فرهنگ و تمدن کهن و بی مانند ما ملت ایران، موجب افتخار و سربلندی در نزد سایر ملل و در جامعه جهانی است.جشن نوروز یا جشن اولین روز بهار، یکی از برجسته ترین نماد های فرهنگی ملت ایران است.نوروز در طول تاریخ چند هزار ساله میهن ما همواره جایگاه ویژه ای داشته و از عمیق ترین سطوح تاریخ تا کنون زنده و پا بر جا باقی مانده است.حملات و تاخت و تازهای بیگانگان اعم از یونانیان،اعراب و مغولان،با همه ی تلاش آنان نتوانست آداب و سنن نوروز را از ذهن و روح ایرانیان زدوده و محو نماید.
در آخرین روز سال 1329 در روز29 اسفند یک روز قبل از جشن نوروز،جنبش تاریخی ملت ایران به رهبری بزرگ مرد تاریخ ایران،دکتر محمد مصدق به بار نشست و قانون ملی کردن نفت با چنین انشائی به تصویب نهایی رسید:«به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی،امضاء کنندگان ذیل،پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود،یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد». از آن پس ،روز 29 اسفند به عنوان روز ملی شدن نفت در تاریخ کشور ما ثبت و ضبط گردید.از نوروز 1329 به بعد ملت ایران دو عید هم زمان را جشن می گیرد، عید نوروز و روز ملی شدن نفت.
در تاریخ معاصر ایران،حوادث بی شماری از جنبش ها،خیزش ها،انقلاب ها،کودتا ها پدید آمده اند.اما بدون تردید، نهضت ملی کردن نفت، در میان تمام این رویدادهای دو قرن اخیر این سرزمین،کم هزینه ترین، ثمربخش ترین و اثرگذار ترین جنبش در حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران بوده است.
جبهه ملی ایران، عید نوروز باستانی و جشن ملی کردن نفت را به هموطنان عزیز تبریک می گوید.و امید دارد که در سال 1403،سالی که در پیش است،ملت ایران بتواند از نعمت آزادی و به دست آوردن حقوق اولیه وانسانی خود برخوردار گردد.ما امید داریم که ملت رنج کشیده ایران بتواند از معضلات و مصائبی که در نتیجه ناکار آمدی ها،سوءمدیریت ها و سوء سیاست های حکومت جمهوری اسلامی بدان ها دچار گشته،رهایی یابد.ما امید داریم که فقدان آزادی و نبود استقلال، بحران عظیم اقتصادی،گرانی سرسام آور و تورم لجام گسیخته،فقر و بیکاری،تنگنای وحشتناک معیشتی ،فساد گسترده ی وصف ناشدنی، فرار مغزها و تداوم آن و از دست دادن ارزنده ترین فرزندان وطن به طور روزانه، به سوی نابودی رفتن محیط زیست کشور و خطراتی که کیان ملی را تهدید می کند پایان یابد.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران-بیست وهشتم اسفند ماه 1402
برچسب: جبهه ملی ایران
در جوامع مردمسالار که موازین دموکراسی نهادینه شده و حقوق اولیه وانسانی شهروندان رعایت و صیانت میگردد، انتخاب نمایندگان مجلس عرصهای است که افراد ملت با انتخاب وکیل، در تعیین مسیر آینده جامعه خود مشارکت میکنند و از طریق گزینش نماینده، در ترسیم راه و روش سیاست های کلان کشور خود دخالت مینمایند. اما برای شرکت مردم در انتخابات واقعی وسالم و ثمربخش، پیششرط هایی وجود دارد که بدون تحقق آنها انتخابات مخدوش بوده و نمیتواند انتخابات واقعی و سالم شناخته شود.
اصلیترین شرایط لازم برای انجام یک انتخابات واقعی، حضور آزاد احزاب و سازمانهای سیاسی با اصول اعتقادی مشخص و شناخته شده برای مردم که از متن جامعه نشات گرفته اند، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و رسانهها، رعایت حق کاندیدا شدن و حق رای دادن به کاندیدای مورد نظر برای آحاد شهروندان است. در صورتی که در ایران و تحت لوای حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ یک از این شرایط فراهم نیست.
در فقدان آزادی احزاب و اجتماعات و در نبود آزادی مطبوعات و رسانهها و در حالی که نه تنها امکان حضور منتقدان و مخالفان حکومت در انتخابات وجود ندارد، بلکه حتی مقامات سابق حکومت نیز رد صلاحیت شده و به انتخابات راه داده نمیشوند، چه جایی برای شرکت در انتخابات باقی میماند؟ این انتخابات از پایه و اساس مغلوط و دور از موازین انتخابات واقعی میباشد.
در جمهوری اسلامی، یک شورای انتصابی حکومتی تحت نام «شوراینگهبان» لیست کاندیداهایی از حواریون و عوامل مطیع و وابسته به حکومت را در مقابل مردم قرار میدهد و از آنان میخواهد که فقط به این افراد گزینش شده حکومتی رای بدهند. آیا به این صحنه سازی مضحک و پر فریب میتوان «انتخابات» نام نهاد؟
اعضاء و هواداران جبههملیایران در چنین صحنهای که کمترین نشانهای از یک انتخابات واقعی و آزاد را ندارد حضور نیافته و شرکت نخواهند کرد. ما تمام بحرانهای کشور و بدبختیها و مشکلات فعلی مردم ایران و فقر عمومی در جامعه را نتیجه آزاد نبودن انتخابات و عدم شرکت مستقیم مردم در سرنوشت خود میدانیم.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – اول اسفند ماه ۱۴۰۲
صبح جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ عده ای از اعضای جبهه ملی ایران همراه برخی شخصیت های سیاسی ملی به مناسبت شصت و نهمین سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی در گورستان ابن بابویه حضور یافته و مزار آن شهید بزرگ جبهه ملی ایران را گل باران کردند.
امروز صبح جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ عده ای از اعضای جبهه ملی ایران همراه برخی شخصیت های سیاسی ملی به مناسبت شصت و نهمین سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی در گورستان ابن بابویه حضور یافته و مزار آن شهید بزرگ جبهه ملی ایران را گل باران کردند. این مراسم با پخش سرود جبهه ملی آغاز شد.
در این مراسم آقای دکتر محسن فرشاد عضو هیات رهبری اجرائی و سخنگوی جبهه ملی، آقای دکتر سیف زاده از کانون مدافعان حقوق بشر ، خانم حسینی از طرف سازمان زنان جبهه ملی ایران و آقای دکتر حسین موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران ، هر یک بیاناتی در باره زندگی و مبارزات دکتر حسین فاطمی ایراد نمودند.
همچنین در این مراسم آقای مهندس محمد اسدی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران شعری در خصوص دکتر فاطمی قرائت کرده و در پایان سرود « ای ایران » توسط حاضران همخوانی گردید.شرح کامل این مراسم متعاقبا منتشر خواهد گردید.
روابط عمومی جبهه ملی ایران
جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲
جناب آقای دکتر محسن فرشاد یکتا،حقوقدان برجسته کشور،عضو شورای مرکزی وهیئت رهبری اجرایی جبهه ملی ایران و سخنگوی این سازمان،در غم از دست دادن همسر ارجمند خود به سوگ نشسته است.
ما در گذشت همسر را به استاد دکتر محسن فرشاد یکتا و فرزند گرامی ایشان تسلیت می گوییم.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران-بیست و هفتم مهر1402
غمهامان سنگین است. سنگینی هر نفس را حس میکنیم و هر روز بر بار غمها انباشته میشود.
صدها جان عزیزی که با بیرحمی تمام گرفته شد. هزاران زخم و ساچمه و نقصی که بر جانها باقی ماند، دهها هزار زندانی که به بند کشیده شدند و زیر شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفتند تا آنچه را برای پروندهسازی به آن نیاز دارند به زبان آورند. صدهاهزار تن اعضای خانواده و بستگانی که از نزدیک با این زخمها و دردها و بیم و هراسها دست و پنجه نرم میکنند و میلیونها هموطنی که پر از بغض و خشم و فریاد هستند.
و چه اسفبار است که اینهمه در ازای تلاش و تقلای ایرانیان است برای بهدست آوردن ابتداییترین حقوق انسانی!
ما کشته میشویم چون میخواهیم همانند سایر انسانها در این کره خاکی زندگی کنیم. میخواهیم خودمان انتخاب کنیم چه بپوشیم، چه بگوئیم، کجا برویم و….
زخمی میشویم چون اعتراض میکنیم به حقوق پایمال شده ایران و ایرانی.
به بند کشیده میشویم چون بیعدالتی را فریاد میزنیم.
حکم میگیریم چون فساد را افشا کرده ویا به آن اعتراض نمودیم و تاوان میدهیم چون میدانیم هر انسانی حق پرسش از حاکمان و مسئولان کشور خود را دارد.
میدانیم انتقاد، اعتراض، فریاد، اعتصاب و اجتماع حق مسلم بشر برای حقوق نادیده گرفته شده از طرف حاکمان است.
ما حق داریم از تکتک مشکلات بگوئیم، فرد فرد مسؤلان را به پاسخگویی واداریم، از یک به یک راهکارها بپرسیم و در هر مورد نظر مخالف خود را بدون واهمه بیان کنیم.
مالامال دردیم چون حاکمان بیخرد کشور با سرعت هر چه تمام تر در حال نابودکردن کامل ایران عزیزمان هستند.
- نا امیدی و سردرگمی فرزندان این آب و خاک، فرار و مهاجرتهای گسترده نخبهها و جوانان ارزنده این سرزمین که گرانبهاترین سرمایه کشور هستند و در کمال تاسف یکی پس از دیگری با چشمانداز آيندهاي مبهم و تاریک جلای وطن میکنند.
- مهاجرت متخصصان رشتههای مختلف علوم پزشکی و مهندسی و…
- اخراج و تعلیق دانشجویان به دلیل اعتراض و تجمع اعتراضی.
- اخراج و ممنوعالکاری اساتید برجسته دانشگاهها به دلیل حمایت از اعتراضات و همراه نشدن با حاکمیت و تهی ساختن دانشگاه از اساتید خوشنام و پرسابقه.
- گماردن افراد نالایق که از مراکز تربیتی ولائی نظام درس آموختند و همراهی و ولایتمداری شاخصه همه آنان میباشد در جایجای دانشگاه، اعطای عنوان استاد و نشاندن بلهقربانگویان و چاپلوسان حکومتی بر کرسیهای دانشگاه و بیاعتبار و بی محتوا ساختن آن.
- برملا شدن وسیع انواع فساد اخلاقی منسوبان و مسئولان و سکوت و چشم بستن حاکمیت بر آن و عادی جلوه دادن آن.
- فساد افسار گسیخته اقتصادی در تمامی سطوح، درحدی که اعداد معنای خود را از دست داده و ارقام نجومي در این موضوع کاملا عادی تلقی شده و مسئولان خم به ابرو نمیآورند و به روزمرگی نظام تبديل شده است.
- بیکاری جمعی ایرانیان بويژه زنان و جوانان که نمیتوان آیندهای برایشان متصور بود.
- تورم و گرانی کمرشکن که در پی آن تورم دو و سه رقمی در تلاطم است و مسئولان چنان آن را عادی جلوه داده و بدان فخر میورزند که گویی ما مردم ناسپاس، بصیرت درک شاهکار تورمیشان را نداریم.
- آلودگی هوا، آب و محیط زیست، فرونشستهای پیدرپی زمین، خشکشدن تالابها ورودخانهها و دریاچهها یکی پس از دیگری در حالی که تنها واکنش حاکمیت در نهایت بیخردی و ناباوری زندان کردن فعالان محیط زیستی است که در برهوت برنامه و عمل دنبال راه نجات میگردند.
و آن که در راس همه این نابسامانیها قرار دارد و جایگاهی خدایی برای خود متصور است به درستی رؤسای برگماردهاش ایمان دارد وحامی و حتی قدردان زحمات خستگی ناپذیر و نتایج مشعشع آنان میباشد. از اینرو هر صدای منتقد و مخالفی باید در نطفه خفه شود. و هر دم در شیپور دشمنی و نفرت میدمد و فرمان آتش به اختیار بودن در خشونت و بیرحمی به سرسپردگانش میدهد. اما چه ساده انگارانه گمان دارند که پیروز نبرد در برابر مردم هستند. چه بیخردانه مقیاسهای لحظات تاریخی در عمر بشر را برای خود دستآورد پنداشته و از سرنوشت محتوم خود غافلاند. نمیتوان انسان را از طبیعیترین خواستههای بشری محروم ساخت و امید به پیروزی داشت. نمیشود ایران را به اتمام برسانید و خود دوام داشته باشید. نباید کارها را به نادانها بسپارید و به موفقیت امید داشته باشید. نمیتوانید نفرین و نفرت میلیونها ایرانی را در پشت سر داشته باشید و آيندهاي برای خود تصور کنید.
پس، باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد، که مادران سیاهپوش، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد، هنوز از سجادهها سر بر نگرفتهاند!
سازمان زنان جبهه ملی ایران
23 شهریور ماه ۱۴۰۲
یک سال از آغاز جنبش ملی ، آزادیخواهانه و فراگیر ملت ایران گذشت.در روز بیست وپنجم شهریور ماه سال گذشته خانم مهسا امینی دختر 22 ساله ایران در زندان گشت ارشاد،مظلومانه کشته شد.به دنبال قتل دلخراش او جنبش اعتراضی گسترده ای در سراسر کشور و در روزها و ماه های متوالی شکل گرفت.طی این جنبش تاریخی،صدها نفر کشته شدند،هزاران نفر دستگیر و روانه زندان ها گردیدند و عده بیشماری نیز مجروح و مصدوم و به ویژه نا بینا بر جای ماندند.مسلم است که این خیزش رعد آسا و خود جوش مردم ایران، تنها یک عکس العمل به آن قتل ظالمانه و اسف انگیز نبود،بلکه ریشه این قیام را باید در خواسته های تراکم یافته و انباشته شده مردم ایران در بیش از چهار دهه،جستجو کرد،که انفجارناگهانی، این بغض فروخفته را هویدا ساخت و آن مطالبات پاسخ نگرفته ی چهل و چهار ساله در شعار« زن،زندگی،آزادی » متجلی گردید.این فریاد به اختصار،رعایت حقوق بشر و برابری زن و مرد،تامین بودن یک زندگی متعارف و بدون دغدغه و داشتن آزادی های اولیه و انسانی را بیان می کرد.
واقعیت این است که نظام جمهوری اسلامی در سیاست ها و عملکرد خود،حقوق انسانی ملت ایران را پایمال کرده،از تامین زندگی و معیشت مردم عاجز مانده و همه آزادی های اساسی و اولیه ملت ایران را به محاق فراموشی سپرده است.حکومت جمهوری اسلامی با سیاست های غلط در داخل کشور و در عرصه بین المللی و نا توانی در مدیریت اقتصادی و ایجاد گرانی و تورم وحشتناک و طاقت فرسا و با داشتن فساد های گوناگون و وصف نا شدنی،زندگی را بر ملت ایران نا گوار و امنیت ملی را متزلزل و فضای روانی جامعه را غیر قابل تحمل و تیره وتار کرده است.این رفتار های نا روای حکومت بود که بانوان صبور وحق طلب و نسل جوان ترقی خواه کشور را به خیابان آورد.و همین رفتارهاست که یک مهاجرت دسته جمعی و یک فرار بزرگ نخبگان را از کشور پدیدار ساخته است .
آخر آقایانی که خود را مسئولان کشور می نامید،شما خودتان پاسخ دهید، در شرایطی که در جامعه آزادی احزاب،آزادی اجتماعات،آزادی عقیده و بیان،آزادی مطبوعات و رسانه ها و آزادی انتخابات را نابود کرده اید،برای شهروندان این سرزمین چه راهی جز به خیابان آمدن و فریاد اعتراض سردادن باقی می ماند؟
حکومت تمام نیروی خود را برای سرکوب مردم و خاموش کردن صدای اعتراض آن ها بسیج کرد و توانست با کشتن و گرفتن و اعدام کردن،ظاهرا صدای ملت را خاموش نماید.اما کیست که نداند که این خاموشی مانند آتشی در زیر خاکستر است و هر لحظه ممکن است بر افروخته تر از پیش در گوشه ای زبانه بکشد و شعله ور گردد.تا رفتارهای استبدادی و ضد آزادی و بر خلاف استقلال و بی عدالتی تداوم دارد و تا گرایشات ایدئولوژیک انحصارطلبانه و ظلم و فساد ساری و جاریست،آتش اعتراض این ملت فرو نخواهد نشست.حکومت باید چشم های خود را بگشاید و خشم وعصیان ملت بزرگ ایران را ببیند.حکومت باید گوش های خود را باز کند و فریاد اعتراض مردم را بشنود.تنها گفتگو های پنهانی و سازش های نهانی با بیگانگان چاره کارش نیست.بلکه تعامل با مردم این سرزمین و تن دادن به خواسته های بر حق ملت ایران است که راه گشاست.
جبهه ملی ایران همانگونه که از پنجسال قبل مکررا اعلام کرده است،معتقد است که برای پیشگیری از خون ریزی ها و صدمات بسیار بزرگ تر و عبور از بحران های ویرانگر و متعدد موجود، ودسترسی به یک حاکمیت ملی و مردم سالاری، برداشتن سه گام ضروری است،اول زندانیان سیاسی در سراسر کشور باید آزاد شوند.دوم آزادی های اولیه ملت ایران به ویژه حق آزادی انتخاب کردن در تمام موارد سیاسی و اجتماعی ،محترم دانسته شده و رعایت گردد.سوم اینکه در یک انتخابات آزاد و تحت نظارت قابل قبول برای همگان یک مجلس موسسان واقعی تشکیل شده وساختار سیاسی موجود را مورد بازنگری قرار دهد و مسیر آینده کشور را ترسیم نماید.برای برداشته شدن این سه گام آینده ساز،در ابتدا تشکیل یک « کنگره ملی» متشکل از نمایندگان تمام احزاب ، اقشار ، استان ها،جوامع مدنی،اتحادیه های صنفی و سندیکاهای کارگری ضرورتی حتمی و گریز نا پذیر است.
درود و افتخار به همه زنان و مردانی که در راه آزادی و استقلال و اعتلای این سرزمین جان باختند.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
بیست و دوم شهریور ماه1402
صبح روز پنجشنبه ۲۹تیرماه، اعضای شورای مرکزی و مسئولان تشکیلاتی جبهه ملی ایران و برخی از شخصیت های ملی برای گرامیداشت هفتاد و یکمین سالروز قیام ملی ۳۰تیر در ابن بابویه حضور یافته و مزار شهدای گرانقدر سی ام تیر۱۳۳۱ را گلباران کردند. این مراسم با پخش سرود جبهه ملی ایران و پخش سخنان دکتر مصدق در باره قیام ملی ۳۰تیر آغاز شد. آنگاه آقایان دکتر محسن فرشاد، دکتر علی حاج قاسمعلی، دکتر حسین موسویان اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران در مورد قیام ۳۰تیر سخنانی ایراد نمودند. مهندس اسدی شعر ارسال شده دکتر طالع رو برای حاضران قرائت کردند.
دکتر موسویان طی سخنان خود اعلام داشت که راه نجات ایران در شرایط تاریک و اسفناک فعلی همان راه مصدق یعنی تحقق آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و جدایی دین از حکومت است. در تمام طول مراسم فریاد « مصدق، مصدق، راهت ادامه دارد» و « درود بر مصدق » از طرف حاضران شنیده می شد.
بزرگداشت قیام ملی ۳۰تیر با پخش سرود « ای ایران » و هم خوانی حاضران خاتمه یافت.در پایان مراسم خانم الهه میزانی(امیرانتظام) از طرف هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران از حضور شرکت کنندگان سپاسگزاری نمود.
تهران-روابط عمومی جبهه ملی ایران تیر۱۴۰۲
خسرو شاکری متولد تهران سال ۱۳۱۷ خورشیدی، پس از تحصیلات دبیرستانی در البرز برای ادامه تحصیلات دانشگاهی در رشته اقتصاد به آمریکا رفت. وی از دانشگاه دولتی کالیفرنیا (سانفرانسیسکو) لیسانس و سپس از دانشگاه ایندیانا (بلومینگتون) فوق لیسانس دریافت کرد. او دوسال هم به عنوان دانشجوی محقق در دانشکده اقتصاد لندن و دانشگاه هایدلبرگ به پژوهش اشتغال داشت. وی رساله دکترای خود را در رشته تاریخ در دانشگاه پاریس (سوربن) تحت هدایت پروفسورهای برجسته فرانسوی چون ،بنیگسون هاپت،فرو، و رودنسون به پایان برد.
سالهای زیادی که او به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختر در فرانسه مشغول بود. وی چندین سال نیز به عنوان استاد یا پژوهشگر مهمان در دانشگاه های آمریکا (دانشگاههای کالیفرنیا، لوس آنجلس، شیکاگو ،دوپال، هاروارد) و مرکز بین المللی وودرو ویلسون برای دانش پژوهان (واشنگتن) تدریس یا تحقیق کرد. او به مدت دوسال یاور – ویراستار دانشنامه ایرانیکا (دانشگاه کلمبیا، نیویورک) بود
او همچنان به رغم بازنشستگی، سمیناری را در سطح دکترا پیرامون تاریخ معاصر ایران در دانشگاه خود مدرسه ی مطالعات عالی در علوم اجتماعی ادامه می دهد. وی که از آغاز جوانی به تحقیق در مورد تاریخ ایران سده های ۱۹ و ۲۰ میلادی مشغول بوده است آثار متعددی را به زبانهای فارسی انگلیسی و فرانسوی منتشر کرده است. مهمترین نوشته ها و منتشرات او عبارتند از:
استاد تاریخی جنبش کارگری سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران ۲۳ جلد انتشارات مزدک فلورانس که برخی از جلدهای نخستین آنها پس از انقلاب تجدید چاپ شدند.
ارامنه ی ایران نقش خلاف – آمد – عادت یک اقلیت در فرهنگی غالب-توسط نشر شیرازه کتاب ما ترجمه شده
جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران ۱۹۲۱-۱۹۲۰ میلاد زخم. نشر اختران
سیاست آغازین: دور باز تولید کننده ی داستانها و بازیهای کودکان در ایران
تقی ارانی در آینه ی تاریخ، نشر اختران مجموعه مقالات
پیشینه های اقتصادی-اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی، نشر اختران
تاریخ مستند جنبش کارگری و سوسیالیستی ،ایران ۹ ،جلد به انگلیسی فرانسه و آلمانی، انتشارات مزدک و پادزهر فلورانس ۱۹۹۲ – ۱۱۹۷۸ مجلد دوم (سوسیال دموکراسی در ایران)، چاپ دوم، ۳۳۵ صص، ۲۰۰۰؛ چهار جلد تحت عنوان: وضعیت طبقه کارگر در ایران ١٩۵۶—١٩٠٩.
هماوردی با حکومت تاریخ مستندی از چپ ایران ۱۹۸۵-۱۹۰۵
افزون بر اینها خسرو شاکری مقالات بسیار در مجلات علمی و مطبوعات ایرانی و انیرانی منتشر کرده است که آشناترین آن برای ایرانیان کتاب جمعه (۱۳۵۹ – ۱۳۵۸) است از او ترجمه ی برخی آثار کلاسیک سیاسی نیز در دست است.
واقعیت روابط با جبهه مل ایران
نکاتی از زبان علی شاکری زند در مورد خسرو شاکری:
او یکی از بنیادگذاران سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا بود و تا آخرین روزهای حیات نگران حیات آن بود.
به همین ترتیب به جبهه ملی ایران، یعنی داخل کشور و رهبران آن نیز ایراد های زیادی داشت که در خاطراتی که از خود باقی گذاشته از آنها سخن گفته؛ اما هیچگاه او نه سازمان دیگری را بجای جبهه ملی برگزید نه از همکاری فعالانه با آن خودداری کرد.
درباره ی دکترین سیاسی جبهه ملی، مانند همه ی ما از همان ابتدا می دانست که ما یک جبهه ایم و در میان ما همه نوع مسلک سیاسی تا جایی که با استقلال کشور و اصول دموکراسی منافات نداشته باشد جای خود را دارد؛ و در عمل هم همین طور بود.
تمایلات سیاسی چپ او که در میان ما منحصر به او نبود به هیچ وجه در قضاوت وی نسبت به جبهه ملی ایران ذیمدخل نبود.
در همین زمینه باید به نکته ی دیگری مربوط به تحقیقات و کتاب های او اشاره شود. در بسیاری از نوشته هایی که پس از درگذشت وی منتشر شد او را مورخ جنبش چپ نامیده بودند. در اینکه شاید چپ ایران مورخی به باریک بینی او و دیدگاه نقادانه اش نداشته است سخنی نیست. و نیز اینکه کارهای مهم خود را در این زمینه آغاز کرد نیز همچنین. اما محدود ساختن کار او به این زمینه نادرست است و شاید حتی جانبدارانه باشد. در واقع او هم مورخ چپ بود و هم مورخ نهضت ملی و حتی بطور کلی متخصص تاریخ سیاسی معاصر ایران.
آثاری که او به زمینه ی اخیر اختصاص داد اگر از آن بخش نخست مهم تر نباشند اهمیت کمتری هم ندارند؛ مانند کتاب وی درباره ی احمد قوام که در نوع خود یک دوره ی کامل تاریخ ایران پس از شهریور بیست است؛ یا کتاب او درباره زندگی سیاسی مصدق که با وجود آماده بودن مدت مدیدی است که به دلائلی که فرصت بیانش نیست در انتظار انتشار مانده است. و حتی کتاب میلاد زخم وی درباره ی جنبش جنگل با وجود عنوان دوم آن، یعنی جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران؛ از آنجا که این کتاب به جنبش کوچک خان اختصاص دارد و می دانیم که این جنبش در اصل یکی از تدابیر ملی و میهنی بوده که در برابر اشغال ایران در جنگ جهانی اول از طرف عده ای از ایرانیان به سرکردگی کوچک خان که از مشروطه خواهان بنامِ دوران استبداد صغیر بود، در پیش گرفته شد و در نتیجه، با وجود تحولات بعدی جنبش جنگل، کتاب میلاد زخم نمی تواند کتابی صرفاً درباره ی جنبش چپ محسوب گردد.
او در اولین سالهای سفرش به آمریکا و اقامت در آن کشور به قصد تحصیلات دانشگاهی، که تصور می کنم هنوز جبهه ملی نه در اروپا تشکیل شده بود و نه درآمریکا، نامه ای به احمد آباد خطاب به دکتر مصدق نوشت که در آن از وی خواسته بود که نخست وزیر محبوب اما محصور ایران وی و دانشجویان خارج از کشور را با راهنمایی های خود کمک کند.
دکتر مصدق که مردی به نهایت مبادی آداب بود و از جمله هیچ نامه ای را بی پاسخ نمی گذاشت و نسبت به جوانان و دانشجویان مهر و توجهی خاص داشت و ارجی ویژه می گزارد در نامه ای تشویق آمیز به او توصیه کرده بود که از سخنرانی های وی در مجلس چهاردهم شروع کند، و دستور داده بود که دو مجلد کتاب های زنده یاد حسین کی استوان زیر عنوان نطق های دکتر مصدق در مجلس چهاردهم را که حاوی صورت جلسات آن دوره ی مجلس شورای ملی بود برای وی بفرستند.
او از دریافت آن پاسخ و این کتاب ها بسیار شادمان شده بود و اعتقاد محکمی که به مصدق داشت با این حادثه بسی شدید تر شد. این خبر را با ما هم در میان گذاشت و آن کتاب ها را که ما نمی شناختیم به ما داد و ما هم سفارش دادیم که از ایران برایمان بیاورند؛ بعد از تشکیل جبهه ملی در خارج از کشور هم، بخصوص در اروپا آن کتاب از اولین کتاب هایی بود که خواندن آن را به اعضاء جبهه ملی توصیه می کردیم. .
درباره پیشینه خسرو شاکری:
من در یک خانوادهی مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه ی قومی گوناگون به دنیا آمدم تا ۱۷ سالگی در تهران زندگی کردم. آنگاه به آمریکا و سپس به اروپا رفتم و در فرانسه انگلیس، ایتالیا و آلمان به تحصیل پرداختم شکیبایی روشنفکرانه ی غیر معمول خانواده ام این امکان را به من داد تا در یک دوره ی حساس – دبیرستان – درگیر سیاست شوم پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهن دوستی، شکیبایی و ارزشهای دموکراتیک را به من آموخت تربیت انسان مدارانه ی اولیه ی من در ایران هم در خانه و هم در جامعه ی تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله ی بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی کارآموزی و پالایش محققانه خرد و روشنگری سوسیالیستی تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت. من که به ندرت خود را درگیر اندیشه های کلامی کرده ام از همان آغاز شک بر همه چیز رواست را در زندگی ام سرمشق پژوهش قرار داده ام
مخالفت دراز مدت من با دیکتاتوری و استبداد سلطنتی که نتیجه ی آن تنگناهای مفرط مادی و دشواریهای روانی در تبعید بیش از ۳۶ سال بوده است، کمتر توانسته مرا از تکاپوی حقیقت و عدالت باز دارد ملاحظه بی عدالتی ،اجتماعی، نقض حقوق دموکراتیک و عدم حساسیت انسانی در غرب با وجود استثناهایی بیش از آنکه مرا دلسرد کرده باشد، عزمم را در پیگیری این آرمانها مستحکم تر کرده است قالب ذهنی مانیانه ی ایرانی خود
را تقریباً زود وانهادم و از هرگونه سازشی که حس عدالت جویی و علو انسانی را زیرپا گذارد، آگاهانه سر باز زده ام. لذا از حقوق دموکراتیک کسانی که با من و دیدگاه هایم به شدت مخالف بوده اند همچنان که من نیز در عرصه های سیاسی با آنان مبارزه کرده ام، حمایت کرده ام. کوتاه سخن من همیشه گفتن حقیقت تلخ را به حفظ مواضع ریاکارانه و برقراری و حفظ مناسبات هماهنگی به ناحق چه شخصی و چه علمی ترجیح داده ام.
« !ما را به خاطر بیاور
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم
شور و عشق در سینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم
سینه بر خاک سوده
مردیم …»
۲۴ سال است که چشمان مادر سعید زینالی خیره به در و منتظر بازگشت فرزند مفقود شدهاش است. ۱۸تیر را میتوان آغازی بر عصر نوین جنبش دانشجویی دانست؛ زمانی که دانشجویان روبروی استبداد و اقتدار گرایی ایستادند و عدهای از آنان زندانی، عدهای کشته و برخی مفقود شدند. اما همچنان بسیاری از ابعاد این ماجرا ، پس از گذشت بیش از دو دهه، برای ملت ایران روشن نشده است و از جانب حاکمیت جمهوری اسلامی نیز جز برگزاری دادگاهی نمایشی کاری در این زمینه انجام نپذیرفته است.
امروز اما با گذشت ۲۴ سال از این جنبش پرشور دانشجویان دانشگاه تهران و سرکوب وحشیانه آن از جانب حاکمیت خودکامه و تمامیتخواه، همچنان دانشگاه آخرین سنگر آزادیخواهان و مأمن اندیشمندان است و رژیم استبدادی بیش از پیش دریافته است که سیاست مشت آهنینش برای جلوگیری از این فرزندان اندیشمند و آزاده ایران ناتوان است.
حال بسیاری از متولدین همان سال و حتی سالهای پس از آن، به جرم آزادیخواهی در بندند و این نشاندهنده آن است که هیچ نیرو و ارادهای توان آن را نخواهد داشت که رویای آزادی و رسیدن به سعادت جمعی ملت و کشور ایران را در دل جوانان و دانشجویان این کشور بکشد و مانع تلاش بیوقفه آنان در این راه مقدس شود. اکنون رژیم خودکامه، بیش از پیش به ناتوانیاش در برابر این آزادیخواهان پی بردهاست و تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا با سرکوبهای روزافزون دانشگاه، آن اقتدار پوشالی خود را بازسازی کند و همزمان با تحقیرهای پیاپی در مجامع جهانی، با چنگ و دندان نشان دادن به آزادیخواهان درون کشور، اقتدار نداشتهاش را در میان خودی ها و مزدورانش بازیابد. غافل از آنکه دانشجویان سینه سپرکردهای که در مقابل آنها ایستادهاند، تاریخ جنبش آزادیخواهانه همصنفانشان را در ذهن دارند و با علم به برخوردهای سبعانه نیروهای رژیم، همچنان به همان مشی نسلهای قبلشان وفادار و در جستجوی رهایی هستند.
به امید فردایی بهتر برای کشور عزیزمان ایران و ملت سربلند آن.
سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران