دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه

نام و یاد مهندس هوشنگ خیراندیش را گرامی میداریم

مهندس خیراندیش

هفدهم اردیبهشت 1400 مصادف با اولین سالروز در گذشت مهندس هوشنگ خیراندیش ، پیرو صدیق راه مصدق بزرگ و عضو شورای مرکزی و هیات رهبری-اجرائی جبهه ملی ایران است . او انسانی فرهیخته ، شریف ، نیک اندیش و در بیان نظر وعقاید صریح و قاطع بود .

با تاسف بسیار ، در حال حاضر ، شرایط مصیبت بار این ایام ، امکان بر پایی بزرگداشتی در خور برای آن شخصیت ملی و وطن خواه را به ما نمی دهد . اما یقینا نام و یاد او در صفحه اسامی تلاش گران سازمان جبهه ملی ایران فراموش نا شدنی خواهد بود . ما در این اولین سالروز درگذشت ، یاد  او را گرامی می داریم و به همسر وفرزندان گرانقدرش ادای احترام می نماییم .

تهران 17 اردیبهشت ماه 1400

 هیات رهبری-اجرائی جبهه ملی ایران

دسته‌ها
كتابخانه الكترونيك

پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد – خاطرات  قاسم لباسچی ، از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران

پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد

مصاحبه با  :قاسم لباسچی

عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران

از رهبران جامعه بازرگان و اصناف و پیشه وران

مصاحبه کننده:  حبیب لاجوردی

فایل دانلود :Abolghasem_Lebaschi

دسته‌ها
گفت‌وگو

دکتر موسویان : مصدق هیچگاه به مردم دروغ نگفت.


مصاحبه دکتر موسویان رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران با ماهنامه چراغ روشن ماهنامه چراغ روشن شماره 10-11

بهمن و اسفند 1399

 

دکتر سید حسین موسویان، زاده اسفند ماه ١۳٢۰ ،در حال حاضر رهبر جبهه ملی ایران است.وی از پزشکان متخصص داخلی است که مبارزات خود را از سال ۱۳۳۷و با شرکت و دستگیری در اعتصاب دانش آموزی ٢۰دی ماه در اعتراض به مصوبه دکتر مهران، در شورای عالی فرهنگ، وتحمل حبس آغاز می کند وپس از شروع فعالیت های جبهه ملی ایران، به عنوان نماینده دانشجویان دانشکده پزشکی در دورههای مختلف در سازمان دانشجویی جبهه ملی فعالیت مینماید که منجر به دستگیریهای متعدد او در طی سالهای حضورش در جبهه ملی دوم گردید. اوتا انتهای دوره پهلوی دوم ۹ بار دستگیر میگردد. سید حسین موسویان در سال ١۳٥۶و با آغاز فعالیت دوباره جبهه ملی به عنوان هیئت اجرایی و شورای مرکزی جبهه ملی ایران مشغول گردیده و پس از پیروزی انقالب و آغاز فعالیتهای کلوپ جبهه ملی،به عنوان مسئول سازمان های جبهه ملی و تشکیالت فعالیت مینماید. در کنار «مهدی آذر و اصغر پارسا»، مسئولیت اداره پیام جبهه ملی را عهده دارمی شود.به مناسبت سالگرد شادروان دکتر محمد مصدق و همچنین ۲۹ اسفند ماه، سالگرد ملی شدن صنعت نفت ایران، گفتوگویی با وی انجام دادیم.

زهرا ترابی-روزنامه نگار

حاکمیت ملت در دوران زمامداری دکتر مصدق در چه جایگاهی قرار داشت؟

میتوان گفت که در دوران زمامداری دکتر مصدق، حاکمیت ملی تا حدود زیادی در ایران تحقق یافته بود. او نخست وزیری بود که با حمایت و پشتیبانی ملت ایران با وجود خواسته هیات حاکمه وابسته و با وجود تمایل قدرتهای بیگانه به آنان تحمیل شد. او در سال ۱۳٢۸،برای ورود به مجلس شانزدهم سازمان جبهه ملی ایران را تاسیس کرد وتالش پیگیر و طاقت فرسایی را دنبال نمود.در همان مجلس بود که قانون ملی کردن نفت را در جوی هیجان انگیز با تایید همه جانبه ملت ایران به تصویب نهایی رسانید. او ملی کردن نفت را به منظور تحقق حاکمیت ملی و قطع کردن دست استعمار انگلیس از منابع ایران و پایان دادن به دخالتهای آن دولت در کلیه شئون این کشور مدنظر داشت. اما پس از تصویب شدن قانون ملی کردن نفت،هیات حاکمه و قدرت های بیگانه مسلط بر کشور، در صدد بر آمدند تا قانون ملی کردن نفت را به نحوی دور بزنند وآن را بی اعتبار کنند. برنامه یک ترفند یا یک نیرنگ را به اجرا گذاشتند.به این شکل که یک نماینده وابسته به دربار و متمایل به سیاست انگلیس، به نام »جمال امامی«،در صحن علنی مجلس به دکتر مصدق پیشنهاد کرد که»آقای دکتر مصدق، حاال که قانون ملی کردن نفت به تصویب رسیده، شما نخست وزیری را قبول کنید و این قانون را اجراء کنید.« این پیشنهاد به این مناسبت به دکتر مصدق داده میشد که او آن را مانند موارد مکرر قبلی رد کند و آنها کاندیدای مورد نظرشان یعنی»سید ضیاء الدین طباطبایی«را که در همان موقع در دربار ودر نزد شاه و منتظر نتیجه آن ترفند بود؛ به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کنند و او کسی بود که باید قانون ملی کردن نفت را بی اثر میساخت، تا غارت نفت توسط کمپانی انگلیسی بتواند ادامه یابد. دراینجا بود که دکتر مصدق با آگاهی از تمام این توطئه ها در مجلس ایستاد و گفت:»مسئولیت را میپذیرم« و دولت ملی را تشکیل داد و در مدتی کمتر از دو ماه دست شرکت انگلیسی غاصب نفت، کوتاه شد. دکتر مصدق عالوه بر اجرای کار بزرگ ملی کردن نفت، گامهای بلندی در راه توسعه و پیشرفت ایران برداشت که برخی از اقدامات او عبارتند از: تحقق آزادیهای اولیه ملت ایران مانند آزادی احزاب، آزادی تشکیل سندیکاها و اتحادیهها، آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات و تظاهرات و در حقیقت اجرایی کردن اعالمیه جهانی حقوق بشر. مصدق شیالت را ملی کرد وامکان ماهیگیری ایرانیان در دریای مازندران را که تا آن موقع در انحصار شوروی بود فراهم نمود. لوله کشی آب شهرها، اجرای قانون استقالل دانشگاه،اجرای قانون تشکیل کانون مستقل وکالی دادگستری، ارائه بیالن اقتصادی مثبت برای کشور بدون فروش نفت، تاسیس سازمان تامین اجتماعی به منظور حمایت از کارگران، تخصیص پنج درصد از در آمد شهرداریها برای ساختن مدرسه و ده ها اقدام مفید دیگر.

 – با ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ،ایران در چه جایگاهی قرار داشت؟

جایگاه ایران قبل از ملی کردن نفت جایگاه کشوری بود که شرکت نفت انگلیس و ایران، براساس امتیازی که مظفرالدین شاه قاجار به ویلیام ناکس دارسی انگلیسی واگذار کرده بود، مانند یک دولت نا پیدا در کلیه شئون سیاسی و اقتصادی کشور ما مداخله داشت. برای کشور ما نخست وزیر و کابینه و نماینده مجلس تعیین میکرد و در حقیقت استقالل ایران را پایمال کرده و از بین برده بود.

به نظر شما آیا می توان دکتر مصدق را مبتکر) دموکراسی ویژه ایرانی) دانست؟

انقالب مشروطیت در سال١٢۸٥،به منظور برقراری دموکراسی و حاکمیت ملی توسط ملت ایران صورت گرفت ولی متاسفانه قانون اساسی مشروطیت تحقق پیدا نکرد و در بوته فراموشی قرارگرفت و حقوق و آزادیهای ملت ایران نادیده گرفته شد. دکترمصدق با رفتار و عملکرد خود درسی از دموکراسی را در معرض دید ملت ایران و جهانیان قرار داد. اولین بخشنامه او در مقام نخست وزیری به شهربانی کل کشور مبنی بر اینکه در مطبوعات کشور، هرکس و هر چه که درباره نخست وزیر نوشته باشد،نباید مورد تعرض قرار بگیرد، شروع اقدامات دموکراتیک او در زمینه آزادی مطبوعات بود.

اگر قرار باشه به خصائص اخالقی دکتر مصدق اشاره کنیم، چه خصوصیاتی برجسته است؟

دکتر مصدق شخصیتی راستگو و نسبت به مردم صادق بود. هیچگاه به مردم دروغ نگفت و به آنان وعده بی مورد نداد. به آزادی و استقالل باور داشت. او درستکار و پاکدست بود و هرگز اجازه شکل گرفتن فساد مالی در حوزه مدیریت خود و امکان سوء استفاده از خزانه ملت را به احدی نداد . او درموارد دفاع از منافع ملی هرگز به منافع شخصی خود اعتنایی نداشت.

 – آیا هنوز «دکتر مصدق » نیاز کنونی جامعه ما است؟

آری کلمه «دکتر مصدق » برای پیروان آن بزرگ مرد تاریخ ،تنها نام یک شخصیت وطن خواه و خادم ملت ایران که ٥۴ سال قبل درگذشته است، نیست. بلکه نام«دکتر مصدق » برای پیروانش نام یک مکتب و یک روش ویک الگوست که هم اکنون هم میتواند برای اعتال و پیشرفت ایران سرمشق باشد. این طرز تفکر با آزادی و حاکمیت ملی، استقالل و سیاست خارجی مستقل ایرانی، عدالت اجتماعی و جدایی دین از حکومت شناخته می شود

چرا به نظر شما پیش و بعد از انقالب همواره سعی داشتند نام و یاد مصدق را حذف کنند؟

چه پیش از انقالب و در زمان رژیم سابق و چه بعد از انقالب در دوران جمهوری اسالمی،کسانی که با طرزتفکر مصدق یعنی آزادی و حاکمیت ملی و استقالل، همراه با راستگویی و درستکاری و پاک دستی زاویه داشتند، درصدد حذف نام مصدق بر آمدند .اما این طرز تفکر حذف شدنی نیست و هر روز که میگذرد نسل جوان و آگاه جامعه را بیشتر به طرف خود جذب می کند. –

 به نظر شما اگر دکتر مصدق امروز در قید حیات بودند، چه راهکاری را برای برون رفت از شرایط فعلی کشور ارائه می داد؟

گر امروز مصدق در قید حیات بود؛ تصور من این است که او برای برون رفت از شرایط بحرانی کشور پیشنهاد میکرد که در وهله اول به آزادی های اولیه ملت ایران مانند آزادی بیان،آزادی مطبوعات،آزادی احزاب و اجتماعات وآزادی انتخابات احترام گذاشته شود.
صرف نظر از رعایت آزادی ها وآزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی در سراسر کشور، او به استقالل مملکت تاکید مینمود، به این معنی که می گفت:» ایران باید با تمام قدرتها و تمام جامعه جهانی با دوستی و احترام متقابل برخورد نماید، نه تحت نفوذ و سلطه هیچ قدرتی باشد و نه با هیچ قدرت و دولتی بی جهت خصومت بورزد.« دکتر مصدق توصیه میکرد که از دخالت در کشورهای همسایه و صرف هزینه در این مداخالت باید خودداری شود.
دکتر مصدق به یقین به تولید داخلی توجه ویژه نشان می داد و اصرار می داشت که تولید داخلی افزایش یافته و از ورود کاالهای غیرضروری جلوگیری شود. او به بازنگری قانون اساسی و اصالح ساختار قدرت تاکید می نمود .

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران سندها و مدرك‌ها كتابخانه الكترونيك

تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد-خاطرات  دکتر نصرت الله امینی ، از اعضای جبهه ملی ایران

تاریخ شفاهی ایران دانشگاه  هاروارد

مصاحبه با نصرت الله امینی

شهردار تهران در دولت ملی دکتر مصدق

وکیل شخصی دکتر محمد مصدق

مصاحبه کننده:  ضیاء صدقی

فایل دانلود :نصرت الله امینی

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران برجسته ترین ها كتابخانه الكترونيك

سخنرانی استاد ادیب برومند در 14 اسفند 1378 به مناسبت سالروز درگذشت بزرگ‌مرد تاریخ ایران دکتر محمد مصدق – احمدآباد

با یاد استاد ادیب برومند رهبر فقید جبهه ملی ایران

هموطنان شرافتمند، جوانان آزاده و امیدبخش ایران

درود بر شما زنان و مردان حق‌گزار که امروز همچون سال‌های پیش به احمدآباد آمده‌اید تا آرامگاه یک ایرانی شرافتمند و یک انسان بزرگ یعنی روانشاد دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی ایران را گلباران کنید و برای شادی روحش فاتحه‌خوانی نمایید.

سلام بر شما که گرامیداشت خدمتگزاران واقعی و یکدل را از یاد نمی‌برید و به اصالت و اخلاص آنان در راستی و درستی و خدمت به ایران عزیز ارج می‌نهید و صحه می‌گذارید.

درود به شهیدان جنگ ایران و عراق که در راه حفظ تمامیت میهن گرامی جان سپردند و گوی افتخار از میدان زندگی به در بردند.

دکتر مصدق کیست که سال‌هاست نام و آوازه‌اش در فضای سیاست طنین‌انداز است و کتاب‌ها به نامش منتشر می‌گردد؟

دکتر مصدق تکسوار دلیری بود که از میان گرد و غبارِ برخاسته از تاخت و تاز سواران قرون و اعصاری ایران، برای پاسداری وطن سر به‌درآورد و به میدان تاخت تا بار دیگر نشان دهد که ایرانی در برابر تجاوز و تعدی بیگانگان و استعمار و استبداد قد برمی‌فرازد و با مشت آهنین متجاوزان را به سختی در تنگنای شکست می‌اندازد.

او به یاری خدا و با اراده‌ی پولادین و پشتیبانی بی‌دریغ ملت، نهضت ملی کردن صنعت نفت را رهبری کرد و ملتی را که در کمال نیازمندی، منابع ثروتش دستخوش چپاول بیگانگان بود از فقر و فاقه نجات بخشید و نتیجه‌ی این اقدام بزرگ بود که بهره‌اش عاید کشورهای نفت‌خیز و استعمارزده‌ی آسیا و آفریقا هم گردید؛ او با طرد شرکت نفت انگلیس نه تنها نفوذ اقتصادی «بریتانیا» را در کشور برانداخت بلکه به سلطه سیاسی او نیز خاتمه داد و گفت: «ما دیگر حاضر نیستیم این پایگاه سیاست استعماری را در کشور خود باقی گذاریم.» هرکس ادعای مخالفت با امپریالیزم را دارد اگر در قول خود صادق است باید مصدق را تصدیق کند و او را گرامی شمارد. چنانکه فی‌المثل ما «گاندی» و «نهرو» و «لومومبا» را تحسین می‌کنیم و عزیز می‌داریم و این لازمه همفکری و هم‌عقیدتی‌ست. پس از دفع و رفع شرکت نفت به وسیله‌ی این بزرگمرد لازم است گفته شود که دادن هر امتیازی از بابت نفت به شرکت‌های خارجی، چنانچه منطبق با قانون ملی شدن صنعت نفت نباشد از نظر ملت مردود و از لحاظ حقوقی منسوخ خواهد بود و جای سؤال است که چرا متن قراردادهایی که این روزها درباره نفت و گاز بسته می‌شود برای آگاهی عموم منتشر نمی‌گردد.

محبوبیت مصدق از آن جهت بود که به اصالت حق و قانون و اهمیت آزادی معتقد و به حاکمیت ملی و مردمسالاری سخت پایبند بود و نسبت به احزاب و مطبوعات آزاد علاقه داشت؛ هرگونه توهینی را درباره‌ی خود از سوی روزنامه‌ها و مجله‌ها تحمل می‌کرد و هیچ‌گاه در برابر آن واکنشی نشان نمی‌داد. او از ستایش و چاپلوسی بیزار بود؛ چنان‌که اجازه نداد مجسمه‌اش را بریزند یا عکس و تصویرش را بر در و دیوار بیآویزند.

ما با بزرگداشت مصدق می‌خواهیم به جوانان مملکت الگو و معیار درستکاری و وطن‌خواهی بدهیم تا بدانند حقوق خدمتگزاران میهن پامال اغراض نخواهد شد و نور خورشید را به گل نتوان اندود.

ما از گرامیداشت مصدق قصد بت تراشی نداریم زیرا او خصلت بت شکنی داشت و بت شکن راستین خود نباید بت بشود. ما مصدق را عاری از نقص و مبرّا از خطا نمی‌دانیم اما می‌دانیم که حاصل‌جمع گفتار و رفتار و عملکردش او را در تاریخ سیاسی معاصر نماد یک پیشوای ملی قرار داده و این سکّه در دنیا به نام او ضرب شده است.

 

او یک ایرانی اصیل و مسلمان راستگو بود که جز به حفظ مصالح مردم نمی‌اندیشید و همچون پیشوایش حضرت علی علیه‌السلام از اسراف در بیت‌المال جداً پرهیز داشت و در هزینه‌های دولتی گاهی از صرف مال خود دریغ  نمی‌کرد.

اینک جبهه ملی که خاستگاه افکار و اهداف مصدق و پرچمدار ملی کردن صنعت نفت بوده، دنبال‌کننده نظریات و آمال ملی وی در انطباق با مقتضیات زمان است. جبهه می‌داند که امروز در دنیا چه می‌گذرد و جهان امروز چه مقتضیاتی دارد و غافل نیست که سیاست نامنطبق با اوضاع و احوال زمان چه زیان‌هایی در بردارد و واقعیت‌های زمانی را در به کرسی نشاندن افکار و مقاصد نمی‌توان نادیده گرفت.

جبهه ملی حکومت را از آن ملت می‌داند و جز با اراده‌ی ملی هیچ‌گونه حکومتی را به رسمیت نمی‌شناسد و مشروعیت هر حاکمیتی را موکول به تأیید ملت می‌شمارد.

ما اشتراک در سرنوشت و مقررات ملت را مستلزم وجود تشکل‌های صنفی، دانشجویی، سندیکاهای کارگری، کانون‌های فرهنگی، شوراها و نهادهای مدنی و اجرای تام و تمام قانون می‌دانیم. نسبت به حال و آینده‌ی جوانان کشور معتقد به ایجاد تسهیلاتی تأمین کننده برای رفاه و آسایش آنان هستیم. به جوانان مملکت که مایه‌ی امیدواری آینده هستند باید میدان داد تا نیرو و فکر و توان خود را با خیال آسوده به کار اندازند و ریشه‌ی زبونی و نیاز و سرگشتگی را خشک سازند. تأمین استقلال دانشگاه و رسیدگی به احوال دانشجویان از اهمّ کار هاست. ما انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را به طور مستقیم حق ملت می‌شماریم و هرگونه نظارت قیم‌مآبانه را در سلب آزادی انتخاب که حق مردم است، به هیچ روی نمی‌پذیرم؛ پیرایش قانون اساسی را نیز از تضادها و کاستی‌ها طلب می‌کنیم.

صحت و درستی آنچه را سال‌های متمادی جبهه‌ی ملی برای اتخاذ روش‌های صحیح به منظور حفظ و صیانت حقوق ملت و سربلندی کشور گفته و نوشته است اکنون به ثبوت رسیده و روشن‌فکران این زمان همان را می‌گویند و همان را درست می‌خوانند. و انتخابات دوره ی ششم مجلس گواه صادق بر این مدعاست.

احتراز از خشونت‌گرایی و استبداد و طرد قدرت‌های جنبی و آشوب‌طلب و فشار که باعث آزارمندی و ایجاد بی‌نظمی می‌شود و موجب بیزاری و تنفّر جامعه می‌باشد و نیز اجرای بی چون و چرای قانون و پاکسازی ادارات، خاصه دادگستری، از فساد و دست‌نشاندگی و احترام به اقتدار قوه قضاییه و قوه مجریه مورد تأکید ماست.

توسعه‌ی سیاسی، که مستلزم همگامی با توسعه‌ی اقتصادی‌ست و همچنین جلوگیری از تورم و فراهم آوردن موجبات رفاه و معاش مردم است، باید سرلوحه‌ی اصلاحات قرار گیرد. مدعیان اصلاح طلبی باید حسابرسی به ثروت‌های بادآورده‌ی عناصر وابسته به حاکمیت و رفع اختلاف بسیار فاحش طبقاتی و چپاول‌گری در نهادها و مؤسسات دولتی و نیمه‌دولتی را جزء مهم‌ترین وظایف خود بدانند و در ایفای این وظیفه کوتاهی نورزند.

دولت باید درباره‌ی پیگیری جنایات ننگبار و فجایعی که در ظرف این چند سال به وقوع پیوسته خودداری نکند و از حدوث امثال و ماننده‌هایش که دامن نظام را آلوده می‌سازد به شدّت پیش‌گیری نماید. وقت ما کم است و سخن بسیار.

در پایان با این دو بیت عرایض خود را پایان می‌دهم:

پر آوازه می‌خواهم ایران‌زمین / وزین‌روست بر وی ثناخوانی‌ام

که هرکس که گوید تویی از کجا؟ / دلیرانه گویم که ایرانی‌ام

دسته‌ها
اخبار جبهه ملی ایران اعلاميه و بيانيه برجسته ترین ها

راه « مصدق » الگویی برای امروز ایران

چهاردهم اسفند99، پنجاه وچهارمین سالروز در گذشت دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران است. او در زمان انقلاب مشروطیت در دوران جوانی و در سن 24 سالگی ، در جرگه آزادیخواهان ، حضوری فعال داشت. در سال 1299 با کودتای سوم اسفند رضاخان و سید ضیاء به اعتراض برخاست و دعوت کودتاچیان برای وزارت در کابینه کودتا را رد کرد . در روز نهم آبان 1304 در مجلس پنجم ، در کسوت نمایندگی مجلس با سلطنت رضا خان به دلیل دور شدن کشور از حاکمیت ملی و آزادی ، شجاعانه مخالفت کرد . و تا شهریور1320 و سقوط رضا شاه در تبعید یا زندان به سر برد . پس از دوره رضا شاهی، او در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده اول مردم تهران به صندلی مجلس تکیه زد  و در همین مجلس بود که با سخنرانی ها و اتخاذ مواضع درست و سنجیده، بیش از پیش، در جایگاه یک رهبر ملی قرار گرفت. در سال1328 با بنیانگذاری سازمان جبهه ملی ایران و شرکت در انتخابات دوره شانزدهم مجلس ، موفق به ورود در مجلس گردید و در همین دوره مجلس بود که با قبول ریاست کمیسیون ویژه نفت، قانون ملی کردن نفت را تدوین و به تصویب مجلس رسانید. در هفتم اردیبهشت 1330 او برای اجرای قانون ملی کردن نفت مسئولیت نخست وزیری را پذیرفت و دولت ملی را تشکیل داد. او در دوران کوتاه دوسال و چهارماه نخست وزیری خود علاوه بر اجرای قانون ملی کردن نفت گام هایی بلند و باور نکردنی در جهت انجام اصلاحات و توسعه و پیشرفت جامعه ایران برداشت . تا آنجا که قدرت های جهانی وجود دولت ملی و مستقل او را تاب نیاوردند و با کودتای ننگین 28 مرداد 32 دولت ملی او را سرنگون ساختند و پس از آن محاکمه و زندان وحصر تا پایان عمر در روز 14 اسفند1345 و دفن شدن در اطاقی که زندگی می کرد ، برای آن مرد بزرگ تاریخ رقم خورد.

دکتر مصدق در تمام طول زندگی جز با صداقت و راستی با مردم رفتار نکرد . او هرگز به مردم دروغ نگفت و به آن ها وعده بیجا نداد و در صدد فریب آن ها بر نیامد. او به آزادی و استقلال تا بن دندان اعتقاد داشت و این اعتقاد را درمقام عمل نشان داد . او به حق ، آزادی و استقلال را مادر تمام پیشرفت ها و توسعه ها می دانست . او درستکار و پاک دست بود و در حوزه مدیریتش هیچگاه اجازه نا پاکی و فساد را به هیچکس نداد. او به هیچ قدرت و ابرقدرتی باج نداد و خصومت بیهوده هم نورزید . او خواهان دوستی و تعامل توام با احترام متقابل با همه جهانیان بود. اوبرای حفظ منافع ملی با صراحت و شجاعت اظهار نظر و اعلام موضع می کرد. او درمقابل منافع ملی ، منافع شخصی خود را نمی شناخت. او با وجود تدین با اختلاط دین با حکومت به شدت مخالف بود. نگاهی به افکار و اندیشه ها و عملکرد مصدق نشان میدهد که نباید تنها به مصدق به عنوان یک شخصیت ملی و میهن دوست و منزه نگریست. بلکه باید طرز تفکر و عملکرد مصدق را سرمشق و الگویی برای نجات امروز میهن و رفاه وسعادت ملت ایران دانست . امروز در شرایطی که در این سرزمین آزادی وحقوق انسانی ملت به کلی پایمال شده ، استقلال و منافع ملی توسط قدرت های بیگانه مخدوش گشته ، حقوق ما در دریای مازندران نا دیده گرفته شده ، امکان استفاده از پایگاه های نظامی ما به نیرو های اجنبی دیده شده و حتی انتخاب یک رئیس جمهور در آمریکا میتواند تمام شئون سیاسی و اقتصادی کشور ما را تحت تاثیر قرار دهد و از عدالت اجتماعی کمترین اثری به چشم نمی خورد. آری امروز راه نجات ایران راه آزادی، استقلال و عدالت یعنی همان راه مصدق است.

تهران – شورای مرکزی جبهه ملی ایران

چهاردهم اسفند 1399

دسته‌ها
درباره ما شخصيت‌ها

طالقانی روحانی ملی و عدالت خواه

سید محمود علایی طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی در خانواده‌ای فقیر، اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز متولد شد. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. وی دوران کودکی خود را در زادگاهش سپری کرد تا اینکه هنگامی که هفت ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانه‌ای کوچک در محله قنات آباد ساکن شد. محمود طالقانی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم و نجف تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد. نخستین بار سیدمحمود طالقانی با انتشار اعلامیه ای در اعتراض به سیاست‌های رضاخان درباره کشف حجاب، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و به همین دلیل بازداشت و به ۶ ماه حبس محکوم و سپس از زندان آزاد شد. طالقانی پس از مدتی به صورت رسمی امامت جماعت مسجد هدایت را برعهده گرفت و مسجد هدایت را به یکی از کانون‌های مقاومت و مبارزه تبدیل کرد در همین زمان هم از نهضت ملی نیز حمایت می کرد. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد، فدائیان اسلام را پناه داد و علاوه بر پناه دادن آنان در تهران، آن‌ها را به طالقان و دیگر شهرهای ایران می‌فرستاد تا از گزند جوخه اعدام رژیم در امان باشند. وی به سبب پناه دادن فدائیان اسلام دستگیر و به طور موقت روانه بازداشتگاه شد.

او همچنین بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی در همراه با ملیونی آیت‌الله سیدرضا زنجانی، آسیدجعفر غروی ،محمد نخشب، حسین شاه‌حسینی  در نهضت مقاومت ملی فعالیت کرد؛ نهضتی که در اطلاعیه آن از بازاریان خواسته شده بود، بازار تهران را تعطیل کنند. با وجود فشار حکومت نظامی کودتا، بازار تا صدور اعلامیه‌ای دیگر از طرف نهضت مقاومت، باز نشد. طالقانی عضو کمیته روحانیون کمیته مرکزی نهضت مقاومت شد و همکاری خود را با نهضت ملی تا اواخر دهه ۳۰ خورشیدی ادامه داد. همکاری او با جبهه ملی تا پایان فعالیت های جبهه ملی ایران در سال 1343خورشیدی ادامه یافت.

آیت الله طالقانی  با همکاری مهدی بازرگان و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را به عنوان حزبی پیرو راه مصدق و بر اساس لیبرالیسم و اصول مذهبی بنا نهاد. در جریان انقلاب سفید شاه، طالقانی به مخالفت با این رفراندوم پرداخت. وی در بیانیه‌ای در ۲ بهمن ۱۳۴۱ش ضمن بیان دیدگاهش در مخالفت با فئودالیسم و اینکه به داشتن گرایش‌های سوسیالیستی مشهور است و با اصلاحات واقعی مخالف نیست، اعلام داشت که تا آزادی قلم و مطبوعات نباشد و قانون اساسی زیر پا گذاشته می‌شود، خیمه شب بازی رفراندوم، فایده‌ای ندارد. پس از این مخالفت، وی در ۳ بهمن ۱۳۴۱ به همراه مهدی بازرگان و یدالله سحابی و سایر اعضای نهضت آزادی دستگیر و زندانی شدند. گفته شده هدف از دستگیری این عدّه و نیز اعضای جبهه ملی و عده‌ای از روحانیون این بود که در هنگام رفراندوم، مخالفان در صحنه نباشند. او بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد.

بعد از رمضان ۱۳۵۰ خورشیدی در ادامه مبارزاتی که آیت الله طالقانی داشت به مدت ۱۰ سال به زابل تبعید شد که این موضوع اعتراض‌های زیادی در پی داشت و عوامل رژیم آن زمان با فشار مردم و علما، رأی صادره را پس از ۶ ماه تقلیل و محل اقامت اجباری وی را از زابل به بافتِ کرمان تغییر دادند و پس از یکسال اقامت در بافت، وی به تهران بازگشت. اما بار دیگر در دوم آذر ۱۳۵۴ خورشیدی توسط دادستان ارتش دستگیر و زندانی شد. علت دستگیری او افشای ارتباطش با مجاهدین بود که پس از دستگیری بلافاصله به زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری فرستاده شد. وی تا مدت‌ها در زندان بلاتکلیف بود، نه کیفر خواستی علیه او صادر کرده بودند و نه دادگاهی تشکیل دادند تا اینکه سرانجام دادگاهی فرمایشی تشکیل و او را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند اما در شامگاه هشتم آبان ۱۳۵۷ خورشیدی از زندان آزاد شد.

وی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در مورخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ گفته‌است: خصوصیت انقلاب اسلامی اینست که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمی‌خواهیم حاکم باشیم. انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.

پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ آیت‌الله طالقانی به عضویت شورای انقلاب درآمد و ریاست آن را به عهده گرفت. با شروع درگیری‌های مسلحانه بین کمیته‌های شیعه و سنی سنندج در اواخر اسفند ۱۳۵۷ طالقانی به این شهر می‌رود و سخنان تأثیرگذار وی منجر به ختم این غائله می‌شود و کار با انتخاب شورای شهر ختم به خیر می‌شود. او در سال ۱۳۵۸ به عنوان اولین امام جمعه‌ تهران برگزیده شد.

 

ده روز بعد او از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. طالقانی معتقد بود که برای جلوگیری از انحراف انقلاب، باید سرنوشت سیاسی مردم به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را شوراها می‌دانست او طرح اصلی شوراها را در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸به طور واضح مطرح کرد. و به دنبال این بود که طرحش در ضمن اصول قانون اساسی بیاید اما آنچه مدنظر وی بود تصویب نشد. این امر باعث شد که طالقانی در خطبه‌های نماز جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ که آخرین خطبه وی بود، با لحنی انتقادی و گله‌آمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون‌ اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن بگوید.

وی مصراً از نمایندگان مجلس خواست که با تصویب مواد قانونی شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان می‌توانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردم‌سالاری را عملاً به اجرا گذارند. همچنین وی با حضور در برخی از کنگره های جهان اسلام به دفاع از حقوق فلسطینیان می پرداخت و اینگونه استدلال می کرد که اگر ساکنان فلسطین شکست بخورند، همه ما شکست خورده ایم و اگر این ملت به حقوق خود دست یابند، این پیروزی از آن امت اسلامی خواهد بود. بنابراین او را باید از پیشگامان جلب توجه افکار عمومی در ایران به مساله فلسطین دانست. او با آنکه نقش موثری در پیروزی انقلاب داشت، در مدت کوتاهی که پس از انقلاب زنده بود اختلاف نظرهای فراوانی با رهبران روحانی حکومت نوبنیاد از جمله آیت‌الله خمینی پیدا کرد که به تلخ‌ کامی و انزوای وی انجامید. در بسیاری از مسائل از جمله ولایت فقیه، در مجلس خبرگان با اکثریت انقلابی و روحانی آن مجلس در مناقشه بود و بارها تلاش کرد از عضویت این مجلس کناره ‌گیری کند. مجلس خبرگان تا زمان حیات وی چهارده جلسه داشت که او در پنج جلسه شرکت نکرد و در سه جلسه نیز با تأخیر حضور داشت.

دو ماه پس از پیروزی انقلاب فرزندانش ابوالحسن، مجتبی و همسرش بازداشت شدند.در پی این بازداشت‌ها و نیز دریافت گزارشی از وضع زندان‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آیت‌الله طالقانی، همه‌ دفترهای خود را در تهران و شهرستان‌ها بست و با همسر و سه فرزندش از تهران خارج شد و به حومه‌ تنکابن در شمال ایران رفت. وی به درخواست آیت‌الله خمینی به قم رفت و سپس به تهران بازگشت. اما حمایت آیت‌الله طالقانی از آزادی  فعالیت احزاب که با روحانیان حاکم مخالف بودند، روابط او را تا زنده بود با آیت‌الله خمینی و نزدیکانش تیره کرد.

آیت الله طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ سه روز بعد نماز جمعه۱۶ شهریور در گذشت.

در بخشی از نوشته‌های جنجال‌برانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مأمور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آمده است: «.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصی‌اش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»

سید علی اصغر غروی در خصوص طالقانی می‌گوید:

او دین را مدافع آزادی و شخص دین‌دار را آزادی‌خواه‌ترین انسان به‌شمار می‌آورد. امروز طالقانی به عنوان کسی که برای آزادی ملت و اجرای قانون و برقراری عدالت، یک عمر زجر کشیده و زندان‌های سخت و شکنجه‌های کشنده را تحمل کرده، از این جهت مهم است که او از جایگاه یک رجل دین و یک روحانی، از آزادی‌های فطری، مشروع و قانونی آحاد ملت دفاع کرد، و سپهر اندیشگی خود را بر این مدار به چرخش آورد که «دین ضد هرگونه خودکامگی، استبداد و استکبار است».

طالقانی حتی آخرین نمازجمعه خود را در بهشت زهرا به مناسبت سالگرد هفده شهریور، در واقع در اظهار نگرانی از سوگ آزادی اقامه نمود، و جان تازه‌ای که در کالبد نیمه جان استبداد دمیده شده بود. وی بیمناکی خود را از ظهور یک استبداد جدید، و قطعاً خطرناک‌تر، تحت عنوان استبداد دینی، پنهان نساخت، و به صراحت و وضوح هرچه تمام‌تر، از علائم و نشانه‌هایش پرده برداشت.

دسته‌ها
درباره ما شخصيت‌ها

دکتر سحابی سیاستمدار اخلاق مدار

یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ هجری شمسی در خانواده‌ای مذهبی و از پدری اصفهانی و مادری تهرانی در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. دوره دبستان را در دبستان‌های شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستان‌های شرف و دارالفنون گذارند. آموزش پایه را در سال ۱۳۰۴ در دارالمعلمین مرکزی که آن زمان زیرنظر میرزا ابوالحسن فروغی اداره می‌شد به پایان رساند. پس از چند ماه تدریس در مدارس به مدت سه سال در سمنان و خراسان به راه‌سازی پرداخت و در همان سال‌ها تحت تاثیر نطق‌های دکتر محمد مصدق به سیاست علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت مسائل سیاسی را دنبال کند. در سال ۱۳۰۷ به دارالمعلمین عالی رفت و پس از سه سال یکی از اولین فارغ‌التحصیلان لیسانس علوم طبیعی از آن مرکز شد. پس از آن سحابی به دانشگاه لیل واقع در شمال غرب فرانسه رفت و به مدت پنج سال در آن‌جا ادامه تحصیل داد تا این‌که موفق شد دکترای خود را در رشته زمین‌شناسی دریافت کند. سحابی از اولین نسل دانشجویانی بود که در دوره رضا شاه پهلوی برای تحصیل به خارج رفت و در رشته گیاه‌شناسی و آب‌های زیرزمینی تحصیل کرد. او به همراه دکتر فریدون فرشاد اولین استادان ایرانی علم زمین‌شناسی در دانشگاه‌های ایران بوده‌است. این سفر سحابی اولین مواجهه دانشجویان و تحصیل‌کردگان مسلمان ایرانی با غرب و علوم مدرن بود؛ با این حال مدرنیته اروپایی تاثیر زیادی بر او نگذاشت و او همچنان قرائت‌های نظری خود را در سال‌های بعد هم ادامه داد و تنها رهاورد او از این سفر علاقمندی اش به تاسیس حزب بود. او از یک طرف مسلمانی معتقد و متشرع بود که به دینداری خود وابستگی تام و تمام داشت و از طرف دیگر با توجه به پیشرفت‌های غرب به این نتیجه رسید که راه آبادانی ایرانی از پذیرفتن علوم مدرن می‌گذرد، بنابراین در تمام سال‌های حیات خود کوشید میان علم و دین پیوند ایجاد کند. به تدریج و با شکل گرفتن زمینه‌های جنبش ملی شدن صنعت نفت سحابی هم کم و بیش فعالیت‌های سیاسی خود را پررنگ‌تر کرد و پاه به عرصه سیاست‌ورزی جدی گذاشت. سحابی در سال‌های قدرت گرفتن دکتر مصدق و شکل‌گیری جنبش ملی شدن صنعت نفت همیشه یکی از یاران وفادار مصدق و حامیان سرسخت او بود؛ اما بر خلاف دکتر مصدق، سحابی به دنبال راه‌ حل مذهبی برای حل تعارضات اقتصادی بود. اولین فعالیت جدی سحابی پیوستن به نهضت مقاومت ملی ایران به دعوت آیت الله سیدرضا زنجانی بود. در سال ۱۳۳۳ سحابی به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت و با وجود مخالفت دکتر سیاسی رئیس وقت دانشگاه تهران با حکم تحصیل وزارت فرهنگ، تا پایان صدارت زاهدی، از خدمت در دانشگاه محروم شدند. این افراد بعد از اخراج از دانشگاه برای این‌که از دولت مستقل باشند و بتوانند نیاز‌های معیشتی خود را تامین کنند شرکتی با ریاست مهندس بازرگان تاسیس کردند و نام آن را با الهام از «یازده استاد اخراجی» دانشگاه «یاد» گذاشتند. به دنبال باز تر شدن فضای نسبی سیاسی ایران در دوره محمدرضا شاه پهلوی و در اواخر دهه سی و با انحلال نهضت مقاومت ملی سحابی به جبهه ملی دوم پیوست. از میان هم‌فکران او مهندس بازرگان و سیدمحمود طالقانی به شورای مرکزی جبهه ملی دوم راه یافتند. اما بعد از مدتی متوجه شدند اختلاف آن‌ها با دیگر اعضای جبهه ملی بسیار جدی است. آن‌ها مایل به دخیل تفکرات دینی در فعالیت ها و اهداف حذف بودند در حالی که دیگر اعضای جبهه ملی سکولاریسم را برگزیده بودند؛ به همین خاطر بازرگان، طالقانی و سحابی تصمیم گرفتند در قالب حزب مستقلی به فعالیت خود ادامه دهند. با تاسیس نهضت آزادی حساسیت رژیم شاه بر فعالیت هیئت موسس آن زیاد شد. سرانجام این حساسیت‌ها دستگیری طالقانی، بازرگان و سحابی در سال ۱۳۴۱ بود. محاکمه موسسان نهضت آزادی در دادگاه نظامی در بهمن سال ۱۳۴۱ اتفاق افتاد. سایر رهبران آنان هم دستگیر شدند و همگی حکم‌های نسبتاً سنگینی گرفتند. این دادگاه همان دادگاه معروفی است که گفته شده متهمان آن به قاضی گفته‌اند: «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن می‌گوییم». سحابی در این دادگاه برای بار اول ۶ سال حکم زندان گرفت که بعد از بررسی‌ها در دادگاه تجدید نظر، حکم او به ۴ سال زندان و هشت ماه تبعید به برازجان تقلیل یافت. در ایام زندان سحابی بود که دکتر محمد مصدق رهبر ملی شدن صنعت نفت درگذشت و سحابی با استفاده از مرخصی زندان در مراسم تدفین او شرکت کرد. در سال ۱۳۴۶ سحابی از زندان آزاد شد، اما کماکان از تدریس محروم بود. همین مسئله باعث شد با خیال راحت‌تری به انجام فعالیت سیاسی بپردازد. در سال های آغازین انقلاب سحابی طی حکمی مامور سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات شد. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اعضای شورای انقلاب بود و در کابینه دولت موقت مهندس بازرگان سمت وزیر مشاور را برعهده گرفت.

سحابی در این سمت هم با جدیت مشغول به کار شد و با همکاری بیش از ۲۴۰ نفر از متخصصان و کارشناسان با ۷۸۰۰ ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاست‌های توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میان‌مدت (۸ تا ۱۲ ساله) و درازمدت (۱۲ تا ۱۶ ساله) آماده و تدوین کردند. او همچنین در تدوین پیش‌نویس قانون اساسی نقش به‌سزایی داشت و به عنوان منتخب مردم به مجلس اول هم راه پیدا کرد و ریاست سنی آن مجلس را هم برعهده گرفت. در ادامه کار مجلس اول یدالله سحابی به همراه به همراه مهدی بازرگان، کاظم سامی و علی‌اکبر معین‌فر نامه‌ای اعتراض‌آمیز در اعتراض به توهین و تهدید، اخلالگری در اجتماعات، سانسور و محرومیت در صدا و سیما و توقیف روزنامه‌های آزاد اعلام کرد در جلسات مجلس شرکت نخواهند کرد که با اتهام ارتباط اعضای نهضت آزادی با گروه‌های محارب و اهانت به حزب‌الله از سوی هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت مواجه شد. این مسئله سرآغاز دوری هرچه بیشتر اعضای نهضت آزادی از قدرت و قرارگرفتن آن‌ها در مقام اپوزیسیون شد. در سال ۱۳۶۵ یدالله سحابی همراه با مهندس بازرگان نامه‌ای به آیت‌الله خمینی نوشت و در آن مخالفت خود را با ادامه جنگ ایران و عراق اعلام کرد. یدالله سحابی در سال‌های پس از جنگ و دوران اصلاحات هم به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. مهم‌ترین اقدامات سحابی در این سال‌ها تحصن او در سال 1379 در اعتراض به دستگیری عزت‌‍‌الله سحابی و اعضای نهضت آزادی بود. او هم‌چنین پس از به وقوع پیوستن سلسله حوادث سیاسی اواسط و اواخر دهه هفتاد در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای از او خواست: «قبل از هر چیز از جنابعالی می‌خواهم دستور دهید عاملان جنایات حمله به کوی دانشگاه معرفی شوند و آن‌ها را به میز محاکمه بکشانند.» این نامه در روزنامه نشاط انتشار یافت و مدتی پس از انتشار این نامه، این روزنامه توقیف شد. یدالله سحابی که از هفدهم فروردین ۱۳۸۱ در پی خون‌ریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران بستری شده بود سرانجام در ساعت ۶:۳۰ صبح روز جمعه ۲۳ فروردین‌ماه در حالی درگذشت که اکثر همفکران او به قید وثیقه آزاد شده بودند. بدین ترتیب بیش از ۹ دهه زندگی و تأثیرگذاری وی که شامل عضویت شورای مرکزی جبهه ملی، عضو شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی، از موسسین نهضت آزادی ایران، عضو شورای عالی فرهنگ، تأسیس دانشسرای مستقل تعلیمات دینی، ریاست اداره فرهنگ تهران، وزیر مشاور دولت موقت، همکاری در تدوین پیش نویس قانون اساسی، عضو شورای انقلاب، رئیس سنی دوره اول مجلس شورای اسلامی، ازمؤسسین شرکت سهامی انتشار و… که در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران بود پایان یافت و پیکر ایشان در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.

دسته‌ها
سندها و مدرك‌ها كتابخانه الكترونيك

خاطرات مهندس احمد زیرک زاده دبیر کل فقید حزب ایران در گفتگو با تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هارواد

تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد

خاطرات مهندس احمد زیرک زاده دبیر کل فقید حزب ایران،
از اعضای جبهه ملی ایران
نماینده مجلس شورای ملی دوره هفدهم از تهران

مصاحبه کننده ضیاء صدقی

فایل دانلود : Ahmad_ZirakZadeh

 

دسته‌ها
تقويم ملي ايران درباره ما شخصيت‌ها

سالروز ترور دکتر حسین فاطمی شرف اهل قلم و سیاست

دیدید بالاخره انگلیسی‌ها من را کشتند. چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش و شیوه انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشته‌ام خاموش شود.

حسین فاطمی را بی شک باید مغز متفکر ملی شدن نفت دانست. مبارزی جوان که با کارکرد رسانه آشنا بود، مردم را می شناخت، آلت دست استعمار خارجی و استبداد شاهنشاهی نشد و در راه آرمانهای مردم یعنی آزادی و دموکراسی جان داد.
به دنبال برگزاری انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی دکتر فاطمی از تهران به نمایندگی انتخاب شد تا به کمک سایر نمایندگان طرفدار جبهه ملی ایران و نهضت ملی شدن نفت پایگاه دکتر مصدق و دولت ملی او را در مجلس مستحکم کند. اما در سمت دیگر دکترمصدق با توجه به تغییرات سریع در عرصه بین الملل و پس از قطع رابطه با دولت انگسلتان به دلیل تلاش هایش در کودتای نافرجام شهریور 1331، از دکتر فاطمی دعوت کرد به عنوان وزیر خارجه در کابینه اش فعالیت کرده و پیام آور ندای موازنه منفی و تلاش های ضد استعماری و استقلال خواهانه مردم ایران شده و در قامت دیپلمات از توانایی هایش در عرصه بین المللی برای حفظ منافع ملی ایران استفاده کند.

دولت انگلستان که پایگاه رسمی خود را از دست داده و با تلاش های بی وقفه دکتر فاطمی در جلب اعتماد سایر کشورها و آغاز مذاکرات توسط کشورهای مستقل همانند ایتالیا و ژاپن و بلوک شرق برای خریدنفت مواجه شده بود، این بار با دست نامرئی خود و تحریک فدائیان اسلام تلاش کرد تا مغز متفکر دولت را از پای بیاندازد. در 14بهمن 1331 نواب صفوی رهبر سازمان فداییان اسلام که پیش از آن که به دلیل تخریب یک مدرسه دخترانه دوران حبس را می گذارند از زندان ازاد می شود و در اولین گام پس از آزادی به به همراه حسین واحدی مرد شماره دو فداییان اسلام که به همراه کرباسچیان با در ارتباط با عوامل انگلستان بود، با تحلیلی فاطمی را از همراهان شاه و مانع اجرای احکام مذهبی خوانده و دستور به حذف او می دهند. شاه نیز که تلاش ناکامی کرده بود تا با جدایی اعضای جبه ملی و پیشنهاد نخست وزیری به دکتر فاطمی او را از نهضت ملی جدا کرده و به صف استبداد جلب کند از چنین روندی حمایت می کند.

در 25 بهمن و در سالگرد ترور محمد مسعود روزنامه نگار سرشناس آن دوران به به دستور حزب توده کشته شده بود، محمد عبد خدایی جوان پانزده ساله ای گلوله ای به سمت دکتر فاطمی سخنران مراسم شلیک کرده و با فریاد های الله اکبر از این عمل خود ابراز شادمانی می نماید. او سالها بعد نیز با تایید عملکرد خود بیان کرد: اگر باز هم زمان به عقب بر می گشت دکتر فاطمی را ترور می کرد.
دکتر فاطمی پس از این ترور در راه بیمارستان سرانگشت این ترور را نه در بازوی اجرایی و عامل داخلی که در عامل خارجی می داند و میگوید:

دیدید بالاخره انگلیسی‌ها من را کشتند. چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش و شیوه انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشته‌ام خاموش شود.
دکتر فاطمی به بیمارستان نجمیه منتقل شده و بلافاصله مورد عمل جراحی قرار میگیرد اما زخم حاصل از این جراحت او را ماه ها از عرصه فعالیتهای سیاسی در داخل کشور دور کرده و وی برای معالجه بارها به خارج از کشور رفته و هفته ها در بیمارستان بستری و مورد عمل مجدد قرار گرفت.


این عدم حضور وی در عرصه سیاست داخلی و خارجی خواسته باطنی شاه و انگلستان را براورده کرده و از توانایی های دولت ملی بصورت محسوسی کاست. این ترور را باید نخستین گام در راه کودتای 28 مرداد دانست. راهی که با تلاش برای ترور دکتر مصدق در نهم اسفند 1331 و قتل ریاست وقت شهربانی سرلشگر افشار طوس در دوم اردیبهشت 1332 ادامه یافته و سرانجام با کودتاهای 25 و 28 مرداد و بازگشت استبداد و استعمار به پایان ماموریتش یعنی انعقاد قراردادی استعماری  کنسرسیوم جهت سلطه بر کشور  و  نفت ایران و استقرار حکومتی استبدادی پایان یافت