دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها كتابخانه الكترونيك

نوشتاری از مهندس جهانگیر حق شناس عضو فقید شورای مرکزی

به‌مناسبت سالگرد درگذشت مهندس جهانگیر حق‌شناس وزیر راه کابینه دولت ملی و از یاران مبارز دکتر محمد مصدق، نوشته‌ای از ایشان در کتاب «اسناد سخن می‌گویند» (مجموعه کامل سری مربوط به رویدادها در روابط خارجی ایران با ایالات متحده و انگلستان در دوران نهضت ملی ایران – ۱۹۵۴ – ۱۹۵۱)، پژوهش و برگردان دکتر احمدعلی رجائی و مهین سروری، (انتشارات قلم – ۱۳۸۳) تقدیم می‌کنیم. ضمن این‌که این نوشته گویای فکر و اندیشه ملی، آن رادمرد مصدقی است، به روزهای واپسین حیات وی بر ‌گردد. چرا که وی در ۳۰ دی ۱۳۷۸ چشم از جهان فرو بست. ابتدا مقدمه روشنگر شادروان احمدعلی رجایی بر نوشته مهندس حق‌شناس، در ادامه نوشته بلند مهندس حق‌شناس درباره کتاب و اسناد کودتای ۲۸ مرداد عرضه می‌شود.

 

کمیته رسانه

۳۰ بهمن ۱۴۰۱

 

مهندس جهانگیر حق‌شناس (۱۳۷۸ – ۱۲۸۹)

مهندس جهانگیر حق‌شناس، وزیر راه کابینه دکتر محمد مصدق و آخرین بازمانده از اعضاء دولت [ملی] و از همکاران نزدیک و مورد اعتماد رهبر نهضت ملی ایران، در بیست و هشتم بهمن ماه ۱۲۸۹ در یک خانواده اصیل مذهبی در تهران پا به عرصه وجود گذاشت. وی تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه ایران و آلمان در تهران و دوره آموزش عالی و دانشگاهی را در پلی تکنیک برلن، که از مهمترین موسسات علمی و نامدار کشور آلمان بود، در رشته مهندسی مکانیک با موفقیت گذرانید. پس از بازگشت به ایران، ضمن تدریس در هنرسرای عالی و کار در وزارت پیشه و هنر و سازمان برنامه و مدیریت عامل شرکت بیمه ایران و بلاخره وزارت راه و عضویت در کابینه، با پایمردی و صمیمیت در نهضت مبارزات استقلال‌طلبانه ایران مشارکت جست و تا پایان عمر پربار خویش از تلاش و کوشش باز نایستاد.

مهندس حق‌شناس در نیمه شب 25 مرداد ماه 1332 بعنوان نخستین گروگان‌های دولت نهضت ملی در معیت وزیر امورخارجه [شهید دکتر فاطمی] و مهندس احمد زیرک‌زاده از سوی کودتاچیان که مرکب از افسران و درجه‌داران گارد شاهنشاهی بودند بازداشت و به عنوان نخستین گروگان کودتای نظامی به ستاد ارتش برده شد. پس از خنثی شدن توطئه کودتا در بامداد روز بعد از زندان آزاد گردید. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بدوا مدتی مخفی گردید و سپس در دوران دولت برآمده از کودتا به دفعات بازداشت و گرفتار انواع محرومیت‌ها و تضییقات ویژه نظام خودکامه گردید، لکن همواره نسبت به اهداف و اعتقادات خویشتن چون کوهی استوار ماند، پیوسته الهام‌بخش و مشوق کوشندگان راه آزادی و استقلال ملی ایران بود.

مهندس جهانگیر حق‌شناس علاوه بر طی مدارج علمی و تخصص با آشنائی به زبان‌های خارجی دارای اطلاعات گسترده و دقیقی درباره مسائل جهانی و داخلی کشور و دارای حافظه شگفت‌انگیزی بود و شناخت وسیعی از گروه‌های سیاسی، اجتماعی، و مذهبی کشور و سوابق و مناسبات افراد داشت. وی از لحاظ ویژگی‌های انسانی از خصائل بسیار برجسته و به‌خصوص به میهن‌دوستی، اعتقاد به ارزش‌های والای انسانی، آزادی و دموکراسی بسیار پای‌بند بود.

زنده‌یاد مهندس جهانگیر حق‌شناس مجموعه ارزنده اسناد سری مربوط سیاسی و دیپلماتیک ایران با ایالات متحده و انگلستان (۱۹۵۱ – ۱۹۵۴) را که در دوران بخش عمده رویدادهای آن در هیأت دولت آقای دکتر مصدق عضویت داشت و غالباً مورد مشاوره و گفت‌وگو رهبر نهضت ملی ایران قرار گرفت. با علاقه و شوق فراوان مورد بررسی قرار دادند و پژوهنده را در تنظیم و تدوین دقیق متون بسیار تشویق و ترغیب می‌نمودند و به ویژه بر ضرورت حداکثر دقت نظر و وسواس علمی بر برگرداندیدن مفاهیم این استاد به زبان فارسی روان تأکید می‌نمودند.

بنا به درخواست این پژوهنده [دکتر احمدعلی رجائی ] و به جهت تأکید بر اهمیت تاریخی و نتایج بسیار مهم سیاسی مترتب این مجموعه ارزنده، زنده‌یاد مهندس جهانگیر حق‌شناس در پیشگفتاری که یک‌ماه پیش از درگذشت خویش برآن نگاشتند، نظرات و برداشت‌های خویش را در تشریح شرایط سیاسی و تاریخی کشور بررسی فراز و فرودهائی که بالمآل اهمیت رویدادهای دوران مورد بررسی در این اسناد را به نحو روشن‌تر و شفاف‌تری به هم‌میهنان عرضه می‌نماید با استفاده از حافظه شگفت‌انگیز خویش بیان نموده‌اند که عیناً در صفحات بهد از نظر می‌گذرد.

 

مهندس جهانگیر حق شناس

پیش گفتار:

«رهروان شرمنده در پیشگاه حقیقت»

زتندباد حوادث نمی توان دیدن

در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

بررسی سریع مجموعه برگزیده اسناد سرّی روابط ایالات متحده و ایران در دوران درخشان نهضت ملی ایران و رویدادهای خفت‌بار پس از آن که اینجانب در ایام شکوفایی مبارزات مردم ایران در آن افتخار حضور و همکاری تنگاتنگی را داشتم، موجب تجدید خاطرات تاریخی تلاش‌ها و فداکاری‌های بی‌دریغ آن ایام و یادآور حماسه سلحشوری‌ها و از خودگذشتگی‌های رهبری آگاه و هوشیار است که از دل و جان برای تحقق استقلال و شرف ملّی به همراهی گروهی از یاران وفادار و استوار به میدان کارزار نابرابری پای گذارده بود. برای اینکه شرایط این نبرد نابرابر و شرح ناجوانمردی‌ها و نامردمی‌های عوامل و محافل داخلی را که در بزنگاه این ستیز سرنوشت ساز «جبهه دومی» در داخل کشور ما گشوده و یا بعدا در مراحل بسیار حساس بدان «جبهه دوم» پیوستند، بهتر شناخته شود. لازم می دانم به برخی نکات و تحولات سیاسی گذشته نزدیک که زمینه این نامردمی ها و دشواریهای فراوانی که در مسیر مبارزات مردم آزادیخواه و میهن‌دوست این سرزمین کهنسال ایجاد گردید، بهتر شناخته شود، اجمالا اشاره کنم تا جوانان میهن ما بهتر بشناسند که بر سر این کشور و رهروان فداکار آن چه بلایائی رفته و چه بهای گزافی در صیانت از آزادی و استقلال ملی پرداخت گردیده است.

در سپتامبر سال ۱۹۱۸ کرزن وزیر امور خارجه وقت انگلیس، پرسی کاکس سفیر آن کشور در تهران را مامور انعقاد قرارداد وابستگی نظامی و مالی با دولت وقت ایران ساخت به نحوی که عملا با تحت‌الحمایه ساختن و انقیاد مالی و نظامی ایران، موجبات تحقق اهداف و تسلط کامل سیاسی انگلستان را فراهم یازد. براساس اطلاعات دقیق و مستندی که در اسناد وزارت خارجه انگلیس موجود و اینک در دسترس است، دولت انگلستان موجبات برکناری علاء السلطنه نخست وزیر را فراهم کرد و حسن وثوق (وثوق‌الدوله) را که به دوستی نزدیک با آنان اشتهار داشت بر سر کار آورد. پرسی کاکس نیز با جلب موافقت وثوق‌الدوله نخست‌وزیر وقت (حسن وثوق برادر احمد قوام و پدر همسر علی امینی) و نصرت‌الدوله فیروز (فرزند عبدالحسین فرمانفرما و پدر مظفر و مریم فیروز) وزیر امور خارجه و اکبر میرزا مسعود (صارم‌الدوله) وزیر دارایی در هیات دولت که ارکان اصلی تنطیم و اجرای قرارداد در دولت جدید بودند با پرداخت یکصد و سی هزار لیره رشوه و دادن تضمین کتبی دائر بر اعطاء حق پناهندگی سیاسی و برخورداری از حمایت و پوشش سیاسی از سوی دولت انگلیس، به عنوان دلالان مظلمه، موجبات و زمینه تنظیم و تصویب قراردادهای را که به قراداد ۱۹۱۹ معروف گردید، در هیات وزیران، و سپس در مجلس شورای ملّی فراهم آوردند. براساس اسناد موجود دولت انگلیس برای محکم کاری و مال‌اندیشی و حصول اطمینان از انشاء و تنفیذ اعتبار این قرارداد به عهده گرفت که ماهیانه پانزده هزار تومان نیز به احمدشاه قاجار پرداخت نماید. در مقابل به موجب قرارداد ۱۹۱۹ دولت ایران نیز ملزم شده بود که کلیه مستشاران مالی و نظامی خود را از انگلستان استخدام نماید و حقوق و مخارج آنان را البته خود به‌عهده بگیرد.

این امر موجب برانگیختن واکنش شدید از سوی آزادی‌خواهان و میهن‌دوستان ایران گردید و آنان با اغتنام از فرصت و بهره‌گیری از تعارضات سیاسی بین‌المللی و از جمله عدم موافقت دولت جدید اتحاد شوروی و اعلامیه‌ای که دولت وقت ایالات متحده در حمایت و تأیید تمایلات استقلال‌طلبانه آزادی‌خواهان ایران در مخالفت با این قرارداد صادر نمود و همزمان با گسترش احساسات ناسیونالیستی و ضدانگلیسی در سراسر آسیا و بویژه شبه قاره هند، ترکیه و نگرانی بریتانیا از درگیری با ارتش نوپای سرخ در شمال ایران و بالاخره تزلزل و نابسامانی شرایط اقتصادی در انگلستان پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول، مجلس شورای ملی ایران سرانجام از تصویب قرارداد تحت‌الحمایگی مالی و نظامی ایران امتناع ورزید. لئو تروتسکی کمیسر امورخارجه دولت جدید شوروی نیز بطور همزمان قرارداد سال ۱۹۰۷ رژیم تزاری روسیه با انگلستان برای تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ شمالی و جنوبی میان انگلیس و روسیه را بدین عنوان که با «استقلال و آزادی ملت ایران» منافات دارد، بطور یک جانبه لغو نمود. دولت وقت آمریکا نیز که با انعقاد و اجرای قرارداد ۱۹۱۹ مخالف بود و علت آن نیز قبل از آنکه به ملاحظه مصالح ایران مربوط باشد مربوط به نگرانی این کشور از آن بود که مبادا تصویب قرارداد ایران و انگلیس در مجلس ایران، تحصیل و حفظ امتیازات نفتی را که در آن هنگام شرکت‌های نفت آمریکائی در ایران به دنبال آن بودند، مشکل‌تر سازد. از موضع آزادی‌خواهان و استقلال‌طلبان ایران پشتیبانی نمودند.

(تلگراف رمز مورخ ۱۷ مارس ۱۹۲۰ وزیر امور خارجه آمریکا به سفارت آمریکا در تهران موجود در مجموعه اسناد سیاسی رسمی دولت آمریکا)

و بر اثر شکست سیاسی خارجی انگلیس در جستجوی ایرج طرح نوینی در ایران برآمد و با استفاده از حضور ژنرال آیرونساید و پرسی لرن وزیر مختار انگلیس در تهران، به فکر فراهم آوردن موجبات استقرار و شالوده‌ریزی یک حکومت مقتدر مرکزی افتاد تا همان اهداف منظور نظر قرارداد سال ۱۹۱۹ را منتهی در قالب و پوشش دیگری از طریق تجدید سازمان یگان‌های آشفته قزاق‌های ایرانی که فاقد انسجام مالی، تشکیلاتی و جنگ‌افزار کافی بودند به اجرا درآورد. با این ترتیب قرارداد ۱۹۱۹ پس از به قدرت رسیدن دولت کودتا در فوریه ۱۹۲۱ به کلی از میان رفت و به مرحله اجرا در نیامد. در این مورد اینجانب طرح توضیحات بیشتری را ضروری نمی‌داند چه اسناد و مدارک بسیاری در این مورد اینک انتشار یافته است و علاقمندان را به مطالعه عین اسناد و از جمله مفاد کتاب مستندی که با عنوان: ایران، «برآمدن رضاخان – برافتادن قاجار و نقش انگلیسها» از سوی آقای سیروس غنی، فرزند زنده‌یاد دکتر قاسم غنی، در سال ۱۳۷۷ در تهران انتشار یافته است، هدایت می‌نماید.

پس از استقرار حکومت «مقتدر مرکزی» مورد نظر با کودتای سال ۱۲۹۹ در ایران، رژیم نوپای شوروی نیز آن را بدوا مورد تایید قرار داد و این حکومت را «تبلور آرزوهای آزادگرانه بورژوازی ملی» ایران شناخت. این رویه متخذه از سوی دولت نوپای شوروی که در مراحل نخستین استقرار و خودسازی بود، در تحکیم پایه های «حکومت مقتدر مرکزی» رضاشاهی تاثیر شگرفی بخشید و موجبات انسجام و گسترش آن را تا حدودی فراهم ساخت.

با شکست نیروهای محور در طی نبرد جنگ جهانی دوم و پیروزی نهائی متفقین، تغییرات و دگرگونی‌های فراوانی در جابجائی توانمندی‌های نظامی، اقتصادی و بالمآل سیاسی در جهان پدیدار گردید. از جمله انگلستان  که از پیروزمندان اصلی جنگ بود علی‌رغم دشواری‌های بسیاری را که تا آستانه نابودی کامل نیروهای رزمی خود در دنکرک و سایر مناطق اروپا از سر گذرانیده بود، همزمان با وزیدن نسیم آزادی ملل و کشورهای تحت استعمار و بهره‌کشی، گسترش افکار تند و انقلابی نهضت فکری زائیده افکار مارکس و لنین، با دشواری‌های گسترده و پیچیده ناشی از قبول اصل آزادی ملل زیر استعمار و از دست دادن مستعمرات پیشین خود مواجه و اجبارا به کشوری با توانمندی جهانی درجه دوم تنزل یافت. با پیدایش و گسترش توان نظامی دو ابرقدرت نوین یعنی ایالات متحده و اتحاد شوروی که به صورت نیرومندترین قدرت رزمی، اقتصادی، صنعتی و مالی جهان درآمدند و به مناسبت تفوق ناشی از موقعیت جدید، نفوذ سیاسی ایالات متحده در خلیج فارس سریعا گسترش یافت و شرکتهای نفتی این کشور در جستجوی دست‌یابی به منابع گرانب‌های نفتی خواستار تخصیص سهمیه متناسبی از منابع این حوزه به خود گردیدند. در سال‌های بلافاصله پیش از پایان جنگ دوم جهانی و خاتمه اشغال ایران از سوی انگلستان و شوروی، هیات حاکمه ایران همچنان جانبدار سیاست خارجی موسوم به «موازنه مثبت» یعنی ایجاد موازنه قدرت با کشورهای خارجی و دادن امتیازات متشابه به آنان در جهت حفظ موقعیت گروه حاکم بودند. در مقابل آزادی‌خواهان و گروه‌های سیاسی آگاه که به تدریج با تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی کشور و کاهش شرایط نظام مطلقه، فرصتی جهت ارزیابی شرایط نوین و ابراز نظر و عقیده می یافتند، از سیاست موسوم به «موازنه منفی» پشتیبانی می‌نمودند و می‌خواستند که با تلاش و استفاده از تعارضات و تضادهای جهانی و منطقه‌ای حتی‌الامکان ایران را از زیر سلطه دیرینه بیگانگان و وابستگان داخلی آنان رها سازند.

در راستای این مساعی و مبارزات میهن‌دوستانه و استقلال طلبانه، مجلس شورای ملی علی‌رغم همه فشارها و مانورهای سیاسی وابستگان هیأت حاکمه و حزب توده ایران که به منظور برپا ساختن جنگ روانی و نمایش توانمندی و برخورداری از منابع اطلاعاتی و مالی دولت شوروی از پشتیبانی و نمایش های خیابانی واحد های ارتش سرخ در خیابان های تهران نیز برخوردار بود، با تصویب قانون منع واگذاری امتیاز بهره برداری از نفت ایران در آذرماه ۱۳۲۳ خورشیدی، تلاش‌های توسعه‌جویانه دولت شوروی برای کسب امتیاز نفت و مقابله به مثل و استقرار «موازنه مثبت» با انگلستان را با شکست روبرو ساخت. مصوبه منع واگذاری امتیاز که بر اساس همان فلسفه سیاست «موازنه منفی» انشاء گردیده بود دولت وقت را نیز مکلف می ساخت که با اتخاذ تدابیر شایسته حقوق از دست رفته ایران را از شرکت نفت انگلیس و ایران، که اینک بخش عمده سهام آن به خزانه داری دولت انگلیس انتقال یافته بود، زنده کند. این ماموریت به همت و مبارزه اقلیت کوچکی در مجلس پانزدهم به هدایت و پایمردی دکتر محمد مصدق (که در آن هنگام پس از آزادی از زندان بیرجند و تبعید دوران رضاشاهی در احمدآباد تازه از بند تبعید رها گردیده و مبارزات میهنی خویشتن را آغاز نموده بود)، ترغیب می گردید. وی به عنوان نماینده اول مردم تهران در مجلس شانزدهم حضور فعال یافت و بلاخره تلاش میهن‌دوستان ایران در روزهای ۲۴ و ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ با تصویب طرح و قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، علی‌رغم ساختار ناهنجار مجلس شورای ملی و کمیسیون ناهم‌آهنگ ویژه نفت ولی بر اثر رهبری شایسته و یکپارچه‌گی مردم هشیار ایران به ثمر رسید. رهبر آگاه نهضت ملّی ایران که از دشواری‌های بزرگ راه و از زد و بندهای پشت پرده عوامل وابسته و پشتیبان شرکت نفت آگاه بود بر رای عقیم گذاردن برنامه انتصاب سید ضیاءالدین طباطبائی سازمان دهنده کودتای ۱۲۹۹، پیشنهاد پذیرش سمت نخست‌وزیری ایران، به شرط تصویب قانون مربوط به اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور و خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران را پذیرفت و بدین شکل مبارزه بزرگ و سهمگینی را برای استیفای آزادی و استقلال میهن ما را در مرحله نوینی آغاز نمود.

به طوری‌که اسناد موجود در این مجموعه از این دوران به بعد گواه آن است، رهبر فرهیخته و آگاه نهضت ملی ایران که به خوبی کم و کیف سیاست‌های بیگانگان و مناسبات پیوسته آنان را با یکدیگر و هم‌آهنگی عوامل داخلی با آنان را می‌شناخت، با بصیرت و فرصت‌شناسی بسیار کوشید که از تضادهای پدید آمده بر اثر جابجائی توانمندی‌های سیاسی و نظامی در پایان جنگ جهانی دوم، علی‌رغم ساختار اداری غیرقابل اعتماد سازمان دولتی و نارسائی منابع مالی و اقتصادی کشور، وابستگی فراوان بودجه جاری دولت به منابع مالی حاصل از درآمد نفت که از سالیان گذشته به عنوان اهرم تسلطی بر کشور به‌وجود آمده و همچنان برقرار بود مقابله نموده و شرایط رویاروئی در این نبرد نابرابر را فراهم آورد. لکن عدم کنترل بر فرماندهی ارتش و نیروهای اطلاعاتی انتظامی و نفوذ سیاسی گسترده شبکه و نفوذ سازمان های اطلاعاتی دولتهای انگلستان و آمریکا و عوامل وابسته بدانها و بلاخره تشنج آفرینی ها و حادثه آفرینی هائی که سازمان های گوناگون مخفی و آشکار وابسته به حزب توده ایران و اقمار آن کهپیوسته در جهت تضعیف توان و عملکرد دولت نهضت ملی ایران و ازکار انداختن فعالیت‌های عادی واحدهای اقتصادی و تولیدی خصوصی و دولتی به عنوان عمال و مطالبه حقوق صنفی و آزادیهای مدنی، انواع مشکلات و نابسامانیها را پدید می‌آوردند، این وظیفه دشوار و کمرشکن در عین رعایت اصل قانون‌مداری به دوش گرفت.

نخست‌وزیر نهضت ملی ایران با آگاهی به همه نارسائی‌ها و محرومیت از دسترسی به مشاوران کاملاً آگاه و آشنا به جهات گوناگون و بسیار پیچیده سیاسی و اقتصادی بازار جهانی نفت، مسئله ملی شدن نفت را که درواقع نظام مستمر انرژی بین المللی را که براثر مساعی درازمدت هفت شرکت بزرگ بین المللی انگلیسی – آمریکائی- فرانسوی و هندی، بر کلیه منافع نفتی جهان استقرار داشت، به چالش طلبیده بود، تنها به اعتقاد قلبی خویش بر حقانیت مردم محروم و ستمدیده میهن ما برای استیفای حقوق ملی از دست رفته آنان بدون دست یابی به ساز و کار ضروری دست به کار این نبرد نابرابر گردید و کوشید با استفاده از تعارضات جهانی در اردوگاه غرب و برانگیختن وجدان آزادیخواهی و ارزشهای اخلاقی در میان زمامداران کشورهای غربی حقانیت و اصالت خواستهای مردم ایران را به آنان تفهیم نماید. وی در برخی موارد نیز به توفیق های ارزنده ای نیز دست یافت و تا آستانه پیروزی نیز پیش رفت.

در اینجا لازم می داند به برخی از نکات برجسته مذکور و مکتوم در این اسناد اشاره نماید:

به طوری که مجموعه اسناد سیاسی در دست، اینک گواهی می‌دهد وی کوشید که از همه اهرم‌های دیپلوماتیک و ابزارهای سیاسی و حقوقی و رایج در جهان غربی در این مبارزه سود بگیرد، تا آنجائی که با توجه به حساسیت و اهمیت مسئله پرداخت «غرامت واقعی» تاسیسات و دارائی‌های شرکت نفت انگلیس و ایران، در مذاکرات مستقیم خود در شهر واشنگتن در کاخ سفید با هاری ترومن رئیس جمهور وقت ایالات متحده که می کوشید تا حدودی رعایت عدالت و انصاف را در اختلاف ایران و انگلستان ملحوظ و از قطع گفتگوها اجتناب شود (وبراساس شهادت همین اسناد سری رئیس جمهور آمریکا قاطعانه با طرح تصرف نظامی مناطق نفت خیز ایران از سوی واحدهای نظامی انگلستان مستقر در قبرس و سواحل خلیج فارس مخالفت نموده بود)، از نامبرده می‌خواهد که برای گشودن گره فروبسته در حل گفت‌وگوهای درباره نفت با دولت وقت انگلیس که تعیین میزان غرامت عادلانه‌ای را که ایران می بایستی به شرکت نفت انگلیس و ایران بپردازد، رئیس‌جمهور ایالات متحده شخصا به عهده بگیرد و در همان جا برای ابراز حسن نیت خویش تاکید می نماید که نتایج ارزیابی و نظر وی را هرچه باشد دولت ایران خواهد پذیرفت.

رهبر نهضت ملی ایران با هزینه شخصی خویشتن در جوامع بین‌المللی از قبیل شورای امنیت و دیوان دادرسی جهانی حضور یافت و کوشید تا با طرح و ارائه دلائل و مستندات، حقانیت شکایات ایران وجدان آگاه و بیدار مردم جهان و افکار عمومی در کشورهای مختلف را که تا آن هنگام از کم و کیف موضوع اختلاف و مبارزه تنها از طریق تبلیغات یک‌سویه دولت انگلستان و تائید آنها بر لغو یک سویه قرارداد از سوی ایران، این کشور را به نقض اصول متعارف و رعایت الزامی احترام قراردادها متهم می نمود، آگاهی داشتند، متوجه نظرات و دلائل خود نماید و به مبارزه استقلال طلبانه میهن ما مشروعیت و قبولیت جهانی بخشد.

مسئولان دولت آمریکا در بدو امر و لااقل در دوران حکومت حزب دموکرات و ریاست جمهوری هاری ترومن می‌اندیشند که پس از قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران بدون اینکه ضرورت داشته باشد که در نظام مستقر بین‌المللی از سوی هفت شرکت خواهران عمده نفتی در جهان، دگرگونی عمده‌ای حاصل گردد، به نحوی درباره «نوعی ملی شدن» با دکتر مصدق کنار خواهند آمد و متعاقبا سهمیه‌ای نیز برای شرکت‌های آمریکائی که تا آن هنگام از منابع ارزنده نفت خلیج فارس و بویژه ایران محروم بودند بدست خواهند آورد. لکن به زودی دریافتند که این مبارزه فسادناپذیر و تیزبین را واقعا به درستی نشناخته بودند و وی به هیچ‌وجه بر سر اصول و منافع حیاتی که به شهادت همین مجموعه اسناد با پذیرش «نوعی ملی شدن که در نهایت تاسف در دولت برآمده از کودتا به مباشرت فضل الله زاهدی-علی امینی و عبدالله انتظام وزیران دارائی و امورخارجه برقرار گردید، اهل سازش و بده و بستان و رویه یک بام و دو هوای معمول در جهان بویژه در آن دوران را که کمتر کشوری در منطقه خاورمیانه حتی از استقلال صوری و اسمی برخوردار بود، نمی باشد و حاضر نیست با پذیرش «نوعی ملی شدن»، منابع ملی و طبیعی کشورش را که به حق می بایستی مصروف بهبود رفاه و زندگی اقتصادی و بالا بردن سطح فرهنگ و کیفیت زیست مردم کشورش شود، نصیب خزانه داری دولت انگلیس و یا صاحبان سهام سهامداران آمریکائی، فرانسوی و هلندی نماید. و از این راه مصالح کشورش را تحت الشعاع ملاحظات و منافع آنان قرار دهد.

نکته بسیار مهم دیگری که با مطالعه مجموعه اسناد سری دردست بر هم میهنان آشکار می گردد تعهدات نظامی اسارت باری است که شاه و دولت‌های قبل از دولت نهضت ملی ایران مخفیانه زیر عنوان «همکاریها و کمک نظامی» در قبال دولت ایالات متحده پذیرفته و متعهد گردیده بودند که در قبال دریافت مقدار محدودی ساز و برگ تسلیحاتی و آموزش نظامی، در هر زمان که مصالح و منافع نظامی و استراتژیکی دولت ایالات متحده از سوی اتحاد شوروی مورد تهدید قرار گیرد، کلیه مرزهای دفاعی و امکانات نظامی ارتش ایران یکسره در اختیار دولت مزبور قرار گیرد و این موضوع به شکل محرمانه در تحت عنوان شرایط «قانون موسوم به باتل» در پیوست قرارداد همکاری‌های نظامی ایران و ایالات متحده بدون آگاهی و یا تصویب مجلس شورای ملی وقت ایران رسما پذیرفته شده و تعهد گردیده بود. امتناع موکد نخست وزیر برگزیده مردم ایران از قبول و تمدید این موافقت نامه که نامبرده آن را به عنوان «پیمان اتحاد نظامی» تعبیر و علیرغم وساطت ها و اصرار شاه در پذیرفتن آن و تهدید به آشکار ساختن آن می نماید، یکی از موجبات پیدایش تنش و ناخرسندی مسئولات سیاسی و نظامی دولت امریکا و گرایش بیشتر آنان در جهت هم سوئی با دولت انگلیس می گردد.

شگفت‌آور است که بخشی از این مجموعه اسناد به تبادل پیام ها و مذاکرات مهم رهبر نهضت ملی ایران با سران دولت امریکا به الغاء این موافقت‌نامه اسارت آور اختصاص یافته است، تا آنجائی که فشار وساطت‌های مکرر شخص شاه نزد نخست‌وزیر و اصرار وی به پذیرش این تعهدات نظامی سری و خفت‌بار از سوی دولت ایران بی نتیجه می ماند و دولت امریکا ناچار می شود در طول حکومت نهضت ملی ایران بدون تحصیل تعهدات مزبور از دولت ایران به کمکهای محدود نظامی خود ادامه دهد و تنها در دولت دست نشانده کودتای فضل‌الله زاهدی است که با موافقت دولت دست نشانده تحصیل تضمین تعهد محرمانه مزبور مجددا به عنوان یکی از دست آوردهای عمده سیاسی، عاید دولت ایزنهاور می گردد.

تعداد پانصد و هشت سند گویا و معتبری که در جریان مبارزات بی امان نهضت ملی ایران و به فاصله زمانی بسیار کوتاهی پس از هر رویداد و برخورد و گفتگو از سوی سفیران و کارگزاران دولت آمریکا در تهران- واشنگتن- لندن تنظیم و تدوین می‌گردیده است، به روشنی گواه بر آن است که دکتر محمد مصدق به عنوان رهبر آزاده نهضت ملی ایران در محدوده امکانات و به اصطلاح امروزی «داده‌ها» و امکانات سازمانی، اطلاعاتی و تخصصی بسیار محدودی که در اختیار داشته است پیوسته با تلاش‌های شبانه روزی خویش همراز به مصالح بلندمدت میهن و هم میهنان خویش می‌اندیشیده است و هیچ گاه از انجام ماموریت بزرگی که از سوی مردم هوشمند ولی محروم میهن ما با اطمینان و دلبستگی بسیار به وی سپرده بودند، غافل نمانده است که رنج و هزینه فراوان تحمل زندان انفرادی و تبعید طولانی در کهنسالی را در پایان عمر به جان و دل پذیرفت. و هیچگاه سستی و ناباوری و ناپایداری در اعتقادات اصولی وی پدیدار نگردید.

این مجموعه اسناد سری که به قول پژوهشگر ارزنده، آقای محمدعلی موحد، در خاطره نسل ما به «شاهنامه آزادی» تبدیل شده است به واقع نه تنها صرفا نقل یک حدیث تاریخی بلکه به حق یک «سرود آزادی» است.

پژوهش ها و بررسی‌هائی که در سالیان کنونی با دستیابی به اسناد و مدارک معتبر و غیرقابل انکار در داخل و خارج کشور از سوی هم میهنان پژوهشگر و میهن‌دوست ما صورت پذیرفته است مناسبات آشکار و پنهان، رایزنی ها و همکاریهای دور و نزدیک بسیاری از عناصر و افراد، مسئولان دولتی، پارلمانی، نظامی و مذهبی کشور ما را در آن دوران سرنوشت ساز تاریخی با سازمانهای سیاسی، اطلاعاتی، و نمایندگی های سیاسی و حتی افرادی را که زیر پوشش ماموریت های دانشگاهی و علمی به کشور ما اعزام می گردیدند به نحو شگفت آوری آشکار و شناسائی می نماید. این افراد که با سیمای ظاهرالصلاح در پوشش های گوناگون با برخی از هم میهنان کوردل و ناآگاه، برعلیه مصالح این کشور کهنسال هم آهنگی داشته و از دل و جان در خدمت بیگانگان بوده اند. در گرماگرم این پیکار سرنوشت ساز دروازه میهن را بر روی دشمن گشوده اند. و ظاهرا در این خواب خرگوشی بوده اند که گویا سرسپردگی و همدلی مخفی و آشکار آنان با دشمنان این مرز و بوم دیرپای برای همیشه در پرده استتار می‌ماند و گذشت زمان آثار و نتایج غیرقابل جبران همگامی و همدلی آنان با بیگانگان را در حساس‌ترین مراحل نهضت سترگ استقلال‌طلبی و آزادی‌جوئی مردم این کشور بلادیده را از صفحات تاریخ ایران می‌زداید. زهی کوته نظری و کوته اندیشی.

نگارنده مفتخر است که این پیش گفتار را علی‌رغم بیماری و عدم دسترسی به منابع دلخواه و دقیق اطلاعاتی بر این کار پژوهشی ارزنده بنگارد و بدین وسیله امید توفیق همه مبارزان سخت کوش، پژوهندگان و راهروان شاهراه آزادی و استقلال ایران را آرزو نماید.

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

جهانگیر حق شناس

آبان ماه ۱۳۷۸

 

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها سندها و مدرك‌ها كتابخانه الكترونيك

آخرین سخنرانی زنده‌یاد استاد دکتر غلام‌حسین صَدیقی در سالروز مرگ غلام‌رضا تختی

 

تختی انسانی روشن‌اندیش، آزادی‌خواه و طالب عزت ملی و بلند نامی ایران بود

 

در گردهمایی جبهه ملی ایران در ابن‌بابویه ۱۷ دی‌ماه ۱۳۵۸ خورشیدی – به یاد در سالروز مرگ غلام‌رضا تختی  

 

سروران بزرگوار، دوستان گرامی، هموطنان ارجمند

این قطعه خاک در بسیط زمین و اقطار ربع مسکون به وجه خاص مورد اعزاز و تکریم و منظور نظر گوینده حقیر است!

اینجا مزار شیخ صدوق ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بی موسی بن بابویه قمی محدث و فقیه بزرگ شیعی قرن چهارم، متوفی به سال 318 هجری قمری صاحب تصنیفات مشهور در فقه و حدیث است.

اینجا قرارگاه شاعر بی‌قرار بخون تپیده میرزاده عشقی است.

اینجا حکیم بلند همت وارسته زواره‌ای میرزا ابوالحسن جلوه (متولد در ذیقعده 1238 ه . ش در احمدآباد کجرات – متوفی در ذیقعده 1314 ه . ش در تهران) آرامگاه دارد.

اینجا نویسنده و لغوی بزرگ، شاعر بدیع بیدار توانا، علی‌اکبر دهخدا، یار دیرین و تأیید کننده راه و رسم مصدق، خفته است؛ استاد گرانمایه‌ای که در سن 74 سالگی با تن رنجور در شدت سرما او را به فرمانداری نظامی بردند و سپس خسته و نیم جان بازگردانده، در برف یخ‌بندان به پشت در خانه‌اش، بی‌آنکه اهل خانه را خبر کنند، انداختند و رفتند؛ بزرگواری که هنوز گوش‌های ما به نشید نغز و فصل‌الخطاب فکرت افزای حشمت‌آمیز اوست:

ای مردم آزاده کجائید کجائید

آزادگی افسرد بیایید بیایید

در قصه و تاریخ چو آزاده بخوانند

مقصود از آزاده شمایید شمایید

بسیار مفاخر پدرانتان و شمار است

کوشید که یک لخت بر آنها بفزایید

بس عقده گشودید باعصار و کنون هم

این بسته گشائید که بس عقده گشائید

اینجا آرامگاه کشته‌شدگان سی‌ام تیر 1331 است که پایداری و وقار و تحمل و جان‌بازی ایشان همگان را به شگفتی واداشت و در حالی‌که از هر طرف آواز احسنت می‌شنودند، با تیر نابکاران بخاک افتادند و با خون خود نوشتند: «یا مرگ یا مصدق!» مصدق بزرگ، رهبر عالی‌قدر و سرور دوستان وفادار ما که آخرین وصیتش خفتن در همین مطاف است؛

هرچه بکوشم که حدیث تو نگویم

ز اول سخنم نام تو اندر دهن آید!

اینجا تربت دکتر حسین فاطمی است که با آخرین پیام دشمن شکار خود به همه درست همّت و ثبات آموخت و با مرگ جان‌گدازش چه خون که در دل یاران مهربان انداخت!

اینجا آخرین پایگاه آزادی‌خواه راستین، کوشا و دلیر، محمد اسماعیل کریم‌آبادی است.

اینجا خفتن‌گاه فقید کرم و وفا، حاج محمد حسن شمشیری است؛ رادمردی که در یکی از ماه‌های پایان عمر پرثمر خویش، با سؤالی حسرت‌آمیز به من گفت: آقا بیش از پنجاه سال است که سخن از «آزادی» می شنویم و در راه رسیدن به آن می‌کوشیم، آیا عاقبت به آن خواهیم رسید ؟

گه عقل همی گفت که ای طبع تو کم نال

گه صبر همی گفت که ای آه تو مخروش (سنائی).

تا بپالاییم صافان را ز دُرد

چند باید عقل ما را رنج برد! ( مولوی ).

اینجا پدر و مادر و خواهر و بیست و پنج تن از خویشان و منسوبان من آرمیده‌اند؛
این نفس جان دامنم بر تافتست

بوی پیراهان یوسف یافتست

کز برای حق صحبت سالها

بازگو حالی از آن خوش حالها ! …

باری، اینجا گورخانه مرد امروز ما «جهان‌پهلوان غلام‌رضا تختی» است!

به ببینید که در این گوشه خاک مقدس که سر فخر بر آسمان می‌ساید چگونه محمد و علی و حسن و حسین و رضا گردآمده‌اند !

حاضران ارجمند! شما در اینجا در پیرامون خود این خموشان سخنگو را که نام ارجمندشان زیب دفتر زندگانی و زندگان حقیقی است، با هزاران تن که صدها سالست روی در نقاب خاک کشیده‌اند بی تذکّر و تذکار نام، با دیده دل می‌بینید یا در عالم خیال به خاطر روشن‌بین می‌آورید که سعدی آسان بشما می‌گویند :

خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش

که عیونست و جفونست و خدودست و قدود! (سعدی)

سر بر آر از گلشن تحقیق تا در کوی دین [حق]

کشتگان زنده بینی انجمن در انجمن!  (سنایی).

راستی در اینجا چه مایه فضایل اخلاق و ادب و علم و هنر باید جست!

در این روزگار و در هر روزگار، در این آموزشگاه بزرگ، بصورت دلگیر و بمعنی روحانی، از پیران و جوانان در خاک خفته، چه درس‌های فزاینده و پاینده آزادگی و مردانگی و شهامت، حتی شهادت، باید آموخت! چه عظمت و حشمتی در این خاک نهفته، نه بل پدیدار، و چه قدرت و بی‌نیازی در این ضعف و سکنت ظاهری نهان، نه بل آشکار است! فاعتبروا یا اولی الابصار !

ما اگر از کردار چنین مردان، راه حسن عاقبت را نیاموزیم و حماسه قوت و اقتدار معنوی را در کتاب اندوه‌شکن حیات آنان نخوانیم، یا این معنی را از صحایف ایام در نیابیم، از گرانجانی و کور ذهنی، زندگان عقل مرده خواهیم بود!

امروز، ما پس از دوازده سال در این مکان معلّی به منظور گرامی‌داشت یاد «غلام‌رضا تختی جهان‌پهلوان» که نام ایران محبوب را در ورزشگاه‌های بین‌المللی بلندآوازه ساخت، فراهم آمده‌ایم و همه در حالی‌که چشم بر تربت عزیز او داریم، یک‌دل و یک‌زبان به ستایش صفات و فضایل او همداستانیم.

پهلوان ما در شهریور 1309 ه . ش در خاندانی متوسط در خیابان خانی‌آباد دیده به جهان گشود. تحصیلات دبستانی و دبیرستانی را در تهران به پایان رسانید و با دلبستگی وافر روی به ورزش آورد و بسیار زود به میدان کشتی آمد و بر حریفان چیره گشت. در سالهای 1336 و 1337 و 1338 پهلوان کشور شناخته شد. چند بار در المپیک‌ها قهرمان دوم کشتی آزاد المپیاد گردید تا در المپیاد 1335 ( 1956 م ) در ملبورن بر جمیع حریفان فائق آمد و پرچم افتخار ایران را به اهتزاز درآورد. در سال 1337 ( 1958 م ) در توکیو قهرمان اول وزن هفتم کشتی آزاد آسیا شد و در سال 1338 ( 1959 م ) در مسابقات کشتی جهانی در تهران قهرمان اول وزن هفتم جهان گردید و در سال 1340 ( 1961 م ) در یوکوهاما ( ژاپون) دیگربار قهرمان اول وزن هفتم جهان شد.

منظور جامعه ورزشکاران ایران که مزایای خَلقی را با مکارم خُلقی همراه می‌خواهند و با ترتیب چنین اجتماع والائی همت گماشته‌اند، بیشتر یادآوری یا عرضه‌داشت خصلت‌های معنوی تختی است. شما به اینجا آمده‌اید که با حضور خود این ارزش‌های عالی را تقدیر و تأیید کنید. اکنون دیگر سخن در نیروی جسمانی او محلی ندارد.

تهمتن فروخفت در تیره خاک

کنون روز ناورد و پیکار نیست

تختی ادامه‌دهنده سنت‌های نیکوی اخلاقی پهلوانان بزرگ ما، همچون پهلوان محمود خوارزمی معروف به پوریای ولی ( م 722 ه . ق ) و در قرن اخیر حاج سید حسین شجاعت معروف به رزاز متوفی در نهم اسفند 1320 ه . ش که در همین سرزمین آرمیده است، بود. پهلوان ما مردی آزاده و جوانمرد و فروتن و بردبار و محبوب و مهربان و راستگو و درستکار و بی‌آلایش و بزرگ‌منش و قانع و پایدار در دوستی و جامع زورمندی و بی‌آزاری و از دوروئی دور و بری بود. با صفای باطن در حمایت از مظلومان و مستمندان می‌کوشید.

او انسانی روشن‌اندیش و آزادی‌خواه و طالب عزت ملی و بلند نامی ایران بود و به همین سبب مجذوب شهامت و حُسن سیاست و روشن‌بینی و خلوص نیت پهلوان سیاسی عصر «دکتر محمد مصدق» شد. در سال 1339 رسماً به «جَبهَه ملی دوم ایران» پیوست و در واقعه زلزله بوئین زهرای قزوین با کوشش های جبهه ملی در تخفیف رنج مردم مصیبت زده با نیت خدمت به خلق، نه مردم‌فریبی، همکاری مؤثر نمود و برای درخواست کمک به میان هم‌شهریان خود رفت و میلیون‌ها بسود آسیب‌دیدگان گردآورد. در دی ماه 1341 [4 لغایت 11  دی‌ماه] در کنگره جبهۀ ملی عضویت یافت. اما آنگاه که راستی زشت می‌شود، دروغ باید زیبا شود [ از فیلم دیمیتریوس و گلادیاتورها ] در قحط سال مردمی و مردانگی، آن شیفتگی و این دلبستگی در آن ایام، که روزگار محنت عقل اخلاقش باید خواند، سرآغاز درد و بی‌بلائی شد که بر او وارد کردند و درست در همین کشاکش آزمون بود که جوهر شهامت اخلاقی و قدرت معنوی او به نحو شایسته و زیبنده جلوه‌گری نمود.

آزادمرد ما که یک چند در آزادی ظاهری تا پایان زندگی بر سر پیمان خود با مردم و جَبهَۀ ملی پایدار ماند.

از عهدة عهد اگر برون آید مرد

از هرچه گُمان بَری فزون آید مرد (مولوی)

رنج دید و تحمل کرد و در تقدم فضایل بر رذایل و مبارزه با شرّ، عاقبت جانش را در این راه گذاشت … .

مرگ، ناگهان تختی را در سن 37 سالگی ربود و ما را از ثمرات وجود آن جوانمرد آراسته به سجایای اخلاقی و طینت پاک و فطرت عالی محروم ساخت و این امر مایۀ تاسف همگان شد، ولی  به حقیقت چه بسا کیفیت زندگی به حساب می آید نه کمیت آن.

گر عمر تو باشد به جهان تا سیصد

افسانه شمر زیستن بی مر خود

باری چو فسانه می‌ شوی ای بخرد

افسانه نیک شو نه افسانه بد ! (باباافضل کاشانی)

جهان آزمایش شایستگان است.

هر خسی از رنگ گفتاری بدین ره کی رسد

درد باید عمر سوز و مرد باید گام‌زن !

آری! درد باید عمر سوز و مرد باید گام‌زن !

للّهِ دَرُّ النائِباتِ فَّإنُّها

صَدَأ اللِّئام و صیقَلُ الأحراَر

آفرین بر درد بادا، زآنکه درد آرد پدید

مرد کم‌مایه را زازاد بر وجه حَسَن.

آفرین طرفه معجونی است محنت زانکه هست

فضل و سالاریّ مردم مرتهن اندر محن

( غلام‌حسین صَدیقی )

تختی نسبتاً جوان‌سال بود و از دانش بهره وافر نداشت، لکن در اخلاق به حدّ والائی رسیده بود. یک لحظه بیاندیشیم که چنین مردی که داعیۀ آموزگاری نداشت، در سیره و شیوه زندگی به ما چه می‌آموزد :

گذشته از صفات و فضایل شخصی و اجتماعی که در گفتار و رفتار و کردار تختی ظهور می‌نمود و نیاز به ذکر شواهدی از آنها نیست، او در سیاست مردی آزادی‌خواه و پیرو دکتر مصدق و تابع اصول درهم فشردۀ افکار آن بزرگمرد بود، افکاری که در جَبهَه ملی دوم ادامه و گسترش یافت و طرفدارانش در راه تحقق آن با دستگاهی که به گفته سر و سالارش بازنمای ظلم و فساد و اختناق بود [ قول شاه ] درافتادند و با ایمان به اینکه در وصول به شاهد مقصود: کشید باید رنج و چشید باید درد، بارها و سال‌ها رنج را خریدار آمدند، آزارها دیدند و محنت‌ها کشیدند و نسبت به آراستن فروع و ضایع ساختن اصول همواره در مقام اعراض و اعتراض پایدار ماندند و اندیشۀ رشید آزاد خود را مستمراً به نحو خستگی‌ناپذیر به سوی کمال مقدور ساختند. تختی در این مراحل با اخلاص عمل گام بر می‌داشت.

در حادثه دردناک و خونبار پانزدهم خرداد 1342 که ما در بازداشتگاه قصر و قزل‌قلعه گرفتار بودیم و فریاد اعتراضمان علیه ستمکاری‌ها و نابسامانی‌ها بلند بود، تختی درست در این هنگام با عضویت در هیئت اجرایی موقت، وظایف دشوار خود را با شایستگی انجام می‌داد و هیچ‌گاه قصور و فتوری در روش مبارزۀ او روی ننمود. بسیار بجاست که این روش ستودۀ آموزنده در ثبات قدم و کوشش و امیدواری و حتی از خودگذشتگی مورد تکریم و ادامه و تعقیب واقع شود … .

وقت آن است که در این دقایق عزیز و مکان مقدس وقت را غنیمت شمرده از اینجا با خلوص نیت و تعظیم و احترام به پیران و جوانانی که دلهایشان آکنده از مهر ایران است بگویم:

سلام بر آنانکه می‌دانند والاترین و زیباترین و دلاویزترین و جنبش‌انگیزترین و شوق‌آمیزترین مفهومی که بشریت در عالم هستی و تاریخ طولانی پرفراز و نشیب خود به آن پرداخته و در درک آن کم و بیش کوشیده، مفهوم «حق» است، با اعتقاد راسخ به اینکه : «آخر چیره نبود جز که خداوند حق»

سلام بر پویندگان راه صلاح و راستی، آنانکه در طول صد سال اخیر آرامش و آسایش را بر خود حرام کردند و جان گرامی را در رسیدن به مطلوب به چیزی نشمردند، کشته شدند و اکنون چه بسا از نام و خاکشان اثری پدیدار نیست !

سلام بر مبارزان که دیو استبداد و خودکامگی را بهر صورت و در هر جا بزانو درآوردند و پشتیبان و پناهگاه «آزادی» که آنرا پر ارج‌ترین و گرانمایه‌ترین مواهب می‌شمردند شدند.

سلام بر آنان‌که به مظاهر انسانیت و ارزش آدمی احترام می‌گذارند.

سلام بر پیروان عدل و انصاف که دربارۀ دوست و دشمن با رعایت اصل مردانگی داوری کرده و می‌کنند.

سلام بر آنان‌که بزرگ نمودن خود را در کوچک کردن دیگران نمی‌دانند !

سلام بر آنان‌که حوادث را دیگرگون جلوه نمی‌دهند، به کتمان حق نمی‌پردازند، حق می‌گویند و تمامی حق را می‌گویند و جز حق نمی‌گویند و مردم عامی را که ذهن آسان‌پذیر دارند، اغراء به جهل نمی‌کنند !

سلام بر آنان‌که از تعصب گریزانند و آن را استعفای از تعقل می‌شناسند و از سَموم روانکاهِ حقیقت اوبارِ آن بلای دهشت‌ناک می گریزند !

سلام بر آنان‌که با باطل همه جا و همه وقت و بهر صورت می‌ستیزند و این ستیزگی را تکلیف اخلاقی و مردمی خود می‌شمارند !

سلام بر آنان‌که از اهواء و اغراض پست، به حد امکان دوری جسته آن را نوعی بیماری روحی دانسته با داروی راحت‌رسان عقل به درمان آن می‌کوشند!

سلام بر آنان‌که چشم حق‌بین و گوش حق‌شنو و ذهن خبرگیر و حق‌جوی خود را بکار می‌اندازند

الَّذین یَستمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَهّ ( زمر : 18 )

 

پاورقی:

1 –  از جمله کتاب من لا یحضره الفقیه، معانی الاخبار، عیون الاخبار الرضا (بنام صاحب بن عباد)، اکمال الدین، کتاب التوحید …، و در اواخر عمر در ری متوطن بود؛ رش : لغت‌نامة دهخدا، ابن‌بابویه.

 

درج شده در شماره 29 پیام ابراهیم

 

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

ملت ایران فتوت و ظلم‌ ستیزی تختی را همچنان سرمشق خود قرار می‌دهد

درپنجاه وپنجمین سال جاوادانگی جهان پهلوان تختی نام و یاد او را گرامی می داریم

ملت ایران فتوت و ظلم‌ ستیزی تختی را همچنان سرمشق خود قرار می‌دهد

ویژگی هایی که موجب نام بلند جهان پهلوان تختی شد؛ مردمی، ملّی و مصدقی بودن او بود. وقتی قلمروی ورزش محدود به زورآوری و رزم‌آوری تلقی می شد، پهلوان تختی ورای ورزش به جستجوی محتوا سازی و معناداری ورزش بود. تنها راه معناداری ورزش، مردمی کردن ورزش از مدار قدرت حاکم بوده وهست. حکومت های دیکتاتوری نه تنها استبداد و فساد را در جامعه می گسترانند بلکه قلمرو ورزش رانیز در قبضه خود می خواهند و در نهایت به ابتذال می برند. خاستگاه ورزش، مردمی بودن آن است.با این وجود حاکمیت سابق ،به‌ ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، جایگاه مردمی ورزش را از مردم ستانده و آن‌را در تصرف خود در آورده بود. اما خدمت بزرگ تختی مردمی کردن دوباره ورزش بود. همان‌طور که دکتر مصدق صنعت نفت را ملّی کرده بود، پهلوان تختی ورزش را ملّی کرد. در واقع او یک “مصدق” برای جامعه ورزشکاران بود.

آن‌چه که موجب بلندنامی و نیک‌نامی جهان پهلوان تختی شده بود، مصدقی بودن وی بود. در اوج استبداد و  اختناق و سرکوب ملّیون، او افتخار هموندی شورای مرکزی جبهه ملّی ایران را داشت. دو ویژگی ملّی و مصدقی بودن تختی، فرهنگ مردمی بودن را در تختی بارور کرد. تختی نه تنها پیرو راه پاک دکترمحمد مصدق بود که خوشه چین خرمن انسانیت و شرافت  بزرگ مردانی چون دکتر غُلامحسین صَدیقی، مهندس کاظم حسیبی، دکتر محمدعلی خُنجی، محمد حسن شمشیری، دکتر حیدر رقابی، حسن خرمشاهی و دکتر سعید فاطمی نیز بود.

او از سرآمدان نَهضَت ملی ایران بود. آن‌چه که جامعه ایران در نشیب و فراز نهضت ملّی در دهه بیست آزموده بود، او با جان و دل تجربه کرده بود. از استبداد دوره رضاشاهی گرفته تا زخم های ناشی از تجاوز متفقین به ایران‌ و پس از آن برآمدن نهضت ملی به رهبری دکتر محمد مصدق و کودتای ننگین 28 مرداد32 همه را شاهد بود

کودتای ۲۸ مرداد ضربه ای ویرانگر، بر آرمان و اراده ملت ایران بود. کودتا نه تنها خفقان و اختناق ایجاد کرد که موجب یأس و ناامیدی عمیق در جامعه شد. مردم مایوس در آن دوران سیاه، آمال خود را نه در تغییر و تحولات کوتاه سیاسی، بلکه در دست توانا و بازوان قدرتمند جهان پهلوان تختی می‌دیدند، او سه سال پس از کودتا در نبرد دلیرانه در المپیک ملبورن1956 بر سه حریف روسی، انگلیسی و آمریکایی یعنی سه ضلع مثلث سازنده کودتای ۲۸ مرداد، چیره شد. او  با به اهتزاز در آوردن پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان ایران‌زمین در صحنه بین‌المللی،این حقیقت را به رخ جهانیان کشید که باری ملت ایران هیچگاه و با هیچ کودتا وسرکوب و اختناقی سرنگون نمی‌شود، بلکه همواره در بلندای تاریخ پیروز وسرافراز خواهد بود در مصاف داخلی نیز بر استبداد چیره شد. زمانی که ملت ایران او را «رستم زمان» و«قهرمان ملی» می‌خواند، منظورش قرار دادن جهان پهلوان تختی در مقابل سردمداران حکومت کودتا بود. کودتا چیانی که استقلال و آزادی ایران‌زمین را بر باد دادند. اما تختی واجد قهرمانی و پهلوانی ملت بود. چنانکه ملت ایران او را بر فراز دستان خود قرار داده و از اوبه نیکی و زیبندگی ستایش می‌کرد.

رهبر ملت ایران ،دکتر محمد مصدق، به‌ درستی گفته بود که رهبر را با سر نیزه و زور بر مردم تحمیل نمی‌کنند. شخصیت مردمی و محبوب ملّت را خود ملت برمی‌گزیند. این‌بار پهلوان تختی این شاگرد خلف مکتب مصدق از سوی ملت برگزیده شده بود. حکومت دیکتاتوری برخاسته از کودتا هرگز محبوبیت جهان پهلوان تختی را برنتابید و او را به مانند دیگر یارانش سرکوب کرد.جهان پهلوان مورد عنایت تمامی گروه‌ها و طبقات جامعه بود. از کارگران تا معلمان او را بر فراز قرار دادند. به‌ویژه رابطه تنگاتنگی بین جهان پهلوان تختی و دانشجویان برقرار بود. یکبار او توسط دانشجویان دانشگاه تهران به سالن مسابقات کشتی دانشجویان دعوت شد. حضور بیشمار دانشجویان نشان از شیفتگی این قشر فرهیخته به تختی داشت. در آن روز دانشجویان از تحتی خواستند که برای آنان سخنی بگوید.او کوتاه سخن گفت. اما چنان پر شور گفت که سالن از شدت ابراز احساسات منفجر شد ودستگاه استبداد را به شدت خشمگین و بیمناک کرد. او گفت: من هرگاه دلتنگ می‌شوم به پیرامون دانشگاه می‌ آیم. اگر قرار باشد روزی مکان مقدسی را طوّاف کنم، آن مکان دانشگاه تهران است.

شاعر ملی و رئیس فقید شورای مرکزی جبهه ملی ایران استاد ادیب برومند در رثای وی چنین سرود:

هرآن کس که این قهرمان دید گفت/ به پا خاست ستارخانی دگر/ سوی جبهه ی ملت آورد روی /

که بودش به سر سایبانی دگر

رژیم پیشین همان گونه که شیوه همه نظام های استبدادی و دیکتاتوری است رجال و نخبگان جامعه، از جمله جهان پهلوان تختی را منزوی و سرکوب کرد وبه جای آن ها، افراد فرومایه و مزدور را جایگزین نمود. اکنون در این چهل و چهار سال، شاهد آن هستیم که پهلوانان، قهرمانان و نخبگان مملکت را منزوی، زندانی، اعدام و تیرباران می‌کنند و جای آنان افراد ناشایست و اکثرا فاسد را تقدیس و تکریم می‌ نمایند!

ملت غیور ایران آگاه باشید آن‌چه که موجب بلندنامی نام جهان پهلوان تختی شده است، مبارزه او با استبداد و ظلم‌ ستیزی وی بود. زیرا آیین فتوت و جوانمردی بر پایه ظلم‌ ستیزی بنا نهاده شده است. درطول تاریخ جوانمردان همواره ظلم‌ ستیز و ضعیف‌نواز بوده اند.

جبهه ملی ایران ضمن پشتیبانی از دلیری ها و فدا کاری های شیرزنان و دلیرمردان جنبش آزادیخواهانه کنونی ملت ایران، اعتقاد دارد ،باید چهره درخشان مردان بزرگ و وطنخواه تاریخ معاصر  مانند دکتر مصدق‌ها، ستارخان‌ها، دکتر فاطمی‌ها و تختی‌ها را همچنان پر فروغ وتابنده نگهداریم.

 

هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران

         تهران-هفدهم دیماه 1401 خورشیدی

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

مجازات بدوی اعدام را از عرصه ی قضایی حذف کنید

 

مجازات اعدام و گرفتن جان انسان ها،عملی شنیع و قرون وسطایی است که در دوران کنونی از زندگی بشرحقیقتا موجب شرمساری جوامع ونشانه ی عقب ماندگی آن هاست.مجازات اعدام به ویژه در مورد هم میهنانی که در برابر بیداد و فساد و ناکارآمدی و کشتن نونهالان این سرزمین به پا خاسته و با مردمشان  در مبارزه ای مدنی همراهی ورزیده اند، به مراتب شنیع تر بوده وهرگز نباید اعمال گردد.

چنین حکمی خلاف موازین حقوق بشری است. اجرای دو حکم اعدام برای معترضان نقض آشکار حقوق انسانی است. چنین مجازاتی باید به طور کامل به کنار نهاده شود و چنین شیوه مجازاتی به دور از کرامت انسانی، باید توسط حقوقدانان کارآمد و ملتزم به موازین حقوق بشری، مورد تجدید نظر اساسی قرارگیرد. دادگاه های فرمایشی اخیر ناکارآمدی سامانه ی قضایی کشور را که فاقد حداقلی از استاندارد های حقوقی می باشند و وجاهتی قانونی ندارند، بیش از پیش آشکار ساخت. عدم دسترسی به وکیل و عدم حضور هیات منصفه و اعمال شکنجه بر متهمان، شماری از این تخلفات است. بسیاری از معترضان، شهروندان  مسئول در برابر رخدادهای اجتماعی هستند، که باید قدر ببینند و بر صدر نشینند. اما دریغ و درد که حاکمیت به جای شنیدن فریادهای به حق معترضان و مجازات قاتلان و کودک کشان و افراد متجاوز به جان و مال و ناموس مردمان،این حق طلبان را تحت لوای رویه ی قضایی، به اعدام محکوم می نماید. جدا از ایرادهای حقوقی بنیادین به رویه ی چنین دادگاه هایی که حتی با موازین پر نقص و ایراد قانون فعلی نیز همخوان نیست، نقض تمام عیار حقوق انسانی و شهروندی کسی است، که هستی اش نثار ایران بوده  و در زمانه ای که چپاول گران وابسته به مراکز قدرت به زراندوزی و اندیشه سوزی می پرداختند، برای فردای ایران می کوشیده است.
جبهه ی ملی ایران ضمن تسلیت به خانواده های عزادار در این خیزش ملی صد روزه اخیر، اعدام های رخداده را به شدت محکوم می کند و به حاکمیت قویا هشدار می دهد، که بر کارنامه سیاه کاری های تاریخی در این کشور نیفزاید و چرخه باطل خشونت را که جز نفرت و ویرانی برای کشور و مردمان گران قدرش حاصلی نداشته، متوقف سازد، به افکار عمومی احترام بگذارد و به تصمیم ملت ایران گردن نهد. اعدام ها را متوقف، زندانیان سیاسی را آزاد ساخته، جنایتکارانی  را که شماری از فرزندان برومند این کشور را کشته اند، در دادگاه های علنی با حضور قضات مستقل و وکلای خوشنام و متخصص مورد محاکمه و مجازات قرار دهد، مجازات بدوی اعدام را از عرصه ی قضایی حذف کند و دست نشاندگان قضایی را برکنار سازد و راه را برای قوه ی قضاییه ای مستقل هموار گرداند. منافع ملی ایران امروزه با عدالت قضایی و حاکمیت دموکراتیک و ملی و مستقل گره خورده است و هیچ امنیت پایداری بدون این  ارکان ضروری، امکان پذیرنیست.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران

 تهران-دهم دیماه 1401 خورشیدی

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تصويري چند رسانه‌اي

سخنان دکتر موحد عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران به مناسبت ۶۹ امین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲

به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو، میزگردی با حضور اعضای شورای مرکزی و سازمانهای جبهه ملی ایران و برای بازخوانی وقایع ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و تحلیل درخصوص وقایع روز تشکیل شد.
در این میزگرد از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران خانم ها الهه امیرانتظام و دکتر آذین موحد و آقایان دکتر محسن فرشاد یکتا، دکتر رضا گلنراقی، دکتر حسین موسویان و اصغر فنی‌پور، دکتر علی حاج‌قاسمعلی و تیرداد بنکدار و نماینده سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران آقای امیر شریفی حضور داشتند.

 

 

 

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

جناب آقای فرهاد امیر ابراهیمی درگذشت برادر ارجمندتان را به شما و همه خاندان گرانقدر امیرابراهیمی تسلیت می‌گوییم.

جناب آقای فرهاد امیر ابراهیمی
عضو محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران.
با تأسف و تأثر بسیار، درگذشت برادر ارجمندتان را به شما و همه خاندان گرانقدر امیرابراهیمی تسلیت می‌گوییم.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران – ۲۹ آذرماه ۱۴۰۱

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها تصويري

مستند زندگی دکتر محمد مصدق اثر استاد حسین ترابی

مستند زندگی دکتر محمد مصدق اثر استاد حسین ترابی

 

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

بازداشت و حکم اعدام دکتر حمید قره حسنلو را محکوم می کنیم

 

در روز 25 شهریورماه 1401 و به دنبال کشته شدن خانم مهسا امینی دختر 22 ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد، موجی از اعتراض گسترده نسبت به عملکرد حکومت جمهوری اسلامی، سراسر کشور را فرا گرفت که تا کنون ادامه دارد.در جریان این خیزش فراگیر صدها نفر کشته و مجروح شده و هزاران نفر بازداشت گردیده و روانه ی زندان ها شدند.

آقای دکتر حمید قره حسنلو ، پزشک متخصص رادیولوژی و همسرشان خانم فرزانه قره حسنلو،در نیمه شب  ۱۳ آبان ۱۴۰۱، به شکلی خشونت بارو همراه با ضرب وشتم از منزلشان در کرج دستگیر شده اند.گزارش های موثق پزشکی نشان می دهد ایشان در جریان بازداشت، به دلیل ضرب و شتم جسمی دچار شکستگی دنده و پارگی ریه و خون ریزی شده و چند اقدام جراحی برای ایشان انجام شده است و با همان وضعیت بیماری و درد  به جلسه دادگاهی فراخوانده شده اند که مخالف اصول انسانی وعدالت و موازین حقوق بشر و تشریفات یک آیین دادرسی منصفانه بوده است.بررسی کارنامه دکتر قره حسنلو نشان می دهد این پزشک دارای کارنامه ای بسیار روشن در اموری چون مدرسه سازی در مناطق محروم، کمک مالی به نیازمندان  و همیاری در ساخت خانه برای مستمندان و ارایه خدمات پزشکی رایگان در برخی نهادهاست و اینها گوشه ای از اقدامات انسانی این پزشک مردم دوست می باشد.در کنار این خدمات، او از داوطلبان دفاع از میهن عزیز در دوران جنگ عراق با ایران بوده است.

دکترحمید قره حسنلو شخصیتی با آن پیشینه ی انسانی افتخار آمیز  است که متاسفانه شاهد دستگیری و محاکمه ایشان با آن شرایط ظالمانه  و عدم دسترسی به وکیل انتخابی و همراه با طرح اتهامات واهی و ناروا  هستیم و حکم ناعادلانه اعدام  با دادخواستی غیر مستند برای ایشان در دادگاه مقدماتی صادر شده است

مجموعه این رفتارها نسبت به آقای دکتر قره حسنلو و همسرشان سبب ناراحتی جدی بخش بزرگی از جامعه پزشکی کشور شده است.

سازمان پزشکان جبهه ملی ایران، ضمن محکوم نمودن این اقدامات ظالمانه نسبت به این پزشک انسان دوست و همسرشان و دیگر بازداشت شدگان روزهای اخیر،درخواست فوری دارد که در اسرع وقت مقدمات ورود وکلای انتخابی به پرونده ایشان انجام شود. ما مقامات قضایی را مسئول حفظ جان او که دارای بیماری های قلبی و گوارشی است می دانیم..

لازم است کلیه اتهامات وارده به ایشان پس از اعاده سلامتی در دادگاهی مبتنی بر آیین دادرسی عادلانه و همراه با وکلای تعیینی بررسی شود و نسبت به احکام اولیه تجدید نظر قطعی به عمل آید.

سازمان پزشکان و پیراپزشکان جبهه ملی ایران

23 آذرماه 1401 خورشیدی

 

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها تصويري چند رسانه‌اي

سخنرانی دکتر موسویان ریاست شورا ی مرکزی جبهه ملی ایران در پیشکنگره سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور

سخنرانی دکتر موسویان ریاست شورا ی مرکزی جبهه ملی ایران در پیشکنگره سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
پیشکنگره مهسا (ژِینا) امینی

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

شعری از استاد زنده یاد ادیب برومند ریاست فقید شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران -به مناسبت روز نجات آذربایجان

حکومت دست‌نشانده پیشه‌وری؛ از ظهور تا افول

۲۱ آذر ۱۳۲۵ روز نجات آذربایجان، روزی بود که یگان‌های ارتش ایران در میان شور و هیجان و فریادهای شادی مردم وارد تبریز و رضاییه شد و استان‌های شمالی ایران را از چنگ استالین و مزدورانش بیرون آورد. ۲۱ آذر روز عید ملی اعلام شد و از سال ۱۳۲۵ همه ساله در آن روز به یاد نجات آذربایجان و اعاده حق حاکمیت ایران بر آن خطه جشن گرفته شد. نه تنها ایرانیان باید پیوسته به یاد این روز باشند بلکه تمام ملل آزاده جهان نیز بایستی این واقعه تاریخی را به خاطر سپرده و فراموش ننمایند.

ساقيا لبريز كن اكنون كه ماه آذر است

ساغرى ز آن آب آذرگون كه بس جان پرور است

باده پيش ‏آور، كه در آذرمه فرخنده فال

ملك «آذربايجان» آسوده از شور و شر است

هر كه را امروز مى‏ بينى زغمخواران ملك

شاد و خندان است و او را حال، حالى ديگر است

بى ‏خلاف امروز از شادى نمى ‏گنجد به پوست

هر كه را شور وطن، جوشنده در مغز سر است

خاصه «آذربايجانى» ساز عيش آرد به چنگ

چون رها از چنگ دزد و جانى و غارتگر است

شكر ايزد را كه اين نيكوديار دلفروز

پاك از لوث وجود خائن بدگوهر است

***

شرح قتل و غارت يغماگران بى ‏وطن

داستانى دلخراش و قصه‏ اى حزن‏ آور است

دسته‏ اى دزد و مهاجر، فرقه‏ اى پست و پليد

خواستار قطع اين خرّم ديار از كشور است

محفل مردم كشانِ غول‏ پيكر، جابه‏ جاى

بى‏ گمان مانند زهرآلوده كام اژدر است

كوچه‏ ها تاريك و وحشت‏زاى و آغشته به خون

خانه‏ ها ويران و دهشت خيز و بى ‏بام و در است

اين همه زاييده قوميست بدخواه و عَنود[۱]

كِش گروهى خائن و دزد و حرامى سرور است

قائد بى ‏ننگ و عارش، آشنا را خصم جان

سرور بى ‏بند و بارش، اجنبى را چاكر است

پيشه ‏اش درّنده خويى، دكّه‏ اش دام هلاك

وآنگهى در راست بازارِ خطا، «پيشه‏ ور[۲]» است

دين او حقد و حسد، منظور او كين و عناد

كيش او زور و ستم، معبود او سيم و زر است

لشكر ايران به ميدان تاخت اكنون وين گروه

همچو روباهى گريزان از برِ شير نر است

تانك در صحرا به سان ابر مى ‏بارد فشنگ

توپ در هامون طنين ‏انداز، همچون تندَر است

لاجرم زآن دودمان جيش «فدايى»[۳] هركه بود

جمله زى خارج گريزان همچو دود از مجمر است

هر خيانت پيشه را آخر چنين باشد سزاى

لعن مردم خائن بى ‏آبرو را كيفر است

***

مژده اين نصرت اندر گوش ياران دلنواز

ليك در چشم رقيبان، همچو نوك نشتر است

بار ديگر ثابت آمد كآسمانى ملك جم

جاودان در برج استقلال، تابان اختر است

بار ديگر امتحان شد كاين گرامى سرزمين

روسپيد از آزمايش‏هاى چرخ اخضر[۴] است

آرى آرى روسياهى، فرعِ كافر مسلكى است

روسپيد است آن‏كه مستظهر به لطف داور است

اين همان مُلكيست كاندر تيره ادواركهن

در بُروجِ[۵] سرورى، رخشنده مهر خاور است

عاقبت جبران كند ننگ شكستِ «داريوش»

گر زمانى روبه ‏رو با حمله «اسكندر» است

***

هست «آذربايجان» سرمنزل آزادگان

مهر ايران، گردن آزادگان را چنبر است

اين گرامى خطّه ايران را برازنده سريست

سر، بهر جا رونمايد، همعنان پيكر است

نى شگفت آيد گر ايران را بود خدمتگزار

پور صاحبدل همانا مام خود را ياور است

نى عجب باشد كه گردد گِرد او پروانه ‏سان

چرخ اندركارگه گَردنده حولِ محور است

اين نه جاى غم كه باشد مردم‏ اش تركى زبان

«آرى آرى همدلى از همزبانى خوش‏تر است»

نام ايران اهل آن‏جا را بود نقش ضمير

اين حقيقت مر جهان را ثبت اندر دفتر است

باستانى خطّه زرخيزِ آذربايجان

تا جهان بوده‏ ست و خواهد بود ايران را سراست

روز عيش و شادمانى همنواى ميهن است

گاه سوگ و اشكبارى غمگسار كشور است

خشك بادا ريشه عمر خيانت پروران

تا به باغ و بوستان شاخ درختان را بر است

طبع موّاجت «اديبا» بس گهرزايى نمود

آفرين بر بحر طبعى كاين چنين پهناور است

——————————————-

[۱]. عنود: دشمن سرسخت

 

[۲]. پيشه ‏ور: اشاره به سيد جعفر پيشه ‏ورى‏ ست كه خواستار تجزيه آذربايجان از ايران و الحاقش به روسيه
شوروى بود!

 

[۳]. جيش فدايى: سپاهيان حزب دموكرات آذربايجان.

 

[۴]. اخضر: سبز رنگ

 

[۵]. بروج: برج‏ها