با اندوه و تاسف بسیار ، درگذشت آقای فرید کسروی ، عضو سازمان کارمندان جبهه ملی ایران را به خانواده های ارجمند کسروی ، خرمشاهی و افشار و همه اعضاء و هواداران جبهه ملی ایران تسلیت می گوییم .
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
هفتم فروردین 1400
برچسب: جبهه ملی
با یاد استاد ادیب برومند رهبر فقید جبهه ملی ایران
هموطنان شرافتمند، جوانان آزاده و امیدبخش ایران
درود بر شما زنان و مردان حقگزار که امروز همچون سالهای پیش به احمدآباد آمدهاید تا آرامگاه یک ایرانی شرافتمند و یک انسان بزرگ یعنی روانشاد دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی ایران را گلباران کنید و برای شادی روحش فاتحهخوانی نمایید.
سلام بر شما که گرامیداشت خدمتگزاران واقعی و یکدل را از یاد نمیبرید و به اصالت و اخلاص آنان در راستی و درستی و خدمت به ایران عزیز ارج مینهید و صحه میگذارید.
درود به شهیدان جنگ ایران و عراق که در راه حفظ تمامیت میهن گرامی جان سپردند و گوی افتخار از میدان زندگی به در بردند.
دکتر مصدق کیست که سالهاست نام و آوازهاش در فضای سیاست طنینانداز است و کتابها به نامش منتشر میگردد؟
دکتر مصدق تکسوار دلیری بود که از میان گرد و غبارِ برخاسته از تاخت و تاز سواران قرون و اعصاری ایران، برای پاسداری وطن سر بهدرآورد و به میدان تاخت تا بار دیگر نشان دهد که ایرانی در برابر تجاوز و تعدی بیگانگان و استعمار و استبداد قد برمیفرازد و با مشت آهنین متجاوزان را به سختی در تنگنای شکست میاندازد.
او به یاری خدا و با ارادهی پولادین و پشتیبانی بیدریغ ملت، نهضت ملی کردن صنعت نفت را رهبری کرد و ملتی را که در کمال نیازمندی، منابع ثروتش دستخوش چپاول بیگانگان بود از فقر و فاقه نجات بخشید و نتیجهی این اقدام بزرگ بود که بهرهاش عاید کشورهای نفتخیز و استعمارزدهی آسیا و آفریقا هم گردید؛ او با طرد شرکت نفت انگلیس نه تنها نفوذ اقتصادی «بریتانیا» را در کشور برانداخت بلکه به سلطه سیاسی او نیز خاتمه داد و گفت: «ما دیگر حاضر نیستیم این پایگاه سیاست استعماری را در کشور خود باقی گذاریم.» هرکس ادعای مخالفت با امپریالیزم را دارد اگر در قول خود صادق است باید مصدق را تصدیق کند و او را گرامی شمارد. چنانکه فیالمثل ما «گاندی» و «نهرو» و «لومومبا» را تحسین میکنیم و عزیز میداریم و این لازمه همفکری و همعقیدتیست. پس از دفع و رفع شرکت نفت به وسیلهی این بزرگمرد لازم است گفته شود که دادن هر امتیازی از بابت نفت به شرکتهای خارجی، چنانچه منطبق با قانون ملی شدن صنعت نفت نباشد از نظر ملت مردود و از لحاظ حقوقی منسوخ خواهد بود و جای سؤال است که چرا متن قراردادهایی که این روزها درباره نفت و گاز بسته میشود برای آگاهی عموم منتشر نمیگردد.
محبوبیت مصدق از آن جهت بود که به اصالت حق و قانون و اهمیت آزادی معتقد و به حاکمیت ملی و مردمسالاری سخت پایبند بود و نسبت به احزاب و مطبوعات آزاد علاقه داشت؛ هرگونه توهینی را دربارهی خود از سوی روزنامهها و مجلهها تحمل میکرد و هیچگاه در برابر آن واکنشی نشان نمیداد. او از ستایش و چاپلوسی بیزار بود؛ چنانکه اجازه نداد مجسمهاش را بریزند یا عکس و تصویرش را بر در و دیوار بیآویزند.
ما با بزرگداشت مصدق میخواهیم به جوانان مملکت الگو و معیار درستکاری و وطنخواهی بدهیم تا بدانند حقوق خدمتگزاران میهن پامال اغراض نخواهد شد و نور خورشید را به گل نتوان اندود.
ما از گرامیداشت مصدق قصد بت تراشی نداریم زیرا او خصلت بت شکنی داشت و بت شکن راستین خود نباید بت بشود. ما مصدق را عاری از نقص و مبرّا از خطا نمیدانیم اما میدانیم که حاصلجمع گفتار و رفتار و عملکردش او را در تاریخ سیاسی معاصر نماد یک پیشوای ملی قرار داده و این سکّه در دنیا به نام او ضرب شده است.
او یک ایرانی اصیل و مسلمان راستگو بود که جز به حفظ مصالح مردم نمیاندیشید و همچون پیشوایش حضرت علی علیهالسلام از اسراف در بیتالمال جداً پرهیز داشت و در هزینههای دولتی گاهی از صرف مال خود دریغ نمیکرد.
اینک جبهه ملی که خاستگاه افکار و اهداف مصدق و پرچمدار ملی کردن صنعت نفت بوده، دنبالکننده نظریات و آمال ملی وی در انطباق با مقتضیات زمان است. جبهه میداند که امروز در دنیا چه میگذرد و جهان امروز چه مقتضیاتی دارد و غافل نیست که سیاست نامنطبق با اوضاع و احوال زمان چه زیانهایی در بردارد و واقعیتهای زمانی را در به کرسی نشاندن افکار و مقاصد نمیتوان نادیده گرفت.
جبهه ملی حکومت را از آن ملت میداند و جز با ارادهی ملی هیچگونه حکومتی را به رسمیت نمیشناسد و مشروعیت هر حاکمیتی را موکول به تأیید ملت میشمارد.
ما اشتراک در سرنوشت و مقررات ملت را مستلزم وجود تشکلهای صنفی، دانشجویی، سندیکاهای کارگری، کانونهای فرهنگی، شوراها و نهادهای مدنی و اجرای تام و تمام قانون میدانیم. نسبت به حال و آیندهی جوانان کشور معتقد به ایجاد تسهیلاتی تأمین کننده برای رفاه و آسایش آنان هستیم. به جوانان مملکت که مایهی امیدواری آینده هستند باید میدان داد تا نیرو و فکر و توان خود را با خیال آسوده به کار اندازند و ریشهی زبونی و نیاز و سرگشتگی را خشک سازند. تأمین استقلال دانشگاه و رسیدگی به احوال دانشجویان از اهمّ کار هاست. ما انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را به طور مستقیم حق ملت میشماریم و هرگونه نظارت قیممآبانه را در سلب آزادی انتخاب که حق مردم است، به هیچ روی نمیپذیرم؛ پیرایش قانون اساسی را نیز از تضادها و کاستیها طلب میکنیم.
صحت و درستی آنچه را سالهای متمادی جبههی ملی برای اتخاذ روشهای صحیح به منظور حفظ و صیانت حقوق ملت و سربلندی کشور گفته و نوشته است اکنون به ثبوت رسیده و روشنفکران این زمان همان را میگویند و همان را درست میخوانند. و انتخابات دوره ی ششم مجلس گواه صادق بر این مدعاست.
احتراز از خشونتگرایی و استبداد و طرد قدرتهای جنبی و آشوبطلب و فشار که باعث آزارمندی و ایجاد بینظمی میشود و موجب بیزاری و تنفّر جامعه میباشد و نیز اجرای بی چون و چرای قانون و پاکسازی ادارات، خاصه دادگستری، از فساد و دستنشاندگی و احترام به اقتدار قوه قضاییه و قوه مجریه مورد تأکید ماست.
توسعهی سیاسی، که مستلزم همگامی با توسعهی اقتصادیست و همچنین جلوگیری از تورم و فراهم آوردن موجبات رفاه و معاش مردم است، باید سرلوحهی اصلاحات قرار گیرد. مدعیان اصلاح طلبی باید حسابرسی به ثروتهای بادآوردهی عناصر وابسته به حاکمیت و رفع اختلاف بسیار فاحش طبقاتی و چپاولگری در نهادها و مؤسسات دولتی و نیمهدولتی را جزء مهمترین وظایف خود بدانند و در ایفای این وظیفه کوتاهی نورزند.
دولت باید دربارهی پیگیری جنایات ننگبار و فجایعی که در ظرف این چند سال به وقوع پیوسته خودداری نکند و از حدوث امثال و مانندههایش که دامن نظام را آلوده میسازد به شدّت پیشگیری نماید. وقت ما کم است و سخن بسیار.
در پایان با این دو بیت عرایض خود را پایان میدهم:
پر آوازه میخواهم ایرانزمین / وزینروست بر وی ثناخوانیام
که هرکس که گوید تویی از کجا؟ / دلیرانه گویم که ایرانیام
سید محمود علایی طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی در خانوادهای فقیر، اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز متولد شد. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. وی دوران کودکی خود را در زادگاهش سپری کرد تا اینکه هنگامی که هفت ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانهای کوچک در محله قنات آباد ساکن شد. محمود طالقانی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم و نجف تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد. نخستین بار سیدمحمود طالقانی با انتشار اعلامیه ای در اعتراض به سیاستهای رضاخان درباره کشف حجاب، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و به همین دلیل بازداشت و به ۶ ماه حبس محکوم و سپس از زندان آزاد شد. طالقانی پس از مدتی به صورت رسمی امامت جماعت مسجد هدایت را برعهده گرفت و مسجد هدایت را به یکی از کانونهای مقاومت و مبارزه تبدیل کرد در همین زمان هم از نهضت ملی نیز حمایت می کرد. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد، فدائیان اسلام را پناه داد و علاوه بر پناه دادن آنان در تهران، آنها را به طالقان و دیگر شهرهای ایران میفرستاد تا از گزند جوخه اعدام رژیم در امان باشند. وی به سبب پناه دادن فدائیان اسلام دستگیر و به طور موقت روانه بازداشتگاه شد.
او همچنین بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی در همراه با ملیونی آیتالله سیدرضا زنجانی، آسیدجعفر غروی ،محمد نخشب، حسین شاهحسینی در نهضت مقاومت ملی فعالیت کرد؛ نهضتی که در اطلاعیه آن از بازاریان خواسته شده بود، بازار تهران را تعطیل کنند. با وجود فشار حکومت نظامی کودتا، بازار تا صدور اعلامیهای دیگر از طرف نهضت مقاومت، باز نشد. طالقانی عضو کمیته روحانیون کمیته مرکزی نهضت مقاومت شد و همکاری خود را با نهضت ملی تا اواخر دهه ۳۰ خورشیدی ادامه داد. همکاری او با جبهه ملی تا پایان فعالیت های جبهه ملی ایران در سال 1343خورشیدی ادامه یافت.
آیت الله طالقانی با همکاری مهدی بازرگان و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را به عنوان حزبی پیرو راه مصدق و بر اساس لیبرالیسم و اصول مذهبی بنا نهاد. در جریان انقلاب سفید شاه، طالقانی به مخالفت با این رفراندوم پرداخت. وی در بیانیهای در ۲ بهمن ۱۳۴۱ش ضمن بیان دیدگاهش در مخالفت با فئودالیسم و اینکه به داشتن گرایشهای سوسیالیستی مشهور است و با اصلاحات واقعی مخالف نیست، اعلام داشت که تا آزادی قلم و مطبوعات نباشد و قانون اساسی زیر پا گذاشته میشود، خیمه شب بازی رفراندوم، فایدهای ندارد. پس از این مخالفت، وی در ۳ بهمن ۱۳۴۱ به همراه مهدی بازرگان و یدالله سحابی و سایر اعضای نهضت آزادی دستگیر و زندانی شدند. گفته شده هدف از دستگیری این عدّه و نیز اعضای جبهه ملی و عدهای از روحانیون این بود که در هنگام رفراندوم، مخالفان در صحنه نباشند. او بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد.
بعد از رمضان ۱۳۵۰ خورشیدی در ادامه مبارزاتی که آیت الله طالقانی داشت به مدت ۱۰ سال به زابل تبعید شد که این موضوع اعتراضهای زیادی در پی داشت و عوامل رژیم آن زمان با فشار مردم و علما، رأی صادره را پس از ۶ ماه تقلیل و محل اقامت اجباری وی را از زابل به بافتِ کرمان تغییر دادند و پس از یکسال اقامت در بافت، وی به تهران بازگشت. اما بار دیگر در دوم آذر ۱۳۵۴ خورشیدی توسط دادستان ارتش دستگیر و زندانی شد. علت دستگیری او افشای ارتباطش با مجاهدین بود که پس از دستگیری بلافاصله به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری فرستاده شد. وی تا مدتها در زندان بلاتکلیف بود، نه کیفر خواستی علیه او صادر کرده بودند و نه دادگاهی تشکیل دادند تا اینکه سرانجام دادگاهی فرمایشی تشکیل و او را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند اما در شامگاه هشتم آبان ۱۳۵۷ خورشیدی از زندان آزاد شد.
وی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در مورخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ گفتهاست: خصوصیت انقلاب اسلامی اینست که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمیخواهیم حاکم باشیم. انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ آیتالله طالقانی به عضویت شورای انقلاب درآمد و ریاست آن را به عهده گرفت. با شروع درگیریهای مسلحانه بین کمیتههای شیعه و سنی سنندج در اواخر اسفند ۱۳۵۷ طالقانی به این شهر میرود و سخنان تأثیرگذار وی منجر به ختم این غائله میشود و کار با انتخاب شورای شهر ختم به خیر میشود. او در سال ۱۳۵۸ به عنوان اولین امام جمعه تهران برگزیده شد.
ده روز بعد او از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. طالقانی معتقد بود که برای جلوگیری از انحراف انقلاب، باید سرنوشت سیاسی مردم به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را شوراها میدانست او طرح اصلی شوراها را در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸به طور واضح مطرح کرد. و به دنبال این بود که طرحش در ضمن اصول قانون اساسی بیاید اما آنچه مدنظر وی بود تصویب نشد. این امر باعث شد که طالقانی در خطبههای نماز جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ که آخرین خطبه وی بود، با لحنی انتقادی و گلهآمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن بگوید.
وی مصراً از نمایندگان مجلس خواست که با تصویب مواد قانونی شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان میتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردمسالاری را عملاً به اجرا گذارند. همچنین وی با حضور در برخی از کنگره های جهان اسلام به دفاع از حقوق فلسطینیان می پرداخت و اینگونه استدلال می کرد که اگر ساکنان فلسطین شکست بخورند، همه ما شکست خورده ایم و اگر این ملت به حقوق خود دست یابند، این پیروزی از آن امت اسلامی خواهد بود. بنابراین او را باید از پیشگامان جلب توجه افکار عمومی در ایران به مساله فلسطین دانست. او با آنکه نقش موثری در پیروزی انقلاب داشت، در مدت کوتاهی که پس از انقلاب زنده بود اختلاف نظرهای فراوانی با رهبران روحانی حکومت نوبنیاد از جمله آیتالله خمینی پیدا کرد که به تلخ کامی و انزوای وی انجامید. در بسیاری از مسائل از جمله ولایت فقیه، در مجلس خبرگان با اکثریت انقلابی و روحانی آن مجلس در مناقشه بود و بارها تلاش کرد از عضویت این مجلس کناره گیری کند. مجلس خبرگان تا زمان حیات وی چهارده جلسه داشت که او در پنج جلسه شرکت نکرد و در سه جلسه نیز با تأخیر حضور داشت.
دو ماه پس از پیروزی انقلاب فرزندانش ابوالحسن، مجتبی و همسرش بازداشت شدند.در پی این بازداشتها و نیز دریافت گزارشی از وضع زندانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آیتالله طالقانی، همه دفترهای خود را در تهران و شهرستانها بست و با همسر و سه فرزندش از تهران خارج شد و به حومه تنکابن در شمال ایران رفت. وی به درخواست آیتالله خمینی به قم رفت و سپس به تهران بازگشت. اما حمایت آیتالله طالقانی از آزادی فعالیت احزاب که با روحانیان حاکم مخالف بودند، روابط او را تا زنده بود با آیتالله خمینی و نزدیکانش تیره کرد.
آیت الله طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ سه روز بعد نماز جمعه۱۶ شهریور در گذشت.
در بخشی از نوشتههای جنجالبرانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مأمور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آمده است: «.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»
سید علی اصغر غروی در خصوص طالقانی میگوید:
او دین را مدافع آزادی و شخص دیندار را آزادیخواهترین انسان بهشمار میآورد. امروز طالقانی به عنوان کسی که برای آزادی ملت و اجرای قانون و برقراری عدالت، یک عمر زجر کشیده و زندانهای سخت و شکنجههای کشنده را تحمل کرده، از این جهت مهم است که او از جایگاه یک رجل دین و یک روحانی، از آزادیهای فطری، مشروع و قانونی آحاد ملت دفاع کرد، و سپهر اندیشگی خود را بر این مدار به چرخش آورد که «دین ضد هرگونه خودکامگی، استبداد و استکبار است».
طالقانی حتی آخرین نمازجمعه خود را در بهشت زهرا به مناسبت سالگرد هفده شهریور، در واقع در اظهار نگرانی از سوگ آزادی اقامه نمود، و جان تازهای که در کالبد نیمه جان استبداد دمیده شده بود. وی بیمناکی خود را از ظهور یک استبداد جدید، و قطعاً خطرناکتر، تحت عنوان استبداد دینی، پنهان نساخت، و به صراحت و وضوح هرچه تمامتر، از علائم و نشانههایش پرده برداشت.
یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی و از پدری اصفهانی و مادری تهرانی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. دوره دبستان را در دبستانهای شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای شرف و دارالفنون گذارند. آموزش پایه را در سال ۱۳۰۴ در دارالمعلمین مرکزی که آن زمان زیرنظر میرزا ابوالحسن فروغی اداره میشد به پایان رساند. پس از چند ماه تدریس در مدارس به مدت سه سال در سمنان و خراسان به راهسازی پرداخت و در همان سالها تحت تاثیر نطقهای دکتر محمد مصدق به سیاست علاقهمند شد و تصمیم گرفت مسائل سیاسی را دنبال کند. در سال ۱۳۰۷ به دارالمعلمین عالی رفت و پس از سه سال یکی از اولین فارغالتحصیلان لیسانس علوم طبیعی از آن مرکز شد. پس از آن سحابی به دانشگاه لیل واقع در شمال غرب فرانسه رفت و به مدت پنج سال در آنجا ادامه تحصیل داد تا اینکه موفق شد دکترای خود را در رشته زمینشناسی دریافت کند. سحابی از اولین نسل دانشجویانی بود که در دوره رضا شاه پهلوی برای تحصیل به خارج رفت و در رشته گیاهشناسی و آبهای زیرزمینی تحصیل کرد. او به همراه دکتر فریدون فرشاد اولین استادان ایرانی علم زمینشناسی در دانشگاههای ایران بودهاست. این سفر سحابی اولین مواجهه دانشجویان و تحصیلکردگان مسلمان ایرانی با غرب و علوم مدرن بود؛ با این حال مدرنیته اروپایی تاثیر زیادی بر او نگذاشت و او همچنان قرائتهای نظری خود را در سالهای بعد هم ادامه داد و تنها رهاورد او از این سفر علاقمندی اش به تاسیس حزب بود. او از یک طرف مسلمانی معتقد و متشرع بود که به دینداری خود وابستگی تام و تمام داشت و از طرف دیگر با توجه به پیشرفتهای غرب به این نتیجه رسید که راه آبادانی ایرانی از پذیرفتن علوم مدرن میگذرد، بنابراین در تمام سالهای حیات خود کوشید میان علم و دین پیوند ایجاد کند. به تدریج و با شکل گرفتن زمینههای جنبش ملی شدن صنعت نفت سحابی هم کم و بیش فعالیتهای سیاسی خود را پررنگتر کرد و پاه به عرصه سیاستورزی جدی گذاشت. سحابی در سالهای قدرت گرفتن دکتر مصدق و شکلگیری جنبش ملی شدن صنعت نفت همیشه یکی از یاران وفادار مصدق و حامیان سرسخت او بود؛ اما بر خلاف دکتر مصدق، سحابی به دنبال راه حل مذهبی برای حل تعارضات اقتصادی بود. اولین فعالیت جدی سحابی پیوستن به نهضت مقاومت ملی ایران به دعوت آیت الله سیدرضا زنجانی بود. در سال ۱۳۳۳ سحابی به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت و با وجود مخالفت دکتر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران با حکم تحصیل وزارت فرهنگ، تا پایان صدارت زاهدی، از خدمت در دانشگاه محروم شدند. این افراد بعد از اخراج از دانشگاه برای اینکه از دولت مستقل باشند و بتوانند نیازهای معیشتی خود را تامین کنند شرکتی با ریاست مهندس بازرگان تاسیس کردند و نام آن را با الهام از «یازده استاد اخراجی» دانشگاه «یاد» گذاشتند. به دنبال باز تر شدن فضای نسبی سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی و در اواخر دهه سی و با انحلال نهضت مقاومت ملی سحابی به جبهه ملی دوم پیوست. از میان همفکران او مهندس بازرگان و سیدمحمود طالقانی به شورای مرکزی جبهه ملی دوم راه یافتند. اما بعد از مدتی متوجه شدند اختلاف آنها با دیگر اعضای جبهه ملی بسیار جدی است. آنها مایل به دخیل تفکرات دینی در فعالیت ها و اهداف حذف بودند در حالی که دیگر اعضای جبهه ملی سکولاریسم را برگزیده بودند؛ به همین خاطر بازرگان، طالقانی و سحابی تصمیم گرفتند در قالب حزب مستقلی به فعالیت خود ادامه دهند. با تاسیس نهضت آزادی حساسیت رژیم شاه بر فعالیت هیئت موسس آن زیاد شد. سرانجام این حساسیتها دستگیری طالقانی، بازرگان و سحابی در سال ۱۳۴۱ بود. محاکمه موسسان نهضت آزادی در دادگاه نظامی در بهمن سال ۱۳۴۱ اتفاق افتاد. سایر رهبران آنان هم دستگیر شدند و همگی حکمهای نسبتاً سنگینی گرفتند. این دادگاه همان دادگاه معروفی است که گفته شده متهمان آن به قاضی گفتهاند: «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن میگوییم». سحابی در این دادگاه برای بار اول ۶ سال حکم زندان گرفت که بعد از بررسیها در دادگاه تجدید نظر، حکم او به ۴ سال زندان و هشت ماه تبعید به برازجان تقلیل یافت. در ایام زندان سحابی بود که دکتر محمد مصدق رهبر ملی شدن صنعت نفت درگذشت و سحابی با استفاده از مرخصی زندان در مراسم تدفین او شرکت کرد. در سال ۱۳۴۶ سحابی از زندان آزاد شد، اما کماکان از تدریس محروم بود. همین مسئله باعث شد با خیال راحتتری به انجام فعالیت سیاسی بپردازد. در سال های آغازین انقلاب سحابی طی حکمی مامور سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات شد. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان سمت وزیر مشاور را برعهده گرفت.
سحابی در این سمت هم با جدیت مشغول به کار شد و با همکاری بیش از ۲۴۰ نفر از متخصصان و کارشناسان با ۷۸۰۰ ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاستهای توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میانمدت (۸ تا ۱۲ ساله) و درازمدت (۱۲ تا ۱۶ ساله) آماده و تدوین کردند. او همچنین در تدوین پیشنویس قانون اساسی نقش بهسزایی داشت و به عنوان منتخب مردم به مجلس اول هم راه پیدا کرد و ریاست سنی آن مجلس را هم برعهده گرفت. در ادامه کار مجلس اول یدالله سحابی به همراه به همراه مهدی بازرگان، کاظم سامی و علیاکبر معینفر نامهای اعتراضآمیز در اعتراض به توهین و تهدید، اخلالگری در اجتماعات، سانسور و محرومیت در صدا و سیما و توقیف روزنامههای آزاد اعلام کرد در جلسات مجلس شرکت نخواهند کرد که با اتهام ارتباط اعضای نهضت آزادی با گروههای محارب و اهانت به حزبالله از سوی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت مواجه شد. این مسئله سرآغاز دوری هرچه بیشتر اعضای نهضت آزادی از قدرت و قرارگرفتن آنها در مقام اپوزیسیون شد. در سال ۱۳۶۵ یدالله سحابی همراه با مهندس بازرگان نامهای به آیتالله خمینی نوشت و در آن مخالفت خود را با ادامه جنگ ایران و عراق اعلام کرد. یدالله سحابی در سالهای پس از جنگ و دوران اصلاحات هم به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مهمترین اقدامات سحابی در این سالها تحصن او در سال 1379 در اعتراض به دستگیری عزتالله سحابی و اعضای نهضت آزادی بود. او همچنین پس از به وقوع پیوستن سلسله حوادث سیاسی اواسط و اواخر دهه هفتاد در نامهای به آیتالله خامنهای از او خواست: «قبل از هر چیز از جنابعالی میخواهم دستور دهید عاملان جنایات حمله به کوی دانشگاه معرفی شوند و آنها را به میز محاکمه بکشانند.» این نامه در روزنامه نشاط انتشار یافت و مدتی پس از انتشار این نامه، این روزنامه توقیف شد. یدالله سحابی که از هفدهم فروردین ۱۳۸۱ در پی خونریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران بستری شده بود سرانجام در ساعت ۶:۳۰ صبح روز جمعه ۲۳ فروردینماه در حالی درگذشت که اکثر همفکران او به قید وثیقه آزاد شده بودند. بدین ترتیب بیش از ۹ دهه زندگی و تأثیرگذاری وی که شامل عضویت شورای مرکزی جبهه ملی، عضو شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی، از موسسین نهضت آزادی ایران، عضو شورای عالی فرهنگ، تأسیس دانشسرای مستقل تعلیمات دینی، ریاست اداره فرهنگ تهران، وزیر مشاور دولت موقت، همکاری در تدوین پیش نویس قانون اساسی، عضو شورای انقلاب، رئیس سنی دوره اول مجلس شورای اسلامی، ازمؤسسین شرکت سهامی انتشار و… که در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران بود پایان یافت و پیکر ایشان در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.
در روز چهارم اسفند 99 در شهرستان سراوان در استان سیستان وبلوچستان، وقایع تلخ و ناگواری به وقوع پیوست که همه ی ایران را متاثر و اندوهگین ساخت . طی آن رویداد غم انگیز تعدادی از هموطنان بلوچ ما با شلیک مستقیم گلوله به خاک وخون کشیده شدند . از تعداد کشته شدگان و مجروحین اطلاع دقیقی در دست نیست . پس از آن برخورد خشونت بار ، فضایی پر از التهاب و هیجان همه ی استان را فرا گرفت و مردم عصبانی و معترض به حمله به فرمانداری و پاسگاه های نظامی و انتظامی دست زدند . حادثه با جلوگیری و ممانعت پاسگاه مرزی سراوان از تردد افرادی که تحت نام « سوخت بر » برای امرارمعاش گالون هایی از بنزین را به داخل خاک پاکستان می برند شروع شد . سوخت بران با حمل چند ظرف بنزین و عبور از جاده های ناهموار و با شرایطی دشوار بنزین را با سودی حدود پنج هزار تومان در هر لیتردر پشت مرز می فروشند ، تا با این در آمد هزینه زندگی خود و خانواده هایشان را تامین نمایند . این کار ممکن است در شرایط عادی غیرقانونی و امری خلاف تلقی شود ، اما در اوضاع و احوال فعلی کشور که بیکاری وفقر و گرسنگی و درماندگی گریبان اقشار وسیعی از ملت ایران را گرفته و گلوی آن ها را می فشارد ، چه جایگزینی جهت سد جوع ، برای آنان باقی مانده است ؟ این پدیده ی دردناک درست شبیه کولبری در استان کردستان است که هم میهنان ما از سر ناچاری بدان روی می آورند .حکومت جمهوری اسلامی با برخورد خشونت بار با سوخت بران و کولبران ، به برخورد با معلول می پردازد بدون آن که خود را با علت آشنا کند و سعی در از بین بردن علت بنماید . علت پیدایش پدیده هایی نوظهور مانند سوخت بری و کولبری و کارتون خوابی و گورخوابی و کلیه فروشی ، فقر عمومی جامعه ایران و نبود کار و اشتغال و عدم تحقق عدالت اجتماعی و تامین اجتماعی است . سیاست های غلط و مدیریت های توام با نا کاردانی و عقب ماندگی و ناتوانی در جذب سرمایه گذاری برای به حرکت در آوردن چرخ های تولید و ایجاد اشتغال ، وضع اقتصادی کشور را به مرز نابودی کشانده است . هزینه کردن منابع مالی کشور در بیرون از مرز ها با اهداف ایدئولوژیک تخیلی و غیر واقعی و هم چنین فساد های مالی گسترده با ارقام نجومی و باور نکردنی و بالاخره ایجاد بهانه های لازم برای اعمال تحریم های ویرانگر ، همگی موجب پیدایش چنین شرایط نا بسامان اقتصادی برای ملت ایران گردیده اند . برای پایان دادن به پدیده هایی مانند سوخت بری و تمام نارسایی ها و نا هنجاری های موجود ، باید ساختارکلان قدرت سیاسی کشور تحول یافته ، حقوق و آزادی های ملت به رسمیت شناخته شده و مشکلات اقتصادی کشور به شکلی ریشه ای وعلمی بر طرف گردد .
جبهه ملی ایران برخورد خشونت بار و به گلوله بستن مردم محروم و مظلوم سیستان و بلوچستان را محکوم می کند . واین گونه بر خوردها را تنها ، بر خورد با معلول و نه ازبین بردن علت ها می شناسد .
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
دهم اسفند ماه 1399 خورشیدی
تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد
خاطرات مهندس احمد زیرک زاده دبیر کل فقید حزب ایران،
از اعضای جبهه ملی ایران
نماینده مجلس شورای ملی دوره هفدهم از تهران
مصاحبه کننده ضیاء صدقی
فایل دانلود : Ahmad_ZirakZadeh
دوم بهمن ماه سالروز درگذشت حسین راضی از رهبران و بنیان گذاران نهضت خداپرستان سوسیالیست، حزب مردم ایران و ادوار مختلف جبهه ملی ایران است. آنچه می خوانید مختصریست از سوابق علمی سیاسی و تشکیلاتی این پیرو راه مصدق
سوابق علمی
حسین راضی در دهه ۳۰ از مؤسسه عالی علوم اداری، وابسته به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران موفق به اخذ دو مدرک کارشناسی در رشتهٔ حقوق و علوم سیاسی -اقتصاد گردیده و همچنین مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته اقتصاد را از دانشگاه تهران کسب نمود و در دههٔ ۴۰ در کنار استادان و فارغ التحصیلان دانشکدهٔ علوم اداری، کانون علوم اداری را تأسیس کرد که این کانون نقش بسزایی در ارتقای مدیریت در امور اداری کشور داشت.
حسین راضی و فعالیت تشکیلاتی
مسلمانان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب ، حسین راضی ، مهندس جلال الدین آشتیانی گروهی از جوانان ناسیونالیست بودند که در تشکلی بنام «نهضت خداپرستان سوسیالیست» در تلاش برای متشکل کردن مسلمانان سوسیالیست سکولار بودند. هدف آن ها تلفیق نگرش های اسلامی با اندیشه های چپ مدرن و ناسیونالیسم و در عین حال زدودن ماتریالیسم از سوسیالیسم وو مقابله با خرافات و ترویج دموکراسی بود.
در حقیقت آن ها جوانان تحصیل کرده ای بودند برخواسته از بافت سنتی و مذهبی جامعه، که در عین نگرش منتقدانه به خرافات در دین و استفاده پیام دین جهت کمک به طبقات فرودست جامعه، با همراهی اندیشه های چپ و ناسیونالیسم را بهترین برنامه برای سامان دادن به زندگی اجتماعی توده می دیدند. راضی در رابطه با اهداف تشکیل نهضت خداپرستان سوسیالیست می نویسد « مهمترین هدف نهضت خداپرستان سوسیالیست مقابله با حزب توده نبود، بلکه منظور رهایی مردم از ستم، فقر و هر نوع استعمار و استثمار انسان از انسان و هر نوع وابستگی سیاسی و اقتصادی بودهاست.» گفتمان نوگرایانه نهضت موجب تبرئه اسلام از خرافه پرستی، تقیه، انحطاط و تنگ نظری گردید و اسباب آن شکل گرفت تا این جریان به عنوان پیشگامان جریان فکری تازه و مستقل معرفی گشته و اقبال به آن ها تا آنجا پیش رفت که حتی اکثر شاگردان جوان استاد محمد تقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد به تدریج به نهضت خداپرستان پیوستند. محمد تقی شریعتی نیز در مشهد پیرو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود و به دنبال سفر محمد نخشب و حسین راضی و تشکیل حوزه حزب ایران و سپس جمعیت آزادی مردم ایران که در حقیقت ادامه دهنده راه و اندیشه نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب میشدند، علی شریعتی نیز به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست؛ و همانجا نخستین آموزههای اسلام انتقادیاش را کسب کرد. او تحت تأثیر این آموزهها کتاب ابوذر خداپرست سوسیالیست نوشته جوده السحار را در سال ۱۳۳۴ ترجمه و منتشر ساخت. اکثر اعضای نهضت نسبت به روحانیون و نهاد روحانیت بیتوجه بوده و مدعی بودند روحانیون بهجای تعلیم و القای افکار مترقی و تلاش برای رشد دموکراسی و آزادگی تصویری از انسان های مایوس و ناامید و ضعیف را ارائه میدهند.
نهضت خدا پرستان سوسیالیست سه ستون اصلی داشت، خدا پرستی، سوسیالیسم و ملی گرایی که موجب گردید نهضت و اعضای آن از حلقه های اولیه تشکیل دهنده جبهه ملی ایران در سال 1328 باشند. گرایش به جبهه ملی ایران و در عین حال سوسیالیسم موجبات آن را پدید آورد که در سال 1329 محمد نخشب و حسین راضی مشغول مذاکراتی با حزب ایران گشته تا در جهت ایجاد یک حزب ملی سوسیال دموکرات در راستای کمک به جبهه ملی ایران و نهضت ملی شدن نفت گام بردارند که در نهایت این مذاکرات اسباب ادغام نهضت با حزب ایران را پدید آورد. پس ازپیوستن اعضای نهضت خداپرستان به حزب ایران حسین راضی به عضویت در شورای مرکزی حزب ایران انتخاب گردید. اعضای نهضت که اینک در حزب ایران فعال بودند در این دوره فعالیتهای خود را گسترش داده و در شهر شیراز، حسین راضی از رهبران جدید حزب ایران، از سوی جبهه ملی ایران مسوول راه اندازی شعبه جبهه ملی ایران در استان فارس و مبارزه با نفوذ حزب توده و عمال انگلیس به سرکردگی سید نورالدین حسینیالهاشمی شیرازی رهبر حزب برادران (شیراز) میگردد. کاری که در ان دوره با توجه به نفوذ سنتی انگلیس در شیراز و استان فارس بسیار دشوار مینمود. حسین راضی و اعضای حزبش در شیراز با ایجاد جلسات مکرر و فعالیت بسیار توانستند که نیروهای ملی را در این شهر مترکز و متحد نمایند نقطه اوج موفقیت حزب آزادی مردم ایران راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا بود که طرفداران جبهه ملی ایران تنها با بستن پارچهای سیاه یا کراوات سیاه به صورت بسیار گسترده در شهر راهپیمایی نمودند بگونهای که دیگر گروهها نتوانستند هیچگونه فعالیت دارای نمود بیرونی در این روز داشته باشند این تظاهرات وجهه نوینی از دیدگاههای روشنفکری مذهبی را در آن زمان بروز داد که هرگز تکرارش برای گروههای ملی میسر نشد. اما اختلافات پیش آمده در روشهای اجرایی که بین اعضای نهضت و اعضای حزب ایران پیش آمد باعث گردید که پس از مدتی اعضای نهضت خداپرستان سوسیالیست از حزب ایران جدا شده و نهایت در تاریخ 27/11/1331 اعضای نهضت استعفای رسمی خود را به حزب ایران اعلام کردند و در همین تاریخ در هفته نامه مردم ایران تأسیس حزب آزادی مردم ایران را به اطلاع عموم رساندند، که پس از کودتای 28 مرداد به حزب مردم ایران تغییر نام داد. هفته نامه مردم ایران به صاحب امتیازی معین الدین مرجائی به عنوان ارگان رسمی جمعیت آزادی مردم ایران معرفی گردید. در همین زمان اعضای نهضت در شهرستانها و برخی از اعضای حزب ایران در شیراز ومشهد (به هدایت محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده و علی شریعتی ودکتر سامی) از اعضای جمعیت آزادی مردم ایران و وابستگان به جبهه ملی ایران فعالیتهای خود را گسترش میدادند و بدین ترتیب حزب گسترش یافت. در همین حال جمعیت آزادی مردم ایران فعالیتهای خود را جدا از استانها و مراکز ان به سمت شهرستانهای کوچک سوق داد که در حقیقت مأموریت خود را در مبارزه با حزب توده و سلطنت طلبان در یک سو و آگاهی رسانی و مبارزه با فقر و بی سوادی در سوی دیگر میدید.
پس از کودتای ننگین 28 مرداد اعضای حزب مردم ایران به فکر شکل گیری دور جدیدی از فعالیت های جبهه ملی افتاده و طی مذاکراتی با شادروان آیت الله سیدرضا زنجانی هسته نخست تشکیلات جبهه ملی دوم را با همراهی اشخصای نظیر مرحوم ابراهیم کریم آبادی تشکیل دادند. پس از آن راضی عضو هیئت مؤسس ۱۷نفره جبهه ملی ایران در آغاز دهه چهل بود که به دعوت اللهیار صالح تشکیل شد و از آن هنگام نیز همواره حزب مردم ایران در شورای مرکزی جبهه ملی ایران حضوری فعال داشتند و در آن دوران که این نمایندگان عبارت بودند از: محمد نخشب، حسین راضی، علی اکبر نوشین و معینالدین مرجایی
پس از مهاجرت دکتر محمد نخشب به آمریکا در سال ۱۳۳۷ حسین راضی سمت دبیر کلی حزب مردم ایران را بر عهده گرفت. حسین راضی به عنوان عضو هیئت مؤسس و شورای مرکزی جبهه ملی ایران از سوی شورای مرکزی و با هماهنگی با دکتر مهدی آذر، مسئول رسیدگی به امور جبهه ملی ایران در اروپا و نشریه سازمانی جبهه میشود از جمله دلایل این انتخاب آن بود که در آن زمان اکثریت اعضای فعال جبهه ملی در اروپا را اعضای حزب مردم ایران و در کنار آن حزب سوسیالیست به رهبری مرحوم دکتر خنجی تشکیل میدادند. در این دوران ایشان به نمایندگی از هیئت اجرایی جبهه ملی ایران در رابطه با امور جبهه ملی در اروپا بارها به کشورهایی اروپایی سفر داشته و در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویس بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲ با نظر ایشان، علی شریعتی با توجه به توانمندیهایش به عنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان «ایران آزاد» (ارگان جبهه ملی ایران در خارج از کشور- اروپا) انتخاب می گردد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز مبارزات گروههای سیاسی ایرانی را منعکس میکرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اورپا محسوب میگردید. قبل از آن شادروان دکتر پرویز ورجاوند سردبیری این نشریه را بر عهده داشت. پس از روند دستگیری های سنگین اعضای جبهه ملی ایران از سال 1341 به بعد و با توجه به مشکلات پیش آمده در درون سازمانها و سختگیری های و محدودیت های ساواک و افزایش برخوردهای دولت فعالیتهای جبهه ملی رو به کاهش نهاد. همچنین برخی افرادی که در کنگره نتوانسته بودند رای بیاورند، با نامه نگاری به دکتر مصدق که در حصر و تبعید بسر میبرد اخباری ناخوش آیند از جبهه ملی را اعلام میکردند؛ لذا از اوایل سال ۱۳۴۳، مبادله نامههایی میان دکتر مصدق و رهبران جبهه ملی بر سر ساختار تشکیلاتی جبهه، به استعفای شورای مرکزی و اعلام انحلال جبهه ملی دوم انجامید.در نهایت در سال 1344 و در جلسهای که در منزل شادروان ادیب برومند (رهبر فقید جبهه ملی ایران) برگزار گردید، تمامی اعضای شورای مرکزی بجز مهندس کاظم حسیبی و ادیب برومند از سمتهای خود استعفا دادند و سیاست صبر و انتظار از سوی اللهیار صالح به صورت رسمی سیاست جبهه ملی اعلام گردید. پس از این رویداد مرحوم راضی همراه سایر میلیون در جهت ایجاد جبهه ملی سوم تلاشی را آغاز میکند که پس از ۳ جلسه با هجوم ساواک و دستگیری اعضا به نتیجهای نمیرسد.
راضی و حزب مردم ایران پس از انقلاب 57
پس از انقلاب ۱۳۵۷ حزب مردم ایران به صورت محدود فعالیتهای خود را آغاز نموده و با توجه به حضور تعداد زیادی از اعضای سابق و وابسته خود در دولت موقت فعالیت علنی ای انجام ندادند و تنها به ارائه راهکار به هیئت دولت و شورای انقلاب جهت حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه در انقلاب و تلاش برای استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی اقدام نمودند. در این دوره مرحوم راضی به همراه اعضای حزب مردم ایران عمده فعالیتهای خود را همانند سالهای ۴۵ الی ۵۵ در زمینههای اجتماعی و کمک رسانی به جبههها و مردم در مناطق جنوبی تهران صرف نمود. با آغاز جنگ عراق و ایران اعضای حزب مردم ایران با حضور در جبهه وهمچنین حمایت از خانوادههای شهدا و رزمندگان تلاش خود را در جهت انجام وظایف خود نمود. پرفسور صادق مسرت دبیر کنونی حزب مردم ایران در این رابطه می گوید «شادروان حسین راضی (دبیرکل وقت حزب) در دو عملیات مختلف در جبهه های جنگ حضور داشتند که یکی از این دو عملیات فتح المبین بود. ایشان همراه با برادر، برادر زاده و فرزندشان که در حال حاضر ساکن آمریکا هستند و گروهی از اعضای حزب نظیر مهندس نوشین، دو دستگاه آمبولانس و مقادیر فراوانی وسائل بهداشتی و خدماتی از جمله پتو و دارو و سایر مایحتاج اساسی را به جبهه های جنگ انتقال داده و در میان رزمندگان و مردم جنگ زده تقسیم و در حد توان به یاری این مردم شتافتند»
حسین راضی و جبهه ملی ایران در دهه هفتاد
پس احیاء مجدد فعالیت های جبهه ملی ایران به رهبری ادیب برومند در اوایل دهه هفتاد، راضی با همراهی حزب مردم ایران دوباره به فعالیتهای خود در جبهه ملی ادامه میدهند و در پلنوم اللهیار صالح ۱۳۸۲ مجددا به سمت عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی ایران انتخاب میشوند. او مسوول برگزاری انتخابات درون سازمانی جبهه ملی برای برگزاری این پلنوم بود و نقشی برجسته در این امر داشت.
حسین راضی درنهایت پس از یک دوره بیماری طولانی در بهمن ۱۳۸۹ در تهران درگذشت.
▪️دکتر حیدر رقابی شاعر، حقوقدان و سیاستمدار در ۱۹ آذر ۱۳۱۰ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات دوران دانش آموزی خود را در دارالفنون گذراند. خانوادهی وی خانوادهای ملیگرا بود؛ بطوریکه محمدحسن شمشیری، حسن گلنراقی هنرمند معروف و دکتر رضا گلنراقی (عضو کنونی شورای مرکزی جبهه ملی ایران)، همگی از نزدیکان و فعالینتختی در جبهه ملی ایران بودند.
▪️دوران دانشجویی او در مقطع کارشناسی رشته حقوق دانشگاه تهران با تشکیل جبهه ملی ایران و نخستوزیری دکتر محمد مصدق همزمان شد. او به جبهه ملی ایران پیوست و به زودی به عنوان مسئول سازمان سربازان جبهه ملی ایران مشغول فعالیت شد.
▪️ وی که با نام《هاله》به سرودن اشعار ملی اشتهار داشت و از فعالین دانشجویی محسوب میشد پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به عنوان مسئول کمیته دانشگاه تهران در نهضت مقاومت ملی به مبارزاتش ادامه داد و در همین راستا در زمستان سال ۳۲ بری نخستین بار و سپس به دلیل مخالفت با قرارداد کنسرسیوم برای بار دوم زندانی شد. لازم به ذکر است که وی با شرط خروج از کشور از زندان ازاد شد. پس از آن به امریکا مهاجرت کرده و در آنجا به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت و موفق به کسب دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه کلمبیا شد.
▪️از وی تعداد زیادی شعر بر جای مانده است، مشهورترین آن ها 《جنگ و زندگی》، 《فرو ریزیرد سنگرهای دشمن》 و 《مرا ببوس》 است که در نشریات پنهانی نهضت مقاومت ملی به چاپ رسیده بود. روایت است شعر مرا ببوس را موقع ترک میهن تقدیم به عشق خود سرود که بعدها توسط استاد گل نراقی با نوازندگی استاد یاحقی نواخته شد و ورد زبان ها گردید، هاله بعد از این شکست و فراغ اجباری، هیچ گاه ازدواج نکرد.
▪️دکتر رقابی، سالیان سال در آمریکا به تدریس حقوق در دانشگاههای 《کلمبیا》، 《برکلی》، 《اوکلاهاما》 و《D–QU》پرداخت و ضمن اقامتش در امریکا همچنان از مواضع جبهه ملی در ایران حمایت میکرد و همین امر باعث اختلافات او با سفارت شاهنشاهی در آمریکا شد، همچنین از مدافعان حقوق بومیان و سرخپوستان آمریکا بود و با انجمن سرخپوستان آمریکا ارتباط داشت، دکتر رقابی از هیئت موسسین دانشگاه سرخپوستان امریکا 《D–QU》نیز به شمار میرود. اینگونه فعالیتهای وی منجر به این شد که زندگی او در آمریکا نیز با مشکلات همراه شود، بنابراین از آمریکا راهی آلمان غربی شده و مدرک دکترای فلسفه خود را از دانشگاه هومبولت-برلین اخذ کرد، تز دکترای فلسفه وی به عنوان تز دکترای برگزیدهی آلمان غربی در رشتهی فلسفه انتخاب شد و صدراعظم آلمان با هزینه خود آن را به صورت کتاب منتشر کرد. فعالیتهای آزادیخواهانه و ملی او در راه مصدق در آلمان غربی ادامه یافت و او در کنار خسرو قشقایی به فعالیت در جبهه ملی ایران در اروپا میپرداخت. دکتر رقابی تا آستانه انقلاب ۵۷ در آلمان به تدریس حقوق بینالملل و فلسفه مشغول بود و بعد از پیروزی انقلاب برای خدمت به مردم به کشور بازگشت. تدریس او در دانشگاه تهران مورد استقبال شدید دانشجویان بود، اما دیری نپایید که با انقلاب فرهنگی به دلیل مواضع فکری و سیاسی از کار برکنار شد و خانهنشین شد، با آغاز جنگ ایران و عراق به فعالیت فرهنگی در جهت حمایت از رزمندگان ایران در جنگ روی آورد و پس از چندی به بیماری سرطان معده مبتلا گشت و در ۲۳ آذر ماه سال ۱۳۶۶ دیده از جهان فروبست و به وصیت خود در کنار دیگر ملیون چون محمدحسن شمشیری و در نزدیکی مزار مرحوم جهانپهلوان تختی به خاک سپرده شد.
▪️از او حدود ۳۰ جلد کتاب در زمینه های حقوق بینالملل، فلسفه، شعر و ادبیات فارسی به جای مانده است.
دانشگاه عرصه ی مقدس کسب دانش و پهنه ی محترم فراگیری علوم وفنون برای ساختن آینده این مرز و بوم بوده و هست . و آنان که پای در این معبد تعلم و یادگیری گذاشته و بهترین سال های عمر خود را در راه تحصیل علم و ارتقای سطح آگاهی خود صرف می کنند ، برگزیده ترین و مستعد ترین فرزندان این ملت اند که ” دانشجو ” نام دارند . دانشجویان با کسب علوم و مهارت های گوناگون آینده سازان جامعه اند . دانشجویان با فراگیری علوم انسانی ، علوم تجربی ، علوم ریاضی و هنر و سایر دانش ها و مهارت ها ، زیربنای توسعه وپیشرفت کشور و رفاه و آسایش و سعادت هموطنان خود و اقتدار ملی را تامین میکنند . دانشجویان به مناسبت آگاهی و هوشمندی ، خیلی زودتر و بهتر به نارسایی ها وکج روی ها و فساد های موجود در جامعه پی می برند و به اقتضای سن پر شور خود و به سبب ارتباط نزدیک و امکان تبادل نظر که در محدوده دانشگاه برایشان میسر است ، در موضع پرسش گری و انتقاد و ایستادگی و مبارزه علیه ناروائی ها و بی عدالتی ها قرار می گیرند . و از همین روی است که دانشجو ودانشگاه همواره چون ستونی استوار در مقابل دستگاه های فاسد و ستم گر و بر باد دهنده ی منافع ملی و زیرپا گذارنده ی آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی قرار می گیرند . و به همین جهت همواره مورد سرکوب و خشونت حکومت های فاسد غیر ملی بوده و هستند . تا استبداد و وابستگی و فساد و عدم رعایت قانون وجود دارد ، جنبش اعتراضی دانشجویان هم غرش میکند و فریاد می زند .
در روز 16 آذر 1332 که حدود چهار ماه ونیم از کودتای 28 مرداد گذشته بود ، در شرایطی که از یک طرف محاکمه مصدق ، نخست وزیر دولت ملی ، در بیداد گاه نظامی کودتاچیان در جریان ، و فریاد های رسای آن بزرگ مرد تاریخ در دفاع از آزادی و استقلال ایران ، در آن بیدادگاه در فضای جامعه ایران طنین انداز بود ، واز سوی دیگر برقراری رابطه مجدد دولت کودتا با دولت استعماری انگلیس اعلام گردیده ، و هم چنین خبر آمدن نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در روز های آینده اعلام شده بود . نا گهان بغض دانشگاه به انفجار رسید و دانشگاه تهران قیام کرد . ودر این خیزش ، رگبار مسلسل عوامل نظامی کودتا ، سه دانشجوی دانشکده فنی را به خاک انداخت و سنگفرش محوطه دانشگاه را از خون آنان رنگین ساخت . احمد قندچی ، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا شهدای قیام آن روز تاریخی اند . اما 16 آذر چون جرقه ای بود که سیاهی و ظلمات روز های پس از کودتا را شکست و این روز درخشان را به نام روز دانشجو در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملت ایران به ثبت رساند . پس از آن باز هم بار ها دانشگاه مورد هجوم عمال استبداد و دیکتاتوری قرار گرفته است . در روز اول بهمن 1340 ، در روز هیجدهم تیرماه 1378 و در همین آبان ماه سال 1398 ، تا دانشگاه وجود دارد ، فریاد آزادیخواهی و عدالت طلبی خاموش نخواهد شد .
جبهه ملی ایران 16 آذر ، روز دانشجو را به دانشجویان عزیز کشور تبریک می گوید و اعتقاد دارد که رعایت استقلال دانشگاه یعنی بر قراری مدیریت مستقل و منتخب استادان دانشگاه ، بدون دخالت و انتصابات حکومتی و همچنین رعایت حق استفاده از آزادیهای سیاسی و اجتماعی دانشجویان امری لازم و ضروری برای ارتقاء سطح توسعه علمی وپیشرفت کشور است .
زندانیان سیاسی و دانشجویان زندانی را آزاد کنید.مانع ادامه تحصیل دانشجویان حق طلب و مبارز نشوید . استادان فرهیخته دانشگاه را از آموزش واقعیات سیاسی و اجتماعی باز ندارید .
شانزدهم آذر ماه 1399 خورشیدی
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
از شمار دوچشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
با دریغ و تاسف بی کران ، در گذشت آزاد مرد میهن دوست و پیرو دیرپای راه دکتر محمد مصدق و عضو قدیمی جبهه ملی ایران ، آقای دکتر محمد ملکی را به فرزندان گرامی ایشان و خاندان گرانقدر ملکی و به همه ی آزادیخواهان و وطن دوستان ایران تسلیت می گوییم .
او در تمام عمر بر سر آرمانش ایستادگی نمود و برای آزادی و استقلال ایران تلاش کرد .
روانش شاد و راهش پر رهرو باد .
دوازدهم آذر ماه 1399
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
دکتر ابراهیم احدی – بانو فرشید افشار – الهه امیر انتظام – فرهاد امیر ابراهیمی –مهندس مرتضی بدیعی – پوراندخت برومند – دکتر جهانشاه برومند – فرهاد بیشه ای –دکتر علی حاج قاسمعلی –مهندس هوتن دولتی – فرید دهدزی – حسین ریاحی – مهندس مسعود صالحی – مسعود صفاریان – پیام صفی پور – دکتر رضا گل نراقی – دکتر محسن فرشاد یکتا – اصغر فنی پور – دکتر باقر قدیری اصلی – پریچهر مبشری – دکتر حسین مجتهدی- مهندس علی محمدی – پروفسور صادق مسرت – ضیاء مصباح – منوچهر ملک قاسمی – محمد حسین ملک ختایی – محمد ملک خانی –دکتر آذین موحد – ابراهیم منتصری- دکتر حسین موسویان – جمشید میرعمادی – دکتر پژمان میرکریمی زراسوند – ابوالفضل نیماوری – دکتر جمشید وحیدا