این جنگ هیج ارتباطی به منافع ملی ایران ندارد این یک جنگ ایدئولوژیک بین بنیاد گرایان اسلامی و بنیاد گرایان یهودی میباشد
این جنگ هیج ارتباطی به منافع ملی ایران ندارد این یک جنگ ایدئولوژیک بین بنیاد گرایان اسلامی و بنیاد گرایان یهودی میباشد
هموطنان عزیز!
حکومت جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن روابط بینالمللی نادرست و سیاست خارجی متضاد با منافع ملی ایران، کشور را دچار تحریمهای کمرشکن و انزوای اقتصادی و سیاسی نموده و از امکان بهرهگیری از ظرفیتهای مفید موجود در جامعه جهانی در یک روابط متعارف محروم کرده است. در نتیجه این تحریمهای ویرانگر و فساد گسترده بسیاری از وابستگان به مراکز قدرت و حیف و میل کردنها و به هدر دادن منابع مالی کشور در مسیرهای ناصحیح، بحرانهای اقتصادی کنونی پدیدار شدهاند که زندگی ملّت ایران را متزلزل و معیشت معمولی آنان را با تنگناهای شدید روبرو کرده است.
تنها حکومت است که میتواند با استفاده از تمام ابزارها و امکانات دولتی، تجمعات نمایشی برگزار کند و با استفاده از رسانههای عمومی که منحصراً در اختیار خود دارد، این تجمعات را بزرگنمایی کرده و میکوشد تا خود را دارای پایگاه مردمی وانمود نماید. اما هیچ گروه سیاسی و جمعیت مدنی حق دعوت مردم به تجمع را ندارد. هر نوع اعتراض از طرف ملت ایران، به شدت از طرف حکومت سرکوب میشود. در دوسال پیش، جهان شاهد بود که کشته شدن در خیابان، زندان و شکنجه و حتی اعدام، پاسخ حکومت به معترضان در این سرزمین است. احزاب و جمعیتهای ملّی و مردمی از داشتن مکان مشخص و در اختیار داشتن رسانه همگانی و ارتباط با هموطنان محرومند. انتخابات که اساس و پایه برقراری حاکمیت مردم است به گونهای فریبکارانه مهندسی شده و تحت نظارت و برنامهریزی حکومت برگزار میشود که نتیجهاش تنها بر صندلی نشاندن گماشتگان گوش به فرمان حکومت است. نسل جوان متولد شده و پرورشیافته پس از انقلاب، به علت اختناق حاکم بر جامعه، از تاریخ کشور خود، به ویژه از تاریخ معاصر و واقعیات مربوط به علل ظهور انقلاب ۱۳۵۷ بیاطلاع نگهداشته شده و فقط زیر بمباران تبلیغات شبانهروزی رسانههای وابسته به بیگانگان و مطالب خلاف واقع آنان قرار میگیرد.
در چنین ورطه هولناکی از استبداد، فساد، ناکارآمدی و بحرانهای مختلف و فزاینده، اکنون سایه مخوف جنگ نیز بر سر ملت ایران سنگینی مینماید. ملتی که خاطرات جنگ هشتساله با عراق و صدمات وخسارات جانی و مالی ناشی از آن را فراموش نکرده و آن رویدادهای تلخ را هنوز در پیش چشم دارد. جنگ کنونی منطقه ریشه در اعماق تاریخ دارد. قرنها از آغاز این منازعات میگذرد و تنها راه منطقی و انسانی برای پایان دادن به آن، طرح تشکیل دو کشور در کنار هم است. اما صرفنظر از سوابق تاریخی مذکور، دوره جدید و جاری جنگ، از هفتم اکتبر 2023 مطابق با پانزدهم مهرماه سال گذشته و با حمله ناگهانی نیروهای حماس از سرزمین غزه به خاک اسرائیل، آغاز شد. این حرکت پر رمز و راز و تأملبرانگیز، مستمسک لازم را در اختیار جناح جنگطلب و فاشیست اسرائیل که دچار مشکلات داخلی نیز بود، قرار داد تا به عنوان دفاع از خود و آزاد کردن گروگانها، با حمله گسترده به غزه، مرتکب جنایات جنگی شود و آن سرزمین را ویران و هزاران نفر را به قتل رسانده و صدها هزار نفر را آواره کند، تا جایی که دیوان دادگستری لاهه، اسرائیل را به نسلکشی محکوم نماید. پس از آن بود که با دخالت نیروهای حزبالله لبنان در حمایت از حماس و حمله اسرائیل به لبنان، بر دامنه جنگ اضافه شد و سپس کشته شدن رهبران حماس و حزبالله توسط اسرائیل، ابعاد تازهای را بر این جنگ ویرانگر افزود.
در روز سه شنبه دهم مهر ماه ۱۴۰۳ جمهوری اسلامی نیز آنگونه که رسما اعلام شد، به عنوان حمایت از حزبالله لبنان و گرفتن انتقام از ترور اسماعیل هنیه در تهران و کشته شدن سیدحسن نصرالله و عباس نیلفروشان در بیروت، نزدیک به ۲۰۰ موشک بالستیک به سوی اسرائیل پرتاب نمود. اکنون چند روز است که ملت ایران در شرایط ناگوار نگرانی و اضطراب از عکسالعمل اسرائیل و اینکه چه وضعیتی برای زیربناهای اقتصادی، نظامی و تاسیسات اتمی ایران پیدا خواهد شد به سر میبرد. پرسش از هيأت حاکمه جمهوری اسلامی این است، چرا میخواهید ولع سیریناپذیر جنگطلبی و کشورگشائی رژیم حاکم بر اسرائیل را هر چه بیشتر تحریک کنید؟ چرا میخواهید انظار جهانیان را به تماشای تولیدات نوظهور کمپانیهای اسلحهسازی به این منطقه بکشانید؟ چرا با اینکه مشروعیت اسرائیل را قبول ندارید، نه تنها به موجودیت آن اعتبار میدهید بلکه به سفاکی و جباریت آن مشروعیت میبخشید؟ ورود در دام جنگ، دستآویزی است که حکومت اسرائیل در صدد پیدا کردن آن بود. هیات حاکمه جمهوری اسلامی باید بداند که ممکن است نتایج ابتدایی این جنگ را تخمین بزند، ولی پایان آن را چگونه مدیریت خواهد کرد؟ سرنوشت کشور را به کجا خواهد برد؟ فاجعهبارتر از همه این که رفتار و عملکرد جمهوری اسلامی در نزدیک به نیمقرن حکومت خود آنچنان سخیف و مصیبتبار بوده که اکنون نخستوزیر آدمکش و فاشیست اسرائیل به خود اجازه میدهد مدعی نجات ایران بشودو از باقیمانده رژیم سلطنتی سابق برای این نجات حمایت نماید. همان رژیمی که مسبب انقلاب و تمام سیاهروزیهای کنونی ملت ایران بوده است.
جبهه ملّی ایران ضمن محکوم نمودن نسل کشی ددمنشانه اسرائیل در غزه، به قدرتمداران حکومت جمهوری اسلامی هشدار میدهد که از ورود به جنگ با اسرائیل خودداری کنند و در جهت فرونشاندن تنش در منطقه حرکت نمایند. تداوم ورود در بحرانها و مداخله در امور نظامی و سیاسی کشورهای منطقه در راستای منافع ملی ایران نبوده و ممکن است لطمات جبرانناپذیری برای کیان ملی ایران به بار آورد.
هيأت رهبری اجرائی جبهه ملّی ایران
تهران – نوزدهم مهرماه ۱۴۰۳
به اطلاع اعضا و هوادران جبهه ملی ایران رسانده میشود:
بر اساس اساسنامه جبهه ملی ایران، در جلسه اخیر شورای مرکزی (مرداد ماه ۱۴۰۳) تغییرات ذیل صورت گرفت.
با توجه به استعفای بانو دکتر آذین موحد از هیئت رهبری-اجرایی جهت تکمیل اعضای هیئت رهبری-اجرایی انتخابات برگزار شده و اقای فرید دهدزی به عنوان عضو هیئت رهبری-اجرایی انتخاب شدند.
به این ترتیب اعضای هیئت رهبری-اجرایی جبهه ملی ایران به این شرح میباشد:
دکترموسویان، دکترگلنراقی، پروفسور مسرت، مهندس محمدی، دکترفرشاد، آقای ملکخانی، آقای دهدزی
چرا حد اقل یک روز عزای ملی اعلام نشد؟
بار دیگر دهها تن از هموطنان بی پناه ما، این بار در اعماق تاریک و نمور معدنی در طبس، قربانی نا کارامد ی و بی تدبیری مسئولان گشتندفاجعه ای که هر وجدان بیدار ی را بدرد می آورد.
مام وطن هر روز عزای فرزندانش را با عزایی دیگربه پایان مى برد و گویى این چرخه هولناك را پایانى نیست
یک روز آتش سوزی سینما رکس، روزی دیگر فروریختن ساختمان پلاسکو و مرگ جانسوز آتش نشانان،یک روز غرق شدن کشتى سانچى و مرگ ملوانانش ، روز دیگر فاجعه سقوط هواپیمای اوکراینی ومسافرانش ،یک روز ریزش ساختمان متروپل و……
پس از آن نیز چهره ی شوم کشتار همچنان خود را در مرگ هموطنان ما در اثر تصادف در جاده های حادثه آفرین و ارابه های بی کیفیت ،وقوع فجایع قهری مانند سیل، زلزله، و فرو نشست زمین در اثر جهالت مدیران در اداره ی شهرها و منابع طبیعى متبلور مى سازد
این هفته اما میهن در سوگ طبس و معدنچیانش فرو رفته استمعادنی که حتی از ابتدایی ترین اصول ایمنی برخوردار نیستند. معادن زغال سنگ طبس به دلیل تحریمها، که البته برای حاکمان نعمت است،از داشتن سنسورهای هشداردهنده ساطع شدن گاز متان محروم اند. به همین دلیل به راحتی جان نزدیک به پنجاه انسان شریف، که نان را به بهای جان در می آوردند، از دست رفت
هر یک تن از آنها فرزند، پدر و یا همسر کسی بوده که اکنون زندگی بر سرش آوار شدکارگران بی پناهی که با سخت ترین شرایط، صدها متر زیر زمین، باحداقل دریافتی و گاها مدتها دور از خانواده چرخ اقتصاد کشوررا به چرخش درمیآوردند
دریغا که پس از این فاجعه انسانی، که قلب هر انسان با شرفی را به درد آورده، شاهدیم که نتیجه پیگیری مسئولان در بیان یک جمله توسط وزیر مربوطه خلاصه میشود: فقط یک سانحه بود؛ مستمری شان پرداخت می گردد!! . چه میزان مستمری، آنهم معوقه، میتواند ذره ای ازآلام به سوگ نشستگان این حادثه را بکاهد؟
آقایان، تا به کی این ملت باید قربانی نادانی و بی تدبیری حاکمیت شده و شاهد توهین به شعور خود گردد ؟
مرگ هر انسان نشانگر مرگ انسانیت است. در حالیکه برای بسیاری ریزش حتی یک برگ از درختی صحنه ای ناخوشایند است آیا مرگ روزانه انسان های بیگناه ، که حق حیات و امید به تداوم آن دارند، برای حاکمیت های خودکامه دیگر امری عادی شده که چنین بی تفاوت ومسخ شده از کنار آن عبور می کنند؟
سازمان زنان جبهه ملی ایران ضمن عرض تسلیت به خانواده های جانباختگان معدن طبس، همدلی و همدردی عمیق خود را با آنان اعلام می نماید. این سازمان انتظار داشته که در یک اقدام ضروری انسانی حداقل یک روز عزای عمومی از سوی حاکمیت اعلام می گردید. دریغا که همسران و فرزندان داغدار این عزیزان جانباخته حتی از این اقدام نمادین نیز محروم ماندند. امید است با تشکیل یک کمیته حقیقت یاب لاقل گزارش فنی دقیقی از علل وقوع این حادثه منتشر شود تا بتوان مدعی توجه حد اقلی به آلام این دردمندان شده و تلاش نمود که برای یکبارهم که شده به عالج واقعه قبل از وقوع آن اندیشید
سازمان زنان جبهه ملی ایران
چهارم مهر ماه ۱۴۰۳
بنام آزادی ملّت ایران
رخداد تلخ و غمبار انفجار در معدن زغال سنگ شهرستان طبس در واپسین روز شهریورماه و از دست رفتن جانهای عزیز تعداد زیادی از کارگران شریف هموطن باعث غم و افسوس ژرف ما در سازمان مهندسان جبهه ملی ایران شده است. این نخستین حادثه از این دست حوادث تحتمدیریت ناکارآمد مسئولان هیأت حاکمه نبوده و بیشک با ادامه روند موجود، آخرین آن نیز نخواهد بود. شوربختانه در سالهای اخیر شاهد فقدان مدیریت کارآمد، با کاهش روزافزون و طرد مدیران کارآزموده و در نتیجه آن، با کمتر شدن دیدگاه تخصصی مرتبط با مباحث ایمنی و بهداشت محیطهای کارگاهی و صنعتی (HSE)، هر روز شاهد حوادث ناشی از کار، در نقاط گوناگون کشور عزیزمان هستیم که منجر به جان باختن تعداد زیادی از کارگران شرافتمند میهنمان میشود. آنچه در این میان و بالاخص در حادثه معدن طبس و موارد مشابه آن درسایر معادن کشور کاملا آشکار است، واگذاری ثروت ملی ایرانیان به ثمن بخس به بخشِ به اصطلاح خصوصی اما در نهان، کاملا وابسته به نزدیکان ناکارآمد و نالایق هیات حاکمه و آقازادههای نظام موسوم به اسلامی است که فساد و ناکارآمدی آنان در مدیریت وبهرهبرداری درست و ایمن از این معادن موجب از میان رفتن سرمایههای انسانی و سرزمینی کشورمان میشود.
چپاول معادن کشور توسط این گروه از شرکتهای ناکارآمد وابسته و همچنین عدم رعایت مسائل ایمنی توسط اینان از قبیل کنترل و نظارت بر گازهای خطرناک با سیستمهای هشدار دهنده خودکار برای اندازهگیری و کنترل مداوم گازهای قابل اشتعال، آموزشهای مداوم به کارگران، استفاده از تجهیزات ایمنی بهروز، بازرسی دورهای منظم توسط تیمهای متخصص و مستقل برای بررسی سیستمهای تهویه و همچنین ایمنی و بررسی دقیق و پیوسته زیرساختهای معادن از لحاظ مقاومت سازهای، باعث بروز حوادثی چنین تلخ میشود. جای بیان دارد که در سایه عدم تحمل تشکیل هرگونه سندیکاهای مستقل کارگری و برخورد های امنیتی با فعالان حقوق کارگران، به شکل روز افزون موجب بدتر شدن شرایط کاری برای کارگران رنجدیده هموطن شده است.
سازمان مهندسان جبهه ملّی ایران؛ ضمن تقدیم دلآرامی به خانوادههای جانباختگان و بازماندگان آنان، به مسئولان هيأت حاکمه هشدار میدهد که با احترام به حقوق ملت و قوانین مربوطه، ضمن عمل به وظایف ذاتی خود در بکارگیری مدیران، کارگزاران و پیمانکاران متخصص در طی روندهای شفاف و قانونی، از بروز حوادثی این چنین تلخ و جانکاه جلوگیری به عمل آورند.
سازمان مهندسان جبهه ملّی ایران
تهران – پنجم مهر ماه ۱۴۰۳
در ساعاتی پیش، وقوع انفجار در معدن ذغال سنگ طبس، جان بیش از پنجاه تن از کارگران شرافتمند ایران را گرفت.
قشر شریف و زحمتکش کارگر که در شرایط بسیار دشوار اقتصادی، با بحران شدید معیشتی، گرانی و تورم روزافزون و نارساییهای بسیاری دست به گریبان است، اکنون قربانی ندانمکاری و مدیریت ناتوان کشور و بیتوجهی مسئولان نالایق و عدم رعایت استانداردهای شناخته شده و فقدان شرایط مناسب کار در معدن میشود.
این اولینبار نیست که کارگران عزیز ایران، به علت استفاده نشدن از تجهیزات لازم برای ایمن بودن محیط کار در معدن و بهطور کلی به علت سوءمدیریت کلان در کشور، جان خود را از دست میدهند و خانوادههای آنان بیسرپرست و بیپناه باقی میمانند.
جبهه ملی ایران این ضایعه جانگداز را به خانوادههای کارگران جانباخته و جامعه کارگری شریف و ملت بزرگ ایران تسلیت میگوید.
هیات رهبری – اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – اول مهرماه ۱۴۰۳
دوسال از جان باختن دختر 22 ساله ملت ایران، خانم مهسا امینی در بازداشتگاه گشت ارشاد گذشت. با کشته شدن این دختر جوان،خیزش اعتراضی عظیمی در سراسر کشور نمودار شد که ماهها ادامه یافته و هنوز امواج آن فرو ننشسته است. طی این اعتراضات مردمی، صدها نفر کشته شده و صدها نفر مجروح گشته و برخی با شلیک شدن گلولههای ساچمهای به چشمانشان، بینایی خود را از دست داده و هزاران نفر بازداشت و به زندانها فرستاده شدند.
این حرکت اعتراضی مردم ایران، بدون شک، یکی از برجستهترین قیامهای ملت ایران در دوران معاصر است که جامعه جهانی را به نحو بیسابقه ای تحت تاثیر قرار داد. تمام این اعتراضات ملت ایران به ویژه بانوان و جوانان این سرزمین به این شکل آغاز شد که حکومت، یک دختر 22 ساله را به بهانه بیرون بودن چند تار مو از زیر روسری بازداشت کرد و به گونهای مظلومانه به قتل رساند. در پی این رویداد تلخ شعار اصلی معترضان که در جهان انعکاس یافت، فریاد « زن، زندگی، آزادی» بود. منظور از «زن» در این شعار سه کلمهای، حمایت از کرامت زن و حمایت از برابری زن و مرد بر طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، دفاع از حق انتخاب پوشش متعارف برای زنان به عنوان یکی از اولیه ترین حقوق انسانی آنان است. در کلمه «زندگی» ، ملت ایران خواهان یک زندگی معمولی یعنی حق داشتن یک مسکن در این سرزمین پهناور، حق داشتن تامین اجتماعی، آموزش و درمان و شغل مناسب بود و آن را فریاد میکرد و از کلمه «آزادی» ملت، حق آزادی انتخاب، حق داشتن تشکل و تجمع و حق داشتن مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی آزاد را طلب میکرد.
این شعارها و این خواستهها در حقیقت همان اهداف همیشگی وطنخواهان و ملیون ایران بوده و هستند و از ده ها سال پیش به عنوان آرمان آزادیخواهان و میهن دوستان این مرز و بوم همیشه مطرح شدهاند. آزادی و استقلال که به طور قطع اولین گام جهت نیل به عدالت و رفاه اجتماعی هستند، همراه با جدایی دین از حکومت و حاکمیت ملی برخاسته از رای آزاد ملت ایران، احترام به کرامت انسانی و برابری حقوق زن و مرد همواره از اهداف اصلی ملیون ایران بودهاند.
خیزشی که با کشته شدن مهسا امینی در جامعه ایران به وقوع پیوست، در حقیقت انفجار مطالبات و اعتراضات انباشته شده ملت ایران بود که به طور ناگهانی با آن حرکت جنایت کارانه عوامل حکومت آشکار گردید.
مکنونات قلبی ملت ایران، اعتراض به سیاستهای خارجی غلط و دور از منافع ملی، اعتراض به بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای بینالمللی، از بین رفتن تولید داخلی، فسادهای با ارقام نجومی وابستگان به مراکز قدرت و به هدر دادن منابع ملی کشور در پی اهداف ایدئولوژیک و دخالتهای نا بجا در کشورهای منطقه است. بحرانی که موجب تورم و گرانی لجام گسیخته، فقر و بیکاری گسترده و تنگنای معیشتی وحشتناک این ملت گردیده است.
سیاستهای داخلی سرکوبگرانه حکومت جمهوری اسلامی، بستن فضای سیاسی جامعه، نادیده گرفتن آزادیهای اساسی و اولیه ملت ایران مانند آزادی احزاب و تشکلهای مدنی، آزادی تظاهرات و تجمعات، آزادی مطبوعات و رسانههای عمومی، آزادی انتخابات که سرمنشاء استقرار حاکمیت ملی است، همواره مورد اعتراض شدید ملت ایران بوده و می باشد.
جبهه ملی ایران در دومین سالگرد در گذشت خانم مهسا امینی، یاد و نام او و سایر جان باختگان در خیزشی که به نام او آغاز گردید را گرامی میدارد و به قدرتمداران حاکم هشدار میدهد که از مطالبات بر حق ملت ایران روی برنتابند و یقین بدانند که ملت بزرگ ایران سر انجام در تحقق آزادی و استقلال و استقرار حاکمیت ملی پیروز خواهد گردید.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران- ۲۵ شهریور ۱۴۰۳
ما پیروان و ارادتمندان دکتر محمد مصدق، شخصیت بزرگ تاریخ و بنیانگذار جبهه ملی ایران، با تاسف بسیار، درگذشت آقای دکتر محمود مصدق، نوه ی آن بزرگ مرد ملی را به خانواده ارجمندشان تسلیت می گوییم.در ضمن به اطلاع هموطنان عزیز می رسانیم که مجلس یاد بود آن شادروان در روز جمعه شانزدهم شهریور ماه از ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب ، رو بروی مجتمع میلاد نور برگزار می گردد.
تهران – ۱۴ شهریور۱۴۰۳
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
مهندس محمد اسدی-فرید اسدی دهدزی-بانو فرشید افشار-فرهاد امیر ابراهیمی-الهه امیر انتظام-دکتر جهانشاه برومند-مهندس مرتضی بدیعی-تیرداد بنکدار-فرهاد بیشه ای-دکتر علی حاج قاسمعلی-علیرضا خیاط زاده-حسین ریاحی-دکتر شاهین سپنتا-مهندس امیر شریفی-محمد رضا شفیع زاده-دکتر محسن فرشاد یکتا-دکتر رضا گلنراقی-پریچهر مبشری-مهندس علی محمدی- دکتر حسین مجتهدی-پروفسور صادق مسرت-دکتر بیژن ملک احمدی-محمد ملک خانی-حسین ملک ختایی-منوچهر ملک قاسمی-دکتر آذین موحد-دکتر حسین موسویان-ابوالفضل نیماوری- دکتر جمشید وحیدا-مهرگان وثوق
هموطنان عزیز!
حکومت جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاستهای نادرست و دخالتها و هزینه کردنهای بیمورد و متضاد با منافع ملی در کشورهای منطقه، با جامعه جهانی دچار تنش و خصومت شده و کشور را مورد تحریمهای کمرشکن و ویرانگر قرار داده است. از سوی دیگر حکومت با زمین زدن تولید داخلی که پایه اساسی توان اقتصادی همه کشورهاست و با فراهم کردن زمینه برای بروز فسادهای نجومی چندین میلیارد دلاری، بحران اقتصادی اسفبار کنونی را بر گرده ملت بزرگ ایران بار کرده است. در نتیجه این رفتارهای غلط، تورم و گرانی روزافزون و فقر و بیکاری اقشار مختلف جامعه و بحران معیشتی کنونی را برای ملت ایران ایجاد نموده است.
هموطنان عزیز!
همانگونه که میدانید، در چند روز گذشته؛ جامعه فداکار پرستاری ایران که در همکاری با پزشکان نیرویی توانا و ارزشمند برای درمان مردم به شمار میآیند؛ به علت همین بحران معیشتی و برآورده نشدن وعدههای مسئولان برای رسیدن به حقوق به جا و قانونی خود؛ در تهران، کرج، مشهد، شیراز، اصفهان و بعضی شهرهای دیگر دست به اعتصاب و تجمعات اعتراضی زدهاند. اما حکومت برخلاف نص صریح قانون و برخلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر که تجمعات مسالمتآمیز را حق مسلم هر تشکل سیاسی یا صنفی دانسته، به جای رسیدگی به خواستههای به حق پرستاران، نیروهای به اصطلاح انتظامی را در شهر اراک به تجمع پرستاران گسیل داشته؛ که آنها را مورد ضرب و شتم و افشاندن اسپری فلفل قرار داده و برخی را نیز بازداشت کردهاند. سازمان پزشکان و پیرا پزشکان جبهه ملّی ایران این برخوردهای غیرقانونی حکومت را محکوم نموده و پشتیبانی قاطع خود را از خواستههای به حق پرستاران اعلام میدارد.
سازمان پزشکان و پیرا پزشکان جبهه ملی ایران
تهران – سیام مردادماه ۱۴۰۳
هنگام وقوع کودتای ۲۸ مرداد، دو سال و چهار ماه از تشکیل دولت ملی دکتر مصدق میگذشت. دولتی که مبعوث ملّت ایران و برخاسته از اراده مردم بود. در این مدت کوتاه ۲۸ ماه استقرار حکومت مستقل و دموکرات دکتر مصدق در کشور، نفت از چنگال استعمار انگلیس خارج گشته و ملی شد. آزادی احزاب و اجتماعات و مطبوعات به شکلی بیسابقه فراهم گشت. بدون فروش نفت بیلان اقتصادی کشور مثبت شد. خیزش عظیمی در افزایش تولید داخلی و صادرات فرآوردههای گوناگون و احداث کارخانجات شروع شد. لولهکشی آب شهرها از تهران آغاز شده و به بهرهبرداری رسید. استقلال دانشگاهها و تأسیس کانون مستقل وکلای دادگستری عملی گشت. سازمان تأمین اجتماعی برای حمایت از کارگران و اقشار ضعیف جامعه تاسیس شده و مشغول فعالیت شد. پاکدستی و درستکاری ارکان دولت ملّی به صورت تحسینبرانگیزی در مقابل دیدگان ملت ایران متجلی گردید. ملت ایران به اوج خودباوری، غرور ملّی، استقلال، شکوفایی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یافت. در چنین زمانی کودتای ۲۸ مرداد توسط قدرتهای جهانی و وابستگان داخلی آنان، موجب فروریزی تنها دولت ملی، دموکرات و مستقل گردیده و راه اعتلاء و سعادت را بر ملت ایران بست. و اکنون با گذشت هفتاد و یک سال از آن فاجعه، همچنان پیامدهای آن کودتای ننگین کشور عزیز ما را رها نمیکند.
انگلستان که دههها ایران را تحت استیلای خود گرفته و در تمام شئون کشور ما دخالت نموده و منابع نفتی ما را غارت میکرد، طراح نخست و برنامهریز آن کودتا بود. آمریکا در انجام کودتا در کنار انگلیس قرار گرفت و برای اولینبار خود را به دخالت و دستاندازی در امور یک کشور دیگر آلوده ساخت. آنان طرح خود را به اتحاد جماهیر شوروی نیز اطلاع داده و نظر موافق شوروی را هم جلب کردند. انگلیسها طرح خود را «عملیات چکمه» و آمریکاییها آن را «عملیات آژاکس» نامیدند. طرح چکمه به دستور چرچیل در اینتلجنتسرویس و توسط سرهنگ وودهاوس، تهیه شد. افسر جوان این سازمان به نام نورمن داربی شایر، از عوامل اصلی اجرای طرح و شاپور ریپورتر مسئول اینتلجنتسرویس در ایران، رابط بین اینتلجنتسرویس و «سیا» تعیین شد. برادران رشیدیان، سه عضو ایرانی اینتلجنتسرویس از فعالان اصلی اجرای طرح بودند. کرمیت روزولت، رئیس منطقهای سازمان سیا به عنوان فرمانده عملیات کودتا تعیین شد. ژنرال شوارتسکوف با دستور دولت آمریکا، اولین حرکت یعنی سفر به اروپا و ملاقات با اشرف پهلوی را انجام داد و او را روانه ایران کرد و سپس خود با ده میلیون دلار وجه نقد به ایران وارد شد. دونالد ویلبر، مأمور برجسته سیا در ایران همراه با دو مامور ایرانی این سازمان به نام «برادران بوسکو» در ستاد کودتا حضور داشتند. افسران ارتش که با نفرات خود در کودتا مداخله داشتند، سرلشگر فضلالله زاهدی در رأس کانون افسران بازنشسته، سرهنگ نعمتالله نصیری، سرهنگ تیمور بختیار، سرهنگ عباس فرززانگان، سرلشگر نادر باتمانقلیچ، سرهنگ حسین آزموده و دیگران. از روحانیون آیتالله کاشانی ، آیتالله بهبهانی، فلسفی واعظ و شمس قناتآبادی در انجام کودتا فعال بوده و با ستاد کودتا همکاری کردند. چمدانهای دلارهای آمریکا در منزل آیتالله بهبهانی گشوده شد و بین مزدوران تقسیم گردید. دستجات اراذل به سرکردگی طیب حاج رضایی، شعبان جعفری،حسین رمضانیخی، قدمخان، محمود مسگر و دیگران به صحنه آورده شدند تا همراه با سرکردگان فسادخانه معروف تهران و زنان نگونبخت آن محله فساد نقش قیام ملی (!) را بازی کنند.
حزب توده که حزب برگزیده و وابسته کامل به شوروی بود، از همان ابتدای کار دولت ملی با براه انداختن اعتصابات و تظاهرات، علیه دولت ملی اقدام میکرد. دربار به شدت زیر نفوذ انگلیس، بر این باور بود که حزب توده باید سرکوب شود و از تجمعات و نشریات و فعالیت آن جلوگیری گردد. دکتر مصدق علیرغم آگاهی از تحرکات منفی حزب توده، بنا بر اعتقاد به فلسفه آزادی و باور به کثرتگرایی هیچگاه مانع از آزادی آنان و هیچ سازمان سیاسی دیگر نشد.
از دیگر احزابی که زمینه انجام کودتا را فراهم کردند مجمع مسلمانان مجاهد به رهبری شمس قنات آبادی و فدائیان اسلام به رهبری سیدمجتبی نواب صفوی و عبدالحسین واحدی بودند. فدائیان اسلام سعی بر ترور نخستوزیر و دیگر وزرای دولت ملی را داشت و در روز ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ دکتر حسین فاطمی معاون نخستوزیر و اثرگذارترین وزیر دولت ملی را ترور کردندکه آن مرد بزرگ آثار زخم این ترور را تا روز شهادت در پیکر خود تحمل میکرد. احزاب وابسته به دربار و فعال در کودتا شامل احزابی مانند سومکا، آریا و اراده ملی نیز میشود.
از عوامل موثر در کودتای ۲۸ مرداد، بخشی از روحانیون مانند آیتالله بهبهانی و آیتالله کاشانی و همکار نزدیکش دکتر مظفر بقایی بودند. این دو تنها یک فرد نبودند، بلکه باید آنان را دو جریان مؤثر در تاریخ معاصر ایران دانست. کاشانی همواره مصدق را برای دخالت در امور حکومتی و اجرای مقررات اسلامی تحتفشار قرار می داد. دکتر مصدق علیرغم باورهای دینی با دخالت دین در امور حکومت به شدت مخالف بود. کاشانی در مخالفت با دولت ملی تا آنجا پیشرفت که با قدرتهای بیگانه و ستاد کودتاچیان همکاری نمود. کاشانی در سال ۱۳۴۰ درگذشت، اما میراثداران او پس از انقلاب ۱۳۵۷ در به انحراف کشیدن انقلاب نقش مؤثری داشتند. انقلاب ایران که با هدف برقراری آزادی و استقلال و جمهوریت آغاز شده بود، توسط آن میراثداران به یک اقتدارگرایی دینی و استبداد مطلقه مبدل گردید. مظفر بقایی از ارکان کودتای ۲۸ مرداد و بر پایه اسناد از عوامل آمریکایی بود.او برای ساقط کردن دولت ملی از هیچ روشی حتی شرکت در توطئه قتل رئیس شهربانی حکومت ملی فرو گذاری نکرد. او کسی بود که پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد،عنوان قیام ملی و رستاخیز ملی را به شاه و کودتاچیان آموخت. عبرتآموز است که نزدیکان بقایی بعدها در مجلس خبرگان قانون اساسی، پیشنویس جمهوریخواهانه را به طاق نسیان کوبیدند و مصدق و رهپویان راه او را مورد دشنام قرار دادند و یک قانون اساسی معیوب و متناقض با حاکمیت ملی را ابداع و تصویب کردند. در نهایت هم قدرتمداران انقلاب در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰، کودتای ۲۸ مرداد را سیلی اسلام بر دهان مصدق خواندند و جبهه ملّی ایران، خانه سیاسی مصدق را مرتد اعلام کردند.
با تمام استبداد و اختناق و سرکوبی که نسبت به ملت ایران در این ۴۵ سال اخیر رفتار شده است، نمیتوان استبداد مطلقی را که رژیم پیشین در طول ۲۵ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد با مشت آهنین اعمال کرد، فراموش نمود. آن سامان برخاسته از کودتای بیگانه ساخته، با آن رفتارها و با سرکوب احزاب و سازمانهای سیاسی زمینه ساز شرایطی شد که ملت ایران را به سوی انقلاب ۵۷ و نتایج آن سوق داد. در حقیقت اوضاع اسفبار امروز وطنمان و همه ناهنجاریهای موجود در منطقه ریشه در آن کودتای خائنانه و استبداد مطلقه پس از آن دارد.
جبهه ملی ایران به هموطنان عزیز به ویژه به نسل جوان یاد آور میگردد که توجه کنند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توسط چه جریانهایی رقم خورد و اکنون مشاهده کنند که ادامهدهندگان آن کودتای ننگین چه کسانی هستند. کسانی که پایمال کننده آزادی و استقلال این سرزمین و ناقض حقوق اولیه و انسانی ملت ایران بوده و هستند، و کسانیکه آزادی و استقرار حاکمیت ملی را نمیپذیرند و قبول ندارند در راه همان کودتاچیان گام بر میدارند.
شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران – ۲۸ مرداد ۱۴۰۳