دکتر مهدی آذر،
استاد ممتاز بیماریهای داخلی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران،
گزیده مقالات، خاطرات و سخنرانیها
گردآورنده: سودابه آذر، بهکوشش: دکتر علی یزدینژاد
انتشارات میرماه
نوبت و سال انتشار: نخست / ۱۴۰۳.
کتاب دکتر مهدی آذر طبیب نامور، از سران جبهه ملّی ایران، وزیر فرهنگ دکتر محمد مصدق رهبر فقید نهضت ملّی ایران حاوی گفته و نوشتههای تخصصی پزشکی، ادبی و تاریخی – سیاسی وی منتشر شد. جای خالی کتابهایی درباره خدمات علمی، پزشکی و سیاسی ایشان همواره احساس میشد که اکنون با انتشار این کتاب بخشی از این خلأ پر شد. این کتاب شامل چهار بخش است. که بخش نخست کتاب به مقالات و یادداشتهای فرهنگی و ادبی بر میگردد. بخش دوم کتاب که بخش مهم و مطولتر از دو بخش دیگر است، حاوی مقالات و یادداشتهای سیاسی و اجتماعی میباشد. بخش سوم کتاب مقالات و یادداشتهای پزشکی ایشان را شامل میشود و بخش چهارم و پایانی مربوط به آلبوم تصاویر ایشان میباشد.
کتاب دربدارنده مطالب بدیع و قابل توجه است؛ بهعنوان نمونه در فصل نخست سندی از مجله یغما در سال ۱۳۳۱ چاپ شده که وزارت فرهنگ به ریاست دکتر آذر، ۳۱ شهریورماه را روز معلم نامگذاری کردند. چنین آمده است: «بهاهتمام جناب آقای دکتر مهدی آذر وزیر فرهنگ، از طرف دولت مقرر شد که همهساله روز آخر شهریورماه «روز معلم» نامیده شود و چشنی فرهنگی تشکیل گردد. از فرهنگیان فرسوده تجلیل شود. از درگذشتگان یاد شود. به خدمتگذاران نشان و مدال داده شود و گواهینامه توزیع شود.» (ص ۱۰۰) در ادامه نطقی مفصل درباره جایگاه معلم توسط دکتر آذر در بازگشایی جشن روز معلم منتشر شده است. در این بخش چند مقاله علمی – ادبی ایشان نشر یافته که نشان از گستره دانش ادبی و تاریخی ایشان است. به عنوان نمونه مقاله علمی درباره فارسی دری از دکتر آذر نشر یافته است.
در بخش دوم که مقالات سیاسی – تاریخی ایشان است. ابتدا پنج مقاله بلند ایشان که حدود هفتاد صفحه درباره جایگاه اللهیار صالح در تاریخ ایرانزمین است منتشر شده. این مقاله هم درباره خدمات ایشان در قلمرو مناصب سیاسی، هم جایگاه ایشان در حزب ایران و جبهه ملی ایران است. هم دربردارنده زندگی علمی، اجتماعی و بهویژه اللهیار صالح است. بخشی از این نوشته به خاطرات دکتر آذر از خاطرات زندان قصر و قزلقزلعه از ابتدای بهمن ۱۳۴۱ بهواسطه اعتراض جبهه ملی ایران به انقلاب سفید تا آزادی اعضای جبهه ملی ایران در شهریور ۱۳۴۲ است. در این خاطرات از همبندی خود با صالح در آن روزگار میگوید.
در بخش پایانی مقاله به شکلگیری جبهه ملی ایران در پیش از انقلاب در بهار ۱۳۵۶ اشاره میکند و به پیشنهاد شاه مبنی بر پیشنهاد نخستوزیری به صالح میپردازد. صالح احتمالاً روزهای پس از ۱۳ آبانماه ۱۳۵۷ را یاد میآورد که در آنروزها «یک شب دیروقت، بانوی یکی از خانوادههای بیماران سابق من از من خواست که به عیادت به منزل او بروم. ماشین فرستاد و من رفتم. در اتاق پذیرایی او و دونفر ناشناس بودند. او بعد از تعارف چای، آنها را به اتاق دیگری برد. اما یکی از دوستان او … گفت: شاه مایل به ملاقات با آقای صالح میباشد و میخواهد بداند که اگر صالح را احضار بکند، او خواهد پذیرفت و خواهد آمد؟ من گفتم خوب است این مطلب را از خود آقای صالح بپرسید. گفت: بلی، ولی شما دوست و مصاحب صالح هستید و میتوانید بهترتیبی از او بپرسید؛ در ضمن تشویقش کنید. من گفتم پرسیدن اشکال ندارد، اما به طوری که شما میخواهی هرگز جسارت نخواهم کرد که او را به قبول کردن دعوت شاه تشویق بکنم. عاقبت قرار شد من موضوع احضار شاه را به مرحوم صالح عرض کنم … روز بعد سر فرصت مطلب را به مرحوم صالح عرض کردم. او فرمود از شاه متنفِّر است و هرگز به ملاقات شاه نخواهد رفت… »(صص ۱۰۹ – ۲۰۰) آذر در ادامه از اصرار دوباره فرستاد شاه میگوید که مجدد خدمت صالح بروم و از او اصرار و دعوت کنم. آذر به اتفاق چندتن از یاران قدیم دکتر مصدق، پیش صالح میرود. اما اینبار صالح از دعوت دوباره و به اجبار عصبانی شدند.
مقاله بعدی آن در این بخش، مقاله «دسیسهها و کارشکنیهای انگلیسها و مخالفان دیگر دکتر مصدق» (مروری بر زندگی مصدق)» نام دارد.
یکی از مقالات این بخش «قیام ملی سیتیر و پیروزی مصدق و مردم بر قوام» نام دارد که حاوی اطلاعات و مشاهدات ارزندهای است.
آغاز کار خود در وزارت پس از قیام ملی سیتیر و ابتدای اَمرداد ۱۳۳۱ میداند. دکتر مصدق نکته قابل توجهای درباره دکتر حسابی میگوید: «دکتر مصدق در روزهای دوم و سوم را تشکیل داد؛ و من روز سوم در حدود ساعت سهونیم بعداز ظهر، از طرف نخستوزیر به منزل او احضار شدم. در این ملاقات دکتر مصدق اول قدری از شلوغی وزارت فرهنگ و آشفتگی وضع مدارس و امتحانات صحبت کرد و گفت آقای دکتر حسابی هم که (وزیر فرهنگ بود) «حسابی چوب لای چرخ دولت میگذاشت» و بعد کفالت وزارت فرهنگ را به من تکلیف کرد. من فکر کردم که در یک وزارتخانه شلوغی مثل وزارت فرهنگ چه کاری ممکن است از کفیل ساخته شود؟ و سپس بدون آنکه منتظر جواب من باشد، فرمود: شما ساعت ۵ تشریف بیاورید تا همراه آقای کاظمی به دربار بروید و ایشان شما را به حضور اعلیحضرت معرفی کنند.» (ص ۲۱۸).
در این مقاله نیز دادههای ذیقیمتی وجود دارد که قابل ذکر است.
در مقاله بعدی که «قطع رابطه با انگلستان» نام دارد که به تعبیر وی زمینه دسیسه ۹ اسپند را فراهم آورد که در مقاله بعدی در مقاله بعدی کوشش کرده «توطئه شاه برای کشته شدن دکتر مصدق و همکارانش» را بررسی کند. در این مقاله دکتر آذر روزنوشت آن روز، به همراه تحلیل خود از آن رویداد را عرضه میکند. بر این باور است شاه با ادعای سفر، قصد کشتن دکتر مصدق را از سوی اجامر داشته است «شاه با چنین توطئه بیشرمانهای، پیام متضمن عبارتها و اصطلاحات عوامانه و عوامپسند خود را به ملت عزیزش صادر کرده و در ضمن از روی کمال تزویر و ریا «آرزوی قلبی خود را برای نیل به زیارت عتبات مقدسه» و خواستاری«شفاعت اولیای حق تأمین سعادت و رفاه ملت عزیزش» که مورد مهر و مخبت او میباشند به تظاهر پرداخته است و دکتر مصدق و یارانش را به این جهت به عنوان تودیع، خداحافظی به کاخ اختصاصی خویش دعوت کرده بود است تا آن موقع بیرون رفتن از کاخ زیر چماقها و لگدهای سربازان لباس عوض کرده و اجامر و اوباش شعبان بیمخ، کشته و لگدمال بشوند …» (صص ۲۳۷ – ۲۳۸)
مقاله بعدی «لایحه بودجه سال ۱۳۳۲» نام دارد که اطلاعات منبعی از سوی یکی از وزراء دکتر مصدق عرضه میکند.
دکتر آذر در مقاله دیگر در مقاله «خاطرات همکاری با دکتر مصدق» به شرح زندگی دکتر مصدق و مبارزات او با قدرتها میپردازد.
نکته قابل توجه نشر مقالهای از دکتر آذر در زمان نشریه پیام جبهه ملی ایران چهارده اسپند ۱۳۵۹ است. زیرا در این کتاب به اهتمام دکتر آذر به ویژه در بررسی لایحه قصاص و اعلام گردهمایی ۲۵ خرداد ۱۳۶۰، اشاره نشده است. مقاله دکتر آذر از در پیام جبهه ملی ایران چنین نام دارد:«تأمین رفاه و آسایش طبقات زخمتکش دهقان و کارگر سرلوحه مرام مصدق و مکتب اوست».
یکی از خاطرهانگیز مقالات در این کتاب، متن سخنرانی دکتر آذر بر مزار شادران حاج محمد حسن شمشیری است.
مقاله بعدی «جریان رزمآرا و پافشاری در استقلال دانشگاه تهران» نام دارد که دکتر آذر کوشش کرده ضمن تبیین استفلال نهاد دانشگاه، شرح مفصلی از اختلاف خود با نخستوزیر رزمآرا و نهایتاً توقیف آذر توسط نخستوزیر را بسط و گسترش میدهد. این نوشتار نشان از شجاعت و درایت ایشان است. میگوید: «در زمانی که رزمآرا نخستوزیر، بر حسب شاه در صدد برآمد که با تقدیم ماده به مجلس شورای ملی و به تصویب رساندن آن، استقلال دانشگاه را سلب بکند. به دسیسهای اقدام کرد تا در صورت لزوم برای عمل خلاف و نابجای خویش در مقابل مخالفت و اعتراض دانشگاهیان و استادن و طرفداران غیر دانشگاهی داشته باشد …» (ص ۳۱۶)
او مقالهای در پاسداشت دکتر غلامحسین صَدیقی نوشته است پیشتر در ارمغان فرهنگی به دکتر غلامحسین صدیقی به گردآوری یحیی مهدوی منتشر شده است. در این مقاله تسلط دکتر آذر به تارخی اندیشه ایرانیان کمنظیر است. این مقاله «جامعهشناسی ابنخلدون» نام دارد.
بخش سوم همانطور که گفته شد ویژه مقالات علمی پزشکی است که برای حرفههای گوناگون پزشکی حائز اهمیت میتواند باشد.
البته این مجموعه کاستیهایی دارد، بجا بود مصاحبه ایشان با ضیاء صدقی توسط تاریخ شفاهی هاروارد منتشر میشد که شرح کامل زندگی از زبان خود ایشان محسوب میشد. همچنین در این کتاب به فعالیتهای ایشان ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۰ پرداخته نشده است. ایشان یکی از افراد با نفوذ در رویدادهای جبهه ملی ایران منتهی به اعلام ارتداد در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ بود. در واقع رئیس شورای مرکزی و رئیس هیأت اجرایی جبهه ملی ایران بودند. نقش مهمی در تحولات داشتند. خروج از کشور، پس از یورش به جبهه ملی ایران بود که با مصوبه شورای مرکزی ایران ایشان دو هفته پنهان بودند. سپس هفت تیر ماه روانه اورمیه شدند و پس از پنج روز که در ارومیه ماندند راهی مرز شدند. در این دوره حدود دو هفته طول کشید. دو هفته هم طول کشید تا از مرز به آنکارا برسند و ظاهرا این تبعید برایشان بسیار دشوار گذشت. در این کتاب گویا مهاجرت ایشان امری عادی جلوه داده شده است. در حالیکه ماندن وی در کمترین حالت حکم ایشان میتوانست حبس طولانی مدت باشد.
در زمینه انتقلال پیکر ایشان از آمریکا به ایران و شروطی که جمهوری اسلامی مقرر کرد، نکتهای گفته نشد. اینکه آیین انتقال پیکر ایشان بدون حضور یاران سیاسی وی باشد. کما اینگفته شده است که در بهشتزهرا یا جای دیگری مدتی پیکر ایشان گم شده بود. به تاریخ درگذشت و انتقال پیکر ایشان اشاره نشده بود. مدتهای زندانی که ایشان داشتند نیز اشاره نشده بود و …
با این حال این کتاب از منابع شناخت تاریخ نهضت ملی ایران به ویژه از ناموران نهضت ملی دکتر مهدی آذر است که توسط انتشارات میرماه روانه بازار گشته است. در ابتدا مقدمه این کتاب را که توسط دکتر علی یزدینژاد که بیشتر به جوانب علمی پزشکی دکتر آذر پرداخته شده، میآوریم. سپس مقاله ابتدایی کتاب که احتمالا به قلم فرزند ایشان دکتر سودابه آذر نگاشه شده و بیشتر حوانب علمی سیاسی را مدنظر دارد، درج میکنیم.
نگاهی گذرا به زندگی دکتر مهدی آذر
(۱۲۸۰ – ۱۳۷۳ ش.)
دکتـر مهـدی آذر، فرزنـد میـرزاعلـیآقا مجتهدتبریـزی نماینـدۀ مـردم خراسـان در دورۀ اول مجلـس شـورای ملّـی، در سـال ۱۲۸۰ ش، در مشـهد دیـده بـه جهان گشـود. تحصیلات مکتبخانهای، ابتدایـی و سـهسـال اول متوسـطه را در زادگاهـش بـه پایـان بـرد و چـون آن زمـان در مشـهد، کلاس متوسـطۀ بالاتـری نبـود، در یـک حجـرۀ فرشفروشـی، بـه کار مشـغول شـد. وی در ایـن زمـان بـا مرحـوم ادیـب نیشـابوری آشـنا گردیـد و بـه مدرسـۀ نـوّاب رفـت و در نـزد ایشـان «مغنـی اللبیـب عـن کتـب العاریـب» در نحـو «مطـول» در معانـی و بیـان را آموخـت؛ آنـگاه از طـرف شـرکت فرهنـگ مشـهد در مدرسـۀ نظمیـه ایـن شـهر، بـه تدریـس حسـاب و جغرافیـا پرداخـت و تـا امـرداد ۱۲۹۹ش، شـرح «معلقـات سـبعه» را نیـز نـزد ادیـب نیشـابوری خوانـد. شـرح ایـن دوران بـه قلـم ایشـان در برگهـای آتی ایـن دفتـر آمده اسـت.
او تا کلاس نهـم متوسـطه را در مشهد خوانـد و پس از آن برای ادامۀ تحصیـل بـه تهـران آمـد و سـیکل دوم متوسـطه را در مدرسـۀ دارالفنـون بـه پایـان رسـاند. در سـال ۱۳۰۲ ش. وارد مدرسـه طـب دارالفنـون شـد و در سـال ۱۳۰۷ ش، بـه دریافـت گواهینامـۀ دکتـرای پزشـکی نائـل شـد و در همـان سـال در کنکـور اعـزام دانشـجویان بـه خـارج شـرکت نمـود و قبـول شـد. بـه ایـن ترتیـب در ۱۲ مهـر ۱۳۰۷ش، بـه همـراه گـروه ۱۲۰ نفـری از دانشـجویان بـه خـارج اعـزام شـد. وی در خارج از کشور دوباره تحصیـلات پزشـکی خـود را در دانشکدۀ پزشـکی لیـون فرانسـه آغـاز نمـود و پـس از گذرانـدن امتحـان تشـریح وبافتشناسـی، بـه دانشـکدۀ پزشـکی پاریـس راه یافـت[1].
دکتـر آذر پـس از اخـذ دانشـنامۀ دکتـرای پزشکی از دانشکده پزشکی پاریـس در اسـفند ۱۳۱۳ش. بـه ایـران بازگشـت و در سـال ۱۳۱۴ش. بـه بهـداری آذربایجـان غربـی و تأسـیس بیمارسـتان دولتـی رضائیـه (ارومیـه) مأمـور گردیـد و در سـال ۱۳۱۵ش. بیمارسـتان مذکـور را افتتـاح نمـود. وی در سـال ۱۳۱۶ش. بـه جـرم جسـارت بـه مقامـات عالیـه، منتظـر خدمـت شـد و بلافاصلـه بـه وزارت پیشـه و هنـر منتقـل و مأمـور تأسـیس بهـداری کارخانجـات و معـادن گردیـد. او در خاطـرات خـود از روزهایی کـه در ارومیـه کار میکـرد بـه سـختی یـاد کـرده، از فسـاد مدیریـت و سیسـتم اداری چنیـن انتقـاد نمـوده اسـت:
«از نادرسـتیها و کجرفتاریهـای بسـیاری از رؤسای ادارات مخصوصاً رئیـس شـهربانی و معـاون اسـتاندار آذربایجـان غربـی دل پـری داشـتم. آنـان میخواسـتند مـن مطیـع چشـم و گـوش بسـته و یـار تخلّفهـا و تخطّیهـای آنـان باشـم و چـون ایـن کار از مـن سـاخته نبـود، بـا مـن خصومـت میورزیدنـد و بـه خلافکاریهایـی کـه معمـول خـود آنهـا بـود، متّهـم میکردند.»[2]
در سـال ۱۳۱۸ش. از طـرف ادارۀ بهـداری بـه ریاسـت بیمارسـتان رازی تهـران منصـوب گردیـد. در همـان زمـان بـود کـه بیمارسـتانهای تهـران، ضمیمۀ دانشکدۀ پزشـکی شـد و پروفسـور اُبرلـن فرانسـوی کـه بـه منظـور طراحـی سـاختار سـازمان دانشـکدۀ پزشـکی اسـتخدام شـده بـود، تشـکیلات نویـن را بـه اجـرا درآورد. در تشـکیلات جدیـد، دکتـر مهـدی آذر بـه ریاسـت بخـش داخلـی در بیمارسـتان فارابـی منصـوب گردیـد و پـس از شـش سـال سـابقۀخدمت، در ایـن زمـان بـه نشـان درجـه یـك پزشـکی دسـت یافـت و بـا ایـن سـمت در بیمارسـتان وزیـری و رازی مشـغول بـه کار شـد.[3]
در سـال ۱۳۲۷ش. بـا توجـه بـه قانونـی کـه از تصویـب مجلـس شـورای ملّی گذشـت و نظـر بـه سـابقۀ تدریـس و تألیفاتـی کـه در پزشـکی داشـت، کرسـی بیماریهـای داخلـی از طـرف شـورای دانشـگاه بـه وی محـوّل شـد.
دکتـر آذر در سـال ۱۳۲۹ش. در مقابـل سـپهبد رزمآرا ایسـتاد و پـس از برخـورد شـدید لفظـی بـا وی بازداشـت و زندانـی گردیـد.
ظاهـراً فـوت بیمـاری در صبـح زود و هنگامـی کـه هنـوز دکتـر آذر در بیمارسـتان حضـور نداشـت و مسـئولیت بیمارسـتان بـا پزشـک کشـیک بـود، بهانـه ایـن بازداشـت بـوده اسـت. دکتـر آذر معتقـد بودنـد کـه هدف رزمآرا از بازداشـت و اخراج او از دانشـگاه، دخالت در امور دانشـگاه و سـلب اسـتقلال دانشـگاه بوده اسـت؛ ولـی بـه دلیـل اعتـراض دانشـجویان و اسـتادان دانشـگاه ، رزمآرا ناچـار بـه آزاد کـردن دکتـر آذر گردیـد.
دکتـر آذر از پزشـکانی بـود کـه غیـر از امـور پزشـکی، در سیاسـت نیـز حضـوری چشـمگیر داشـت و از اعضـای برجسـتۀ جبهـۀ ملّـی ایران و کابینـۀ دکتـر مصـدق بـود. آنچنـان کـه خـود بیـان میکنـد، آشـنایی وی بـا دکتـر مصـدق بـه بعـد از کودتـای ۱۲۹۹ش. بـاز می گـردد کـه ایشـان در کابینـۀ مسـتوفیالممالک وزیـر دارایـی و یـا وزیـر دادگسـتری بـوده اسـت:
« نطقهـای او همیشـه مطلـوب بـود. بـههـر ترتیبـی بـود بـه مجلـس میرفتـم. آن زمـان رسـم بـود کـه وکلای مجلـس هـر کـدام دو تـا بلیـط داشـتند کـه بـه هـر کسـی کـه میخواسـتند میدادند کـه آن اجـازۀ ورود بـه مجلـس بـه لـژ تماشـاچیان بـود. مـن بلیطـم را از مرحـوم عمیدالممالـک پـدر ایـن نصیـری معـروف، نعمتاللهخـان نصیـری، چـون بـا بـرادرش نصرتالله خـان در دارالفنـون همکلاس بودیـم، میگرفتـم و میرفتـم بـه نطقهای دکتـر مصـدق گـوش مـیدادم و انصافـاً هـم خیلـی خـوب صحبـت میکـرد و مـا در عالـم جوانـی حـظ می کردیـم». …[4]
پـس از قیـام سـیام تیـر در سـال 1331ش. و شکسـت توطئـه دربـار و نخسـت وزیـر وقـت، احمـد قوام، کـه منجـر بـه روی کار آمـدن مجـدد دکتـر مصـدق گردیـد، دکتـر مهـدی آذر بـه عنـوان وزیـر فرهنـگ کابینـۀ جدیـد منصـوب شـد.[5]
دکتر محمّد مصدق، کابینۀ دوم خود را در تاریخ ۴ امرداد ۱۳۳۱ش. تشکیل داد و اعضای کابینه را توسط باقر کاظمی در تاریخ ۵ امرداد ۱۳۳۱ش. برابر با ۴ ذیقعده ۱۳۷۱ق. به مجلس شورای ملّی معرفی کرد.[6]
در ایـن کابینـه، دکتـر مهـدی آذر کـه از یـاران صدیـق مصـدق بـود، از تاریـخ ۶ امـرداد ۱۳۳۱ تـا ۲۸ امـرداد ۱۳۳۲ش. بـه عنـوان وزیـر فرهنـگ در کابینـۀ دوم ایشـان برگزیـده شـد.
دکتـر آذر بیـان میکنـد کـه مصـدق بـا ایـراد دو شـرط، ایشـان را بـه وزارت فرهنـگ منصـوب نمـود یکـی اینکـه در مقامـات عالـی وزارتخانـه از افـراد تـودهای کـه شـاه مخالـف آنـان بـود، کسـی بـه کار گرفتـه نشـود و دیگـر اینکـه تمامـی مقامـات وزارتخانـه از فرهنگیـان سـابق باشـند نـه از اسـاتید دانشـگاه، چـون ایـن امـر در دورۀ وزیـر قبلـی، مـورد اعتـراض فرهنگیـان قـرار گرفتـه بـود.[7]
ایشـان از همان ابتـدای ورود بـه عرصـه وزارت فرهنـگ، بـا مشـکلاتی روبـرو بـود؛ از جملـۀ ایـن مشـکلات، تحصّـن عـدّهای از دانشآمـوزان بـود کـه نسـبت بـه تجدید شـدن در امتحانـات اعتـراض داشـتند و بـا تحصّـن در محوطۀ وزارت فرهنـگ خواسـتار امتحـان دادن مجـدد بودنـد. دکتـر آذر بیـان میکنـد کـه پـس از آرام کـردن محصّلیـن معتـرض، بـه ایـن نکتـه پـی بـرد کـه فـردی بـه نـام قناتآبـادی کـه جـزء وکلای مجلـس بـود، در ایـن اغتشاشات دست داشته است. از ایـنرو از همـان روز اول تمامـی ایـادی قناتآبـادی را چـه در فرهنـگ و چـه در اوقـاف کـه در آن زمـان یکـی از ادارات زیرمجموعه وزارت فرهنـگ به شـمارمیآمد از کار برکنـار نمـود. از دیگـر اقدامات دکتـر آذر در ایـن دوره از وزارت، صادر کـردن دسـتور انفصـال تولیـت قـم بـود کـه از جانـب دکتـر مصـدق بـه ایـن کار مأمـور شـده بـود و ایـن اقـدام یکـی از مـوارد اختـلاف دکتـر مصـدق بـا آیـت الله کاشـانی و همچنیـن باعـث اعتراض آیـتالله بروجـردی گردید. وی در ایـنبـاره میگویـد:
«مرـوم دکتر مصـدق تصمیـم گرفتـه بـود کـه متولّـی قـم را عـزل بکنـد. بـرای اینکـه آنجـا یـک پناهگاهـی بـود بـرای مخالفیـن دولـت و بـه مـن هـم دسـتور دادنـد و مـن هـم بعـد از مراجعـه بـه پروندههـا دیـدم کـه حکـم انتصـاب ایـن متولّـی را در ۱۳۱۸ش. از طـرف وزارت معـارف دادهانـد، بنابرایـن سـوابق دسـتور انفصـال تولیـت را صـادر کـردم. آیـتالله بروجـردی بـا دکتـر مصـدق مخالفـت کـرد، خیلـی ایسـتادگی کـرد و کار بـه جایـی رسـید کـه بالاخـره مرحـوم دکتـر مصـدق گفـت: آقـای بروجـردی متولّـی قـم را تولیتـش کـرده. او را بـه منصـب خـودش برگردانیـد، مصلحـت ایـن اسـت، بـرای اینکـه اینهـا دسـتبردار نیسـتند».[8]
دکتـر آذر از همـان ابتـدای انتصـاب بـه وزارت فرهنـگ، بـه تعویـض برخـی از کارکنـان پرداخـت و در ایـن میـان، عـدّۀ زیـادی از افـرادی را کـه تحـتعنـوان بـازرس وزارتـی در وزارتخانـه اسـماً بـه فعالیـت مشـغول بودنـد امـا رسـماً تنهـا عنوانـی داشـتند و حقوقـی می گرفتنـد را بـه دلیـل کمبـود نیـروی آموزشـی بـرای معلّمـی بـه مـدارس فرسـتاد، چـون همـۀ ایـن افـراد سـابقۀ تدریـس داشـتند .
«… یک تغییری هم که در ابلاغهای وزارت فرهنگ دادم، این بود که سابقاً ابلاغ این بود که فلان کس، شما به عنوان دبیر انگلیسی دبیرستانهای تهران انتخاب میشوید یا به عنوان دبیر دبیرستانهای تهران … اما صحبت از محل خدمت و نوع خدمت تدریس و اینها در میان نبود. من این ابلاغها را عوض کردم. باید برای شخص اولاً موضوع تدریسش معلوم بشود، محل تدریسش هم معلوم بشود که به کدام دبیرستان یا کدام دبستان منصوب میشود، یا اگر وقتش در یک دبیرستان کاملاً اشغال نمیشود، به دو دبیرستان معرفی بشود و سمتش را آنجا معیّن بکنند».[9]
دکتـر آذر کـه بزرگمـردی دانـا و مدبّـر و کارآزمـوده بـود، از آغـاز وزارت، گروهـی از صاحبنظـران نیکنـام را کـه در امـور معـارف و تعلیـم و تربیـت نـامآور بودنـد، بـه همـکاری برگزیـد؛ از آن جملـه علاّمـۀ بلندنـام دکتـر غلامحسـین مصاحـب، دکتـر نصیـری و احمـد آرام، دانشـمند معـروف را بـه سـمت معاونـت خـود انتخـاب نمـود. وی همچنیـن احمـد راد را کـه از فرهنگیـان قدیـم و بصیـر بـود، بـه ریاسـت تعلیمـات ولایـات، علاّمـه مجتبـی مینـوی را بـه ریاسـت تعلیمـات عالیـه، اسـتاد علیمحمّـد عامـری را بـه ریاسـت بازرسـی، دکتـر احمدعلـی رجایـی را کـه دانشـمندی کمنظیـر و شـاعری بلندنـام بـود بـه ریاسـت دفتـر وزارتـی ،دکتـر علی اکبـر شـهابی را کـه بزرگمـردی متّقـی بـود بـه ریاسـت اوقـاف و حبیـب یغمایـی را بـه ریاسـت ادارۀ کلّ نـگارش برگزیـد. در زمـان وزارت دکتـر مهـدی آذر، پانـزده تـن از رجال ادب و اسـتادان و دانشـمندان پاکسـتانی بـه منظـور تجدیـد و استحکام بخشـیدن بـه روابـط ادبـی و فرهنگـی دو کشـور ایـران و پاکسـتان از طـرف وزارت فرهنـگ بـه ایـران دعـوت شـدند.
از جملـه مـواردی کـه ذکـر آن ضـروری بـه نظـر میرسـد مأموریتـی اسـت کـه از سـوی زندهیـاد دکتـر مصـدق بـه دکتـر مهـدی آذر و دکتـر صبـار فرمانفرمائیـان، کفیـل وزارت بهـداری داده شـد تـا بـا اختیـار تـام از سـوی دولـت بـرای رسـیدگی بـه مشـکلات مـردم کردسـتان بـه ایـن اسـتان برونـد و ایشـان ایـن مأموریـت را بـا موفقیـت تمـام بـه انجـام رسـانیدند.[10]
دکتـر آذر در زمـان تصـدی وزارت همچنیـن دسـتور داد تـا مجلـه ماهانـه آمـوزش و پـرورش کـه مدّتـی تعطیـل شـده بـود، دوبـاره منتشـر گـردد؛ بـه عـلاوه روز ۳۱ شـهریور مـاه هـر سـال را بـه عنـوان روز معلّـم تعییـن کـرد.[11]
در روز ۲۸ امـرداد ۱۳۳۲ش. پـس از ظهـور وقایعـی غیر مترقّبـه و کودتایـی مهندسی شـده، دولـت دکتـر مصـدق سـقوط کـرد و وزیـران کابینـۀ او و جمعـی از یـاران و همفکرانـش از جملـه دکتـر آذر بـه ناچـار پنهـان شـدند. روز هشـتم شـهریور، فرمانـداری نظامـی طـی اعلامیهای از مـردم تقاضـا نمـود تـا محـل اختفـای مخفی شـدگان را اطـلاع دهنـد. بسـیاری از پنهان شـدگان خـود را معرفـی کردنـد و بـه زنـدان افتادنـد.[12] دکتـر آذر پـس از معرفـی خـود بـه فرمانـداری، بازداشـت و بـه پـادگان جمشـیدیه و سـپس بـه لشـگر دو زرهـی در جـاده قدیـم شـمیران منتقـل گردیـد و پـس از پنـجمـاه زندانی شـدن، بـا قـرار منـع تعقیـب در ۲۷ دی ۱۳۳۲. از زنـدان آزاد شـد.[13] وی دربـارۀ بازجویـی سـرتیپ آزمـوده از ایشـان و پاسـخگویی خـود، در مدّتـی کـه در زنـدان بـود، چنیـن می گویـد:
«در موقـع اسـتنطاق بـه مـن افهـام اتّهـام کـرد کـه شـما با وجود عـزل از مقـام، کماکان بـه وزارت خـود ادامـه داده و علیـه حکومـت مشـروطۀ سـلطنتی قیـام و اقـدام نمودهایـد. مـن در پاسـخ گفتـم اولاً مـن طبیبـم و از قانـون و حقـوق چنـدان اطلاع نـدارم، ثانیـاً رهبـر مـا آقـای دکتـر مصـدق عقیـده دارنـد کـه شـاه مسـتقلاً بـه هیـچوجـه حـق عـزل و نصـب وزرا را نـدارد، مگـر وقتـی کـه مجلـس بـه دولـت رأی اعتمـاد ندهـد؛ وانگهـی اگـر فـرض کنیـم کـه شـاه چنیـن اختیـاری دارد، مـن فرمـان نصـب را دریافـت کـردهام، امـا فرمـان عزلـی بـه مـن نرسـیده اسـت. مگـر شـما نمی گوییـد معـزول شـدهام، پـس فرمـان عزلـم کجـا بـه مـن ابـلاغ شـده اسـت. در حالـیکـه میخندیـدم، سـرتیپ آزمـوده از نوشـتن چنیـن جملاتـی ناراضـی شـد و کاغـذ را برداشـت و پـاره کـرد و گفـت: احتیاجـی بـه سـؤال و جـواب نیسـت و بیـرون رفـت».[14]
دکتر آذر در سال ۱۳۳۳ش. با قرارداد کنسرسیوم نفت مخالفت نمود و از استادی دانشگاه برکنار شد و سپس در دورۀ ریاست دانشگاهی دکتر منوچهر اقبال دوباره به سمت قبلی خود بازگشت.[15]
در سال ۱۳۳۹ش. اعضای سابق جبهۀ ملّی ایران بنابر دعوت اللهیار صالح یکبار دیگر گردهم آمدند ،هرچنـد وقـت یـکبار جلسـهای تشـکیل داده، پیرامون مسـائل روز به مذاکره میپرداختنـد .دکتر آذر یکی از این افراد بود. این جلسـات سـرانجام منجر به تشـکیل جبهۀ ملّی دوم شـد و دکتر آذر نیز عضو مؤسـس و از اعضای شـورای مرکزی و مسـئول ارتباط با دانشـجویان و ایرانیان خارج از کشـور گردید.[16]
بـا روی کار آمـدن دولـت دکتـر علـی امینـی، فضـای بازتـری بـرای فعالیـت جبهـۀ ملّـی ایران ایجـاد شـد. بـه پیشـنهاد دکتـر امینـی جلسـهای بـا حضـور او و شـماری از اعضـای جبهـۀ ملّـی ایران از جملـه دکتـر آذر تشـکیل گردیـد؛ ایـن جلسـه بـه منظـور یافتـن راه حلـی بـرای اختلافـات موجـود بـود، ولـی نتیجـهای نداشـت. یکـی از خواسـته های جبهـۀ ملّـی از دکتـر امینـی، انتخابـات آزاد و بازگشـایی مجلـس بـود.[17] بـه ایـن ترتیـب از آبـان ۱۳۴۰ش. جبهـۀ ملّـی ایران بـه مخالفـت بـا دولـت برخاسـت و نخسـتین نشـانههای ایـن مخالفـت در دانشـگاه تهـران پدیـدار شـد. عـدم موفقیـت دولـت در حـلّ مشـکلات اقتصـادی کشـور و تعلّـل در انجـام انتخابـات بـر نارضایتیهـا افـزود. بـهایـنترتیـب، در اول بهمـن ۱۳۴۰ ش. تظاهـرات شـدیدی در محوطـه دانشـگاه تهـران و خیابانهـای اطـراف، علیـه دولـت برپـا شـد.[18] دکتـر امینی بـه عنوان حفـظ امنیـت دسـتور بازداشـت پانـزده تـن از اعضـای شـورای جبهـۀ ملّـی ایران را کـه دکتـر آذر یکـی از آنـان بـود، صـادر کـرد.[19]
در سـوم بهمـن همـان سـال، دکتـر مهـدی آذر ،دکتـر غلامحسـین صَدیقـی و دکتـر سـنجابی، سـه همـکار برجسـتۀ دکتـر مصـدق، دسـتگیر و بازداشـت شـدند. ایـن سـه تـن پـس از کودتـای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲، نیـز زندانـی شـده بودنـد. در تظاهـرات یکـم بهمـن ۱۳۴۰. بیـش از ۲۰۰ تن مجـروح شـده بودنـد. در روزهـای پـس از آن، دانشآمـوزان دبیرسـتانی و بازاریـان نیـز بـه تظاهـرات پیوسـتند و در سـوم بهمـن ناراضیـان کـه خواسـتار برگـزاری انتخاباتـی آزاد و مطابـق اسـتانداردهای بیـن المللـی بودنـد، در میـدان بهارسـتان اجتمـاع کردنـد. در ایـن روز بـر اثـر تیرانـدازی پلیـس یـک نفـر کشـته و گروهـی دیگـر مجـروح شـدند. بعـداً چنـد تـن از طرفـداران دیگـر دولـت برانداخته شـدۀ مصـدق از جملـه داریـوش فروهـر، مهنـدس حسـیبی، مهنـدس احمـد زیـرکزاده و امیـر علایـی هـم بـر بازداشـتشـدگان قبلـی افـزوده شـدند.[20]
دولـت نـه تنهـا مصدقیهـا و سـایر ملّیـون، بلکـه کمونیسـتها را نیـز متّهـم بـه تحریـک دانشـجویان بـه تظاهـرات و ایجـاد ناامنـی کـرد. بـه عـلاوه تنـی چنـد از کارکنـان سـفارت شـوروی در تهـران را نیـز متّهـم کـرد کـه در تظاهـرات دیـده شـده بودنـد و در ایـن زمینـه بـه دولـت مسـکو اعتـراض نمـود.[21] سـرانجام متّهمـان جبهـۀ ملّـی ایران در ۱۴ فروردیـن ۱۳۴۱ از زنـدان آزاد شـدند.[22]
دکتـر آذر از ۴ دی ۱۳۴۱. یکـی از اعضـای شـورای عالـی (مرکـزی) و هیـأت اجرایـی جبهـۀ ملّـی ایران بـود. در روز دوم بهمـن، هیـأت اجرایـی جبهـۀ ملّـی اعلامیه ای صـادر کـرد کـه در آن مسـتقیماً بـه حکومـت محمدرضـا شـاه اعتـراض شـده بـود. صـدور اعلامیـه سـبب بازداشـت دکتـر آذر همـراه بـا ۱۴ نفـر دیگـر از اعضـای شـورای مرکـزی و هیـأت اجرایـی در روز ۶ بهمـن گردیـد. آنهـا در شـهریور ۱۳۴۲. از زنـدان آزاد شـدند. اختلافـات درونـی جبهـۀ ملّـی ایران سـرانجام باعـث شـد کـه وی در اردیبهشـت ۱۳۴۳. در نامه ای خطـاب بـه دکتـر مصـدق توقـف فعالیـت جبهـۀ ملّـی ایران را اعـلام نمایـد. ایشـان از آن هنـگام تا آسـتانه انقلاب ۱۳۵۷، از فعالیـت سیاسـی دسـت کشـید و تنهـا بـه طبابـت و فعالیتهـای صنفـی پرداخـت.[23]
او در دومیـن انتخابـات هیـأت مدیـرۀ نظـام پزشـکی کـه در سـال 1349ش. برگـزار گردیـد، بـه عنـوان یکـی از اعضـاء هیـأت مدیـره انتخـاب شـد.[24]
دکتر آذر پس از انقلاب ۱۳۵۷ .روزنامه [پیام] جبهۀ ملّی را تأسیس کرد و سردبیری آن را بر عهده گرفت. چنـانکـه اشـاره شـد دکتـر آذر همـواره مـورد احتـرام قاطبـۀ فرهنگیـان و بـزرگان بـود و هـرکـس وی را میشـناخت در برابـر شـخصیت برجسـته و فضایـل اخلاقـی و انسـانی او سـر تعظیـم و تکریـم فـرود مـیآورد. علاقهمنـدی دکتـر آذر بـه ادب فارسـی او را بـا عـدّهای از ادبـا و فضـلای کشـور محشـور کـرده بـود. بـا مرحـوم علی اکبـر دهخـدا دوسـت بـود. سالی دو سه بـار در تهـران و شـمیران محفلی میآراسـت کـه از ادبـا محمّـد محیـط طباطبایـی، احمـد آرام، دکتـر محمـود افشـار، مجتبـی مینـوی، محمّدتقـی دانشپـژوه، حبیـب یغمایـی، دکتـر محمّدابراهیـم باستانی پاریـزی و دکتـر محمّـد اسـلامی ندوشـن شـرکت داشـتند. از رجـال هم مشـرب خـود، اللهیـار صالـح و دکتـر امیرعلایـی را دعـوت میکـرد و یکـی دو بـار هـم دکتـر سـنجابی حضـور داشـت.
کتابخانهاش کـه مجموعـهای از کتابهـای پزشـکی، ادبـی، اجتماعـی، نقـد ادبـی و چنـد نسـخۀ خطـی بـود بـه تناسـب موضـوع بـه همّـت فرزنـد گرانقـدرش پیـروز آذر بـه کتابخانـۀ مرکـزی دانشـگاه تهـران و کتابخانـۀ اهدایـی مجتبـی مینـوی واگـذار شـد.[25] دکتـر آذر بـه علـت اینکـه پزشـک مـورد اعتمـاد دکتـر مصـدق بـود، در زمـان بسـتری وی بـرای معالجـه در بیمارسـتان نجمیـه و سـپس در منـزل ایشـان بـه عنـوان پزشـک معالـج فعالیـت داشـت.[26]
دکتر مهدی آذر به اعتقاد بسیاری از شاگردانش دارای معلومات گسترده تاریخی در کنار دانش ادبی و عربی بود. استاد ارجمند جناب دکتر برومند خاطرهای از ایشان نقل میکنند که ذکر آن خالی از لطف نیست:
«در سـال ۱۳۵۷ روانشـاد اسـتاد دکتـر آذر در جلسهای در سـاختمان نظـام پزشـکی در کوچـه شـیرین واقـع در تهـران، در اهمیـت مقـام پزشـك از حضـار سـؤال نمودنـد کـه آیـا کسـی میدانـد چـرا آرم پزشـکی مارهایـش بـه رنـگ قرمـز اسـت؟ هیـچیـك از پزشـکان حاضـر پاسـخ را نمیدانسـتند. از ایـن رو خـود اسـتاد بـا ذکـر مأخـذِ پاسـخ بیـان نمودنـد: در یکـی از لشکرکشیهای فرعـون مصـر، چادرهـای سـپاه همگـی بـه رنـگ سـفید بـود غیـر از دو چـادر (خیمـه)، یکـی متعلـق بـه خـود فرعـون و دیگـری چـادر یـا خیمـه مخصـوص پزشـك فرعـون کـه بـه رنـگ قرمـز بودنـد. سـران سـپاه بـه ایـن موقعیـت پزشـك حسـد میورزیدنـد. آنهـا نـزد فرعـون بـه بدگویـی پزشـک رفتنـد و بیـان نمودنـد کـه پزشـکان نیـز ماننـد سـایر افـراد جامعـه می باشـند و تفاوتـی بـا دیگـران ندارنـد؛ پـس چـرا بایـد چـادر خیمـه آنـان همرنگ چـادر فرعون باشـد؟ فرعـون، پزشـک مخصـوص را فراخوانـد و گفـت چـرا بایـد چـادر شـما قرمـز باشـد مگـر شـما چـه چیـز بیشـتر از دیگـران داریـد. حکیمباشـی گفـت قربـان دسـتور بدهیـد رنـگ چـادر خیمـه مـن هـم سـفید بشـود. فرعـون همـان شـب دسـتور داد رنـگ چـادر خیمـه پزشـك نیـز بـه رنـگ سـفید درآیـد. نیمههـای همـان شـب، فرعـون مبتـلا بـه قولنـج کلیـه شـد و از شـدت درد بیتـاب؛ گماشـتگان خـود را در پـی پزشـك روانـه نمـود ولـی چـون در میـان ایـن همـه چـادر سـفیدرنگ خیمـه پزشـك مشـخص نبـود، گماشـتگان فرعـون پـس از چنـد سـاعت دسـت خالـی بازگشـتند و فرعـون تـا بامـداد درد کشـید و فـردا گفـت مـن بـه مجـازات تصمیـم نادرسـت خـود رسـیدم. رنـگ چـادر خیمـه پزشـك بایـد بـا سـایر چادرهـا فـرق داشـته باشـد و از آن تاریـخ، مسـائل مربـوط بـه پزشـکان بـا رنـگ قرمـز مشـخص شـد ».[27]
ایشـان در سـال ۱۳۰۴ مجلـۀ ماهانـه فرهنگـی اجتماعـی جهـان دانـش را در تهـران منتشـر نمـود و چندیـن مقالـه در مجلـه آینـده بـه چـاپ رسـاند. از کتاب هـای تألیفـی ایشـان می تـوان بـه بیماریهـای سریشـمزایی و طـب بالینـی اشـاره کـرد. وی سـرانجام در تاریـخ هفتـم خـرداد ۱۳۷۳ش. در نورفولـک در ایـالات متحـده آمریـکا از دنیـا رفـت[28]، امّـا بـه خواسـت ایشـان و همـت دخترشـان -سـودابه آذر- پیکـر پـاک اسـتاد بـه ایـران انتقـال یافـت و در بهشـت زهـرای تهـران بـه خـاک سـپرده شـد.
نمونه امضای زنده یاد دکتر مهدی آذر
اسـتاد زندهیاد دکتر مهـدی آذر کـه بسـیاری او را پایهگذار طب داخلی در ایران میدانند، بـه تاریـخ چهاردهم اسفندماه سال ۱۲۸۰ خورشیدی در خانواده ای تبریزی در شهر مشهد دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج میـرزا علیمجتهـد تبریزی، از روحانیون آگاه و آزادیخواه خراسان و مبارزان صدر مشـروطه بود کـه در مـاه میـزان (مهـر) ۱۲۸۵ از سـوی مـردم مشهد بـه نمایندگـی دورۀ اول مجلـس شـورای ملی برگزیده شـد.
وی انســانی وارسته و شریف، آزاده و میهندوست بــود که بــه ایرانی آزاد و آباد میاندیشید و در راه رسـیدن بـه ایـن آرمان مقـدس از هیـچ کوششی فروگذار نمیکرد. مجتهـد تبریـزی در نخستین نطـق پیـش از دسـتوری کـه در مجلـس شـورای ملّی ایـراد نمـود، چنیـن گفـت:
« … مملکت ما دارای دو صنف مردم است، ظالم و مظلوم. ما وکیـل مظلومین هستیم که کسی به داد آنها نمیرسـد.»
او نخسـتین نماینـدهای بـود کـه در مجلـس اعلام داشـت وظیفـۀ نماینـدگان، حفـظ حقـوق ملّت اسـت و چـون آنــان بــه میــل خــود ایــن وظیفــه را پذیرفتهاند، نبایــد حقوقی بابــت آن دریافت دارنــد و برپایــۀ ایــن بــاور در تمــام دوران نمایندگی خــود، هرگــز دستمزد و پاداشی دریافت نکرد.
مجتهد تبریزی، مردی آگاه و روشنفکر و دانشپرور بود؛ از این روی در دورانی که فرستادن فرزندان به مدارس جدید مرسوم نبود، فرزندش را در دبستان دانش که از مدارس جدید مشهد بود، نامنویسی کرد.
بـه ایـن ترتیـب، مهـدی کـه مقدمـات خوانـدن و نوشـتن را در مکتـب فرا گرفتـه بـود، راهـی مدرسـه شـد و تــا کلاس نهــم متوســطه که در آن زمان آخریــن حــد آموزش نوین در مشهد بــه شمار میآمـد، درس خوانــد. پــس از آن چون کلاس بالاتــری در مشهد نبــود، در حُجــرۀ فرشفروشــی تاجــری بــه کار مشــغول شـد و بـه مـوازات آن بـه شـاگردی در محضـر ادیـب نیشـابوری کـه از سـرآمدان ادبـای روزگار خویـش بـود، پرداخـت. در حجـرۀ ادیـب، بـا شـیخ جلیـل بشرویهای هـمدرس بـود، همـان فرزانه اسـتادی کـه بعدهـا نام خـود را بـه بدیعالزمـان فروزانفـر تغییـر داد و در شـمار بـزرگان ادب و فرهنـگ ایـران جـای گرفـت.
دکتر آذر، «شرح معلقات سبعه»، «مطول» و «مغنی» را نـزد ادیـب خواند و ضمن آن بـه فراگیـری مبانـی دسـتور زبـان فارسـی و صـرف و نحـو عربـی اهتمـام ورزیـد. شـاگردی در مکتـب مرحـوم ادیـب تـا سـال ۱۲۹۹ خورشـیدی بـه طـول انجامیـد؛ پـس از آن بـود کـه بـرای تکمیـل تحصیلات خود به تهـران آمد، بـه مدرسـه دارالفنـون رفـت و در سـال ۱۳۰۲ پـس از دریافـت دیپلـم متوسـطه، در مدرسـه تـازه تأسـیس طـب، تحصیـل پزشکی را آغـاز کرد. هوش و ذکاوت سرشـار، سختکوشـی، دقتنظـر و احاطه عمیقی کـه بـر ادبیـات فارسی و عربـی داشـت موجـب شـد تـا بـا بهرهگیـری از تألیفـات بـزرگان دانـش پزشـکی ایـران چـون رازی، پورسـینا و جرجانـی از اقـران متمایـز گـردد و در زمرۀ شـاگردان برجسـته مدرسـۀ طـب جـای گیـرد.
دکتر آذر در سال ۱۳۰۷ خورشیدی موفق به دریافت دیپلم پزشکی از مدرسۀ طب شد. در همان سال به دستور رضاشاه پهلوی قانون اعزام دانشجو به خارج از کشور از تصویب مجلس گذشت؛ او نیز در امتحان مربوطه شرکت کرد و جزو نخستین گروه دانشجویان اعزامی، راهی فرانسه گردید. در این دوره، یکصد و یازده محصل در رشتههای گونا گون پذیرفته شدند که از میان آنان یکصد نفر به فرانسه، هفت نفر به آلمان و چهار نفر به انگلستان اعزام شدند. دکتر آذر فرانسه را برگزید، در لیون و پاریس به تحصیل پرداخت و وجهۀ همت خود را بر فراگیری طب داخلی نهاد.
استاد به سال ۱۳۱۳ خورشیدی / 1934 میلادی، پایاننامۀ تحصیلیاش را که دربارۀ جهاز هاضمه و بیماریهای آن بود از تصویب هیأت ژوری گذراند و از دانشکده پزشکی پاریس فارغالتحصیل شد و در همان سال به ایران بازگشت.
او از مرداد ۱۳۱۴ تا شهریور ۱۳۱۶ به خدمت در بهداری آذربایجان غربی و بیمارستان دولتی ارومیه پرداخت و سپس در شهریور ۱۳۱۶ به تهران برگشت و به ریاست بهداری وزارت پیشه و هنر منصوب شد. در سال ۱۳۱۸ پس از الحاق بیمارستانهای تهران به دانشکده پزشکی در سازمان نوینی که پروفسور ابرلن فرانسوی پیافکنده بود، سمت ریاست بخش داخلی بیمارستان رازی را عهدهدار گردید.
دکتــر آذر بــه اعتبار سخن بســیاری از شاگردانش کــه خــود بعدهـا در کســوت برجســتهترین اسـتادان پزشـکی کشـور درآمدنـد، از جملـه زندهیاد اسـتاد دکتـر مسـلم بهادری، زندهیـاد اسـتاد دکتر کاظــم آملــی، زندهیــاد دکتــر سیدمهدی قوامیان، اسـتاد دکتـر عبدالحمید حسابی، اسـتاد دکتر بهـروز برومند، اسـتاد زندهیاد سـرکار خانم دکتـر مریـم پوررضا، اسـتاد دکتـر احمد جلیلـی و بسـیاری دیگـر از بـزرگان پزشـکی ایـران، انسـانی والا، اسـتادی دانشـمند، آمـوزگاری نمونـه، مبـارزی آزادیخواه و میهندوســت و مــردی کریمالنفــس بــود.
او در تدریـس بسـیار جـدی بـود و تمـام تـوان خـود را چـه در کلاسهـای درس نظـری در دانشـکده و چـه بـر بالیـن بیمـاران در بیمارسـتانهای آموزشـی، بـرای آمـوزش دانشـجویانش به کار میبسـت. تأکید بر گرفتن شـرح حال کامل از بیماران و معاینـه دقیـق آنـان از ویژگیهـای کلاسهای درس ایشـان بـود. از شـاگردانش شـنیدم کـه دسـت تک تک آنـان را می گرفـت و بـر بالیـن بیمـاران میبـرد و روش معاینـه کامـل از سـر و گردن و قلـب و ریــه گرفتــه تــا نحــوۀ تعییـن اندازۀ کبد و طحال و معاینه اندامهــا و عــروق و اعصاب را به آنان میآموخت و تـا اطمینـان نمییافـت کـه مطلـب را بـه درسـتی آموختهانـد، رهایشـان نمیکـرد.
پیونــد استاد بــا بسیاری از شــاگردانش از پــس سالیان دور همچنان برقــرار بــود. آنها چــه حضـوراً و چــه از راه تلفــن و نامــه بــا ایشان مرتبـط بودنــد و گاه سـالها پــس از فراغت از تحصیــل بــاز هــم پرســشهای خــود را از اســتاد میپرسـیدند و ایشــان حتــی در ســالهای پایانــی عمــر بــا همــان شــفقت و دقــت و حــرارت ایــام جوانــی بــه پرســشهای آنــان پاســخ مــیداد. او هیچگاه از آموختــن و آمــوزش دادن بــاز نایســتاد. ایشــان مصــداق راســتین «ز گهــواره تــا گــور دانــش بجــوی» بودنــد. نامههایـی کـه بـه شا گردانشـان نوشـتهاند و خوشـبختانه تعـدادی از آنهـا در دسـترس می باشـد، هریک دربردارنـدۀ آموزههایی ارجمنــد و گرانســنگ اســت.
یکـی از ایـن نامه هـا، نامـهای اسـت کـه در پاسـخ بـه پرسـش دانشـجوی قدیمـی خـود -اسـتاد دکتـر برومنــد- نوشتهاند. جریـان از ایـن قـرار اسـت کـه دکتـر بهـروز برومند، چهل سـال پس از به پایان رسـیدن دورۀ دانشـکده، نامــهای بــه اســتاد مینویســند و پــس از آن کــه جویــای حال شــان میشــوند، از ایشــان می خواهنــد تــا در مــورد آنچــه “بارِ زبان” نامیــده می شــود، شـرحی برایشــان بنویســند. اسـتاد کــه در آن هنگام در آستانۀ نـود سـالگی از عمـر شـریف خـود بودنـد، در ابتـدا چنـان کـه رسـم همیشـگی ایشـان بـود بـا متنـی زیبـا و پا کیـزه جویـای احـوال شـاگرد قدیمی شـان -کـه امـروز خـود در کسـوت اسـتادی برجسـته و صاحب نـام اســت- می شــوند:
«دوست و همکار ارجمند گرامی و فاضل و باوفا
آقای بهروز برومند داماقباله
پــس از سلام و عــرض اخـلاص، مزیــد خوشــی و تندرســتی و موفقیــت شــما را از پــروردگار مسـئلت میکنــم. شــما واقعــاً مــردی باوفــا و قابــل احتــرام هســتید. وفاداری و صداقــت، صفـت طبیعـی مـردان بلندهمـت [همچـون] بهـروز برومنـد اسـت. اسـم و عنـوان خانوادگی شـما از هـر حیـث مناسـب خلـق و اخـلاق شماسـت، بـه ایـن مناسـبت گفتهانـد: الاسـماء تنــزّل مــن السّــماء، یعنــی اســمها از آســمان نــازل میشــوند؛ بــه عبــارت دیگــر خداداده اسـت و …»
و سـپس شـرحی مفصـل دربـارۀ بـارِ زبـان نوشـته، آن را بـرای دکتـر برومنـد میفرسـتند. شـرح مذکـور، کـه یکـی از کاملتریـن نمونههـای موجـود در ایـن زمینـه اسـت کـه مـن دیـدهام، ویژگـی بـارز دیگـری نیـز دارد و آن اینکــه اســتاد، در نگارش آن عـلاوه بــر تجــارب و اندوختههــای ذیقیمــت علمــی و عملــی خویــش کــه حاصـل ســالها معلمــی دانشـگاه و طبابــت بالینــی بــود، از کتابهــا و منابــع روز پزشــکی جهــان ماننــد مبانــی طــب داخلی هاریســون و درسـنامه طــب داخلـی سیســیل نیــز اســتفاده نمــوده و اسـامی منابـع را در پایـان ِنامـه آوردهانـد.
افــزون بــر ایــن او همــواره بــرای شــا گردانش الگــوی درســتی از اخلاق پزشــکی و آداب صحیــح برخــورد بــا بیمــاران بــود. اســتاد علاوه بــر آمـوزش مهارتهــای بالینــی بــه دانشــجویانش، آنهـا را از آموزه هـای ادبـی نیـز بینصیـب نمی گذاشـت و در ضمـن دروس نظـری و نیـز بـر بالیـن بیمـاران بـه آنهـا نحــوۀ نــگارش صحیــح واژگان و اصــول دســتور زبــان فارسـی را میآموخــت و آنــان را بــه مناســبتهای گوناگــون بــا تاریــخ و فرهنــگ پربــار ایــران آشــنا میسـاخت.
از شاگردان ایشان شنیدم که زندهیاد دکتر آذر حتی بر گفته و نوشتههای دانشجویانش نیز نظارت و دقت داشت و در هر فرصتی که دست میداد، نکاتی از دستور زبان فارسی را به آنان یادآوری مینمود.
بــه عنــوان نمونــه دکتـر برومند بــه یاد داشــتند کــه روزی استاد دکتــر آذر بــر بالیــن یکــی از بیمــاران بـا مهربانـی بـه دانشـجویی کـه از عبـارت “بیمـاری کلیـوی” اسـتفاده کـرده بـود، فرمودنـد کـه آوردن یـای نســبت در پایــان مضاف الیــه اشــتباه اســت و بهتــر است کــه از “بیمــاری کلیــه” اســتفاده نمایــد. ایــن اشــاره اســتاد بســیار درســت بــوده، زیــرا ایــن بیمــار دچــار بیمــاری در کلیه هایــش بــود و وقتــی بیمــاری مربـوط بـه خـود عضـو باشـد، اسـتفاده از صفت نسـبی بـرای بیـان ایـن حالـت اشـتباه اسـت.
دکتــر آذر عـلاوه بــر اینکــه یکــی از بنیانگــذاران طــب داخلــی در ایــران بــود، زمینــۀ پایهگــذاری برخــی از رشــتههای فــوق تخصصــی داخلــی را نیــز در ایــران فراهــم آورد: بــرای نخســتینبــار او بــود کــه بخــش نفرولـوژی و دیالیــز را راه انــدازی کــرد. تأســیس بخــش بیماریهــای غــدد مترشــحه داخلــی (اندوکرینولــوژی) و معرفــی رشــته روماتولــوژی در ایــران از دیگــر اقدامــات ایشــان اسـت.
تـا جایـی کـه بررسـیهای مـن نشـان میدهد، تأسـیس نخسـتین بخـش بیماریهـای گـوارش و کبد در بیمارسـتان رازی و پس از آن در بیمارسـتان هزارتختخوابی، خدمت بزرگی بود که ایشـان به توسـعه دانش پزشـکی و سلامت جامعه نمودند. دکتر هرمز آذر -فرزند اسـتاد و پایهگذار بخش جراحی قلب دانشـکده پزشـکی شـیراز در دهـه پنجـاه خورشـیدی- برایـم نقـل میکردنـد کـه هنگامی که نوجـوان بودنـد و به مطب پـدر میرفتنـد، ایشـان ابـزاری بـه نـام گاستروسـکوپ داشـتند و به وسـیله آن، بخشهای ابتدایی دسـتگاه گـوارش بیمارانـی کـه بـا علائم گوارشـی فوقانـی مراجعه مینمودند را مورد بررسـی قـرار میدادند. بــه ایــن ترتیــب، ایشــان بــا اســتفاده از گاستروســکوپی کــه در آن زمــان روشــی نــو به شــمار می آمــد، بــاب نخســتین بررســیهای درونبینی (اندوسکوپی) را در ایــران گشــودند.
زندهیاد استاد دکتر قوامیان در این زمینه مطلبی ارزشمند دارند:
«اســتاد دکتــر مهــدی آذر قــدر زحمــات همکارانــش را بــه خوبــی میدانســت و بــه آنهــا ارج مینهـاد و ایـن خـود بزرگتریـن تشـویق بـرای ادامـه تـلاش و تحقیـق بـرای همـکاران پزشـک، بهخصـوص پزشـکان جـوان بـود. ویژگیهـای انسـانی و شخصیت ممتاز علمـی او سـبب شــد کــه پزشــکان از هــر رشــته چــون شــمع بــه دورش گــرد آینــد و از محضـر اســتاد بهرهمنــد شــوند. بــا همّــت و پشــتکار اســتاد آذر، در تشکیلات داخلــی بیمارسـتان رازی بــرای اولیــنبـار آزمایشـگاه بخـش نفرولـوژی تأسـیس و مقدمـات کلیـه مصنوعـی فراهـم آمد و مسـئولیت آن بــه اینجانـب محول شد. همچنیـن بـرای اولیـنبــار در ایــران بخــش رادیوایزوتــوپ و اسـکن تیروئیـد توسـط دکتـر نظـام مافـی دایـر گردیـد. در قسـمت گـوارش بـرای نخسـتینبـار اندوســکوپی توســط دکتــر جلالی راهانـدازی شــد و آقــای دکتــر پیرنیــا بیماریهـای قلب و سـمیولوژی آن را تدریـس میکردنـد و دکتـر فتورهچـی کـه در زمینـه بیماریهـای ریـوی تبحّـر داشــت، بیماریهای تنفســی را آمــوزش میداد. مسـئولیت اتوپســی بــدواً بــا اینجانــب بــود. و توســط اســتادیار آسیبشناســی ادامــه یافــت. بدیــنترتیــب ترکیــب بســیار منســجمی در تشکیلات داخلــی بیمارســتان رازی بــه سرپرســتی اســتاد آذر بــه وجــود آمــد و بــا مدیریــت کامــل در هــر رشــته، متخصصیــن مربوطــه تحتنظــر اســتاد انجــام وظیفــه میکردنــد. خــود اســتاد کــه پیشکســوت بیماریهـای گوارشــی بــود و انجمــن بیماریهـای گوارشــی ایــران را تأسـیس کــرده بــود، رکتوســکوپی و آزمایشــات مربــوط بــه دســتگاه گوارش را انجــام مــیداد.
یکــی از کارهــای ابتــکاری وی ایــن بــود کــه در آن زمــان در بیمارســتان رازی تنهــا بخــش داخلــی ایــران بــود کــه درجــه حــرارت بیمــاران توســط پرســتاران از طریــق رکتــال ســه بــار در روز اندازهگیـری و درج میگردیـد. هـر بیمـاری کـه در روز تـب مرتفـع و بلنـد داشـت بـه طـور جــاری کشــت خــون می شــد. هــر بیمــاری کــه خیــز (ادم) پــا داشــت به طــور جــاری از او آزمایشــات ادرار بــه عمــل می آمــد. همهگونــه بیمارانــی کــه از بخشهای دیگر رانده شــده بودنــد را می پذیرفــت و بســتری مینمــود.
هــر بیمــاری کــه فــوت می کــرد به طــور جــاری اتوپســی میشــد. بــدواً اتوپســیها را خــود یــا دانشــیار محترمــش دکتــر پیرنیــا انجــام میدادنــد و پــس از اسـتخدام اینجانـب، اتوپســی توســط مــن انجــام می گرفــت. تعــداد اتوپسیها گاهــی بــه روزی ۳ – ۲ عــدد میرســید و اجسادشــان بــرای آسیب شناسی فرســتاده میشــد. روش تدریــس اســتاد عـلاوه بــر مــوارد تئــوری بــا نظریــات و تجربیــات شــخصی تــوأم بــود و بــه کلاس درس وی جاذبــه خاصــی میبخشــید. استاد هیچگاه در ضمن خدمت دانشگاهی و تدریس به دانشجویان، انترنها، دستیاران و سایر همکاران از سیاست صحبتی نمیکرد و فقط با جدیت به تدریس پزشکی مشغول بود.»
روزی با استاد زنده یاد دکتر مسلم بهادری که دیرزمانی نیست از این سرای خاکی کوچیدهاند، در مورد خدمات دکتر آذر گفتوگو میکردم. ایشان ضمن برشمردن بسیاری از ویژگیهای علمی و اخلاقی استاد به من فرمودند که: «دکتـر آذر تمـام بیمارانـی را کـه در بخـش داخلـی درمی گذشـتند، کالبدگشـایی مینمودنـد و تــا ایــن کار انجــام نمی شــد، اجــازه صــدور گواهــی فــوت نمیدادنــد، زیــرا بــر ایــن بــاور بودنـد کـه کالبـد هـر فـرد متوفـی هماننـد کتابـی اسـت کـه ا گـر گشـوده نشـود، رازهـای زیـادی را بـا خـود بـه خـاک خواهـد بـرد.»
زنده یاد دکتر بهادری همچنین روزی برایم نقل فرمودند که:
«اســتاد دکتــر آذر در فرانســه عـلاوه بــر طــب داخلــی، دورههایی را در زمینــه میکروبشناسی و انگلشناســی گذرانــده بودنــد و بــه علــوم آزمایشــگاهی و آسیبشناســی علاقهای ویــژه داشـتند. متخصصیـن آسیبشناسـی کـه مسـئولیت اتوپسـی درگذشـتگان را در بیمارسـتان برعهـده داشـتند از جملـه زنده یـادان دکتـر محمـد کار، سـرکار خانـم دکتـر ناهیـد پیشـوا، دکتـر عبدالخالـق محبّآئیـن و دکتـر نصـرتالله حجـازی همـواره از حمایـت دکتـر آذر برخــــوردار بودنـد؛ بـه همیـن دلیـل از دکتـر آذر بـا عنـوان پاترن (patron) آسیبشناسـی نـام بـرده میشـد. به عــلاوه، طبــق قانون آن زمــان، دســتیاران بخــش آسیبشناســی در صــورت تمایــل و موافقــت رؤسای بخـش می توانســتند هم زمــان بــه تحصیــل در یــک رشــته بالینــی نیــز بپردازنـد. بــه خاطــر دارم کــه مرحــوم دکتر محبآئیــن کــه در آن هنــگام دســتیار بخــش آسیبشناســی بــود، بــا حمایتهای ایشــان هم زمان در رشــته داخلــی تحصیــل کــرد و متخصــص داخلــی نیــز شــد.»
برایــن اســاس، دکتــر بهــادری معتقــد بــود کــه دکتــر آذر را میتــوان از حامیان گســترش رشــتههای آسیبشناسی و پزشکی قانونــی در ایـران دانسـت.
دکتر آذر را همچنیــن بایــد از نخستین اســتادان دانشــکده پزشـکی دانســت کــه آثــار تألیفــی برجسـتهای از خـود برجـای نهـاد. ویژگـی مهـم ایـن آثـار در تألیفـی بـودن آنهـا و اسـتفاده از شـرح حال، شـرح معاینــه فیزیکی و عکسهــا و تصاویری از ضایعــات بالینــی، کلیشــههای رادیوگرافــی و آزمایشهای بیمارانی اسـت کـه در بخشهـای آموزشـی بیمارسـتانهای وابسـته بـه دانشـکده پزشـکی بسـتری بودنـد و تشــخیص و درمــان آنهــا توســط دکتــر آذر و همکارانشان بــه انجام رســیده بــود.
کتابهـای طـب بالینـی و بیماریهای عفونی از جملـه ایـن آثار است کـه سالیانی دراز بـه عنوان منابعـی مسـتند مـورد اسـتفاده دانشـجویان پزشـکی و پزشـکان بـود و شوربختانه سالهاسـت کـه ایـن رسـم و روش کارآمـد جـای خـود را بـه ترجمههایـی نامرغـوب از آثـار نویسـندگان خارجـی داده اسـت.
ویژگی دیگر تألیفات دکتر آذر را میتوان علاوه بر محتوای علمی، در سبک نگارش آنها دانست. احاطه عمیق استاد بر دانش پزشکی از یکسو و چیرهدستیاش در ادبیات فارسی و عربی که حاصل سالها تحصیل، ممارست و تحقیق و تتبع در متون ادبی و همنشینی با بزرگانی چون ادیب نیشابوری، بدیعالزمان فروزانفر، علامه دهخدا، محمد محیط طباطبایی، احمد آرام، دکتر محمود افشار، حبیب یغمایی، مجتبی مینوی، محمد تقی دانش پژوه و مردانی از این دست بود، سبب شد تا نوشتههایی ارجمند از ایشان برجای ماند. کتابها و مقالاتی که علاوه بر ارزش علمی، ویژگیهای ادبی شایستهای دارند.
برگزیـدن واژگان مناسـب پارسـی در برابـر لغـات بیگانـه و گاه سـاختن واژگان جدیـد از ویژگیهـای تألیفـات ایشـان اسـت؛ بـه عنـوان نمونـه، بـه کاربـردن واژۀ “پرمیـزی، در برابـر پلـیاوری”[29] و یـا بیماریهای سریشــمزایی (کالژنــوز)[30] کــه آن را برابــر بیماریهــای بافــت همبنــد برگزیدهانــد، تنهــا نمونههایــی از ده هـا برابرنهـادی اسـت کـه در کتاب هـا و مقـالات ایشـان آمـده اسـت.
دکتــر آذر در تحقیــق و پژوهشهـای علمــی، تاریخی و ادبــی مــردی دقیــق و جویا بــود. تحقیقـات تاریخــی کــه از ایشــان باقــی مانــده، نشــاندهندۀ وسعت اطلاعـات و رعایــت دقیــق اصول پژوهشــی و اسـتناد بـه مـدارک و نوشـته های معتبـر و مسـتند اسـت. اسـتاد عـاوه بـر تسـلط بـر زبـان فرانسـوی کـه زبـان تحصیلی ایشـان بـود، بـا زبانهای انگلیسـی، ترکـی و عربـی نیـز آشـنا بـود و بـه ویـژه در ادبیـات فارسی و عربی فـردی آگاه و مطلـع بـه شـمار میآمد و بـههمیـن دلیـل در مجامـع ادبـی و فرهنگـی بسـیار پرمایـه ظاهــر میشــد.
روزی سـعادت دیــدار استادان فرزانــه دکتر بهـروز برومند و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی دســت داد؛ دکتــر برومنــد از اســتاد شــفیعی کدکنی دربــارۀ احاطه دکتــر آذر بــر زبــان و ادبیات عـرب پرسیدند و دکتـر کدکنـی اظهـار داشـتند کـه ایشـان در ایـن زمینه شخصیتی برجسته و مبـرّز بودند.
دکتر آذر بسیاری از اشعار برجسته شاعران عرب را از برداشت و در هر مناسبت به تناسب، آنها را به کار میبرد. او دستی در سرودن شعر نیز داشت. در قطعات کوتاهی که از ایشان باقیمانده است، قدرت و لطافت طبعش به خوبی نمایان است.
دکتـر مهـدی آذر در اندیشـه و فعالیتهـای سیاسـی پیـرو راه زندهیـاد دکتـر محمـد مصـدق و از فعـالان برجسـته جبهـه ملّی ایـران بـود. پـس از واقعـه سیتیـر ۱۳۳۱ که یکبار دیگـر دکتر مصدق به نخسـت وزیری منصـوب گردیـد، دکتـر آذر از سـوی دکتـر مصـدق بـه وزارت فرهنـگ (وزارت آمـوزش و پـرورش کنونی) برگزیده شـد و دست بـه اقدامـات ارزنده ای زد. او در زمـان تصـدی وزارت فرهنـگ از بزرگانـی چـون دکتر غلامحسین مصاحب، دکتـر محمدعلی مجتهـدی، احمـد بیرشـک، دکتر ابوالقاسـم اسـفندیاری، احمـد آرام، مجتبی مینــوی، علی محمدخان عامری، حبیب یغمایی، دکتر احمدعلی رجایی و دکتـر علی اکبـر شهابی دعـوت بـه همـکاری نمـود و از دانـش ژرف و خدمـات ارزنـده ایـن دانشـی مردان ِ کمنظیـر بـرای پیشـبرد اهـداف وزارت فرهنـگ بهـره جسـت. در زمـان وزارت ایشـان، انتشـار مجلـه ماهانـه آمـوزش و پـرورش کـه مدتـی تعطیـل شـده بـود از سـر گرفتـه شـد، محتـوای کتابهـای درسـی مـورد توجـه ویـژه قـرار گرفت و روز سـیویکم شـهریور هر سـال بـه عنـوان «روز معلـم» نامگـذاری شـد.
در زمــان وزارت ایشــان نظــارت بــر امتحانــات نهایــی قــوت گرفــت و امتحانــات نهایــی متوســطه آن زمــان کــه بــا آشــفتگیهای زیــادی همــراه بــود، بــا ســختگیری و جدیـت ایشــان ســامان یافــت؛ به طوری کـه دیپلمههـای آن زمـان بـه علـت ارزش علمـی و سـازماندهی کـه ایشـان صـورت داده بودنـد بــه «دیپلمههــای آذری» معــروف شــدند. او همواره مورد احترام بزرگان و اهالی فرهنگ بود. هرکه او را میشناخت در برابر شخصیت برجسته و فضایل اخلاقی و انسانی او سر تعظیم فرود میآورد.
دکتــر آذر مردی میهندوست و آزاده و در عقاید خود بســیار سرسخت و بــه آنها پایبنـد بــود و در ایــن مــوارد اهــل مـدارا و معامله نبـود. داسـتان ایسـتادگی او در برابــر نخسـتوزیر وقــت -سپهبد حاجعلی رزمآرا- کــه حکایــت آن در ایــن دفتــر آمــده اســت، خواندنـی اســت.
او از مردان جدی و وفادار به مشی دکتر مصدق و مورد وثوق ایشان بـــود. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازداشــت دکتـر مصـدق، وزرای او بـــرای مدتی زندانی شـدند. دکتر آذر از جملـــه ایـــن افـــراد بـــود کـــه سرانجام در ۲۷ دیماه ۱۳۳۲ همـراه بـا چنـــد تـــن از صاحب منصبـان دولت مصدق از زنـدان آزاد شد و پــس از آن به طبابـت در مطب خصوصی خـــود پرداخت و در بیمارسـتان رازی نیـــز بـــه کار مشــغول شـــد.
دکتـر آذر اسـتادی دانشـمند و مـورد احتـرام و وثوق جامعـه پزشـکی کشـور بـود. او در فعالیتهـای صنفــی حضـوری پررنگ داشــت و در کنــار بزرگانی چــون اســتاد زندهیـاد دکتــر محمدعلی حفیظــی نقــش مهمـی در فعالیتهای سازمان نظام پزشکی ایفــا کرد. بــر اساس نامـه شــماره ۲۶۸۴ / ۴ مورخ ۱۳۶۰/۰۳/ ۲۷ سازمان مرکزی نظام پزشکی ایران، دکتـر آذر با کسب ۲۴۸۶ رأی از مجمـوع ۲۷۵۰ رأی از سـوی پزشـکان شـرکتکننده در انتخابات پنجمیـن دوره هیأت مدیره نظام پزشکی مرکز، پـس از زندهیاد دکتــر حفیظــی بــه عنـوان نفــر دوم برگزیده شد.
مقالات و نوشته های او در باب آئین طبابت و اخلاق پزشکی، که بیشتر در نشریات سازمان نظام پزشکی آن زمان به چاپ رسیده است، پس از گذشت نیمقرن همچنان روشنگر راه پزشکان جوانی است که گام در راه پرنشیب و فراز طبابت مینهند. دکتر آذر در بین بیمارانی که به او مراجعه مینمودند شخصیتی علمی و قابل احترام داشت. از بیمارانشان شنیدهام که به آنان احترام بسیار میگذاشت و بیماران تهیدست را به رایگان معاینه و معالجه میکرد. از میان بسیاری از مراجعینی که داشت و من افتخار آشنایی با برخی از آنان را داشتهام یکی استاد زندهیاد سید عبدالله انوار بود که همواره از دکتر آذر به نیکی یاد میکردند و دیگری زندهیاد سرور محسن محسنی (نوری)، استاد برجسته طرح و نقش فرش ایرانی که همواره از اخلاق نیکو و تشخیصهای دقیق و درمانهای شفابخش ایشان برایم میگفتند.
اسـتاد دکتـر مهدی آذر کـه جـز بـه سـربلندی ایـران نمیاندیشـید و سخت دلبسـته آن بـود، در خـرداد ۱۳۷۳ خورشــیدی در آمریکا زندگی را بدرود گفـت. کالبد ایشان بــه همت بانـو سـودابه آذر بــه ایــران انتقــال یافــت و در جــوار خاک همسـر گرامی و وفادارش -زندهیاد بانو مرضیه برنجی- کــه در تمــام ســالهای زندگــی مشــترک یـار و یـاور دکتر آذر بــود و در فراق و غم دوری از ایشــان ده ســال پیشتر درگذشـته بــود، بــه خاک سـپرده شــد.
دفتر پیشروی گزیدهای از نوشتهها، مقالات و سخنرانیهای ایشان در حوزههای گوناگون ادبـی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و نیـز پزشکی است. گردآوری ایـن مقالات پراکنده کـه در طی زمانی بیش از شـش دهه به نگارش درآمدهاند، بیش از همه مرهون عشـق، علاقه، کوشـش و پایمردی بانو سـودابه آذر و انتشـار آن حاصـل حمایتهـای پیـروز آذر اسـت. از هـر دوی آنـان سپاسـگزارم.
در تمام موارد سعی نمودم تا متونی که در اختیارم قرار گرفته بود را با اصل آنها تطبیق دهم تا به متن اصلی خدشهای وارد نیاید. بیشتر پانویسها توسط خود استاد به مقالات افزوده شده است و پارهای از پانویس ها به ویژه شرح و برگردان عبارات و واژگان تازی به پارسی را من برای سهولت کار خوانندگان به برخی بخشها افزودهام. در تمـام مراحل تدوین اثـر از راهنماییهای اسـتاد فرزانه سرور دکتـر بهروز برومند برخوردار بـودهام. مهرشـان را پـاس میدارم. جلد زیبای کتاب حاصل هنر و اندیشهدوست هنرمندم جـواد آتشباری و صفحهآرایی زیبای کتاب حاصل زحمات سـرکار خانم مریم ناظمزاده اسـت. سپاسگزار لطفشان هسـتم. امیدوارم کتاب حاضر مورد اسـتفاده ایراندوستان ارجمند و فرهنگپرور به ویژه همکاران گرامی پزشک قرار گیرد.
با مهر
دکتر علی یزدینژاد
نیاوران – نوروز ۱۴۰۳ خورشیدی
[1] – یغمایی، اقبال، ویران علوم و معارف و فرهنگ ایران، تهران: مرکز نشر دانشگاهی ۱۳۷۵. ص۴۳۸ / موحدی، محمدمهدی، زندگانی و خاطراتی از دکتر مهدی آذر وزیر فرهنگ دکتر مصدق. نشریه ادبیات و زبانها «حافظ»، آذر ۱۳۸۴، شماره ۲۱، صص ۳۷ – ۳۹.
[2] – کریمیان، علی، نمونه امضای هیات دولت از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، ش ۹۳. / موحدی همان، ص ۴۰
[3] – کریمیان همان، ص ۹۳ / موحدی همان، ص ۴۰
[4] . مصاحبه با دکتر مهدی آذر. نوار شماره 1. تاریخ 31 مارس 1983. نورفولک ویرجینیا، آمریکا، مصاحبه کننده: ضیاءالله صدقی.
[5] . ص256.
[6] . عبدالله پور، احمد. نخست وزیران ایران. تهران: انتشارات علمی .1369. ص239.
[7] . مصاحبه با دکتر مهدی آذر. نوار شماره 1.
[8] . مصاحبه با دکتر مهدی آذر. نوار شماره 1.
[9] . همان.
[10] . استاد به این مأموریت در مصاحبه شفاهی شان به تفصیل اشاره نموده اند.
[11] . عبدالله پور، احمد .وزرای معارف ایران: وزیران آموزش و پرورش. تهران: رودکی .1369. ص186.
[12] . فزونی ،بهاره. دکتر مهدی آذر، برگرفته از سایت مطالعات تاریخ معاصر ایران: http://www.iichs.org
[13] . کریمیان، علی ،نمونه امضای اعضاء هیئت دولت از 1320 تا 1332ش.، 1373، ص93 / موحدی، محمّدمهدی، زندگانی و خاطراتی از دکتـر مهـدی آذر. وزیـر فرهنگ مصدق .1384. ص40.
[14] . موحدی، محمّدمهدی. زندگانی و خاطراتی از دکتر مهدی آذر، وزیر فرهنگ مصدق .1384. ص40.
[15] . همان/ کریمیان، علی .نمونه امضای اعضاء هیئت دولت از 1320-1322ش .1373. ص93.
[16] . هوشنگ مهدوی، عبدالرضا .سرنوشت ی اراندکتر مصدق .تهران: انتشارات علمی .1383. ص28 و 29 .
[17] . فزونی ،بهاره. دکتر مهدی آذر. مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، دانشنامه اسلامی.
[18] . طلوعی، محمود. بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست. 1376. ج2. ص434.
[19] . فزونی ،بهاره. دکتر مهدی آذر / شهبازی، عبدالله .ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. 1369. ج2. ص348.
[20] . طلوعی، محمود .بازیگران عصر پهلویاز فروغی تا فردوست .1376. ج 1. ص434 و 435.
[21] . فزونی، بهاره .دکتر مهدی آذر، برگرفته از سایت مطالعات تاریخ معاصر ایران: http://www.iichs.org
[22] . همان.
[23] . مهدوی ،هوشنگ .سرنوشت یاران دکتر مصدق. 1383. ص 28 و 29.
[24] . هدایتی، جواد .تاریخ پزشکی معاصر ایران از تأسیس دارالفنون تا انقلاب اسلامی. 1381. ص300.
[25] . افشار، ایرج .نادره کاران )سوکنامه ناموران فرهنگی و ادبی(. به کوشش محمود نیکویه .تهران: نشر قطره .1382. ص 759.
[26] . فزونی ،بهاره. دکتر مهدی آذر. برگرفته از سایت مطالعات تاریخ معاصر ایران: http://www.iichs.org
[27] . برومند، بهروز .یاد و خاطره ای از استاد دکتر مهدی آذر .نشریه کانون. پائیز 1359. شماره 6.
[28] . همـان/ کریمیـان، علـی. نمونـه امضـای اعضـاء هیئـت دولـت از 1320-1332ش .1373. ص 93. / موح ـدی، محمّدمهـدی. زندگانـی و خاطراتـی از دکتـر مهـدی آذر، وزیـر فرهنـگ مصـدق .1384. ص 40./ اتحـاد، هوشـنگ. پژوهشـگران معاصـر ایـران. تهـران: فرهنـگ معاصـر .1378. ص417 و 418.
[29] – Polyuria
[30] – سریشـمزایی (کلاژنـوز) نـام کتابـی اسـت از تألیفـات اسـتاد دکتـر آذر کـه بـه سـال ۱۳۵۰ منتشـر گردیـده، و از جملـه نخسـتین آثـاری اسـت کـه در زمینـه بیماری هـای روماتیسـمی انتشـار یافتـه اسـت.