ویدئوی ویژه برنامه سالروز #دکتر_مصدق چهارشنبه ۱۶ ژوئن که توسط همسازی ملی جمهوری خواهان سوسیال و دموکرات ولائیک ایران برگزار گردید
سخرانان:
الهه امانی
فرهنگ قاسمی
امیرحسین لادن
حسین موسویان
ویدئوی ویژه برنامه سالروز #دکتر_مصدق چهارشنبه ۱۶ ژوئن که توسط همسازی ملی جمهوری خواهان سوسیال و دموکرات ولائیک ایران برگزار گردید
سخرانان:
الهه امانی
فرهنگ قاسمی
امیرحسین لادن
حسین موسویان
در روز جهارشنبه 8 اردیبهشت ماه 1400 مراسم تجلیل از خیرین مدرسه ساز در اردوگاه دانش آموزان دکتر باهنر در منظریه با حضور وزیر آموزش و پرورش و مدیر کل نوسازی و رئیس نوسازی مدارس وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .
در این مراسم از آقای دکتر رضا گل نراقی عضو شورای مرکزی و هیات رهبری- اجرائی جبهه ملی ایران که سال ها در امر مدرسه سازی حضوری فعال داشته تجلیل به عمل آمد و از کتاب زندگی نامه ایشان رونمایی گردید .
این در حالی بود که آقای دکتر گل نراقی قبلا از اقدام مفید و میهن دوستانه خود که از سال ها پیش بدان مشغول بوده به هیچکس حتی به نزدیک ترین دوستان خود در جبهه ملی ایران ، اطلاعی نداده بود و همه پس از انتشار خبر مراسم فوق در رسانه ها و پخش آن در تلویزیون از اقدامات خیرخواهانه و میهن دوستانه آقای دکتر گل نراقی مطلع شدند .
اعضای جبهه ملی ایران اقدامات وطن دوستانه و انسانی آقای دکتر رضا گل نراقی را می ستایند و به ایشان تبریک می گویند .
تهران – هفدهم اردیبهشت 1400
روابط عمومی جبهه ملی ایران
با اندوه و تاسف بسیار درگذشت آقای دکتر مرتضی مصفا ، پیرو دیرپای راه مصدق ، عضو سازمان پزشکان جبهه ملی ایران و استاد پیشکسوت دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران را به خانواده ارجمند ایشان و اعضاء و هواداران جبهه ملی ایران تسلیت می گوییم .
تهران – سیزدهم اردیبهشت ماه 1400
از طرف سازمان پزشکان جبهه ملی ایران
دکتر جهانشاه برومند – دکتر علی حاج قاسمعلی – دکتر منوچهر خلیل زاده مقدم – دکتر منوچهر سرداری – دکتر رضا گل نراقی – دکتر رضا لامع – پروفسور صادق مسرت – دکتر حسین مجتهدی – دکتر شهرام مهدوی – دکتر بیژن ملک احمدی –دکتر حسین موسویان – دکتر مجتبی نیک نژاد – دکتر شکرالله یوسفی
در روز 12 اردیبهشت ماه 1340 ، دکتر ابوالحسن خانعلی دبیر دبیرستان جامی تهران ، در راه اعتراض به مشکلات صنفی و حقوق پایمال شده معلمان و خواسته های ملی و آزادیخواهانه آنان ، در میدان بهارستان با گلوله عوامل حکومت دیکتاتوری وقت ,به شهادت رسید. وقوع این رویداد تلخ وضد بشری موجب گردید که از آن پس روز 12 اردیبهشت ، در تاریخ این سرزمین به عنوان روز معلم نامیده شده و الهام بخش حرکتهای آزادیخواهانه معلمان ایرانی باشد .
اهمیت تمامی فعالیتها و مشاغل در هر جامعهای با بررسی نقش، جایگاه و نیز اثر گذاری آن ها در پیشرفت وتعالی جامعه سنجیده میشود و در این بین نقش تعلیم و آموزش انسان جایگاه رفیعی داشته و رسالت عظیمی را بر عهده معلمان وظیفه شناس می گذارد. معلمان انسانهایی شریف ، دلسوز و پاک سرشت هستند که نقشی کلیدی در انتقال دانش و پرورش افکار و تحکیم زیربنای فرهنگی جامعه را بر عهده دارند. در مباحث توسعه جوامع یکی از مهمترین شاخصههای مطرح ، انتقال دانش و دادن آموزش است. جوامعی مسیر رشد و توسعه را با سرعت میپیمایند و در توسعه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و پیشرفت علم و دانش موفق خواهند بود که به این مقوله نگاه ویژه و برنامه جامعی داشته باشند.
تقویت و تامین نیازهای آموزشی کشور یکی از مهمترین راههای هموار کردن این مسیر است و بخش بزرگی از این نیازهای آموزشی تربیت، به کارگیری، پشتیبانی و حمایت از آموزگاران و دبیران و همه معلمان در تمام سطوح است. شوربختانه در این سالها حکومت جمهوری اسلامی ، در تامین نیازهای آموزشی به خصوص در حوزه رفاه و تامین معلمان قصور داشته و ناکام بوده و عمل کردش تنها نارضایتی شدید فرهنگیان را در پی داشته است. تا زمانی که مشکلات این قشر فرهیخته جامعه حل نشود نظام آموزشی با نارسایی و مشکلات رو در رو خواهد بود و هزینه ی این مشکلات بی شک در آینده بسیار افزون تر و خسارتبار تر خواهد گردید .
این روزها که از یک سو وضعیت اقتصادی نابسامان ، گرانی سرسام آور و تورم افسار گریخته ناشی از سوء مدیریت ها و سوء سیاست ها و فساد های مالی با ارقام نجومی پدیدار شده ، و از سویی دیگر بیماری کرونا شرایط بسیار سختی را بر تمامی مردم جامعه تحمیل کرده است ، لاجرم معلمان نیز در این اوضاع ، علاوه بر این مشکلات و نداشتن حقوق کافی برای تامین یک زندگی متعارف ، مورد بیمهری روزافزون از سوی حکومت قرار گرفته اند . و نمایندگان آن ها به جرم حق طلبی در زندان ها به سر می برند . تورم و گرانی ، نابسامانیهای اداری، جلوگیری از فعالیتهای صنفی مستقل و تشکیل اتحادیه ، بیعدالتی و کاهش منزلت و جایگاه اجتماعی ناشی از مدیریت ضعیف و نابسامان ، موقعیت و شرایط زندگی فرهنگیان را در مخاطره قرار داده است.
عدم بهبود وضعیت نظام آموزشی به خصوص شرایط معیشتی فرهنگیان ، پیامدهای ناگواری را در پی خواهد داشت. با تکیه بر علم، دانش و تجربه، راهکارهای حل مشکلات معلمان شریف ایران ، پیگیری این موارد میباشد :
کلیه معلمان زندانی که به جرم دفاع از حقوق صنفی و ملی خود در پشت میله های زندان قرار گرفته اند باید هرچه زود تر آزاد شوند.
موانع موجود بر سر راه ایجاد تشکل های صنفی معلمان باید برچیده شود .
افزایش حقوق و تامین امکانات مالی و رفاهی و رفع فقر و محرومیت از زندگی معلمان .
بالابردن منزلت اجتماعی معلمان در بستر ایجاد تشکل های علمی و صنفی . اجرای عدالت در ضریب های حقوقی .
بالابردن جایگاه تعلیم و تربیت از طریق تغییر سیاستهای کلان کشور در جهت اولویت دادن به سرمایه گذاری در آموزش و پرورش .
اصلاح شیوه های گزینش و پرورش آموزگار و بالا بردن دانش، توانایی ها و مهارت های علمی و آموزش آموزگاران .
اجرای سیاست تمرکز زدایی و فراهم کردن زمینه مشارکت همه جانبه آموزگاران در آموزش و پرورش .
اصلاح مدیریت نیروی انسانی و استقرار نظام شایسته سالاری . تقویت کردن و اعتبار بیشتر دادن به بیمه درمانی معلمان و در پایان پرداخت مطالبات فرهنگیان .
جبهه ملی ایران روز معلم را گرامی می دارد و این روز را به تمامی معلمان فرهیخته و دلسوز ایران زمین تبریک میگوید و پشتیبانی خود را از فعالیتهای صنفی مستقل و حقطلبانه فرهنگیان اعلام میدارد. و خواهان آزادی فوری تمام معلمان زندانی و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در سراسر ایران است .
تهران – دوازدهم اردیبهشت 1400
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
با اندوه و تاسف بسیار ، درگذشت آقای فرید کسروی ، عضو سازمان کارمندان جبهه ملی ایران را به خانواده های ارجمند کسروی ، خرمشاهی و افشار و همه اعضاء و هواداران جبهه ملی ایران تسلیت می گوییم .
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
هفتم فروردین 1400
با یاد استاد ادیب برومند رهبر فقید جبهه ملی ایران
هموطنان شرافتمند، جوانان آزاده و امیدبخش ایران
درود بر شما زنان و مردان حقگزار که امروز همچون سالهای پیش به احمدآباد آمدهاید تا آرامگاه یک ایرانی شرافتمند و یک انسان بزرگ یعنی روانشاد دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی ایران را گلباران کنید و برای شادی روحش فاتحهخوانی نمایید.
سلام بر شما که گرامیداشت خدمتگزاران واقعی و یکدل را از یاد نمیبرید و به اصالت و اخلاص آنان در راستی و درستی و خدمت به ایران عزیز ارج مینهید و صحه میگذارید.
درود به شهیدان جنگ ایران و عراق که در راه حفظ تمامیت میهن گرامی جان سپردند و گوی افتخار از میدان زندگی به در بردند.
دکتر مصدق کیست که سالهاست نام و آوازهاش در فضای سیاست طنینانداز است و کتابها به نامش منتشر میگردد؟
دکتر مصدق تکسوار دلیری بود که از میان گرد و غبارِ برخاسته از تاخت و تاز سواران قرون و اعصاری ایران، برای پاسداری وطن سر بهدرآورد و به میدان تاخت تا بار دیگر نشان دهد که ایرانی در برابر تجاوز و تعدی بیگانگان و استعمار و استبداد قد برمیفرازد و با مشت آهنین متجاوزان را به سختی در تنگنای شکست میاندازد.
او به یاری خدا و با ارادهی پولادین و پشتیبانی بیدریغ ملت، نهضت ملی کردن صنعت نفت را رهبری کرد و ملتی را که در کمال نیازمندی، منابع ثروتش دستخوش چپاول بیگانگان بود از فقر و فاقه نجات بخشید و نتیجهی این اقدام بزرگ بود که بهرهاش عاید کشورهای نفتخیز و استعمارزدهی آسیا و آفریقا هم گردید؛ او با طرد شرکت نفت انگلیس نه تنها نفوذ اقتصادی «بریتانیا» را در کشور برانداخت بلکه به سلطه سیاسی او نیز خاتمه داد و گفت: «ما دیگر حاضر نیستیم این پایگاه سیاست استعماری را در کشور خود باقی گذاریم.» هرکس ادعای مخالفت با امپریالیزم را دارد اگر در قول خود صادق است باید مصدق را تصدیق کند و او را گرامی شمارد. چنانکه فیالمثل ما «گاندی» و «نهرو» و «لومومبا» را تحسین میکنیم و عزیز میداریم و این لازمه همفکری و همعقیدتیست. پس از دفع و رفع شرکت نفت به وسیلهی این بزرگمرد لازم است گفته شود که دادن هر امتیازی از بابت نفت به شرکتهای خارجی، چنانچه منطبق با قانون ملی شدن صنعت نفت نباشد از نظر ملت مردود و از لحاظ حقوقی منسوخ خواهد بود و جای سؤال است که چرا متن قراردادهایی که این روزها درباره نفت و گاز بسته میشود برای آگاهی عموم منتشر نمیگردد.
محبوبیت مصدق از آن جهت بود که به اصالت حق و قانون و اهمیت آزادی معتقد و به حاکمیت ملی و مردمسالاری سخت پایبند بود و نسبت به احزاب و مطبوعات آزاد علاقه داشت؛ هرگونه توهینی را دربارهی خود از سوی روزنامهها و مجلهها تحمل میکرد و هیچگاه در برابر آن واکنشی نشان نمیداد. او از ستایش و چاپلوسی بیزار بود؛ چنانکه اجازه نداد مجسمهاش را بریزند یا عکس و تصویرش را بر در و دیوار بیآویزند.
ما با بزرگداشت مصدق میخواهیم به جوانان مملکت الگو و معیار درستکاری و وطنخواهی بدهیم تا بدانند حقوق خدمتگزاران میهن پامال اغراض نخواهد شد و نور خورشید را به گل نتوان اندود.
ما از گرامیداشت مصدق قصد بت تراشی نداریم زیرا او خصلت بت شکنی داشت و بت شکن راستین خود نباید بت بشود. ما مصدق را عاری از نقص و مبرّا از خطا نمیدانیم اما میدانیم که حاصلجمع گفتار و رفتار و عملکردش او را در تاریخ سیاسی معاصر نماد یک پیشوای ملی قرار داده و این سکّه در دنیا به نام او ضرب شده است.
او یک ایرانی اصیل و مسلمان راستگو بود که جز به حفظ مصالح مردم نمیاندیشید و همچون پیشوایش حضرت علی علیهالسلام از اسراف در بیتالمال جداً پرهیز داشت و در هزینههای دولتی گاهی از صرف مال خود دریغ نمیکرد.
اینک جبهه ملی که خاستگاه افکار و اهداف مصدق و پرچمدار ملی کردن صنعت نفت بوده، دنبالکننده نظریات و آمال ملی وی در انطباق با مقتضیات زمان است. جبهه میداند که امروز در دنیا چه میگذرد و جهان امروز چه مقتضیاتی دارد و غافل نیست که سیاست نامنطبق با اوضاع و احوال زمان چه زیانهایی در بردارد و واقعیتهای زمانی را در به کرسی نشاندن افکار و مقاصد نمیتوان نادیده گرفت.
جبهه ملی حکومت را از آن ملت میداند و جز با ارادهی ملی هیچگونه حکومتی را به رسمیت نمیشناسد و مشروعیت هر حاکمیتی را موکول به تأیید ملت میشمارد.
ما اشتراک در سرنوشت و مقررات ملت را مستلزم وجود تشکلهای صنفی، دانشجویی، سندیکاهای کارگری، کانونهای فرهنگی، شوراها و نهادهای مدنی و اجرای تام و تمام قانون میدانیم. نسبت به حال و آیندهی جوانان کشور معتقد به ایجاد تسهیلاتی تأمین کننده برای رفاه و آسایش آنان هستیم. به جوانان مملکت که مایهی امیدواری آینده هستند باید میدان داد تا نیرو و فکر و توان خود را با خیال آسوده به کار اندازند و ریشهی زبونی و نیاز و سرگشتگی را خشک سازند. تأمین استقلال دانشگاه و رسیدگی به احوال دانشجویان از اهمّ کار هاست. ما انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را به طور مستقیم حق ملت میشماریم و هرگونه نظارت قیممآبانه را در سلب آزادی انتخاب که حق مردم است، به هیچ روی نمیپذیرم؛ پیرایش قانون اساسی را نیز از تضادها و کاستیها طلب میکنیم.
صحت و درستی آنچه را سالهای متمادی جبههی ملی برای اتخاذ روشهای صحیح به منظور حفظ و صیانت حقوق ملت و سربلندی کشور گفته و نوشته است اکنون به ثبوت رسیده و روشنفکران این زمان همان را میگویند و همان را درست میخوانند. و انتخابات دوره ی ششم مجلس گواه صادق بر این مدعاست.
احتراز از خشونتگرایی و استبداد و طرد قدرتهای جنبی و آشوبطلب و فشار که باعث آزارمندی و ایجاد بینظمی میشود و موجب بیزاری و تنفّر جامعه میباشد و نیز اجرای بی چون و چرای قانون و پاکسازی ادارات، خاصه دادگستری، از فساد و دستنشاندگی و احترام به اقتدار قوه قضاییه و قوه مجریه مورد تأکید ماست.
توسعهی سیاسی، که مستلزم همگامی با توسعهی اقتصادیست و همچنین جلوگیری از تورم و فراهم آوردن موجبات رفاه و معاش مردم است، باید سرلوحهی اصلاحات قرار گیرد. مدعیان اصلاح طلبی باید حسابرسی به ثروتهای بادآوردهی عناصر وابسته به حاکمیت و رفع اختلاف بسیار فاحش طبقاتی و چپاولگری در نهادها و مؤسسات دولتی و نیمهدولتی را جزء مهمترین وظایف خود بدانند و در ایفای این وظیفه کوتاهی نورزند.
دولت باید دربارهی پیگیری جنایات ننگبار و فجایعی که در ظرف این چند سال به وقوع پیوسته خودداری نکند و از حدوث امثال و مانندههایش که دامن نظام را آلوده میسازد به شدّت پیشگیری نماید. وقت ما کم است و سخن بسیار.
در پایان با این دو بیت عرایض خود را پایان میدهم:
پر آوازه میخواهم ایرانزمین / وزینروست بر وی ثناخوانیام
که هرکس که گوید تویی از کجا؟ / دلیرانه گویم که ایرانیام
سید محمود علایی طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی در خانوادهای فقیر، اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز متولد شد. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. وی دوران کودکی خود را در زادگاهش سپری کرد تا اینکه هنگامی که هفت ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانهای کوچک در محله قنات آباد ساکن شد. محمود طالقانی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم و نجف تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد. نخستین بار سیدمحمود طالقانی با انتشار اعلامیه ای در اعتراض به سیاستهای رضاخان درباره کشف حجاب، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و به همین دلیل بازداشت و به ۶ ماه حبس محکوم و سپس از زندان آزاد شد. طالقانی پس از مدتی به صورت رسمی امامت جماعت مسجد هدایت را برعهده گرفت و مسجد هدایت را به یکی از کانونهای مقاومت و مبارزه تبدیل کرد در همین زمان هم از نهضت ملی نیز حمایت می کرد. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد، فدائیان اسلام را پناه داد و علاوه بر پناه دادن آنان در تهران، آنها را به طالقان و دیگر شهرهای ایران میفرستاد تا از گزند جوخه اعدام رژیم در امان باشند. وی به سبب پناه دادن فدائیان اسلام دستگیر و به طور موقت روانه بازداشتگاه شد.
او همچنین بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی در همراه با ملیونی آیتالله سیدرضا زنجانی، آسیدجعفر غروی ،محمد نخشب، حسین شاهحسینی در نهضت مقاومت ملی فعالیت کرد؛ نهضتی که در اطلاعیه آن از بازاریان خواسته شده بود، بازار تهران را تعطیل کنند. با وجود فشار حکومت نظامی کودتا، بازار تا صدور اعلامیهای دیگر از طرف نهضت مقاومت، باز نشد. طالقانی عضو کمیته روحانیون کمیته مرکزی نهضت مقاومت شد و همکاری خود را با نهضت ملی تا اواخر دهه ۳۰ خورشیدی ادامه داد. همکاری او با جبهه ملی تا پایان فعالیت های جبهه ملی ایران در سال 1343خورشیدی ادامه یافت.
آیت الله طالقانی با همکاری مهدی بازرگان و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را به عنوان حزبی پیرو راه مصدق و بر اساس لیبرالیسم و اصول مذهبی بنا نهاد. در جریان انقلاب سفید شاه، طالقانی به مخالفت با این رفراندوم پرداخت. وی در بیانیهای در ۲ بهمن ۱۳۴۱ش ضمن بیان دیدگاهش در مخالفت با فئودالیسم و اینکه به داشتن گرایشهای سوسیالیستی مشهور است و با اصلاحات واقعی مخالف نیست، اعلام داشت که تا آزادی قلم و مطبوعات نباشد و قانون اساسی زیر پا گذاشته میشود، خیمه شب بازی رفراندوم، فایدهای ندارد. پس از این مخالفت، وی در ۳ بهمن ۱۳۴۱ به همراه مهدی بازرگان و یدالله سحابی و سایر اعضای نهضت آزادی دستگیر و زندانی شدند. گفته شده هدف از دستگیری این عدّه و نیز اعضای جبهه ملی و عدهای از روحانیون این بود که در هنگام رفراندوم، مخالفان در صحنه نباشند. او بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد.
بعد از رمضان ۱۳۵۰ خورشیدی در ادامه مبارزاتی که آیت الله طالقانی داشت به مدت ۱۰ سال به زابل تبعید شد که این موضوع اعتراضهای زیادی در پی داشت و عوامل رژیم آن زمان با فشار مردم و علما، رأی صادره را پس از ۶ ماه تقلیل و محل اقامت اجباری وی را از زابل به بافتِ کرمان تغییر دادند و پس از یکسال اقامت در بافت، وی به تهران بازگشت. اما بار دیگر در دوم آذر ۱۳۵۴ خورشیدی توسط دادستان ارتش دستگیر و زندانی شد. علت دستگیری او افشای ارتباطش با مجاهدین بود که پس از دستگیری بلافاصله به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری فرستاده شد. وی تا مدتها در زندان بلاتکلیف بود، نه کیفر خواستی علیه او صادر کرده بودند و نه دادگاهی تشکیل دادند تا اینکه سرانجام دادگاهی فرمایشی تشکیل و او را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند اما در شامگاه هشتم آبان ۱۳۵۷ خورشیدی از زندان آزاد شد.
وی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در مورخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ گفتهاست: خصوصیت انقلاب اسلامی اینست که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمیخواهیم حاکم باشیم. انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ آیتالله طالقانی به عضویت شورای انقلاب درآمد و ریاست آن را به عهده گرفت. با شروع درگیریهای مسلحانه بین کمیتههای شیعه و سنی سنندج در اواخر اسفند ۱۳۵۷ طالقانی به این شهر میرود و سخنان تأثیرگذار وی منجر به ختم این غائله میشود و کار با انتخاب شورای شهر ختم به خیر میشود. او در سال ۱۳۵۸ به عنوان اولین امام جمعه تهران برگزیده شد.
ده روز بعد او از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. طالقانی معتقد بود که برای جلوگیری از انحراف انقلاب، باید سرنوشت سیاسی مردم به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را شوراها میدانست او طرح اصلی شوراها را در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸به طور واضح مطرح کرد. و به دنبال این بود که طرحش در ضمن اصول قانون اساسی بیاید اما آنچه مدنظر وی بود تصویب نشد. این امر باعث شد که طالقانی در خطبههای نماز جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ که آخرین خطبه وی بود، با لحنی انتقادی و گلهآمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن بگوید.
وی مصراً از نمایندگان مجلس خواست که با تصویب مواد قانونی شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان میتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردمسالاری را عملاً به اجرا گذارند. همچنین وی با حضور در برخی از کنگره های جهان اسلام به دفاع از حقوق فلسطینیان می پرداخت و اینگونه استدلال می کرد که اگر ساکنان فلسطین شکست بخورند، همه ما شکست خورده ایم و اگر این ملت به حقوق خود دست یابند، این پیروزی از آن امت اسلامی خواهد بود. بنابراین او را باید از پیشگامان جلب توجه افکار عمومی در ایران به مساله فلسطین دانست. او با آنکه نقش موثری در پیروزی انقلاب داشت، در مدت کوتاهی که پس از انقلاب زنده بود اختلاف نظرهای فراوانی با رهبران روحانی حکومت نوبنیاد از جمله آیتالله خمینی پیدا کرد که به تلخ کامی و انزوای وی انجامید. در بسیاری از مسائل از جمله ولایت فقیه، در مجلس خبرگان با اکثریت انقلابی و روحانی آن مجلس در مناقشه بود و بارها تلاش کرد از عضویت این مجلس کناره گیری کند. مجلس خبرگان تا زمان حیات وی چهارده جلسه داشت که او در پنج جلسه شرکت نکرد و در سه جلسه نیز با تأخیر حضور داشت.
دو ماه پس از پیروزی انقلاب فرزندانش ابوالحسن، مجتبی و همسرش بازداشت شدند.در پی این بازداشتها و نیز دریافت گزارشی از وضع زندانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آیتالله طالقانی، همه دفترهای خود را در تهران و شهرستانها بست و با همسر و سه فرزندش از تهران خارج شد و به حومه تنکابن در شمال ایران رفت. وی به درخواست آیتالله خمینی به قم رفت و سپس به تهران بازگشت. اما حمایت آیتالله طالقانی از آزادی فعالیت احزاب که با روحانیان حاکم مخالف بودند، روابط او را تا زنده بود با آیتالله خمینی و نزدیکانش تیره کرد.
آیت الله طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ سه روز بعد نماز جمعه۱۶ شهریور در گذشت.
در بخشی از نوشتههای جنجالبرانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مأمور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آمده است: «.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»
سید علی اصغر غروی در خصوص طالقانی میگوید:
او دین را مدافع آزادی و شخص دیندار را آزادیخواهترین انسان بهشمار میآورد. امروز طالقانی به عنوان کسی که برای آزادی ملت و اجرای قانون و برقراری عدالت، یک عمر زجر کشیده و زندانهای سخت و شکنجههای کشنده را تحمل کرده، از این جهت مهم است که او از جایگاه یک رجل دین و یک روحانی، از آزادیهای فطری، مشروع و قانونی آحاد ملت دفاع کرد، و سپهر اندیشگی خود را بر این مدار به چرخش آورد که «دین ضد هرگونه خودکامگی، استبداد و استکبار است».
طالقانی حتی آخرین نمازجمعه خود را در بهشت زهرا به مناسبت سالگرد هفده شهریور، در واقع در اظهار نگرانی از سوگ آزادی اقامه نمود، و جان تازهای که در کالبد نیمه جان استبداد دمیده شده بود. وی بیمناکی خود را از ظهور یک استبداد جدید، و قطعاً خطرناکتر، تحت عنوان استبداد دینی، پنهان نساخت، و به صراحت و وضوح هرچه تمامتر، از علائم و نشانههایش پرده برداشت.
یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در خانوادهای مذهبی و از پدری اصفهانی و مادری تهرانی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. دوره دبستان را در دبستانهای شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای شرف و دارالفنون گذارند. آموزش پایه را در سال ۱۳۰۴ در دارالمعلمین مرکزی که آن زمان زیرنظر میرزا ابوالحسن فروغی اداره میشد به پایان رساند. پس از چند ماه تدریس در مدارس به مدت سه سال در سمنان و خراسان به راهسازی پرداخت و در همان سالها تحت تاثیر نطقهای دکتر محمد مصدق به سیاست علاقهمند شد و تصمیم گرفت مسائل سیاسی را دنبال کند. در سال ۱۳۰۷ به دارالمعلمین عالی رفت و پس از سه سال یکی از اولین فارغالتحصیلان لیسانس علوم طبیعی از آن مرکز شد. پس از آن سحابی به دانشگاه لیل واقع در شمال غرب فرانسه رفت و به مدت پنج سال در آنجا ادامه تحصیل داد تا اینکه موفق شد دکترای خود را در رشته زمینشناسی دریافت کند. سحابی از اولین نسل دانشجویانی بود که در دوره رضا شاه پهلوی برای تحصیل به خارج رفت و در رشته گیاهشناسی و آبهای زیرزمینی تحصیل کرد. او به همراه دکتر فریدون فرشاد اولین استادان ایرانی علم زمینشناسی در دانشگاههای ایران بودهاست. این سفر سحابی اولین مواجهه دانشجویان و تحصیلکردگان مسلمان ایرانی با غرب و علوم مدرن بود؛ با این حال مدرنیته اروپایی تاثیر زیادی بر او نگذاشت و او همچنان قرائتهای نظری خود را در سالهای بعد هم ادامه داد و تنها رهاورد او از این سفر علاقمندی اش به تاسیس حزب بود. او از یک طرف مسلمانی معتقد و متشرع بود که به دینداری خود وابستگی تام و تمام داشت و از طرف دیگر با توجه به پیشرفتهای غرب به این نتیجه رسید که راه آبادانی ایرانی از پذیرفتن علوم مدرن میگذرد، بنابراین در تمام سالهای حیات خود کوشید میان علم و دین پیوند ایجاد کند. به تدریج و با شکل گرفتن زمینههای جنبش ملی شدن صنعت نفت سحابی هم کم و بیش فعالیتهای سیاسی خود را پررنگتر کرد و پاه به عرصه سیاستورزی جدی گذاشت. سحابی در سالهای قدرت گرفتن دکتر مصدق و شکلگیری جنبش ملی شدن صنعت نفت همیشه یکی از یاران وفادار مصدق و حامیان سرسخت او بود؛ اما بر خلاف دکتر مصدق، سحابی به دنبال راه حل مذهبی برای حل تعارضات اقتصادی بود. اولین فعالیت جدی سحابی پیوستن به نهضت مقاومت ملی ایران به دعوت آیت الله سیدرضا زنجانی بود. در سال ۱۳۳۳ سحابی به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت و با وجود مخالفت دکتر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران با حکم تحصیل وزارت فرهنگ، تا پایان صدارت زاهدی، از خدمت در دانشگاه محروم شدند. این افراد بعد از اخراج از دانشگاه برای اینکه از دولت مستقل باشند و بتوانند نیازهای معیشتی خود را تامین کنند شرکتی با ریاست مهندس بازرگان تاسیس کردند و نام آن را با الهام از «یازده استاد اخراجی» دانشگاه «یاد» گذاشتند. به دنبال باز تر شدن فضای نسبی سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی و در اواخر دهه سی و با انحلال نهضت مقاومت ملی سحابی به جبهه ملی دوم پیوست. از میان همفکران او مهندس بازرگان و سیدمحمود طالقانی به شورای مرکزی جبهه ملی دوم راه یافتند. اما بعد از مدتی متوجه شدند اختلاف آنها با دیگر اعضای جبهه ملی بسیار جدی است. آنها مایل به دخیل تفکرات دینی در فعالیت ها و اهداف حذف بودند در حالی که دیگر اعضای جبهه ملی سکولاریسم را برگزیده بودند؛ به همین خاطر بازرگان، طالقانی و سحابی تصمیم گرفتند در قالب حزب مستقلی به فعالیت خود ادامه دهند. با تاسیس نهضت آزادی حساسیت رژیم شاه بر فعالیت هیئت موسس آن زیاد شد. سرانجام این حساسیتها دستگیری طالقانی، بازرگان و سحابی در سال ۱۳۴۱ بود. محاکمه موسسان نهضت آزادی در دادگاه نظامی در بهمن سال ۱۳۴۱ اتفاق افتاد. سایر رهبران آنان هم دستگیر شدند و همگی حکمهای نسبتاً سنگینی گرفتند. این دادگاه همان دادگاه معروفی است که گفته شده متهمان آن به قاضی گفتهاند: «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن میگوییم». سحابی در این دادگاه برای بار اول ۶ سال حکم زندان گرفت که بعد از بررسیها در دادگاه تجدید نظر، حکم او به ۴ سال زندان و هشت ماه تبعید به برازجان تقلیل یافت. در ایام زندان سحابی بود که دکتر محمد مصدق رهبر ملی شدن صنعت نفت درگذشت و سحابی با استفاده از مرخصی زندان در مراسم تدفین او شرکت کرد. در سال ۱۳۴۶ سحابی از زندان آزاد شد، اما کماکان از تدریس محروم بود. همین مسئله باعث شد با خیال راحتتری به انجام فعالیت سیاسی بپردازد. در سال های آغازین انقلاب سحابی طی حکمی مامور سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات شد. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان سمت وزیر مشاور را برعهده گرفت.
سحابی در این سمت هم با جدیت مشغول به کار شد و با همکاری بیش از ۲۴۰ نفر از متخصصان و کارشناسان با ۷۸۰۰ ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاستهای توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میانمدت (۸ تا ۱۲ ساله) و درازمدت (۱۲ تا ۱۶ ساله) آماده و تدوین کردند. او همچنین در تدوین پیشنویس قانون اساسی نقش بهسزایی داشت و به عنوان منتخب مردم به مجلس اول هم راه پیدا کرد و ریاست سنی آن مجلس را هم برعهده گرفت. در ادامه کار مجلس اول یدالله سحابی به همراه به همراه مهدی بازرگان، کاظم سامی و علیاکبر معینفر نامهای اعتراضآمیز در اعتراض به توهین و تهدید، اخلالگری در اجتماعات، سانسور و محرومیت در صدا و سیما و توقیف روزنامههای آزاد اعلام کرد در جلسات مجلس شرکت نخواهند کرد که با اتهام ارتباط اعضای نهضت آزادی با گروههای محارب و اهانت به حزبالله از سوی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت مواجه شد. این مسئله سرآغاز دوری هرچه بیشتر اعضای نهضت آزادی از قدرت و قرارگرفتن آنها در مقام اپوزیسیون شد. در سال ۱۳۶۵ یدالله سحابی همراه با مهندس بازرگان نامهای به آیتالله خمینی نوشت و در آن مخالفت خود را با ادامه جنگ ایران و عراق اعلام کرد. یدالله سحابی در سالهای پس از جنگ و دوران اصلاحات هم به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مهمترین اقدامات سحابی در این سالها تحصن او در سال 1379 در اعتراض به دستگیری عزتالله سحابی و اعضای نهضت آزادی بود. او همچنین پس از به وقوع پیوستن سلسله حوادث سیاسی اواسط و اواخر دهه هفتاد در نامهای به آیتالله خامنهای از او خواست: «قبل از هر چیز از جنابعالی میخواهم دستور دهید عاملان جنایات حمله به کوی دانشگاه معرفی شوند و آنها را به میز محاکمه بکشانند.» این نامه در روزنامه نشاط انتشار یافت و مدتی پس از انتشار این نامه، این روزنامه توقیف شد. یدالله سحابی که از هفدهم فروردین ۱۳۸۱ در پی خونریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران بستری شده بود سرانجام در ساعت ۶:۳۰ صبح روز جمعه ۲۳ فروردینماه در حالی درگذشت که اکثر همفکران او به قید وثیقه آزاد شده بودند. بدین ترتیب بیش از ۹ دهه زندگی و تأثیرگذاری وی که شامل عضویت شورای مرکزی جبهه ملی، عضو شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی، از موسسین نهضت آزادی ایران، عضو شورای عالی فرهنگ، تأسیس دانشسرای مستقل تعلیمات دینی، ریاست اداره فرهنگ تهران، وزیر مشاور دولت موقت، همکاری در تدوین پیش نویس قانون اساسی، عضو شورای انقلاب، رئیس سنی دوره اول مجلس شورای اسلامی، ازمؤسسین شرکت سهامی انتشار و… که در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران بود پایان یافت و پیکر ایشان در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.
در روز چهارم اسفند 99 در شهرستان سراوان در استان سیستان وبلوچستان، وقایع تلخ و ناگواری به وقوع پیوست که همه ی ایران را متاثر و اندوهگین ساخت . طی آن رویداد غم انگیز تعدادی از هموطنان بلوچ ما با شلیک مستقیم گلوله به خاک وخون کشیده شدند . از تعداد کشته شدگان و مجروحین اطلاع دقیقی در دست نیست . پس از آن برخورد خشونت بار ، فضایی پر از التهاب و هیجان همه ی استان را فرا گرفت و مردم عصبانی و معترض به حمله به فرمانداری و پاسگاه های نظامی و انتظامی دست زدند . حادثه با جلوگیری و ممانعت پاسگاه مرزی سراوان از تردد افرادی که تحت نام « سوخت بر » برای امرارمعاش گالون هایی از بنزین را به داخل خاک پاکستان می برند شروع شد . سوخت بران با حمل چند ظرف بنزین و عبور از جاده های ناهموار و با شرایطی دشوار بنزین را با سودی حدود پنج هزار تومان در هر لیتردر پشت مرز می فروشند ، تا با این در آمد هزینه زندگی خود و خانواده هایشان را تامین نمایند . این کار ممکن است در شرایط عادی غیرقانونی و امری خلاف تلقی شود ، اما در اوضاع و احوال فعلی کشور که بیکاری وفقر و گرسنگی و درماندگی گریبان اقشار وسیعی از ملت ایران را گرفته و گلوی آن ها را می فشارد ، چه جایگزینی جهت سد جوع ، برای آنان باقی مانده است ؟ این پدیده ی دردناک درست شبیه کولبری در استان کردستان است که هم میهنان ما از سر ناچاری بدان روی می آورند .حکومت جمهوری اسلامی با برخورد خشونت بار با سوخت بران و کولبران ، به برخورد با معلول می پردازد بدون آن که خود را با علت آشنا کند و سعی در از بین بردن علت بنماید . علت پیدایش پدیده هایی نوظهور مانند سوخت بری و کولبری و کارتون خوابی و گورخوابی و کلیه فروشی ، فقر عمومی جامعه ایران و نبود کار و اشتغال و عدم تحقق عدالت اجتماعی و تامین اجتماعی است . سیاست های غلط و مدیریت های توام با نا کاردانی و عقب ماندگی و ناتوانی در جذب سرمایه گذاری برای به حرکت در آوردن چرخ های تولید و ایجاد اشتغال ، وضع اقتصادی کشور را به مرز نابودی کشانده است . هزینه کردن منابع مالی کشور در بیرون از مرز ها با اهداف ایدئولوژیک تخیلی و غیر واقعی و هم چنین فساد های مالی گسترده با ارقام نجومی و باور نکردنی و بالاخره ایجاد بهانه های لازم برای اعمال تحریم های ویرانگر ، همگی موجب پیدایش چنین شرایط نا بسامان اقتصادی برای ملت ایران گردیده اند . برای پایان دادن به پدیده هایی مانند سوخت بری و تمام نارسایی ها و نا هنجاری های موجود ، باید ساختارکلان قدرت سیاسی کشور تحول یافته ، حقوق و آزادی های ملت به رسمیت شناخته شده و مشکلات اقتصادی کشور به شکلی ریشه ای وعلمی بر طرف گردد .
جبهه ملی ایران برخورد خشونت بار و به گلوله بستن مردم محروم و مظلوم سیستان و بلوچستان را محکوم می کند . واین گونه بر خوردها را تنها ، بر خورد با معلول و نه ازبین بردن علت ها می شناسد .
تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران
دهم اسفند ماه 1399 خورشیدی
تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد
خاطرات مهندس احمد زیرک زاده دبیر کل فقید حزب ایران،
از اعضای جبهه ملی ایران
نماینده مجلس شورای ملی دوره هفدهم از تهران
مصاحبه کننده ضیاء صدقی
فایل دانلود : Ahmad_ZirakZadeh