خلاصهای از دیدار نوروزی جبهه ملی ایران ۱۴۰۴
دیدار نوروزی اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران، روز پنجشنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۴۰۴ از ساعت ۱۷ الی ۲۰ برگزار شد.
خلاصه ای از این مراسم، در یوتیوپ جبهه ملی ایران منتشر شده است.
گفتنی است پخش کامل برنامههای این دیدار، در روزهای آتی منتشر خواهد شد.
کمیته رسانه و روابط عمومی جبهه ملی ایرا
برچسب: جبهه ملی ایران

به گواه تاریخ، در گستره ی تمدنی ایران، برگزاری جشن ها از جایگاهی ویژه برخوردار بوده ، و در هرماه اقلا یک جشن، در روزی که نامش هم نام آن ماه بوده ، برگزار می گردیده است. از دیگر سوی در پیوند فرهنگ و طبیعت، کهن جشن و آیین نوروز می شکوفد، که همراه آن بهار طبیعت با آغازی نو در زندگی بشر رقم می خورد و نمادهای طبیعت در بستری فرهنگی بازتابگر پیام های ژرف اندیشه ورزانه می گردند و نوید آغازی نوین را می سرایند. از ویژگی های مهم این جشن آن است که به سراسر جامعه تعلق دارد و هیچ گروه و نهادی در آن برتری ندارد، چنان که اندیشمندان صاحب نظر،این جشن را تجلی آزادی، فرا روی از محدودیت ها و همبستگی اجتماعی خوانده اند.
اما دریغا و دردا که کاربدستان ناشایست و ناآگاه در جمهوری اسلامی دهه هاست، که با اندیشه هایی فرهنگ ستیز و واپسگرا، با شادمانی جمعی و نماد های ملی به گونه هایی نادرست برخورد کرده اند، که شاهد یکی از نتایج تاسف بار آن در رخدادهای اخیر ارومیه بوده ایم. نخست آن که نوروز به هیچ صنف و طبقه و گروهی تعلق ندارد و شهروندان ایران همگی آزادند بر اساس سنت مالوف خود به نکوداشت آن بپردازند. دوم آن که جشن در خدمت همبستگی و همدلی هاست، از خانواده تا عرصه ی ملی.
طبیعتا آیین ها و مراسم آن ها، روح فرهنگِ خاستگاهشان را با خویش دارند. فرهنگ ایران در تاریخ باستان، که نوروز از آنجا سرچشمه می گیرد، منادی احترام به حقوق انسان ها و ترویج مهر بوده است. عظمت این جشن آن گونه است، که نژادپرست خودکامه ی متجاوزی چون اردوغان مدعی این کهن جشن می شود و بی شرمانه دروغ پرداز پدرانگی برای تبریز می گردد. او از ضعف های ساختار سیاسی جمهوری آذربایجان و بحران سوریه نهایت سوء استفاده را برای مداخله جویی و پیگیری توهم احیای آرمان پانتورانیسم فاشیست های ترک در دیگر کشورها انجام داده است. وی در جنگ 44 روزه قره باغ در سال 2020و بحران دالان زنگزور، اندیشه های خطرناک نژاد پرستانه ی خود را، که الهام گرفته از اندیشه هایی است که در سال های 1915 تا 1917 به نسل کشی ارامنه انجامید، به نمایش گذاشت. افسوس بسیارکه فردی بی مایه در تفکر اجتماعی و فاقد حد اقل توان اندیشیدن که نماینده مجلس فرمایشی اسلامی بوده ، با اوباشیگری و لات مسلکی، به بهانه ی مراسم عزاداری با گروهی دیگر از صاحب منصبان جاهل و خائن، در آغاز عید نوروز فاجعه ای را رقم زد، که دشمنان این ملک و ملت از انجامش ناتوان بودند. او گویا در قامت نماینده ی گرگ های خاکستری و فاشیست های نوین حزب حرکت ملی ترکیه، بساط کشیدن زوزه گرگ را در شهر فرهنگ پرور ارومیه به راه می اندازد و فریب خوردگان ناآگاهی را با خویش همراه می سازد، آن هم در شهری که در طول تاریخ افتخارات بزرگی را برای ایران به ارمغان آورده است و نمادی کم مانند برای تکثرگرایی فرهنگی و دینی بوده و بازتابگر روا داری و مدارای فرهنگی به شمار می رفته است. نماد این فرهنگ هرگز گرگی و درنده خویی نبوده است، خداوندان سخن در تاریخ این حوزه ی تمدنی بوده اند، که کلام آفریده اند و چون سخن داشته اند و گرگ صفت نبوده اند، زوزه گرگ نکشیده اند. این جاهل خائن سال ها صاحب مسند و قدرت و امکانات از بیت المال این مملکت بوده است. شورای انتصابی نگهبان که شریف ترین و فاضل تری فرزندان ایران را از شرکت در انتخابات به پشتوانه ی قدرتی نامردمی قریب چهاردهه محروم ساخته است، چنین کسی را در انتصابات فرمایشی به مجلس می برده است، تا برای کشور با چنین پیشینه و اعتباری قانون گذاری کند. فعالیتش حمله فیزیکی به خبرنگار در مجلس و سر دادن شعارهای مبتذل بوده است. هرچند رخداد پایان اسفند در ارومیه از جهت طرح برخی شعارها قابل نقد باشد، اما واکنشی فاشیستی به بهانه مذهب بالاترین خیانتی است که می توانست توسط کسانی چون آن عمال لمپن وابسته به حکومت صورت گیرد، و جالب تر آن که در حاشیه امن سیاسی قرار داشته باشند. رد پای حکومت، از در دست گرفتن باشگاه هایی توسط مقامات نظامی پیشین تا برگزاری چنین مراسمی، برای تنش آفرینی در مناطق مختلف ایران، قابل تامل و توجه است. در زمانه ای که حاکمیت بی کفایت از عهده ی ساده ترین امور مملکت داری بر نمی آید و فقر گسترده بر ملت تحمیل شده است و عوارضی چون نا امنی و سقوط رفاه حداقلی خانواده ها را در پی دارد و آزادی های مشروع سرکوب می شود و چهره های آزادیخواه و میهن گرا زیر فشار سنگین بوده یا در زندان به سر می برند و در عرصه ی بین الملل اعتبار ایران مخدوش گردیده، حاکمان نابخرد نه تنها سرمایه ملی و اعتبار کشور را برای ماجراجویی هایی جاهلانه و خائنانه به باد فنا سپرده اند، بلکه با عدم اتخاذ دیپلماسی مبتنی بر منافع ملی، کشور را در بحران های خانمانسوزی گرفتار ساخته اند.
جبهه ی ملی ایران در این شرایط، همبستگی ملی و هم اندیشی و هم کوشی اندیشمندان و گروه ها و اقشار مختلف ملت را ضرورتی تاریخی می داند، تا دوشادوش یکدیگر بدون هیچ تبعیضی با هر آیین و فرهنگ و پیشینه ای، به عنوان شهروندان محق این آب و خاک ، در برابر استبداد و خودکامگی داخلی و نیز سلطه جویی برخی کشورهای تعدی طلب بایستند. این ایستادگی شهروند-محور مستبدان خودکامه را به وحشت می افکند، چرا که حکومت در برابر آنان مکلف به ادای حقوق شهروندیشان است، که مهمترینش نقش آفرینی مستقیم در سرنوشت سیاسی کشور است و صاحبان قدرت نامشروع با چنین جریان سازی هایی سعی در مخدوش سازی این حرکت ملی دارند، اما به یقین شهروندان آزاده ی این سرزمین، هوشمندانه و مسئولانه برای استقرار حاکمیت ملت می کوشند، دیگر بودگی برابر را به رسمیت می شناسند و تعامل بین فرهنگی را موجب شکوفایی و پویایی کشور بر می شمرند، با درک و احترام متقابل و برابر ، از حذف دیگری و از هم گریزی اجتناب می ورزند، در عین حال که دیگری فرهنگی را جایگاهی ارزنده می بخشند.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – هفتم فروردین ماه 1404

پنجاه وهشت سال پیش در روز چهادهم اسفند ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملّی ایران، جاودانه شد. او نَمُرد، بلکه نستوه و استوار، روی دو اُستوانه «استقلال» و «آزادی» ایرانزمین پایدار ماند؛ «که گفت که آن زندهٔ جاوید بِمُرد / که گفت که آفتاب امید بمرد / آن دُشمن خورشید درآمد بر بام / دو دیده بِبَست و گفت خورشید بِمُرد». دکتر مصدق نمُرد، بلکه زِندهٔ جاوید، بر بام تاریخ ایرانزمین جاودان شد. آنکه مُرده است و خواهد مُرد استبداد و دیکتاتوری و وابستگی است؛ چه آن که با یک کودتای بیگانه ساخته، دولت ملّی او را سرنگون کرد و چه این که در قامت استبدادِ دینی میراث فکری او را لگدمال و آرامگاه او را در حصر نگهداشته است.
دکتر مصدق نامش چنان لرزه بر ارکان خُسروُان ایجاد میکرد که حکومت استبدادی پیشین، نگذاشت تدفین پیکر پاکش چنان که خود وصیت کرده بود، در کنار آرامگاه شهیدان قیام ملّی سیتیر در ابنبابویه صورت گیرد. فرمان دادند که پیکرش در همان اتاقِ زندانش در تبعیدگاه به خاک سپرده شود. تا زمان انقلاب، مانع از تجلیلِ همگانی مردم از دکتر مصدق شدند. شگفتا که این سنتِ پلیدِ استبدادی، پس از استقرار اقتدارگرایان دینی، همچنان ادامه دارد. ابتدا در بلندگوهای رسمی به دکتر مصدق دشنام گفتند. نام بلند او را که در فردای انقلاب توسط مردم، در بلندترین خیابان تهران ثبت شده بود، ممنوع کردند. سپس جبهه ملّی ایران خانه سیاسی دکتر مصدق را مُرتّد اعلام نمودند. باری ستیزهجویی با دکتر مصدق، نشانه ستیز با استقلال و آزادی است. دشمنی با دکتر مصدق، دشمنی با دموکراسی است.
مجله لوموند فرانسه، فردای جاودانگی دکتر مصدق برای جهانیان مخابره کرد: «او کوروش کبیر در دوران معاصر بود». یعنی کسی که با ملّی کردن صنعت نفت ایران طومار امپراطوری بریتانیای کبیر را در مشرقزمین در هم پیچید، کسی است که موجب بازگرداندن عزت، عظمت و شکوه ایرانزمین شد. ایران، کشوری متمدن با تاریخی باستانی پر عظمت است. علیرغم افول و شکستهایی که در تاریخ متحمل شده، اما افتخاراتی سرافرازانه داشته است. دکتر مصدق مظهر عظمت و افتخارات ایرانزمین است. کسانیکه پای در میدان مبارزه با استبداد میگذارند، نباید آن گذشته پر افتخار و مبارزات با شکوه را فراموش کنند. بلکه باید از آن میراث با عظمت پاسبانی و صیانت کنند. نباید به بهانه رسیدن به آزادی، اصل استقلال را فراموش کنند. اگر استقلال کشور، پایمال شود، نه تنها از نعمت استقلال بیبهره خواهیم شد که از اصل مقدس آزادی نیز بینصیب میشویم. دکتر مصدق ، راهنمایی است که همواره پیوند این دو اصل را در بیان و عملکردش به ما گوشزد کرده است. فراموش نکنیم که دشمنی با دکتر مصدق همچنان ادامه دارد. کسانیکه در ایران و خارج از ایران، در صدد بدیلسازی برای کشور ما هستند، میراثدار همان کودتاچیانی هستند که تنها دولت ملّی و دموکرات ایران را سرنگون کردند و رهبر آن یعنی دکتر مصدق را زندانی و تا آخر عمر پر برکتش در احمدآباد در حصر نگهداشتند. اکنون میبینیم سالهاست میراثداران آن کودتا، امکان یادبود او توسط رهپویان آن رادمرد را در احمدآباد ممنوع کردهاند. آیا نباید پنداشت که استبداد کنونی، ادامه همان استبداد سلطنتی گذشته است؟
مصدق هرگز به مردم دروغ نگفت و وعدهی دروغ نداد و در صدد فریب آنان برنیامد. دکتر مصدق مظهر پاکدستی و فسادناپذیری بود. حاکمان بسیاری بودند و هستند که قدرت را وسیلهای برای مالاندوزی و غارت اموال مردم قرار داده و اموال و املاک مردم را به یغما بردند. در نهایت کشور را چون لقمهای لذیذ در دهان استعمار قرار دادند و در زمان خشم مردم نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند. این رادمرد، با مبارزهای خستگیناپذیر، بزرگترین سرمایه ملّی ایرانیان را از چنگال استعمار پیر بریتانیا به در آورد و آن را برای توسعه کشور و رفاه و سعادت ملت ایران، در اختیار این ملت گذاشت. او در مدت کوتاه حکومت خود لوایح اساسی مانند تشکیل سازمان تأمین اجتماعی و استقلال کانونها ازجمله کانون وکلا، شهرداریها، دانشگاه و انجمنهای ایالتی و ولایتی را به اجراء در آورد. او در مبارزه خستگیناپذیر خود نه تنها هیچ ریالی از خزانه مملکت دریافت نکرد، بلکه از دارایی شخصی خود نیز در راه استیفای حقوق ملت ایران هزینه کرد. و همانطور که گفت «رجال خیرخواه و مبارز کسانی هستند که در راه آزادی و استقلال وطن حاضرند از همه چیز خود بگذرند»، عمل کرد. در حالیکه میبینیم از دیرباز تاکنون کشور عزیز ما صحنهی تاخت و تازِ حکومتهای فاسدی است که کشور ما را با استبداد و فَساد آغشته کردهاند.
دکتر مصدق نه تنها بزرگترین سرمایه ملّی ایرانیان یعنی نفت را ملی یعنی از آن ملت کرد، بلکه دیو مهیب استبداد را از این کشور راند و راه آزادی را به ملت ما و تمام کشورهای استعمارزده آسیا و آفریقا آموخت. فساد را از بیخ و بن ریشهکن کرد. شگفتا که عوامل استبداد و استعمار، استبدادستیزی و استقلالطلبی و فسادزدایی او را تاب نیاوردند و با کودتایی ننگین، بساط استبداد و فساد و وابستگی را گستراندند که تاکنون هم بر کشور ما چیره است.
دکتر مصدق رهبر مبارزه با استبداد در هر لباس و تحت هر نامی است. تا مبارزه بر علیه استبداد جاری است، نام بلند دکتر مصدق چون ستارهای درخشان بر تارک تاریخ میهن ما میدرخشد.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
چهارده اسفند ۱۴۰۳ خورشیدی

امروز جامعه دانشگاهی ایران بار دیگر در سوگ از دست دادن یکی از جوانان فرهیخته و نخبه خود نشسته است. متاسفانه، یکی از دانشجویان دانشگاه تهران در مسیر ایستگاه مترو تربیت مدرس به خوابگاه کوی دانشگاه، به قتل رسید. این حادثه تلخ نه تنها خانواده و دوستان این دانشجو، بلکه تمامی جامعه دانشگاهی و مردم ایران را در غم و اندوه فرو برده است.
سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران این جنایت را به شدت محکوم کرده و عمیقاً با خانواده، دوستان و همدانشگاهیهای امیرمحمد خالقی ابراز همدردی میکند. ما بر این باوریم که امنیت جان و مال شهروندان، به ویژه دانشجویان، باید از اولویتهای اصلی هر نظام حکومتی باشد. وقوع چنین حوادثی نشاندهنده ضعف حکومت در تأمین امنیت عمومی و ناکارآمدی در مقابله با جرایم سازمانیافته است.
متأسفانه، این حادثه در شرایطی رخ داده است که دانشجویان بارها نسبت به ناامنیهای اطراف کوی دانشگاه و مسیرهای تردد به خوابگاهها هشدار داده بودند. اما این هشدارها مورد توجه و رسیدگی جدی قرار نگرفت و امروز شاهد فاجعهای هستیم که میتوانست با اقدام بهموقع و مسئولانه از سوی نهادهای مربوطه، قابل پیشگیری باشد. این بیتفاوتی و عدم رسیدگی به هشدارهای دانشجویان، بار دیگر نشان میدهد که تأمین امنیت دانشجویان برای حاکمیت اهمیتی ندارد.
این حادثه ما را به یاد حوادث تلخ ۱۸ تیر ۱۳۷۸ میاندازد، زمانی که دانشجویان دانشگاه تهران در کوی دانشگاه مورد هجوم قرار گرفتند و تعدادی از آنان بیرحمانه به قتل رسیدند. آن روزها نیز، مانند امروز، جامعه دانشگاهی خواستار امنیت، آزادی و عدالت بود. اما افسوس، پس از گذشت بیش از دو دهه، هنوز دانشجویان و مردم ایران با ناامنی روزافزون و بیعدالتی گسترده دستوپنجه نرم میکنند.
ما کوتاهیها و اقدامات انجامنشده مسئولان بی کفایت را به شدت محکوم میکنیم:
۱.عدم بررسی و رسیدگی به هشدارهای دانشجویان درباره ناامنیهای اطراف کوی دانشگاه، که منجر به وقوع این فاجعه شد.
۲.غفلت در تأمین امنیت مسیرهای تردد دانشجویان، بهرغم آگاهی از خطرات موجود.
۳.عدم ارتقای زیرساختهای امنیتی در اطراف دانشگاهها و مناطق پرتردد دانشجویی، که سالهاست مورد مطالبه دانشجویان بوده است.
۴.بیتفاوتی به حقوق و امنیت دانشجویان، که بارها در قالب اعتراضات و بیانیهها بیان شده است.
۵.محکومیت برخوردهای خشونتآمیز و غیرقانونی حراست دانشگاه تهران با تجمعات اعتراضی دانشجویان. این برخوردها نه تنها حقوق اولیه دانشجویان برای بیان آزادانه نظرات خود را نقض میکند، بلکه فضای دانشگاه را به محیطی ناامن و تحت سرکوب تبدیل کرده است. ما خواستار توقف فوری این اقدامات و احترام به حق تجمع و اعتراض مسالمتآمیز دانشجویان هستیم.
سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران همواره در کنار جامعه دانشگاهی و مردم ایران ایستاده و از حقوق و امنیت آنان دفاع خواهد کرد. ما بر این باوریم که تنها با همبستگی و پیگیری مداوم میتوانیم به جامعهای امن وحاکمیت ملی قانون مدار دست یابیم.
سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران
۲۷ بهمن ماه ۱۴۰۳

هدف مردم ایران رهایی از حکومت استبدادی و به دست آوردن آزادی و استقلال بود.
در چهلوششمین سالگرد انقلاب ایران به نسلهای پس از انقلاب، به ویژه نسل کنونی، درباره انقلاب ایران چه میتوان گفت؟ آیا وضع فلاکتبار کنونی، از بین رفتنشان و حیثیت تاریخی ملت ایران در جامعه جهانی، استبداد و اختناق حاکم بر کشور، فقر عمومی و اقتصاد ویران، فساد گسترده، مورد تهدید بودن امنیت و تمامیت ارضی کشور را که همگی حاصل ۴۶ سال سلطه نظام جمهوری اسلامی بر کشور است، باید هدف آن انقلاب دانست؟ یا انقلاب ایران را باید محصول اراده تمامی آحاد و اقشار جامعه ای دانست که به چیزی جز رفاه و آسایش و رهایی از بند استبداد، فکر نمیکردند؟ آیا محکوم کردن یک نسل زیرعنوان نسل انقلاب قضاوتی درست است؟
نخست اینکه انقلاب امری نبود که یکشبه بر ملت ایران نازل شود. بلکه رویدادی در مسیر و بستر حوادث تاریخی بود. در صدوپنجاه سال گذشته، ملت بزرگ ایران، همواره در مقابل ظلم و استبداد و استعمار ایستادگی کرده و به وجود آورنده قیامها، انقلابها، جنبشها و نهضتهای بزرگ بوده است. قیام تنباکو، انقلاب مشروطه، نهضت ملّی کردن نفت ایران، انقلاب ۱۳۵۷، جنبش خرداد ۱۳۶۰، جنبش دانشجویی ۱۳۷۸ و جنبشهای معاصر که واپسین آن جنبش زن، زندگی و آزادی بود. تمامی آنها سلسله جنبشهای به هم پیوستهای است که هدفی جز استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی نداشته است. انقلاب ایران را باید در پیوند با زنجیره به هم پیوستهی جنبشهای اجتماعی و سیاسی صدوپنجاه سال اخیر نگریست. اولین عامل وقوع انقلاب، عملکرد حکومت مستقر است که برای ملت راهی جز عزم و تصمیم به واژگونی حکومت باقی نمیگذارد.
شاه سابق، نهضت ملّی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق را بر نتابید و از ابتدای روی کار آمدن دولت ملی و دموکرات ایران، همواره بر علیه آن دسیسهچینی و توطئه کرد. در نهایت به همراهی انگلیس و آمریکا، اجامر و اوباش و بخشی از روحانیت، برپا کننده کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد، استبدادی مطلقه را در ایران ایجاد کرد. او به هیچعنوان در بیستوپنج سالِ پس از کودتا، قانون اساسی مشروطه که بزرگترین دستاورد نیاکان ما بود و همچنین آزادیهای مدنی و سیاسی مردم را نپذیرفت. احزاب سیاسی که رکن اصلی دموکراسی هستند، آزادی بیان و رسانه را سرکوب کرد. هر نوع فعالیت سیاسی و فکری توسط جامعه و نخبگان، پاسخی جز داغ و درفش نداشت. ساواکِ شاه دستگاه سرکوبی بود که افراد را به جرائم مختلف دستگیر و به بدترین شکل شکنجه میکرد. رویداد انقلاب را باید در بستر چنین استبدادی نگریست. البته نیازی به ذکر نیست که جمهوری اسلامی در همهی این زمینهها دستگاه سرکوب رژیم سابق را روسپید نموده است. مردم ایران، شاه را مسئولِ خفقان و اختناق و پایمالی آزادی و استقلال ملی کشور میدانستند و از همین رو خواستار بیرون راندن شاه از کشور و پایانپذیری سلطنتِ استبدادی بودند.
پس از استقلال و آزادی، تأسیس نظام جمهوری مهمترین هدف و آرمان بود. آیا مردم ایران در پی نظام اقتدارگرایی بودند که از استبداد فردی گذشته، به مراتب بدتر باشد!؟ آنچه که پس از انقلاب رخ داد، در تضاد با آرمانها و اهداف انقلاب بود.
اقتدارگرایان سوار شده بر موج انقلاب نخست با یک مجلس فرمایشی تحتعنوان مجلس خبرگان، پیشنویس قانون اساسی که در آن به حاکمیت ملی و نظام جمهوریت تأکید شده بود، کنار نهادند و یک نظام اقتدارگرا بدتر از نظام گذشته را برای ما رقم زدند. سپس با ایجاد بحران، مانند اشغال سفارت آمریکا و ۴۴۴ روز گروگانگیری، فضای جامعه را ملتهب و سنگین کردند. کمتر از یکسال بعد از اشغال سفارت آمریکا، با حمله عراق به ایران، جنگ هشت ساله آغاز شد. جنگی که میتوانست پس از چندماه به پایان برسد، به واسطه قدرتطلبی اقتدارگرایان و منافع قدرتهای غربی و شرقی به هشت سال جنگ خانمانسوز تبدیل شد. آثار گروگانگیری و جنگ هشتساله پس از گذشت چهار دهه، هنوز گریبانگیر ملت ایران است.
اقتدارگرایان با ادامه این جنگ به بدترین شکل، به سرکوب احزاب و نیروهای مختلف سیاسی پرداختند. در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ جبهه ملی ایران را مرتد و سرکوب کردند، کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در زندانهای سراسر کشور، آخرین پرده خونین از سرکوب انقلاب مردمی ایران بود.
حوادث چهلوشش سال گذشته نشان داده است که ملت ایران همانطور که با استبداد سلطنتی مبارزه کرد و آن را بیرون راند، با استبداد دینی نیز مخالف است و آن را بر نمیتابد، و در صدد تغییر و تحول در میهن خود است. اکنون میبینم که جامعه چقدر نسبت به استبداد دینی به تنگ آمده، استبدادی که به مراتب از استبداد سلطنتی، هولناکتر است. نه تنها با جهان رویکرد خصمانه دارد، بلکه با ملت خویش هم سر ستیز دارد.
گویا برای آنان ایرانزمین اهمیتی ندارد، بلکه آنچه که واجد اهمیت است توسعه نظام ایدوئولوژیک است. اکنون که ملت ایران با فشار حداکثری و تحریم در این وضع رقتانگیز قرار گرفته است، حتی از مذاکره نیز پرهیز میکنند! فرار از مذاکره نشانه قدرت و عزت نیست، بلکه نشانه ضعف و استیصال است.
اما مهمترین خطایی که قابل نقد جدی است؛ برگزاری رفراندومی در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸ بود که نه محتوای آن مشخص بود و نه فرآیند حقوقی و منطقی پیش از آن اجرا شده بود. این رفراندوم زمینههای دیکتاتوری و بازسازی استبداد را پس از انقلاب فراهم کرد.
جبهه ملی ایران بر این باور است که نخستین گام برای یک تحول سازنده، برگزاری یک انتخابات کاملاً آزاد، سالم و منصفانه برای برپایی یک مجلس مؤسسان قانون اساسی است. در این مجلس، نمایندگان تمامی ملت ایران اقشار، احزاب و اصناف، برنامه و قانون اساسی خود را مطرح میکنند و در نهایت قانون اساسی مورد تصویب، توسط مردم مورد تأیید قرار میگیرد.
از ملت شریف ایران به ویژه جوانان غیور این سرزمین، انتظار میرود که با توجه به رویدادهای تاریخ معاصر و در چارچوب زمانی و شرایط مربوطه، زمینهها و موجبات شکلگیری انقلاب ایران را بهتر و بیشتر بررسی نمایند و به طور قطع و یقین برای فردای ایران در پی استقرار حاکمیت ملی بر اساس رأی و انتخاب ادواری مردم و نظامی دموکرات، مستقل و مردمسالار که در آن به عدالت و رفاه اجتماعی و جدایی دین از حکومت تاکید شده، باشند.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – ۲۲ بهمن ۱۴۰۲

صبح روز جمعه ۲۳ آذرماه سال جاری، مأموران امنیتی جمهوری اسلامی با هجوم به منزل آقای رضا خندان، این فعال حقوق بشر و تلاشگر راه آزادی و استقلال را بازداشت و پس از چند روز به زندان اوین منتقل نمودند.
آقای رضا خندان همسر خانم نسرین ستوده، وکیل آزادیخواه و مدافع حقوق بشر میباشند، که مدتها درگیر تعدیات دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی نسبت به همسرشان،خانم نسرین ستوده بودهاند.
حکومت جمهوری اسلامی ،در این شرایط که در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقهای با ناکامی روبرو شده و به شدت در بنبست و بحران قرار گرفته است، به جای تعامل با ملت و پذیرش اراده ملی، به افزودن فشار بر مردم ستمدیده و سرکوب بیشتر آزادیخواهان و استقلالطلبان و میهندوستان پرداخته و سرعت ماشین اعدام و سرکوب خود را بالاتر برده است.
جبهه ملی ایران بازداشتهای غیرقانونی کنشگران سیاسی و حقوق بشری را محکوم نموده و خواستار آزادی فوری آقای رضا خندان و تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی در سراسر کشور میباشد.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – 29 آذر ماه 1403
عصر روز شنبه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳ به مناسبت هفتادمین سالروز شهادت دکترحسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت ملی مصدق و هفتاد و پنجمین سالگرد تاسیس جبهه ملی ایران مراسمی در تهران برگزار گردید.
در بخش نخست تصاویر مربوط به سرود جبهه ملی ایران و سخنان دکتر محسن فرشاد سخنگوی جبهه ملی ایران از سوی کمیته رسانه تقدیم اعضا و علاقه مندان به راه مصدق می شود

عالیجناب آنتونیو گوترش
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد!
همانگونه که استحضار دارید بر اساس میثاقها، معاهدات، منشور و کنوانسیونهای سازمان ملل، اصل احترام به تمامیت ارضی کشورها باید توسط کلیه کشورها و اتحادیههای منطقهای مورد توجه و احترام باشد.
ایران به عنوان یکی از دیرپاترین کشورهای جهان که هیچگاه مستعمره کشور دیگری نبوده و حتی روزی به نام روز استقلال ندارد، همواره مورد تجاوز و زیادهخواهیهای برخی کشورها در تاریخ پرفراز و نشیب خود بوده است.
جبهه ملّی ایران به عنوان یک جریان سیاسی آزادیخواه و دموکراتیک پر سابقه که هفتاد و پنج سال قبل توسط شخصیت بزرگ و تاریخی ملت ایران، دکتر محمد مصدق بنیانگذاری شده، نمیتواند نسبت به برخی تحرکات ناهنجار در قبال اصل غیر قابل خدشه تمامیت ارضی ایران بیتفاوت باشد.
آن مقام عالی به وضوح و روشنی خود ناظر هستید که در یک سال گذشته برخی بیانیههای غیر حقوقی و مخالف با میثاقهای بینالمللی مورد تأکید آن سازمان، علیه اصل تمامیت ارضی ایران از سوی کشورهای چین، روسیه، ترکیه، جمهوری آذربایجان مطرح گردیده و اخیرأ نیز شاهد بیانیه مشترک اتحادیه اروپا با برخی کشورهای عربی و بویژه امارات متحده عربی با اغراض سیاسی بگونهای شگفتآور و ناهمسو با موازین بینالمللی و اصول مسلم و تغییرناپذیر حقوق بینالملل عرفی و قراردادی بودهایم. براین اساس سزاوار است که در این راستا نکاتی به ترتیب زیر و به گونهای خلاصه و فهرستوار به حضور آن مقام محترم معروض گردد:
۱- براساس اسناد مسلم تاریخی، نقشهها و معاهدات حقوقی جزایر سهگانه تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی قرنها و در طول تاریخ بخش جداییناپذیر قلمرو سرزمینی ایران بوده و صرفا مدتی کوتاه در سده اخیر دولت بریتانیا این جزایر ایرانی را مورد اشغال قرار داده بود که این اشغالگری با حضور ارتش ایران در سال ۱۹۷۱ پایان یافت و حقِّ حاکمیت ملّی ایران بر قلمرو خود مجددا اعاده شد و دو روز بعد از استقرار نیروهای نظامی ایران در این جزایر، تازه کشور امارات متحده عربی اعلام موجودیت و استقلال کرد.
۲- جبهه ملی ایران بعنوان یک جریان سیاسی همواره خود را مدافع حقوق ملت ایران میداند و معتقد است تعلق این جزایر به ایران قطعی است و مخالفت خود را با هرگونه گفتوگو پیرامون مالکیت آنها اعلام میدارد.
۳- جبهه ملی ایران دیدگاههای اخیر روسیه، چین، امارات متحده عربی و برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و بویژه بیانیه اخیر اتحادیه اروپا را مخالف با حقوق ملّی و تاریخی ملّت ایران ارزیابی کرده خواستار محکومیت این تحرکات غیر حقوقی توسط جنابعالی و نهادهای سازمان ملل است.
۴- جبهه ملّی ایران مخالفت جدی و آشکار خود را با هرگونه تغییر در جغرافیای منطقه، به ویژه در مناطق نزدیک به مرزهای شمالغرب کشور ایران را اعلام میدارد و از همینروی و در همین راستا ایجاد کریدور موسوم به زنگهزور را یک طرح بحرانساز، تنشآفرین و ناهمسو با منافع حیاتی و کلان ملی دو کشور ایران و ارمنستان بر شمرده و نسبت به تبعات منفی و عواقب شوم و تنشزای این طرح نابخردانه بر روابط و مناسبات این دو عضو سازمان ملل متحد با دیگر کشورهای منطقه اکیدا هشدار میدهد.
۵- جبهه ملی ایران هشدار میدهد ادامه بحث بیحاصل در مورد تمامیت ارضی ایران منجر به مناقشهای بیحاصل در منطقه خواهد شد که برهم زننده ثبات و امنیت خواهد گردید.
۶- جبهه ملّی ایران با تاکید بر حقِّ حاکمیت ملّی، یکپارچگی سرزمینی و تمامیت ارضی کشور ایران، به کشورهای روسیه، چین، ترکیه، جمهوری آذربایجان، امارات متحده عربی و اتحادیه اروپا هشدار میدهد که ملّت ایران به هیچوجه اجازه تجاوز به تمامیت ارضی خود را به بیگانگان نخواهد داد و لازم است دولتها و اتحادیههای بینالمللی به این امر مهم توجه کرده و فارغ از نظام سیاسی مستقر در ایران، سبب برانگیخته شدن خشم ملت ایران نسبت به خود نشوند.
با احترام – شورای مرکزی جبهه ملی ایران.
تهران – ۲۵ اکتبر ۲۰۲۴ مطابق با چهارم آبان ۱۴۰۳

این جنگ هیج ارتباطی به منافع ملی ایران ندارد این یک جنگ ایدئولوژیک بین بنیاد گرایان اسلامی و بنیاد گرایان یهودی میباشد

در ساعاتی پیش، وقوع انفجار در معدن ذغال سنگ طبس، جان بیش از پنجاه تن از کارگران شرافتمند ایران را گرفت.
قشر شریف و زحمتکش کارگر که در شرایط بسیار دشوار اقتصادی، با بحران شدید معیشتی، گرانی و تورم روزافزون و نارساییهای بسیاری دست به گریبان است، اکنون قربانی ندانمکاری و مدیریت ناتوان کشور و بیتوجهی مسئولان نالایق و عدم رعایت استانداردهای شناخته شده و فقدان شرایط مناسب کار در معدن میشود.
این اولینبار نیست که کارگران عزیز ایران، به علت استفاده نشدن از تجهیزات لازم برای ایمن بودن محیط کار در معدن و بهطور کلی به علت سوءمدیریت کلان در کشور، جان خود را از دست میدهند و خانوادههای آنان بیسرپرست و بیپناه باقی میمانند.
جبهه ملی ایران این ضایعه جانگداز را به خانوادههای کارگران جانباخته و جامعه کارگری شریف و ملت بزرگ ایران تسلیت میگوید.
هیات رهبری – اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – اول مهرماه ۱۴۰۳