه و رأی و منافع قدرت‌های حاکم . یک دولت ملی و مردمی باید در همزیستی با همسایگان و روابط بین‌المللی و تعامل با جامعه جهانی در جاده‌ای حرکت کند که در مقصد و انتهای آن پیشبردن  کشور از نظر اقتصادی ، علمی و صنعتی و کسب شأن و حیثیت سیاسی و فرهنگی در سطح جهان در نظر  گرفته شده باشد .

ایران سرزمینی است با سابقه‌ی تاریخی کهن و صاحب فرهنگی درخشان و موقعیت جغرافیایی راهبردی و منابع زیرزمینی گسترده و امکانات مالی قابل توجه و مردمی هوشمند و دانش‌پرور که بیش از هرکشوری در منطقه، استحقاق داشتن وضعیتی استوار و احترام‌آمیز در جهان و مردمی مرفه و سعادتمند را دارد. اما متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی و قدرتمداران برخاسته از انقلاب 57 ، از ابتدای استیلای خود نه تنها از این امتیازات ویژه‌ی ایران در جهت احراز یک موقعیت استوار و احترام‌آمیز بهره نگرفتند، بلکه به اعمالی در جهت مخالف این اهداف مبادرت نمودند .

اولین حرکت نادرست جمهوری اسلامی در نخستین ماه‌های پس از پیروزی انقلاب، اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری کارکنان آن در تارخ 13 آبان 1358 بود. در سایه‌ی این حرکت ناشایست، هم حیثیت و اعتبار فرهنگی ایران مخدوش و هم میلیاردها دلار از اموال ملت ایران مسدود شد و از آن زمان تا کنون کشور ما را از بهره‌گیری از فرصت‌های مهم سیاسی و اقتصادی برای رسیدن به پیشرفت و توسعه محروم ساخت. و موجب خصومت بیهوده‌ای بین دو کشور شد که تاکنون ادامه دارد و تحریم‌های کمرشکن کنونی که نفس اقتصاد ما را به شماره انداخته، نیز ریشه در همان ماجرای نادرست دارد. جنگ 8 ساله عراق علیه ایران هم که صدام حسین دیکتاتور عراق آغازگر آن بود، نمی‌تواند با همان قضیه‌ی اشغال سفارت آمریکا و گروگان‌گیری بی‌ارتباط باشد. البته اگر حفظ منافع و مصالح ملی مدّنظر بود، در همان شرایط هم، با اتخاذ سیاستی درست و با دادن پاسخ مثبت به دست دوستی که عراق در آن برهه به سوی ایران دراز کرده بود، می‌شد از آن جنگ ویرانگر پیش‌گیری کرد و یا حداقل پس از کمتر از دو سال که از آغاز مناقشه گذشته بود، به آن پایان داد. زیرا در آن برهه، هم امکان خاتمه دادن به جنگ وجود داشت و هم دریافت خسارت‌های وارده تا آن زمان را از کشورهایی که خود داوطلب پرداخت خسارت‌ها بودند مقدور و میسر بود. که هر دو امکان به علت سوء سیاست و عدم شناخت و درک سیاسی منتفی گردید و سرانجام، جنگ پس از 8 سال تداوم با دادن صدها هزار شهید و معلول و به گفته‌ی رئیس جمهور وقت با هزار میلیارد دلار خسارت، با پذیرفته شدن قطع نامه 598 شورای امنیت، از طرف جمهوری اسلامی و یا به بیان رهبر انقلاب اسلامی با نوشیدن جام زهر خاتمه یافت و اکنون که 32 سال از پایان جنگ سپری شده، آیا منافع ملی ایران ایجاب نمی کرده و نمی‌کند که ما هزار میلیارد دلار غرامت جنگ را از دولت عراق که از نظر سازمان ملل متحد آغاز کننده جنگ شناخته شده و قانوناً موظف به پرداخت غرامت است، از آن دولت مطالبه و دریافت کنیم؟ همان‌گونه که دولت کویت عمل کرد و خسارت‌های خود ناشی از تهاجم صدام حسین به کویت را از عراق دریافت نمود. به ویژه در این روزهایی که برای سامان دادن به اوضاع فراگیری کرونا متقاضی وام 5 میلیارد دلاری از صندوق بین‌المللی پول شده و با جواب منفی روبرو شده‌ایم ؟

در انقلابات زنجیره‌وار در  منطقه که تحت نام “بهار عربی” از سال 2010 با خودسوزی یک جوان دست‌فروش از تونس آغاز گشت و سپس به مصر و لیبی و سوریه و یمن و به شکل محدودتری در سایر کشورهای منطقه تسری یافت، نارضایتی عمومی شهروندان این کشورها از استبداد و دیکتاتوری از یک طرف و از فقر و فساد و عقب‌ماندگی که خود معلول استبداد و دیکتاتوری هستند از طرف دیگر، عامل اصلی این قیام‌ها بود . صرف‌نظر از نارضایتی گسترده مردم، نباید ردپای رقابت‌ها و کشمکش‌های قدرت‌های خارجی و فرا منطقه‌ای را نیز در آن حوادث نادیده گرفت. زیرا که از زمان موافقت‌نامه سری سایکس و پیکو ، نمایندگان دولت‌های انگلیس و فرانسه در سال 1916و تقسیم کردن کشورهای منطقه به عنوان حوزه نفوذی خودشان ، تاکنون قدرت‌های استعماری در منطقه مشغول نبرد آشکار و پنهان بر سر منافع خود بوده و هستند . با این داده‌ها کدام منافع و مصالح ملی ایران ورود در این مناقشات منطقه ای را ایجاب می کرد؟ اما حکومت جمهوری اسلامی، ظاهراً با ایده‌ی صدور انقلاب، در این باتلاق بی‌انتهای درگیری‌ها گام نهاد. واضح است که انقلاب صادرکردنی نیست، بلکه اگر جذابیت و موفقیتی در کانون خود داشته باشد، ملت‌های دیگر خود به دنبال آن می‌آیند و نیازی به قشون‌کشی و نظامی‌گری ندارد . که متاسفانه سردمداران انقلاب اسلامی با عملکرد خویش ، هیچ جذابیت و موفقیتی برای  انقلاب ایران فراهم نکردند .

قیام مردم سوریه در تاریخ 26 ژانویه 2011 به دنبال ضرب و شتم یک مرد سوری توسط یک افسر پلیس آغاز شد. وتا مدت‌ها به صورت تظاهرات صدها هزار نفری علیه حکومت دیکتاتوری بشار اسد در شهرهای مختلف سوریه ادامه یافت . این تظاهرات در روزهای مختلف به خصوص در روزهای جمعه که به نام‌های جمعه آزادی ، جمعه عزت، جمعه مقاومت ، جمعه شهدا , جمعه مبارزه و دیگر اسامی نام گذاری شده بود ، درشهر های دمشق ، درعا ، حمص ، لاذقیه و دیگر شهرها بر گزار می‌شد . در روز 18 مارس 2011 در شهر درعا ، تظاهرات مردم برای اولین بار توسط نیروهای نظامی بشار اسد به خون کشیده شد و چهار نفر کشته شدند . این چهار تن ، اولین قربانیان قیامی بودند که تا کنون 9 سال طول کشیده و صدها هزار نفر کشته و میلیون‌ها نفر آواره به جای گذاشته و سوریه را ویران و به تلی از خاک تبدیل کرده است .

در روز‌های اخیر تحولاتی در سپهر سیاسی و نظامی سوریه و کل منطقه به چشم می خورد. جدا از آن چه که مبنی بر مصلحت دانستن خروج از سوریه از طرف دبیر شورای امنیت ملی بیان شده باشد یا خیر، و جدا از گفته‌ی نماینده‌ی مجلس که هزینه‌ی جمهوری اسلامی در سوریه را از 20 تا 30 میلیارد دلار ذکر کرده است. سئوال این است که چه کسی پاسخگوی دخالت ایران در منازعات سوریه با آن همه  هزینه‌های هنگفت و آن تعداد جان‌هایی که در آن جا از دست رفت و این بغض و کینه‌ی ملت سوریه نسبت به ایران و ایرانی خواهد بود ؟ .

 مصالح و منافع ملی ایران با دخالت در درگیری های منطقه و خصومت ورزیدن با برخی از قدرت‌های جهانی و اتحاد با بعضی از قدرت های دیگر ، هم‌خوان و سازگار نیست . منافع ملی ایران را باید در روابط دوستانه توأم با احترام متقابل با تمام کشورهای جهان و تمرکز روی جنبش غیر متعهدها جستجو کرد.